Document Type : Original Article
Authors
1 Allame tabatabaei university
2 allame tabtabaei university
Abstract
Halliday's SFG is one of the theories that is effective in the analysis of literary texts. In this theory, the understanding of language and language uses is formed in context of situation and social context. From Halliday's point of view, context of situation is a sign that has three components, and each component corresponds to one of the triple metafunctions of language. In comparative study of literary texts, analysing of each of these metafunctions cause to understand the meaning of the text and the attitude of the speaker of the text about the subject. In this article, based on this theory, the elegies written by two contemporary poets, Sohrab Sepehri and Ahmed Shamloo, in the mourning for Forough Farrokhzad are studied. By studying transitional structure, logical – semantic structure, taxis structure, modal structure, theme – rheme structure, and information structure as well as non-structural relations cause to understad the linguistic and textual differences and similarities of these two texts. The research method is qualitative and quantitative. This study shows tht Shamloo tends to represent the outer world in his elegies and Sepehri tends to represent the inner world. Shamloo considers his audience, i.e. Forough Farrokhzad, present and therefore uses the present tense, while Sepehri only uses the past tense considering the audience absent.
Keywords
1. مقدمه
1.1. بیان مسئله
مرثیه از انواع ادبی بسیار کهن در ادبیات جهان و ایران است. از دیرباز بشر با مرگ شخصیتهای تأثیرگذار در زندگی خود مواجه بوده و احساسات خود را در مواجهه با مرگ آنها در قالب شعر یا نثر بیان کرده است. این مرثیهها نگاه شاعر به مرگ، زندگی، جهان، احساسات، و مسائل بنیادین دیگر را نشان میهد. بررسی مرثیهها از منظری که بتواند بهنحوی دقیق جنبههای مختلف سبک شاعر را بیان کند و نگرش او به جهان، خود، و دیگری را بهصورت عینی و مستدل تصویر کند ضرورتی آشکار دارد. یکی از رویکردهایی که با مفروضات نظری و ابزارهای روششناختی دقیق زمینه را برای مطالعۀ این جنبههای بنیادین سبک شاعران فراهم میکند دستور نظامبنیاد نقشگرای هلیدی است. در این رویکرد، «پدیدههای زبانی با ارجاع به کارکردهای زبان در جامعه و نظام اجتماعی تبیین و توصیف میشوند» (هلیدی و حسن، 1395: 35). تحلیل این کارکردها در متون ادبیْ بافت موقعیتی و فرهنگی متن را بر پژوهشگر آشکار میکند. اگر متون بررسیشده آثاری شاخص از نظر تاریخی باشند، اهمیت چنین تحلیلی بیشتر مشخص میشود. در این پژوهش دو مرثیه از دو شاعر صاحبسبک معاصر در رثای شاعر صاحبسبک دیگر از منظر رویکرد هلیدی بررسی میشود: مرثیۀ شاملو و مرثیۀ سهراب سپهری در رثای فروغ فرخزاد. با توجه به اهمیت فروغ فرخزاد از نظر تاریخ شعر فارسی، اینکه شاعران تأثیرگذار و صاحبسبک دیگر چگونه با درگذشت او مواجه شدهاند حائز اهمیت است. بدین ترتیب، این پژوهش به پرسشهای زیر پاسخ میدهد:
- بازنمایی جهان در مرثیۀ دو شاعر به چه صورت است؟
- گوینده، مخاطب، و شخصیتِ درگذشته در این دو مرثیه چه وضعیتی دارند؟
- صورتبندی متن در ارتباط با گوینده و مخاطب به چه شیوهای است؟
1. 2. پیشینه
کاربست دستور نظامبنیاد نقشگرای هلیدی در متون ادبی موضوع پژوهشهای متعددی بوده است. برای نمونه، ایشانی و برزگری (1398) در پژوهشی با بررسی فرانقش تجربی به مقایسۀ مضمون و سبک در حکایات و حکمتهای گلستان سعدی و بهارستان جامی پرداختهاند. ایشانی پژوهشهای دیگری نیز براساس رویکردهای زبانشناسی نقشگرای هلیدی و حسن مشخصاً در حوزۀ انسجام و پیوستگی، با همکاری پژوهشگران دیگر صورت داده است. ازجملۀ این پژوهشها، «تحلیل انسجام و پیوستگی در غزلی از حافظ با رویکرد زبانشناسی نقشگرا» (پورنامداریان و ایشانی، 1389) است. همچنین، نبیلو (1392) به مقایسۀ غزلی از خاقانی و غزلی از حافظ براساس دستور نظامبنیاد هلیدی پرداخته است. در مورد اشعار شاملو پژوهشی براساس دستور نظامبنیاد نقشگرا صورت نگرفته است، فقط در برخی پژوهشها بخشی از مباحث این رویکرد در برخی اشعار شاملو به کار بسته شده است. برای نمونه قاسمزاده و باباحسینپور (1396) در مقالۀ «کیفیت انسجام متن در اشعار روایی کودکانۀ احمد شاملو با تکیه بر شعر "پریا و دختران ننه دریا"» به بررسی مباحث انسجام در این اشعار پرداختهاند؛ اما کاربرد این نظریه در برخی اشعار سپهری موضوع پژوهش بوده است. برای نمونه، دشتیاننژاد و نمازی (1397) در مقالۀ «تحلیل گفتمان منظومۀ "نشانی" سهراب سپهری با توجه به الگوی مایکل هلیدی و رقیه حسن» مضامین عرفانی و فلسفی در این شعر را بررسی کردهاند. نعمتی (1386) در مقالۀ «تجزیه و تحلیل گفتمانی ـ دستوری منظومۀ "صدای پای آب" سهراب سپهری» به بررسی زبانی مجموعۀ صدای پای آب پرداخته است. دربارۀ مرثیههایی که این دو شاعر برای درگذشت فروغ فرخزاد سرودهاند تاکنون هیچ پژوهشی صورت نگرفته است. بنابراین، کاربست این رویکرد در این دو شعر با موضوع مشترک میتواند تفاوت سبک دو شاعر را که ازطریق کاربردهای زبانی متفاوت پدید آمده است، نشان دهد.
2. مبانی نظری
2. 1. دستور نظامبنیاد نقشگرای هلیدی
از منظر هلیدی (Halliday & Mathtiessen, 2014)، کاربردهای زبانی دارای سه لایۀ معنایی هستند. هر یک از این لایهها در ارتباط با سه فرانقش زبان شکل میگیرد: فرانقش اندیشگانی[1] (خود شامل دو فرانقش تجربی[2] و فرانقش منطقی[3] میشود) که معنای اندیشگانی را شکل میدهد، فرانقش بینافردی[4] سبب ایجاد معنای بینافردی میشود، و فرانقش متنی[5] معنای متنی را پدید میآورد. مطالعۀ معنا در هر متن مستلزم تحلیل دقیق هر یک از این سه جنبۀ معنایی در متن است. در تحلیل معنای تجربی به نوع فرایند[6]، مشارکان[7] آن، و عناصر پیرامونی[8] آن پرداخته میشود. فرایندها به دو نوع کلی تقسیم میشوند: اصلی و فرعی. فرایند مادی،[9] ذهنی،[10] و رابطهای[11] اصلی؛ و فرایند رفتاری[12]، کلامی[13]، و وجودی[14] فرعی هستند.
فرایند مادی «بر انجام کاری یا رخداد واقعهای دلالت دارد» (مهاجر و نبوی، 1393: 44) و یک یا دو مشارک اصلی دارد: کنشگر[15] و کنشپذیر.[16] فرایند ذهنی «بر احساس، اندیشه، و ادراک دلالت دارد» (همان: 45) و دارای یک یا دو مشارک است: مُدرِک[17] و پدیده.[18] فرایند رابطهای دلالت بر چگونگی «بودنِ» پدیدهها دارد (همانجا). این فرایند دو گونه است: گونۀ شناسایی[19] که دارای دو مشارک است: شناسا[20] و شناخته؛[21] و گونۀ وصفی[22] که در آن رابطهای میان حامل[23] و وصف[24] برقرار میشود (همان: 46). فرایند رفتاری دلالت بررفتارهای موجود جاندار یا جاندارپنداشتهشده دارد (همانجا) و به مشارک آن رفتارگر[25] گفته میشود. مشارکان فرایند کلامی بدین قرار است: گوینده،[26] مخاطب،[27] و گفته. فرایند وجودی بر وجود داشتن و نداشتن پدیدهها دلالت دارد. مشارکِ این فرایند موجود[28] خوانده میشود (همانجا). مشارک دیگر که در مواردی مشاهده میشود بهرهور[29] است که معادل مفعول غیرمستقیم[30] در اصطلاحات سنتی است (Thompson, 2014: 111).
عناصر پیرامونی عناصری هستند که مکان، زمان، چگونگی، و موارد دیگر را دربارۀ فرایند نشان میدهد. بر اساس اثر تامپسون (2014: 115- 116) و هلیدی و متیسن (Halliday and Matthiessen, 2014: 313- 314) عناصر پیرامونی در جدول 1 ثبت شده است. چنانکه ملاحظه میشود، عناصر پیرامونی معنای بند را توسعه، شرح، افزایش، و نمایش میدهند. از این نظر، عناصر پیرامونی عملکردی شبیه به بندهای ثانویه در بندهای مرکب دارند (Ibid: 432- 435).
جدول 1. عناصر پیرامونی
عناصر پیرامونی |
پرسش یا عبارت مرتبط |
||
توسعه |
زمانی |
کی؟ |
|
مکانی |
کجا؟ |
||
زمانی |
چه مدت/ چند وقت یک بار؟ |
||
مکانی |
تا کجا/ چه اندازه؟ |
||
بسامد[35] |
چندبار؟ |
||
چگونگی[36] |
کیفیت[37] |
به چه صورت؟ |
|
ابزار[38] |
با چه/ به چه وسیلهای؟ |
||
سنجش[39] |
همانند چه؟ |
||
میزان[40] |
چه مقدار؟ |
||
سبب[41] |
دلیل[42] |
چرا/ در نتیجۀ چه؟/ بندهای دارای «زیرا» |
|
مقصود[43] |
برای چه؟/ بندهای دارای «برای» |
||
همدلی[44] |
برای چه کسی؟ |
||
احتمال[45] |
وضعیت[46] |
بندهای دارای «اگر» |
|
پذیرش[47] |
بندهای دارای «اگرچه» |
||
شرح |
نقش[48] |
هیئت[49] |
در چه هیئتی (به چه عنوان)؟ |
فرآورده[50] |
تبدیل به چه چیزی؟ |
||
افزایش |
همراهی[51] |
با چه چیزی/ چه کسی؟ |
|
نمایش |
موضوع[52] |
دربارۀ چه؟ |
|
دیدگاه[53] |
از چه منظری؟ |
فرانقش منطقی به روابط بندها در بندهای مرکب ارتباط دارد. نظام بستگی[54] (یعنی میزان وابستگی) و نظام رابطۀ منطقی ـ معنایی[55] رابطۀ میان بندها را تعیین میکند (Halliday and Matthiessen, 2014: 438). براساس نظام بستگی، رابطۀ میان بندها یا پیرابستگی[56] است یا وابستگی.[57] در وابستگی، یک بندْ اصلی[58] (با علامت α) و یک بندْ وابسته[59] (با علامت β) است. در پیرابستگی، جایگاه بندها برابر است؛ در این حالت، بند آغازین[60] را با عدد 1 و بندهای دنباله[61] را با اعداد 2 و 3 و ... نشان میدهند. باید توجه داشت که بند موصولیْ بند ثانویه بهحساب نمیآید؛ یعنی کاربرد این بندها سبب مرکب بودن بند نمیشود. بدین ترتیب، بند موصولی جزئی از بند محسوب میشود. این بندها با علامت [[ ]] مشخص میشوند (دربارۀ بندهای درونهای ر. ک. ibid: 490- 503).
روابط منطقی ـ معنایی به دو دستۀ کلی گسترش[62] و نمایش[63] تقسیم میشوند. در گسترش، بند ثانویه (یعنی بند وابسته یا دنباله) بند اولیه (یعنی بند اصلی یا آغازین) را شرح[64] (با علامت =)، افزایش[65] (با علامت +)، و توسعه[66] (با علامت *) میدهد. در شرح، بندِ ثانویه بند اولیه یا بخشی از آن را شرح میدهد؛ در این حالت، بند ثانویه جزئیاتی دربارۀ بند اولیه مشخص میکند، برای بند اولیه نمونههایی بیان میکند، یا به تفسیر آن میپردازد. در شرح، بند ثانویه با تعابیری مانند «یعنی»، «بهبیان دیگر»، «مثلاً» و مانند اینها همراه میشود. در افزایش، بند ثانویه چیزی به بند اولیه میافزاید؛ یعنی استثنائاتی برای آن ذکر میکند، جایگزینی پیشنهاد میکند، یا عناصری جدید به آن اضافه میکند. در این حالت، بند ثانویه با حروف ربطی مانند «و» و «یا» ممکن است همراه شود. در توسعه، بند ثانویه زمان، مکان، سبب، یا وضعیت بند اولیه را ذکر میکند. در این حالت، بند ثانویه با حروف ربطی مانند «پس»، «چون»، «زیرا»، «و» (با معنای «پس از آن» و «به همین دلیل»)، «تا»، و مانند اینها همراه میشود. نمایش شامل دو نوع عبارت[67] (با علامت ʹʹ) و نظر[68] (با علامت ʹ) میشود. در عبارت، بند ثانویه در قالب نقلقول بند اولیه را نمایش میدهد؛ عبارت در فرایندهای کلامی کاربرد دارد. در نظر، بند ثانویه، با بیان عقیده، بند اولیه را نمایش میدهد؛ این نوع از نمایشْ زمانیکه بند اولیه حاوی فرایند ذهنی باشد کاربرد دارد (ibid: 444).
با توجه به این توضیحات در تحلیل بند مرکب «چون علی فهمید که حسن خیر او را میخواسته، با او آشتی کرد و به خانهاش رفت» چنین عمل میشود (زمانی، 1397: 57):
جدول 2. نمونۀ تحلیل نظام بستگی و روابط منطقیمعنایی
چون علی فهمید |
که حسن خیر او را میخواسته |
با او آشتی کرد |
و به خانهاش رفت |
*β |
α |
||
α |
βʹ |
1 |
*2 |
در تحلیل فرانقش بینافردی به بررسی ساخت وجهی[69] پرداخته میشود. بر این اساس، عناصر موجود در بند یا وجه کلام را شکل میدهند یا در شکلگیری آن نقشی ندارند. دستۀ اول عنصر وجه[70] و دستۀ دوم باقیمانده[71] خوانده میشود (مهاجر و نبوی، 1392: 51). عنصر وجه فاعل (شامل نهاد در دستور زبان فارسی)، عنصر خودایستا[72]ی فعل، و ادات وجهنما[73] را در بر میگیرد. عنصر خودایستا زمان (گذشته و حال و آینده) و وجه بند را مشخص میکند. وجه در زبان فارسی «با پیشوندهای "می" یا "بـ" و نیز افعال وجهنما[74] و یا همراهی هر دو مشخص» میشود و سه نوع است: اخباری (خبری و پرسشی)، التزامی، و امری (همان: 52). ادات وجهنما یا احتمال وقوع فعل را نشان میدهد، که به آن ادات احتمال[75] گفته میشود (مانند «احتمالاً» و «قطعاً»)، یا بر میزان وقوع آن دلالت دارد، که آن را ادات تناوب[76] میخوانند (مثل «معمولاً») (ر. ک. همان: 52- 53). باقیمانده دربرگیرندۀ فعلواژه[77] (گروه فعلی بدون زمان و وجه)، متمم[78] (گروه اسمی بهجز فاعل)، و ادات غیروجهنما (گروههای قیدی و حرفاضافهای به جز متمم اجباری) میشود (همان: 53).
در تحلیل فرانقش متنی به بررسی عملکرد ساخت آغازگر ـ پایانبخشی[79] و ساخت اطلاعی[80] بند پرداخته میشود. همچنین، عوامل غیرساختاری که انسجام[81] متن را پدید میآورند نیز بررسی میشود. براساس ساخت آغازگر ـ پایانبخشی، بند متشکل از دو بخش آغازگر[82] و پایانبخش[83] است. آغازگر سازهای است که در آغاز بند میآید و بند دربارۀ آن است. اگر آغازگر فاعل در ساخت وجهی باشد، بندْ بینشان است؛ اما اگر آغازگرْ متمم، فعل، و مانند اینها باشد، بند نشاندار است (همان: 56). باید توجه داشت که در فعل امریْ آغازگر شدنِ فاعلْ سببِ نشاندار شدن بند میشود؛ زیرا در زبان فارسی، اساساً فاعلِ فعلِ امر ذکر نمیشود مگر آنکه گوینده تأکیدی خاص در نظر داشته باشد. ساخت آغازگر ـ پایانبخشی ساختی گویندهمحور است؛ براساس این ساخت، مشخص میشود که گوینده قصد دارد دربارۀ چه سخن بگوید (همان: 56- 57). براساس ساخت اطلاعیْ سازههای موجود در بند یا اطلاع نو[84] هستند یا اطلاع مفروض.[85] اطلاع نو آن است که پیشتر در متن ذکر نشده است (همان: 57). اینکه اطلاعی نو یا مفروض در نظر گرفته میشود با توجه به وضعیت مخاطب است؛ یعنی ساخت اطلاعی ساختی مخاطبمحور است (همانجا).
عوامل انجسامبخش به متن فراتر از بندها عمل میکنند. این عوامل در رویکرد هلیدی بدین قرار هستند: ارجاع،[86] حذف[87] و جایگزینی،[88] ادات ربط،[89] و انسجام واژگانی.[90] ارجاع رابطهای است که «میان یکی از عناصر متن و عنصری دیگر برقرار میگردد و بهواسطۀ این رابطه میتواند تعبیر و تفسیر شود» (همان: 61). در حذف و جایگزینی سازهای حذف یا سازهای جایگزین سازهای دیگر میشود (همانجا). ادات ربط بخشهای مختلف متن را با توسعه، شرح، و افزایش به بخشهای پیشین ارتباط میدهد (همان: 64). ذکر این نکته لازم است که ادات ربط بند اولیه و ثانویه را در بندهای مرکب نیز به هم پیوند میدهد، اما زمانی عامل انجسام متن هستند که فراتر از بند مرکب بهکار روند (Halliday and Matthiessen, 2014: 610). انسجام واژگانی مبتنی بر رابطۀ معنایی در سطح واژه است (مهاجر و نبوی، 1393: 64). آنچه در رویکرد هلیدی مورد توجه است هممعنایی،[91] تضاد معنایی،[92] شمول معنایی،[93] رابطۀ جزء ـ کل،[94] تکرار،[95] و همآیی[96] است (همان: 64- 66). در هممعنایی، دو واژه در معنایی تقریباً یکسان هستند. البته باید توجه داشت که هیچ دو واژهای معنای کاملاً یکسان ندارند. رابطۀ تضاد معنایی زمانی است که دو واژه معنایی مخالف داشته باشند. البته در معنیشناسی ساختگرا، اصطلاح «تقابل معنایی» بهکار میرود که انواع مختلفی برای آن در نظر گرفته میشود (ر. ک. گیررتس، 1393) و اتفاقاً در تحلیل جنبههای ایدئولوژیک روابط معنایی اهمیت بسیاری دارد. رابطۀ شمول معنایی رابطۀ میان یک مفهوم و مفاهیم زیرمجموعۀ آن است، مانند رابطۀ «پرنده» و «گنجشک». رابطۀ جزء و کل رابطۀ میان یک مفهوم و اجزای تشکیلدهندۀ آن است، مانند رابطۀ «دست» و «انگشت». همآیی رابطهای است که براساس آن دو واژه تمایل دارند در ارتباط با دیگری بهکار روند، مانند «چشم» و «میشی». در تکرار واژه بخشهای مختلف متن تکرار میشود.
در رویکرد هلیدی سه فرانقش اندیشگانی، بینافردی، و متنی با بخشی از بافت موقعیتی ارتباط دارند. از منظر هلیدی بافت موقعیتی متشکل از سه سازه است: گستره، پردازنده، و شیوه. گستره شامل موضوع متن میشود و با فرانقش اندیشگانی ارتباط دارد. پردازنده با فرانقش بینافردی ارتباط دارد و دربرگیرندۀ روابط میان مشارکان و وضعیت آنها نسبت به یکدیگر است. شیوه در ارتباط با فرانقش متنی قرار میگیرد و شامل نحوۀ شکلگیری پیام میان فرستنده و گیرنده میشود (مهاجر و نبوی، 1393: 28- 32).
3. تحلیل دادهها
در این بخش به تحلیل سه فرانقش در مرثیۀ شاملو (1387: 649- 650) و سپهری (1386: 398- 401) پرداخته میشود (جدولها با تغییراتی برگرفته از پژوهش درویش (1391) است). سپس با مقایسۀ کمی و کیفی دو مرثیه به تفاوت سبک دو شاعر پرداخته میشود.
3. 1. فرانقش اندیشگانی
در این بخش، ابتدا انواع فرایند، مشارکان فرایند، و عناصر پیرامونی در شعر شاملو بررسی میشود. در محل شمارۀ بندها، روابط میان بند اولیه و ثانویه نیز براساس ساخت منطقی ـ معنایی و ساخت بستگی مشخص شده است.
جدول 3. بررسی انواع فرایند، مشارکان، و عناصر پیرامونی در مرثیۀ شاملو
شماره |
بند |
فرایند |
مشارکان فرایند |
عناصر پیرامونی |
|||||
اصلی |
فرعی |
||||||||
مادی |
ذهنی |
رابطهای |
رفتاری |
کلامی |
وجودی |
||||
1 |
به جستوجوی تو بر درگاه کوه میگریم، در آستانۀ دریا و علف |
|
|
|
میگریم |
|
|
[∅: من] (رفتارگر)/
|
به جستوجوی تو (سبب: مقصود)/ بر درگاه کوه (گره: مکانی)/ در آستانۀ دریا و علف (گره: مکانی) |
2 |
به جستوجوی تو در معبرِ بادها میگریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکستۀ پنجرهیی |
|
|
|
میگریم |
|
|
[∅: من] (رفتارگر)/
|
به جستوجوی تو (سبب: مقصود)/ در چارراهِ فصول (گره: مکانی)/ در چارچوبِ شکستۀ پنجرهیی [[]] (گره: مکان) |
2 [[]] |
که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه میگیرد |
قابی کهنه میگیرد |
|
|
|
|
|
[∅: چارچوب شکسته پنجره] (کنشگر)/ آسمان ابرآلوده را (کنشپذیر) |
|
3 |
به انتظارِ تصویرِ تو این دفترِ خالی تا چند تا چند ورق خواهد خورد؟ |
ورق خواهد خورد |
|
|
|
|
|
این دفتر خالی (کنشگر)
|
به انتظار تصویر تو (سبب: مقصود)/ تا چند تا چند (دامنه: بسامد) |
4 |
جریان باد را پذیرفتن و عشق را |
|
|
|
|
|
|
|
|
4 [[]] |
که خواهرِ مرگ است |
|
|
است (وصفی) |
|
|
|
[∅: عشق] (حامل)/ خواهر مرگ (وصف) |
|
5 |
و جاودانگی رازش را با تو در میان نهاد |
|
|
|
|
در میان نهاد |
|
جاودانگی (گوینده)/ رازش (گفته)/ با تو (مخاطب) |
|
6 |
پس به هیئتِ گنجی درآمدی بایسته و آزانگیز گنجی از آن دست |
|
|
|
به هیأت ... درآمدی |
|
|
[∅: تو] (رفتارگر) |
گنجی از آن دست بایسته و آزانگیز (نقش: هیئت) |
6 [[]] |
که تملکِ خاک را و دیاران را از این سان دلپذیر کرده است |
|
|
کرده است (وصفی) |
|
|
|
[∅: گنج] (واصف)/ خاک را و دیاران را (حامل)/ دلپذیر (وصف) |
از این سان (چگونگی: کیفیت) |
7 |
نامت سپیدهدمی است |
|
|
است (وصفی) |
|
|
|
نامت (حامل)/ سپیده دمی (وصف) |
|
7 [[]] |
که بر پیشانیِ آفتاب میگذرد |
میگذرد |
|
|
|
|
|
[∅: نامت] (کنشگر) |
پیشانی آفتاب (گره: مکان) |
8 |
متبرک باد نام تو! |
|
|
باد (وصفی) |
|
|
|
نام تو (حامل)/ متبرک (وصف) |
|
9 |
و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را هنوز را ... |
|
دوره میکنیم |
|
|
|
|
ما (مدرک)/ شب را و روز را هنوز را (پدیده) |
همچنان (دامنه: بسامد) |
در مرثیۀ شاملو، فرایند ذهنی بسامد بسیار اندکی (با 8.33 درصد) را در متن به خود اختصاص داده است. فرایند مادی 25 درصد و فرایند رابطهای 33.33 درصد از فرایندها را تشکیل میدهند. فرایند کلامی 8.33 درصد فرایندهای موجود در متن و فرایند رفتاری نیز 25 درصد آنها را به خود اختصاص دادهاند. باید توجه داشت که در این شعر بسامد فرایند وجودی صفر است. در نمودار زیر درصد کاربرد هر فرایند قابل مشاهده است.
شکل 1. نمودار فرایندها در مرثیۀ شاملو
در ادامه به بررسی معنای اندیشگانی در مرثیۀ سهراب سپهری پرداخته میشود.
جدول 4. بررسی انواع فرایند، مشارکان، و عناصر پیرامونی در مرثیۀ سپهری
شماره |
بند |
فرایند |
مشارکان فرایند |
عناصر پیرامونی |
|||||
اصلی |
فرعی |
||||||||
مادی |
ذهنی |
رابطهای |
رفتاری |
کلامی |
وجودی |
||||
1 1 |
بزرگ بود
|
|
|
بود (وصفی) |
|
|
|
[∅: او] (حامل)/ بزرگ (وصف) |
|
1 +2 |
و از اهالی امروز بود |
|
|
بود (وصفی) |
|
|
|
[∅: او] (حامل)/ از اهالی امروز (وصف) |
|
1 +3 |
و با تمام افقهای باز نسبت داشت |
|
|
داشت (وصفی) |
|
|
|
[∅: او] (حامل)/ نسبت با تمام افقهای باز (وصف) |
|
1 +4 |
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید |
|
میفهمید |
|
|
|
|
[∅: او] (مدرک)/ لحن آب و زمین را (پدیده) |
|
2 |
صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود |
|
|
بود (وصفی) |
|
|
|
صداش (حامل)/ به شکل حزن پریشان واقعیت (وصف) |
|
3 |
و پلکهاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد |
|
نشان داد |
|
|
|
|
پلکهاش(باعث)/ ما (پدیده)/ مسیر نبض عدالت (مدرک) |
|
4 1 |
و دستهاش هوای صاف سخاوت را ورق زد |
ورق زد |
|
|
|
|
|
دستهاش (کنشگر)/ هوای صاف سخاوت (کنشپذیر) |
|
4 *2 |
و مهربانی را به سمت ما کوچاند |
|
|
|
|
|
|
[∅: دستهاش] (کنشگر)/ مهربانی (کنشپذیر) |
به سمت ما (دامنه: مکانی) |
5 1 |
به شکل خلوت خود بود |
|
|
بود (وصفی) |
|
|
|
[∅: او] (حامل)/ به شکل خلوت خود (وصف) |
|
5 2 |
و عاشقانهترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد |
|
تفسیر کرد |
|
|
|
|
[∅: او] (مدرک)/ عاشقانهترین انحنای وقت خودش را (پدیده) |
برای آینه (بهرهور) |
6 |
و او به شیوۀ باران پر از طراوت تکرار بود |
|
|
بود (وصفی) |
|
|
|
[∅: او] (حامل)/ پر از طراوت تکرار (وصف) |
به شیوۀ باران (چگونگی: کیفیت) |
7 |
و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر میشد |
|
|
میشد (وصفی) |
|
|
|
او (حامل)/ منتشر (وصف) |
به سبک درخت (چگونگی: کیفیت)/ میان عافیت نور (دامنه: مکانی) |
8 |
همیشه کودکی باد را صدا میکرد |
|
|
|
صدا میکرد |
|
|
[∅: او] (رفتارگر)/ کودکی یاد (پدیده) |
همیشه (دامنه: بسامد) |
9 |
همیشه رشتۀ صحبت را به چفت آب گره میزد |
گره میزد |
|
|
|
|
|
[∅: او] (کنشگر)/ (کنشپذیر) |
همیشه (دامنه: بسامد)/ به چفت آب (بهرهور) |
10 α |
برای ما یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد |
|
ادا کرد |
|
|
|
|
[∅: او] (باعث)/ سجود سبز محبت (پدیده)/ ما (مدرک) |
یک شب (گره: زمانی)/ چنان صریح (چگونگی: کیفیت) |
10 *β 1 |
که ما به عاطفۀ سطح خاک دست کشیدیم |
|
|
|
دست کشیدیم |
|
|
ما (رفتارگر) |
عاطفۀ سطح خاک (دامنه: مکانی) |
10 β +2 |
و مثل لهجۀ یک سطل آب تازه شدیم. |
|
|
شدیم (وصفی) |
|
|
|
[∅: ما] (حامل)/ تازه (وصف) |
مثل لهجۀ یک سطل آب (چگونگی: کیفیت) |
11 α |
و بارها دیدیم |
|
دیدیم |
|
|
|
|
[∅: ما] (مدرک) |
بارها (دامنه: بسامد) |
11 ʹ β |
که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشۀ بشارت رفت. |
رفت |
|
|
|
|
|
[∅: او] (کنشگر) |
با چقدر سبد (همراهی)/ برای چیدن یک خوشۀ بشارت (سبب: مقصود) |
12 1 α |
ولی نشد |
نشد |
|
|
|
|
|
12 1 β (کنشگر) |
|
12 1 =β |
که روبهروی وضوح کبوتران بنشیند |
بنشیند |
|
|
|
|
|
[∅: او] (کنشگر) |
روبهروی وضوح کبوتران (گره: مکانی) |
12 +2 |
و رفت تا لب هیچ |
رفت |
|
|
|
|
|
[∅: او] (کنشگر) |
|
12 *3 |
و پشت حوصلۀ نورها دراز کشید |
|
|
|
دراز کشید |
|
|
[∅: او] (رفتارگر) |
پشت حوصلۀ نورها (دامنه: مکانی) |
12 +4 α |
و هیچ فکر نکرد |
|
فکر نکرد |
|
|
|
|
[∅: او] (مدرک) |
|
12 +4 ʹ β |
که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم |
|
|
ماندیم (وصفی) |
|
|
|
ما (حامل)/ چقدر تنها (وصف) |
میان پریشانی تلفظ درها (دامنه: مکانی)/ برای خوردن یک سیب (سبب: مقصود) |
در مرثیۀ سهراب سپهری، فرایند مادی و ذهنی، هر دو، در بسامد یکسان (25 درصد فرایندها) در شعر بهکار رفتهاند. فرایند رابطهای با بسامد بیشتر نسبت به این دو فرایند (38 درصد) بهکار رفته است. فرایند رفتاری 12 درصد فرایندها را در متن به خود اختصاص داده است. باید توجه داشت که فرایند کلامی و وجودی در این شعر کاربرد نداشتهاند. در نمودار زیر درصد کاربرد هر فرایند مشخص شده است.
شکل 2. نمودار فرایندها در مرثیۀ سپهری
حال به مقایسۀ دو منظومه پرداخته میشود. براساس بسامد فرایندهای مختلف میبینیم که مرثیۀ شاملو نسبت به مرثیۀ سهراب سپهری گرایش کمتری به بازنمایی جهان درون دارد. چنانکه ملاحظه میشود، در مرثیۀ شاملو 8 درصد از فرایندها و در مرثیۀ سهراب سپهری 25 درصد از فرایندها ذهنی هستند. این کاربرد سبب ذهنیتر شدن مرثیۀ سپهری میشود. هر دو شاعر به میزانی تقریباً برابر (33 و 38 درصد) از فرایند رابطهای بهره میبرند. هر دو نیز اساساً بهمنظور توصیف امور ذهنی از این فرایند بهره بردهاند. حامل فرایند در مرثیۀ شاملو، در 75 درصد موارد، پدیدهای ذهنی است. وصف فرایند نیز در 75 درصد موارد پدیدهای ذهنی است. این امر سبب میشود شعر شاملو بدون درنظر گرفتن مقایسه گرایش بیشتری به بازنمایی جهان درون پیدا کند. در مرثیۀ سهراب سپهری، حامل فرایند رابطهای در 88.88 درصد موارد («ما» و «او» پدیدههای ذهنی بهحساب میآیند) و وصف در 77.77 درصد مواردْ پدیدۀ ذهنی است. میتوان در مورد شعر شاملو گفت که کاربرد فرایند رفتاری بههمراه فرایند مادی (مجموعاً 50 درصد) نشاندهندۀ گرایش متن به بازنمایی جهان بیرون است. البته فرایند رفتاری بهنحوی به جهان درون ارتباط دارد؛ اما مخصوصاً باید توجه داشت که این فرایند بر رفتارهایی عینی و بیرونی دلالت دارد. فرایند کلامی نیز، در مواردی، چنین وضعیتی دارد. این در حالی است که در شعر سهراب سپهری مجموع این فرایندها 37 درصد است. بدین ترتیب، مجموعاً مرثیۀ سهراب سپهری از نظر بازنمایی جهان، ذهنیتگراست؛ درحالیکه مرثیۀ شاملو تقریباً تعادلی را میان عینیت و ذهنیت ایجاد میکند.
تفاوت سبکی از منظر ساخت بستگی نیز قابل مشاهده است. در مرثیۀ شاملو، هیچ بند مرکبی بهکار نرفته است. این در حالی است که در مرثیۀ سهراب سپهری 50 درصد از بندها مرکب است. در مواردی پس از بند اولیه بیش از یک بند ثانویه مشاهده میشود (مانند بند 1 و بند 12)؛ در مواردی نیز بند ثانویه خود مشتکل از بند اولیه و بند ثانویه است (مانند بند 10). همین مسئله سبب طولانیتر شدن بندها در این مرثیه میشود.
3. 2. فرانقش بینافردی
در این بخش، ابتدا ساخت وجهی در مرثیۀ شاملو بررسی میشود.
جدول 5. بررسی ساخت وجهی در مرثیۀ شاملو
|
عنصر وجه |
باقیمانده |
زمان فعل |
وجه فعل |
||||||||||||
فاعل |
ادات وجهنما |
فعل وجهنما |
عنصر خودایستا |
فعلواژه |
متمم |
ادات غیروجهنما |
گذشته |
حال |
آینده |
اخباری |
التزامی |
امری |
||||
اولشخص |
دومشخص |
سومشخص |
||||||||||||||
1 |
به جستوجوی تو بر درگاه کوه میگریم، در آستانۀ دریا و علف |
[∅: من] |
|
|
|
|
میگریم |
|
به جستوجوی تو/ بر درگاه کوه/ در آستانۀ دریا و علف |
|
* |
|
* |
|
|
|
2 |
به جستوجوی تو در معبرِ بادها میگریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکستۀ پنجرهیی |
[∅: من] |
|
|
|
|
میگریم |
|
به جستوجوی تو/ در معبرِ بادها/ در چارراهِ فصول/ در چارچوبِ شکستۀ پنجرهیی |
|
* |
|
* |
|
|
|
2 [[]] |
که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه میگیرد. |
|
|
[∅: پنجرهیی] |
|
|
قابی کهنه میگیرد |
آسمان ابرآلوده |
|
|
* |
|
* |
|
|
|
3 |
به انتظارِ تصویرِ تو این دفترِ خالی تا چند تا چند ورق خواهد خورد؟ |
|
|
این دفتر خالی |
|
|
ورق خواهد خورد |
|
به انتظارِ تصویرِ تو/ تا چند/ تا چند |
|
|
* |
* |
|
|
|
4 |
جریان باد را پذیرفتن و عشق را |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
4 [[]] |
که خواهرِ مرگ است |
|
|
[∅: عشق] |
|
|
است |
خواهر مرگ |
|
|
* |
|
* |
|
|
|
5 |
و جاودانگی رازش را با تو در میان نهاد |
|
|
جاودانگی |
|
|
در میان نهاد |
رازش |
با تو |
* |
|
|
* |
|
|
|
6 |
پس به هیأتِ گنجی درآمدی بایسته و آزانگیز گنجی از آن دست |
|
[∅: تو] |
|
|
|
هیأت ... درآمدی |
گنج |
بایسته/ آزانگیز/ از آن دست |
* |
|
|
* |
|
|
|
6 [[]] |
که تملکِ خاک را و دیاران را از این سان دلپذیر کرده است |
|
|
[∅: گنج] |
|
|
کرده است |
تملک خاک را و دیاران را/ دلپذیر |
از این سان |
|
* |
|
* |
|
|
|
7 |
نامت سپیدهدمی است |
|
|
نامت |
|
|
است |
سپیدهدمی |
|
|
* |
|
* |
|
|
|
7 [[]] |
که بر پیشانیِ آفتاب میگذرد |
|
|
[∅: نامت] |
|
|
میگذرد |
|
بر پیشانی آفتاب |
|
* |
|
* |
|
|
|
8 |
متبرک باد نام تو! |
|
|
نام تو |
|
|
باد |
متبرک |
|
|
|
* |
|
* |
|
|
9 |
و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را هنوز را ... |
ما |
|
|
همچنان |
|
دوره میکنیم |
شب را و روز را هنوز را |
|
|
* |
|
* |
|
|
از نظر کاربرد فاعل در مرثیۀ شاملو، فاعل اولشخص در 25 درصد از بندها، فاعل دومشخص در 8 درصد از بندها، و فاعل سومشخص در 67 درصد از بندها بهکار رفته است. از نظر زمان افعال، زمان گذشته و آینده بهطور یکسان با 17 درصد و زمان حال با 67 درصد کاربرد دارند. از نظر وجه بند، وجه اخباری بیشترین بسامد را با 92 درصد به خود اختصاص داده است. وجه التزامی فقط در 8 درصد از بندها بهکار رفته، و وجه امری اصلاً در شعر کاربرد نداشته است.
شکل 3. نمودار وجه فعل در مرثیۀ شاملو
شکل 4. نمودار زمان افعال در مرثیۀ شاملو
شکل 5. نمودار شخص دستوری افعال در مرثیۀ شاملو
در ادامه، معنای بینافردی در مرثیۀ سهراب سپهری تحلیل میشود.
جدول 6. بررسی معنای بینافردی در مرثیۀ سپهری
شماره |
عنصر وجه |
باقیمانده |
زمان فعل |
وجه فعل |
||||||||||||
فاعل |
ادات وجهنما |
فعل وجهنما |
عنصر خودایستا |
فعلواژه |
متمم |
ادات غیروجهنما |
گذشته |
حال |
آینده |
اخباری |
التزامی |
امری |
||||
اولشخص |
دومشخص |
سومشخص |
||||||||||||||
1 1 |
بزرگ بود |
|
|
[∅: او] |
|
|
بود |
|
|
* |
|
|
* |
|
|
|
1 2 |
و از اهالی امروز بود |
|
|
[∅: او] |
|
|
بود |
از اهالی امروز |
|
* |
|
|
* |
|
|
|
1 3 |
و با تمام افقهای باز نسبت داشت |
|
|
[∅: او] |
|
|
داشت |
با تمام افقهای دور |
|
* |
|
|
* |
|
|
|
1 4 |
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید |
|
|
[∅: او] |
|
|
میفهمید |
لحن آب و زمین را |
چه خوب |
* |
|
|
* |
|
|
|
2 |
صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود |
|
|
صداش |
|
|
بود |
به شکل حزن پریشان واقعیت |
|
* |
|
|
* |
|
|
|
3 |
و پلکهاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد |
|
|
پلکهاش |
|
|
نشان داد |
مسیر نبض عناصر/ به ما |
|
* |
|
|
* |
|
|
|
4 1 |
و دستهاش هوای صاف سخاوت را ورق زد |
|
|
دستهاش |
|
|
ورق زد |
هوای صاف سخاوت |
|
* |
|
|
* |
|
|
|
4 2 |
و مهربانی را به سمت ما کوچاند |
|
|
[∅: او] |
|
|
کوچاند |
مهربانی |
به سمت ما |
* |
|
|
* |
|
|
|
5 1 |
به شکل خلوت خود بود |
|
|
[∅: او] |
|
|
بود |
به شکل خلوت خود |
|
* |
|
|
* |
|
|
|
5 2 |
و عاشقانهترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد |
|
|
[∅: او] |
|
|
تفسیر کرد |
عاشقانهترین انحنای وقت خودش |
برای آینه |
* |
|
|
* |
|
|
|
6 |
و او به شیوۀ باران پر از طراوت تکرار بود |
|
|
او |
|
|
بود |
پر از طراوت تکرار |
به شیوۀ باران |
* |
|
|
* |
|
|
|
7 |
و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر میشد. |
|
|
او |
|
|
میشد |
منتشر |
به سبک درخت/ میان عافیت نور |
* |
|
|
* |
|
|
|
8 |
همیشه کودکی باد را صدا میکرد. |
|
|
[∅: او] |
همیشه |
|
صدا میکرد |
کودکی یاد |
|
* |
|
|
* |
|
|
|
9 |
همیشه رشتۀ صحبت را به چفت آب گره میزد |
|
|
[∅: او] |
همیشه |
|
گره میزد |
رشتۀ صحبت |
به چفت آب |
* |
|
|
* |
|
|
|
10 α |
برای ما یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد |
|
|
[∅: او] |
|
|
ادا کرد |
برای ما/ سجود سبز محبت |
یک شب/ چنان صریح |
* |
|
|
* |
|
|
|
10 β 1 |
که ما به عاطفۀ سطح خاک دست کشیدیم |
ما |
|
|
|
|
دست کشیدیم |
عاطفۀ سطح خاک |
|
* |
|
|
* |
|
|
|
10 β 2 |
و مثل لهجۀ یک سطل آب تازه شدیم |
[∅: ما] |
|
|
|
|
شدیم |
تازه |
مثل لهجۀ یک سطل آب |
* |
|
|
* |
|
|
|
11 α |
و بارها دیدیم |
[∅: ما] |
|
|
بارها |
|
دیدیم |
|
|
* |
|
|
* |
|
|
|
11 β |
که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشۀ بشارت رفت |
|
|
[∅: او] |
|
|
رفت |
|
با چقدر سبد/ برای چیدن یک خوشۀ بشارت |
* |
|
|
* |
|
|
|
12 1 α |
ولی نشد |
|
|
12 1 β |
|
|
نشد |
|
|
* |
|
|
* |
|
|
|
12 1 β |
که روبهروی وضوح کبوتران بنشیند |
|
|
[∅: او] |
|
|
بنشیند |
|
روبهروی وضوح کبوتران |
* |
|
|
* |
|
|
|
12 2 |
و رفت تا لب هیچ |
|
|
[∅: او] |
|
|
رفت |
|
تا لب هیچ |
* |
|
|
* |
|
|
|
12 3 |
و پشت حوصلۀ نورها دراز کشید |
|
|
[∅: او] |
|
|
دراز کشید |
|
پشت حوصلۀ نورها |
* |
|
|
* |
|
|
|
12 4 α |
و هیچ فکر نکرد |
|
|
[∅: او] |
هیچ |
|
فکر نکرد |
|
|
* |
|
|
* |
|
|
|
12 4 β |
که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم |
ما |
|
|
|
|
ماندیم |
چقدر تنها |
میان پریشانی تلفظ درها/ برای خوردن یک سیب |
* |
|
|
* |
|
|
در مرثیۀ سهراب سپهری، فاعل دومشخص هیچ کاربردی نداشته است. بالاترین بسامد متعلق به فاعل سومشخص با 84 درصد است. فاعل اولشخص نیز در 16 درصد از بندهای متن بهکار رفته است. چنانکه مشاهده میشود در این مرثیه فقط زمان گذشته بهکار رفته است و هیچ فعلی با زمان آینده یا حال کاربرد ندارد. مشابه این وضعیت در وجه بندها نیز قابل مشاهده است. در تمام بندها فقط وجه اخباری بهکار رفته است.
شکل 6. نمودار وجه فعل در مرثیۀ سپهری
شکل 7. نمودار شخص دستوری افعال در مرثیۀ سپهری
در این بخش به مقایسۀ دو مرثیه براساس ساخت وجهی بندها پرداخته میشود. فاعل بند در مرثیۀ سهراب سپهری عمدتاً سومشخص است. اما در شعر شاملو در 25 درصد از بندها فاعل اولشخص و در 8 درصد از آنها فاعلدومشخص بهکار رفته است. نکتۀ مهم آن است که شاملو مخاطب را مستقیماً مورد خطاب قرار میدهد و این مخاطب فروغ فرخزاد است. او حاضر است و گوینده او را مکرراً با ضمیر دومشخص مفرد خطاب میکند. اما در مرثیۀ سهراب سپهری، فروغ فرخزاد غایب است و مخاطب او مفروض است؛ مخاطب او افرادیاند که همانند گوینده داغدار این درگذشت هستند. بدینترتیب، گوینده و مخاطبانش مکرراً با ضمیر «ما» مورد اشاره قرار میگیرند و اصلاً میتوان گوینده را «ما» دانست. در شعر شاملو، گوینده «من» است و در آغاز مرثیه به آن اشاره میشود؛ این گوینده از احساسات فردی خود سخن میگوید و برخلاف مرثیۀ سهراب سپهری ادغام شده در گروه نیست.
تفاوت زمان در دو مرثیه بسیار برجسته است. در مرثیۀ شاملو، گوینده عمدتاً (در 67 درصد بندها) به زمان حال توجه دارد. بدین ترتیب، مخاطب برای گوینده همچنان حاضر است، هرچند درگذشته است. اما در مرثیۀ سهراب سپهری، گوینده صرفاً به زمان گذشته توجه دارد. زمان گذشتۀ تمام افعال را میتوان با غایب بودن فروغ فرخزاد در شعر مرتبط دانست؛ در مرثیۀ سهراب سپهری او درگذشته است و حضوری ندارد و به همین سبب با زمان گذشته و بهصورت غایب به او اشاره میشود.
- 3. فرانقش متنی: عوامل ساختاری
در این بخش ابتدا آن بخش از معنای متنی مرثیۀ شاملو که از طریق ساخت آغازگر ـ پایانبخشی و ساخت اطلاعی شکل گرفته است بررسی میشود.
جدول 7. بررسی عوامل ساختاری در فرانقش متنی در مرثیۀ شاملو
|
شماره |
ساخت آغازگر ـ پایانبخشی |
ساخت اطلاعی |
||||||||||
آغازگر بینشان |
آغازگر نشاندار |
آغازگر در ساخت اطلاعی |
|||||||||||
نهاد |
فعل در بند امری بدون ادات و متمم |
فعل |
ادات |
متمم |
|||||||||
ضمیر |
اسم (عام یا خاص) |
فرایند اسمسازی |
گروه قیدی |
عبارت حرفاضافهدار |
ضمیر |
اسم (عام یا خاص) |
فرایند اسمسازی |
اطلاع مفروض |
اطلاع نو |
||||
1 |
به جستوجوی تو بر درگاه کوه میگریم، در آستانۀ دریا و علف |
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
* |
2 |
به جستوجوی تو در معبرِ بادها میگریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکستۀ پنجرهیی |
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
* |
|
2 [[]] |
که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه میگیرد. |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
3 |
به انتظارِ تصویرِ تواین دفترِ خالی تا چند تا چند ورق خواهد خورد؟ |
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
* |
4 |
جریان باد را پذیرفتن و عشق را |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
4 [[]] |
که خواهرِ مرگ است |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
5 |
و جاودانگی رازش را با تو در میان نهاد |
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
6 |
پس به هیأتِ گنجی درآمدی بایسته و آزانگیز گنجی از آن دست |
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
* |
6 [[]] |
که تملکِ خاک را و دیاران را از این سان دلپذیر کرده است |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
7 |
نامت سپیدهدمی است |
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
7 [[]] |
که بر پیشانیِ آفتاب میگذرد |
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
* |
8 |
متبرک باد نام تو! |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
9 |
و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را هنوز را ... |
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
در این متن مشخص شد که آغازگر نشاندار در شعر شاملو تنها سه بار استفاده شده است. آغازگر بینشان نیز در این متن ده بار به کار رفته است. همچنین در بندها تنها یک بار اطلاع مفروض به کار رفته است و 12 بند شامل اطلاع نو است. در ادامه، عوامل ساختاری فرانقش متنی در مرثیۀ سهراب سپهری بررسی میشود.
جدول 8. بررسی عوامل ساختاری در فرانقش متنی در مرثیۀ سپهری
|
|
نهاد |
فعل در بند امری بدون ادات و متمم |
فعل |
ادات |
متمم |
|
||||||
ضمیر |
اسم (عام یا خاص) |
فرایند اسمسازی |
گروه قیدی |
عبارت حرفاضافهدار |
ضمیر |
اسم (عام یا خاص) |
فرایند اسمسازی |
اطلاع مفروض |
اطلاع نو |
||||
1 1 |
بزرگ بود |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
1 2 |
و از اهالی امروز بود |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
1 3 |
و با تمام افقهای باز نسبت داشت |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
1 4 |
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
2 |
صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود |
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
3 |
و پلکهاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد |
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
4 1 |
و دستهاش هوای صاف سخاوت را ورق زد |
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
4 2 |
و مهربانی را به سمت ما کوچاند |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
5 1 |
به شکل خلوت خود بود |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
5 2 |
و عاشقانهترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
6 |
و او به شیوۀ باران پر از طراوت تکرار بود |
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
7 |
و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر میشد. |
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
8 |
همیشه کودکی باد را صدا میکرد. |
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
|
* |
9 |
همیشه رشتۀ صحبت را به چفت آب گره میزد |
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
* |
|
10 α |
برای ما یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد |
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
* |
10 β 1 |
که ما به عاطفۀ سطح خاک دست کشیدیم |
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
10 β 2 |
و مثل لهجۀ یک سطل آب تازه شدیم |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
11 α |
و بارها دیدیم |
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
|
* |
11 β |
که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشۀ بشارت رفت |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
* |
12 1 α |
ولی نشد |
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
* |
12 1 β |
که روبهروی وضوح کبوتران بنشیند |
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
* |
12 2 |
و رفت تا لب هیچ |
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
* |
12 3 |
و پشت حوصلۀ نورها دراز کشید |
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
* |
12 4 α |
و هیچ فکر نکرد |
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
|
* |
12 4 β |
که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم |
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
در هفت بند از مرثیۀ سهراب سپهری از آغازگر بینشان استفاده شده، و آغازگر نشاندار در 16 بند به کار رفته است. 5 بند از این مرثیه با اطلاع مفروض و 30 بند با اطلاع نو است.
از نظر ساخت آغازگر ـ پایانبخشی، در مرثیۀ سهراب سپهری 7 بند بینشان و 16 بند نشاندار است؛ یعنی در 16 بند، آغازگر سازهای غیر از فاعل یا فعل امر بدون متمم است. در مرثیۀ شاملو، 10 بند بینشان و 3 بند نشاندار است. از نظر ساخت اطلاعی، در مرثیۀ سهراب سپهری، آغازگر در 30 بند اطلاع نو و در 5 بند اطلاع مفروض است. در مرثیۀ شاملو، آغازگر در 12 بند اطلاع نو و در یک بند اطلاع مفروض است.
3. 4. فرانقش متنی: عوامل غیرساختاری
در این بخش، آن بخش از معنای متنی که ناشی از عوامل غیرساختاری است در مرثیۀ شاملو بررسی میشود.
جدول 9. بررسی عوامل غیرساختاری در معنای متن در مرثیۀ شاملو
|
شماره |
انسجام |
||||||||
ارجاع |
حذف |
ادات ربط |
انسجام واژگانی |
|||||||
هممعنایی |
تضاد معنایی |
شمول معنایی |
جزء ـ کل |
تکرار |
باهمآیی |
|||||
1 |
به جستوجوی تو بر درگاه کوه میگریم، در آستانۀ دریا و علف |
|
|
|
|
|
|
|
|
درگاه، کوه/ آستانه، دریا، علف/ درگاه، آستانه/ کوه، دریا، علف/ جستوجو، تو |
2 |
به جستوجوی تو در معبرِ بادها میگریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکستۀ پنجرهیی |
|
|
|
|
|
|
|
جستوجو/ تو/ میگریم |
معبر، باد/ چارراه، فصول/ چارچوب، پنجره/ چارچوب، شکسته/ معبر، چارراه، آستانه، درگاه/ باد، فصول، کوه، دربا، علف |
2 [[]] |
که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه میگیرد. |
|
|
|
|
|
|
|
|
آسمان، ابرآلوده، پنجره/ قاب، کهنه/ قاب، چارچوب/ باد، فصول، کوه، دربا، علف، آسمان، ابرآلوده |
3 |
به انتظارِ تصویرِ تواین دفترِ خالی تا چند تا چند ورق خواهد خورد؟ |
|
|
|
|
|
|
دفتر، خالی |
تو |
تصویر، قاب، چارچوب/ دفتر، خالی/ تصویر، تو |
4 |
جریان باد را پذیرفتن و عشق را |
|
|
|
|
|
|
|
باد |
جریان، باد |
4 [[]] |
که خواهرِ مرگ است |
|
|
|
|
|
|
|
|
خواهر، مرگ، عشق |
5 |
و جاودانگی رازش را با تو در میان نهاد |
|
|
|
|
|
|
|
تو |
جاودانگی، راز |
6 |
پس به هیأتِ گنجی درآمدی بایسته و آزانگیز گنجی از آن دست |
|
|
پس |
|
|
|
|
گنج |
تو، گنج، بایسته، آزانگیز |
6 [[]] |
که تملکِ خاک را و دیاران را از این سان دلپذیر کرده است |
|
|
|
|
|
|
|
|
تملک، خاک، دیاران/ تملک، دلپذیر |
7 |
نامت سپیدهدمی است |
|
|
|
|
|
|
|
ت |
نام، ت، سپیدهدم/ باد، فصول، کوه، دربا، علف، آسمان، ابرآلوده، سپیدهدم |
7 [[]] |
که بر پیشانیِ آفتاب میگذرد |
|
|
|
|
|
|
|
|
باد، فصول، کوه، دربا، علف، آسمان، ابرآلوده، سپیدهدم، آفتاب |
8 |
متبرک باد نام تو! |
|
|
|
|
|
|
|
تو/ نام |
متبرک، نام، تو |
9 |
و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را هنوز را ... |
|
|
و |
|
شب، روز |
|
|
|
دوره، دفتر/ شب، روز، هنوز، دوره |
حال، به بررسی معنای متنیِ برآمده از عوامل غیرساختاری در مرثیۀ سهراب سپهری پرداخته میشود.
جدول 10. بررسی عوامل غیرساختاری در معنای متن در مرثیۀ سپهری
|
شماره |
انسجام |
||||||||
ارجاع |
حذف |
ادات ربط |
انسجام واژگانی |
|||||||
هممعنایی |
تضاد معنایی |
شمول معنایی |
جزء ـ کل |
تکرار |
باهمآیی |
|||||
1 1 |
بزرگ بود |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1 2 |
و از اهالی امروز بود |
|
|
|
|
|
|
|
بود |
اهالی، امروز |
1 3 |
و با تمام افقهای باز نسبت داشت |
|
|
|
|
|
|
|
|
افق، باز |
1 4 |
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید |
|
|
|
|
|
|
|
|
لحن، آب، زمین/ افق، آب، زمین |
2 |
صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود |
ش |
|
|
|
|
|
|
|
صدا، ش، [شکل] حزن [پریشان واقعیت]/ حزن، پریشان، واقعیت |
3 |
و پلکهاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد |
|
|
و |
|
|
|
پلک، ش |
ش |
مسیر، نبض/ نبض، عناصر/ پلک، صدا، نبض |
4 1 |
و دستهاش هوای صاف سخاوت را ورق زد |
|
|
و |
|
|
|
دست، ش |
ش |
پلک، صدا، نبض، دست/ هوا، صاف، سخاوت، ورق/ افق، آب، زمین، هوا |
4 2 |
و مهربانی را به سمت ما کوچاند |
|
|
|
|
|
|
|
ما |
سخاوت، مهربانی |
5 1 |
به شکل خلوت خود بود |
خود |
|
|
|
|
|
|
شکل |
خلوت، خود |
5 2 |
و عاشقانهترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد |
خودش |
|
|
|
|
|
|
خودش |
عاشقانه، [انحنای] وقت، آینه، تفسیر/ وقت، خودش/ انحنا، وقت |
6 |
و او به شیوۀ باران پر از طراوت تکرار بود |
او |
|
و |
|
|
|
|
بود |
شیوه، شکل/ شیوه، باران/ طراوت، تکرار/ باران، طراوت، تکرار |
7 |
و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر میشد. |
او |
|
و |
|
|
|
|
او |
سبک، شیوه، شکل/ سبک، درخت/ عافیت، نور/ او، درخت، نور، منتشر/ درخت، باران، افق، آب، زمین، هوا، نور |
8 |
همیشه کودکی باد را صدا میکرد. |
|
|
|
|
|
|
|
صدا |
کودکی، باد/ باد، درخت، باران، افق، آب، زمین، هوا |
9 |
همیشه رشتۀ صحبت را به چفت آب گره میزد |
|
|
|
|
|
|
|
همیشه/ آب |
رشته، صحبت/ چفت، آب/ رشته، چفت، گره/ آب، درخت، باران، افق، آب، زمین، هوا |
10 α |
برای ما یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد |
|
|
|
|
|
|
|
ما |
سجود، سبز، محبت، صریح، ادا |
10 β 1 |
که ما به عاطفۀ سطح خاک دست کشیدیم |
|
|
|
|
|
|
|
ما |
عاطفه، سطح، خاک/ خاک، درخت، باران، افق، آب، زمین، هوا/ عاطفه، محبت، مهربانی، سخاوت |
10 β 2 |
و مثل لهجۀ یک سطل آب تازه شدیم |
|
|
|
|
|
|
|
آب/ یک |
سطل، آب، لهجه، تازه |
11 α |
و بارها دیدیم |
|
|
و |
|
|
|
|
|
|
11 β |
که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشۀ بشارت رفت |
|
|
|
|
|
|
|
یک |
سطل، سبد/ چیدن، خوشه، بشارت/ بشارت، عاطفه، محبت، مهربانی، سخاوت |
12 1 α |
ولی نشد |
|
|
ولی |
|
|
|
|
|
|
12 1 β |
که روبهروی وضوح کبوتران بنشیند |
|
|
|
|
|
|
|
|
وضوح، کبوتر/ کبوتر، خاک، درخت، باران، افق، آب، زمین، هوا |
12 2 |
و رفت تا لب هیچ |
|
|
|
|
|
|
|
|
لب، هیچ |
12 3 |
و پشت حوصلۀ نورها دراز کشید |
|
|
|
|
|
|
|
نور |
پشت، حوصله، نور/ پشت، روبهرو |
12 4 α |
و هیچ فکر نکرد |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
12 4 β |
که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم |
|
|
|
|
|
|
|
ما |
پریشانی، تلفظ، در/ سیب، خوشه، خاک، درخت، باران، افق، آب، زمین، هوا |
در بررسی بخش باهمآییها مشخص میشود که هر دو شاعر از واژگان متعلق به حوزۀ طبیعت در مرثیۀ خود برای توصیف فروغ فرخزاد استفاده کردهاند. این بیانگر دیدگاه و نگرش مشترک این دو شاعر در توصیف شاعری دیگر است. باید توجه داشت که در مرثیۀ این دو شاعر و غالباً در متن سپهری از واژگان طبیعت بهصورت مستقیم در قالب صناعات ادبی تشبیه برای توصیف فرخزاد استفاده شده است. در واقع شاعر با همنیشینی واژگانی مانند آب، باران، سپیده دم، افق و غیره و بیان ارتباط میان این عناصر با فروغ فرخزاد، احساس خود را دربارۀ او بیان کرده است.
نتیجهگیری
با بررسی انواع نقشها و فرایندهای موجود در دو مرثیۀ شاعر این نتایج حاصل شد:
- با بررسی معنای اندیشگانی این دو متن، مشخص شد که بازنمایی جهان درون در شعر سپهری بهسبب کاربرد فرایندهای ذهنی با 25 درصد بیشتر از شعر شاملو است. شاملو تنها در 8 درصد از بندها از فرایندهای ذهنی استفاده کرده است. کاربرد فرایند رابطهای در دو مرثیه به نحوی است که سبب گرایش متن به جهان درون میشود. در مرثیۀ شاملو 33 درصد از فرایندها و در مرثیۀ سهراب سپهری 38 درصد از فرایندها رابطهای هستند. هر دو شاعر عمدتاً برای توصیف امور ذهنی این فرایند را بهکار بردهاند. در مرثیۀ شاملو حامل فرایند و وصف فرایند، هر یک، در 75 درصد موارد، پدیدهای ذهنی هستند. در مرثیۀ سهراب سپهری، حامل و وصف بهترتیب در 89 و 78 درصد موارد پدیدۀ ذهنی هستند. این مسئله سبب گرایش مرثیۀ دو شاعر به جهان درون میشود. البته این گرایش در مرثیۀ سهراب سپهری با توجه به بسامد بیشتر فرایند رابطهای و نیز بیشتر بودن بسامد مواردی که حامل و وصف فرایند ذهنی هستند از مرثیۀ شاملو بیشتر است. کاربرد فرایند مادی در کنار فرایند رفتاری با 50 درصد در شعر شاملو نشاندهندۀ گرایش شاعر به بازنمایی جهان بیرون است؛ درحالیکه در شعر سپهری، مجموع عملکرد این فرایندها با 37 درصد قابل مشاهده است. از نظر کاربرد ساخت منطقی ـ معنایی و ساخت بستگی نیز دو مرثیه تفاوت بسیاری دارند. در مرثیۀ سهراب سپهری در 50 درصد از موارد بند مرکب بهکار رفته است؛ اما در مرثیۀ شاملو هیچ بند مرکبی مشاهده نمیشود. کاربردهای بندهای ثانویه سبب طولانیتر شدن بندها در این مرثیۀ سهراب سپهری در مقایسه با مرثیۀ شاملو شده است.
- در تحلیل معنای بینافردی مشخص شد که فاعل بندها در اشعار سپهری از نوع سومشخص است؛ اما در شعر شاملو فاعل اولشخص و دومشخص نیز مشاهده میشود. همچنین در مرثیۀ شاملو، مخاطب مستقیماً مورد خطاب گوینده قرار میگیرد و این مخاطب فروغ فرخزاد است؛ در این مرثیه گوینده او را مکرراً با ضمیر دومشخص خطاب میکند. در شعر شاملو، گوینده «من» است و از احساسات فردی خود سخن میگوید. اما در مرثیۀ سهراب، فروغ فرخزاد غایب و مخاطب او مفروض است؛ یعنی مخاطب او افراد عامی هستند که همانند گوینده داغدار این درگذشت هستند. تفاوت دیگر در کاربرد زمان است. در مرثیۀ شاملو، در 67 درصد از بندها زمان حال بهکار رفته است و این به سبب حاضر بودن مخاطب است، هرچند درگذشته است. برعکس در مرثیۀ سپهری، گوینده صرفاً به زمان گذشته توجه دارد. این زمان گذشتۀ در تمامی افعال با غایب بودن فروغ فرخزاد در شعر مرتبط است.
- با تحلیل معنای متنی مشخص شد که از نظر ساخت آغازگر ـ پایانبخشی، در مرثیۀ سهراب سپهری 7 بند بینشان و 16 بند نشاندار است؛ اما در مرثیۀ شاملو، 10 بند بینشان و 3 بند نشاندار است. از نظر ساخت اطلاعی، در مرثیۀ سهراب سپهری، آغازگر در 30 بند اطلاع نو و در 5 بند اطلاع مفروض است؛ اما در مرثیۀ شاملو، آغازگر در 12 بند اطلاع نو و در 1 بند اطلاع مفروض است. از حیث کاربرد عوامل غیرساختاری، شباهتی در دو مرثیه میتوان مشاهده کرد: هر دو اثر پیوندی میان درگذشت فروغ فرخزاد و طبیعت برقرار میکنند؛ بهخصوص در مرثیۀ سپهری میان فروغ فرخزاد و واژههای حوزۀ طبیعت نوعی شباهت بازنمایی میشود.
[1]. ideational metafunction 14. exsitential
[2]. experiential metafunction 15. actor
[3]. logical metafunction 16. goal
[4]. interpersonal metafunction 17. sensor
[5]. textual metafunction 18. phenomenon
[6]. process 19. identifying mode
[7]. participants 20. identifier
[8]. circumential elements 21. identified
[9]. material 22. attributive mode
[10]. mental 23. carrier
[11]. relational 24. attribute
[12]. behavioral 25. behaver
[13]. verbal 26. sayer
[14]. exsitential
[15]. actor
[16]. goal
[17]. sensor
[18]. phenomenon
[19]. identifying mode
[20]. identifier
[21]. identified
[22]. attributive mode
[23]. carrier
[24]. attribute
[25]. behaver
[26]. sayer
[27]. receiver 8. line
[28]. existent 9. frequency
[29]. beneficiary 10. manner
[30]. Indirect object 11. quality
[31]. location 12. means
[32]. point 13. comparison
[33]. extent 14. degree
[34]. line
[35]. frequency
[36]. manner
[37]. quality
[38]. means
[39]. comparison
[40]. degree
[41]. Cause 12. matter
[42]. reason 13. angle
[43]. purpose 14. taxis
[44]. behalf 15. logico-semantic relation
[45]. contingency 16. parataxis
[46]. condition 17. hypotaxis
[47]. concession 18. dominant
[48]. role 19. dependent
[49]. guise 20. initiating
[50]. product 21. continuing
[51]. accompaniment
[52]. matter
[53]. angle
[54]. taxis
[55]. logico-semantic relation
[56]. parataxis
[57]. hypotaxis
[58]. dominant
[59]. dependent
[60]. initiating
[61]. continuing
[62]. expansion 5. enhancing
[63]. projection 6. locution
[64]. elaborating 7. idea
[65]. extending
[66]. enhancing
[67]. locution
[68]. idea
[69]. mood structure 9. predicator
[70]. mood element 10. complement
[71]. residue 11. thematic structure
[72]. finite element 12. information structure
[73]. modal adjuncts 13. cohesion
[74]. modal verbs 14. theme
[75]. adjuncts of probability 15. rheme
[76]. adjuncts of frequency
[77]. predicator
[78]. complement
[79]. thematic structure
[80]. information structure
[81]. cohesion
[82]. theme
[83]. rheme
[84]. new information 8. synonymy
[85]. given information 9. antonymy
[86]. reference 10. hyponymy
[87]. ellipsis 11. meronymy
[88]. substitution 12. repetition
[89]. conjunction 13. collocation
[90]. lexical cohesion
[91]. synonymy
[92]. antonymy
[93]. hyponymy
[94]. meronymy
[95]. repetition
[96]. collocation