Document Type : Original Article
Author
Assistant Professor of the Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Andimeshk Branch, Andimeshk, Iran
Abstract
This article aims to explore the theoretical discussions surrounding simile in Persian rhetorical books. The study traces the evolution of the topic from the earliest available texts to contemporary rhetorical works. It examines in detail the authors’ perspectives on simile, their usage of terminology, and the aspects they may have overlooked. Many of these aspects are critically analyzed. Furthermore, a comparison is made between the terms and terminologies employed in earlier books and those found in contemporary rhetorical works, providing a basis for further and more comprehensive comparisons with reference to these texts. The final section of the article focuses on an implicit and elusive form of simile found in the Divān-e Hāfez. This particular type of simile, known as tashbih-e tabādor is intricately woven into the layers of artistry within Hāfez’s verses. Several examples of this phenomenon are presented and thoroughly analyzed.
Keywords
1. مقدمه
تشبیه از ارکان مهم علم بیان است. ارکان دیگر همچون «استعاره» نیز ریشه در تشبیه دارند. برخی محققان «روش تشبیه» را در مبحث علم بدیع نیز مطرح کردهاند. بنا به جایگاه و گسترۀ «تشبیه» در تصویرگری و خیالانگیزی متون ادبی فارسی، اهمیت پرداختن به این مبحث بلاغی و سیر تحول آن در کتب بلاغی آشکار میگردد. در پژوهش حاضر تلاش شده سیر تغییر و تحولات مبحث تشبیه در کتب بلاغی بررسی شود. بههمینمنظور پس از طرح سؤالهای پژوهش، روش تحقیق، و پیشینة پژوهش مبحث «تشبیه» در کتب بلاغی فارسی بررسی گردید. در پایان گونهای تشبیه پنهان در اشعار حافظ مطرح و بررسی گردید.
2. سؤالهای پژوهش
در کدام کتب بلاغی به مبحث تشبیه پرداخته شده است؟
آیا تعاریف و نمونههای ارائه شده در کتب پیشینیان دقیق است؟
مباحث مربوط به تشبیه و انواع گوناگون آن چگونه شکل گرفتهاند؟
آیا تعاریف و نامگذاریهای معاصران با قدما تفاوت دارد؟
آیا در شعر حافظ علاوه بر «تشبیه مضمر و تفضیل» میتوان گونههای پنهانتری از تشبیه را یافت؟
3. پیشینۀ پژوهش
دربارۀ تشبیه بهویژه در اشعار حافظ پژوهشهایی شده است. خسرو فرشیدورد مقالاتی در این باره دارد: «ساختمان تشبیه و استعاره در شعر حافظ» (1354)، «فایدة تشبیه بر اساس اشعار حافظ»، «عناصر تشبیه در شعر حافظ»، «تکامل و انحطاط تشبیه در شعر حافظ» (1353). در این مقالات نویسنده ساختمان تشبیه و ارکان آن، رابطة دستوری ارکان با یکدیگر در شعر حافظ، موضوعات تشبیه در دیوان حافظ، نوآوریهای حافظ در تشبیه و مواردی از این دست را مطرح و تبیین نموده است.
4. روش تحقیق
در این پژوهش با استفاده از ابزار کتابخانهای سیر تحول تشبیه در کتب بلاغی فارسی به شیوۀ توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. کتب بلاغی قدیم فارسی و مطرحترین کتب بلاغی جدید جامعۀ پژوهش را تشکیل میدهد. اصطلاحات، مفاهیم، تعاریف و ساختار تشبیه در کتابها به ترتیب تاریخ نگارش بررسی، و نقاط قوت و ضعف هر یک بیان شده است.
5. بحث و بررسی
5. 1. نگاهی گذرا به سیر مباحث نظری تشبیه در کتب بلاغی پارسی
در این بخش ضمن بررسی سیر مباحث نظری تشبیه در کتب بلاغی پارسی، تعاریف ارائهشده از تشبیه، انواع آن، و شواهد متنی در بوتة نقد قرار میگیرد و مبحث تشبیه را در کتب بلاغی قدیم و جدید مقایسه میشود.
رادویانی در ترجمانالبلاغه (کهنترین کتاب بلاغی فارسی) ذیل عنوان «فی التّشبیه» تعریفی کلی ارائه داده است. نویسنده معتقد است که در تشبیه میتوان جای «مشبه» و «مشبهبه» را از حیث ماهوی (و نه دستوری) عوض کرد (البته به این اصطلاحات مستقیماً اشاره نشده است): «راستترین و نیکوترین آن است که چون باشگونه کُنیش، تباه نگردد و نقصان نپذیرد» (رادویانی، 1380: 150). حالآنکه در یک تشبیه هنری، وجهشبه باید در مشبهبه اجلی و اقوی از مشبه باشد. شمیسا این مبحث را این گونه توضیح میدهد: «ما از مشبهٌبه است که درمییابیم شاعر ادعا کرده است که فلان صفت مخیّل در مشبه هم هست و ازاینرو باید گفت که چراغ مثل خورشید میدرخشید یعنی پرنور بود و نمیتوان گفت که خورشید مثل چراغ میدرخشید، چون وجهشبه که درخشش است در خورشید اقوی است» (1386: 69).
ادامۀ توضیحات رادویانی در مبحث «وجهشبه» حول این محور میچرخد که چرا دو پدیده (از حیث شکل و رنگ و ...) به هم مانند میشوند (1380: 150). وی معتقد است که در تشبیه باید چیزی پوشیده را آشکار کرد و بیت زیر را شاهد میآورد: «اندر دل تو زُفتی و بخیلی / معروفتر از کردههای دیگر» (همان: 151)؛ اما در این بیت اساساً تشبیهی صورت نگرفته است. از دیگر ابیاتی که بهعنوان شاهد نقل شده، چنین برمیآید که منظور نویسنده تبیین و توضیح «تشبیه معقول به محسوس»[1] بوده است.
نویسنده در ادامه، ذیل عنوان «فی التّشبیه الْمُکَنَّی» برای اولین بار «ادات تشبیه» را (بر اساس اسناد موجود و شناساییشده تا این زمان) توضیح میدهد. تشبیه مکنّی آن است که ادات تشبیه نداشته باشد: «و ادات تشبیه چون بوَد و همچون و گویی و پنداری و حکایت کند و آنچه از وی آید به الفاظ تشبیه. چنانکه شاعر گوید:
سیودو قطره سرشکِ سحری ای عجبی که نهفتست به دو قطره میِ قُطْرَبُلی[2]»
(رادویانی، 1380: 154)
شواهدی که رادویانی برای این نوع تشبیه نقل میکند، تماماً نمودی از «استعارة مصرّحه» است (و نه تشبیه). در بیت نقل شده «سیودو قطره سرشک سحری» استعاره از «سیودو دندان» و «دو قطره می» استعاره از «دو لب» است دقیقاً مطابق با بلاغت انگلیسی. در کتاب بلاغت کاربردی آمده است: «در بلاغت انگلیسی اگر ادات تشبیه را حذف کنیم تبدیل به استعاره میشود» (دالوند، 1401: 46).
تشبیه مکنّی را محقّقان معاصر تحت عناوین «تشبیه استوار» (کزازی، 1389: 72)، «تشبیه مؤکّد» (تجلیل، 1392: 54؛ محمّدی، 1388: 88؛ گلی، 1387: 125؛ شمیسا، 1386: 68)، «تشبیه بالکنایه» (شمیسا، 1386: 68؛ رنجبر، 1385: 48؛ گلی، 1387: 125)، «تشبیه محذوفالادات» (شمیسا، 1386: 68؛ گلی، 1387: 125)، «تشبیه کنایت» (محمدی، 1388: 88؛ صفا، 1377: 39) و «کنایة مطلق» (رنجبر، 1385: 48) بررسی کردهاند.
رادویانی در ادامه به توضیح «التشبیهُالمرجوعُعنه» میپردازد: «و این چنان بوَد که شاعر از تشبیهِ کرده بازایستد و بازگرداند، و چیزی ثابت کرده را نفی گرداند به قلب بر سبیل مبالغت، چنانکه روی را به ماه قیاس کند، و رُخ را به لاله، و آنگه بازگوید ماه را کسوف است و لاله نپاید» (1380: 155). این نوع تشبیه را محقّقان معاصر تحت عنوان «تشبیه برتری» (کزازی، 1389: 75) یا «تشبیه تفضیل» (شمیسا، 1386: 131؛ رنجبر، 1385: 50؛ احمدنژاد، 1385: 46) یا «تشبیه تفصیل» (تجلیل، 1392: 53؛ صفا، 1377: 42) بررسی کردهاند.
از مباحث دیگر این کتاب «التشبیه الشرطی» است: «چون شاعر چیزی را به چیزی تشبیه کند به شرط، و گوید ار چنان بودی چنین بودی» (رادویانی،1380: 156). این نوع از تشبیه در کتب بلاغی معاصر تحت همین عنوان (کزازی، 1389: 74) و «تشبیه مشروط» (شمیسا، 1386: 131؛ گلی، 1387: 137؛ احمدنژاد، 1385: 44؛ محمّدی، 1388: 84؛ صفا، 1377: 42؛ همایی،1389: 156) و «تشبیه مقیّد» (همایی، 1389: 156) بررسی شده است. قابل یادآوری است که: «از حیث ماهیّت و معنا تشبیه مشروط با تشبیه تفضیل یکی است؛ فقط در تشبیه مشروط از لحاظ ساختار واژة شرط «اگر» حتماً ذکر میشود و این دو نوع تشبیه، شیوهای برای نوکردن تشبیهات مبتذلاند» (گلی، 1387: 138).
رادویانی در ادامه به مبحث «التشبیه المعکوس» میپردازد: «و چون شاعر متّضاد را به یکدیگر قیاس کند، و صفتِ آن، این را دهد، و صفت این مر آن را. مثالش چنانکه عنصری گوید:
ز سمّ سواران و گردِ سپاه / زمین ماهروی و زمیروی ماه»
(رادویانی،1380: 156 - 157)
این نوع تشبیه را نیز محققان معاصر تحت همین عنوان (محمدی، 1388: 83؛ شمیسا، 1386: 128)، یا تحت عنوان «تشبیه مقلوب» (شمیسا، 1386: 128؛ همایی، 1389: 157) و «تشبیه وارونه» (کزّازی، 1389: 77) و «تشبیه عکس» (همایی، 1389: 157؛ رنجبر، 1385: 48؛ احمدنژاد، 1385: 43) بررسی کردهاند. البته برخی تعریف دیگری از تشبیه معکوس ارائه کردهاند: «گاهی مشبّهٌبه بر مشبّه مانند میشود؛ بالنتیجه در تشبیه مقلوب یا معکوس مشبّه را مشبّهٌبه قرار میدهند به ادعای اینکه وجهشبه در آن نیرومندتر است. چنانکه در بیت زیر ملاحظه میکنید: پیچیدن افعی به کمندت ماند / آتش به سنان دیوبندت ماند»
(تجلیل، 1392: 52؛ رنجبر، 1385: 48).
اما در کتب بلاغی فارسی از قبیل ترجمانالبلاغه و حدائقالسحر مراد از تشبیه معکوس همان قسم اول است و متعرّض قسم دوم نشدهاند. امروزه بهتر است که بگوییم تشبیه معکوس یا مقلوب بر دو نوع است (شمیسا، 1386: 129). پیرو همین سخن برخی این نوع از تشبیه را در دو دسته بررسی کردهاند (گلی، 1387: 133).
آخرین مبحثی که رادویانی بیان میکند «التشبیه المزدوج» است: «چون شاعر یک صفت از صفات خویش را و یک صفت از صفاتِ مقصودش را به هم کند، و بر یک چیز قیاس کند اندر یک بیت، آن را از جملة بدیعِ صنعت شمرند. و بر این حال بیشتر غزل آید؛ چنانکه منصورِ منطقی گوید:
مانا عقیق نارد هرگز کس از یمن / همرنگِ این سرشکِ من و دو لبان تو»
(1380: 157)
این تشبیه را محقّقان معاصر تحت عنوان «تشبیه تسویه» (همایی، 1389: 157، صفا، 1377: 41؛ شمیسا، 1386: 127) و «تشبیه یکسان» (کزّازی، 1389: 79) بررسی کردهاند: «برای چند مشبه یک مشبهٌبه بیاورند؛ یعنی آن چند مشبه را به لحاظ حکمی (وجهشبه) یکسان و مساوی در نظر بگیرند» (شمیسا،1386: 127). چنانکه ملاحظه شد، تشبیهاتی که رادویانی مطرح ساخت، اغلب «به لحاظ شکل» بررسی و تقسیمبندی شدهاند.
حدائقُ السِّحر فی دقایقِ الشّعر تألیف رشیدالدین وطواط دومین کتاب بلاغی موجود است. در این کتاب ضمن تعریف تشبیه (بر اساس ترتیب کتب و اسناد موجود) برای اولین بار به لفظ «مشبه» و «مشبهبه» اشاره شده است: «اهل لغت آن چیز را کی ماننده کنند مُشَبَّه خوانند و آن را کی بذو ماننده کنند مُشَبَّهٌبه» (1362: 42). رشید وطواط در ادامه به مقتضای روزگار خود که تشبیه «محسوس به محسوس» از مختصات اصلی آن است (شمیسا، 1386: 71) این نوع از تشبیه را بهترین نوع تشبیه میداند: «باری بایذ کی چنانک مشبّه موجودی بوذ حاصل در اعیان، مشبّهٌبه نیز موجودی بوذ حاصل در اعیان» (1362: 42). وی «تشبیه خیالی» و «تشبیه وهمی» را (← شمیسا، 1386: 78) که سبک ازرقی هروی بود، مردود میشمارد: «و البته نیکو و پسندیده نیست چیزی را تشبیهکردن به چیزی کی در خیال و وهم موجود نباشد و نه در اعیان» (وطواط، 1362: 42). جلالالدین همایی در نقد این سخن میگوید: «حق در مقام به نظر ما این است که حسن تشبیه بسته به پسند و ناپسند طبع است و هرکجا مقصود از تشبیه، یعنی مجسّمساختن صفتی در چیزی یا کسی بهتر پرورانده شود و ذوق سلیم آن را بپسندد، پسندیده و نیکوست، خواه عکس تشبیه ممکن باشد یا نباشد و خواه تشبیه وهمی و خیالی باشد یا تشبیه حسی و امر خارجی» (1389: 154). وطواط در ادامه تشبیه را به هفت قسم تقسیم میکند: «و این در کتبِ صنعتِ شعر، هفت قسم آوردهاند: تشبیه مطلق، تشبیه مشروط، تشبیه کنایت، تشبیه تسویت، تشبیه عکس، تشبیه اضمار، تشبیه تفضیل» (1362: 42). «تشبیه مشروط» همان «تشبیه شرطی» است که رادویانی پیشتر بدان پرداخته بود (← همان: 44). «تشبیه کنایت» نیز همان «تشبیهالمکنّی» است. شواهد رشید نیز همانند رادویانی تماماً «استعارة مصرّحه» هستند (و نه تشبیه)؛ نمونه: «فلان در رزمگاه آمذ بر شیر شرزه نشسته و گرزهماری در دست گرفته: مراد از این فصل تشبیه اسب است به شیر شرزه و نیزه به گرزهمار لکن ازین جمله ادات تشبیه بیفکنده» (رادویانی،1380: 45).
«تشبیه تسویت» همان «تشبیه المزدوج» است که پیشتر بدان اشاره شد. رشید عیناً همان تعریف رادویانی را برای این صنعت بیان میکند و برخی از شواهد آن را نیز عیناً نقل میکند (← همان: 46). «تشبیه عکس» نیز همان «تشبیه معکوس» (← همان: 47)، و «تشبیه تفضیل» نیز همان «تشبیهالمرجوععنه» است (← همان: 50) که به همان شیوه تعریف شدهاند.
رشید وطواط برای اولین بار «تشبیه مطلق» و «تشبیه اضمار» را مطرح میکند: «تشبیه مطلق: چنان بوذ کی چیزی را به چیزی مانند کنند به ادات تشبیه بیشرط و عکس و تفضیل و غیر آن» (1362: 42). این نوع تشبیه را محققان معاصر تحت همین نام (احمدنژاد، 1385: 42؛ همایی، 1389: 156) و همچنین تحت عنوان «تشبیه صریح» (همایی، 1389: 156) بررسی کردهاند. در بعضی کتب تشبیه مطلق که به آن «مبتذل» هم گفتهاند، تشبیهی است که هر چهار رکن آن ذکر شده باشد (شمیسا، 1386: 147) و عدهای آن را «تشبیه تامالارکان» (رنجبر، 1385: 50) نامیدهاند.
«تشبیه اضمار: این صنعت چنان باشذ کی شاعر چیزی را به چیزی تشبیه کنذ اما به ظاهر چنان نمایذ کی مقصود من چیزی دیگرست نه این تشبیه و در ضمیر او خوذ این تشبیه بوذ» (وطواط، 1362: 49). این نوع از تشبیه در کتب بلاغی معاصر تحت همین عنوان (احمدنژاد، 1385: 47؛ صفا، 1377: 42) و همچنین «تشبیه نهان» (کزّازی، 1389: 76) و «تشبیه مضمر» (شمیسا، 1386: 130؛ صفا، 1377: 42؛ گلی، 1387: 131) و «تشبیه ضمنی» (رنجبر، 1385: 49) و «تشبیه پنهان» (گلی، 1387: 131) مطرح شده است.
در المعجم فی معاییر اشعار العجم تألیف شمس قیس رازی، تعریف تشبیه عیناً تعریف رادویانی و رشید وطواط است. نویسنده «تشبیهات وهمی» را «ناقصترین تشبیهات» میداند (1388: 359) و انواع تشبیه را این چنین برمیشمرد: «بدانک تشبیه بر انواع است: تشبیه صریح و تشبیه کنایت و تشبیه مشروط و تشبیه معکوس و تشبیه مضمر و تشبیه تسویت و تشبیه تفضیل» (همانجا).
«تشبیه صریح» همان تشبیه مطلق رشید وطواط است (همان: 360). این نوع تشبیه که در آن «ادات تشبیه» ذکر میشود، در کتب بلاغی معاصر با همین عنوان (شمیسا، 1386: 68؛ صفا، 1377: 40؛ محمّدی، 1388: 88؛ احمدنژاد، 1385: 21) و «تشبیه مرسل» (شمیسا، 1386: 68؛ رنجبر، 1385: 45؛ صفا، 1377: 40؛ محمّدی، 1388: 88؛ احمدنژاد، 1385: 21؛ ثروتیان، 1387: 45) و «تشبیه آشکار» (ثروتیان، 1387: 45) و «تشبیه ساده» (کزّازی، 1389: 71؛ ثروتیان، 1387: 45) و «تشبیه مظهر» (شفیعی کدکنی،1390: 65) و «تشبیه مطلق» (گلی، 1387: 125) بررسی شده است. قابل یادآوری است که «تشبیه صریح گاهی در مقابل تشبیه «ضمنی» است. در این صورت مراد از تشبیه صریح آن است که طرفین تشبیه صریح و آشکار باشد؛ حال آنکه در تشبیه ضمنی طرفین تشبیه پس از دقّت معلوم میشود» (شمیسا، 1386: 149).
در المعجم دیگر انواع تشبیه نیز عین آثار رادویانی و وطواط تعریف شدهاند. ضمن آنکه «تشبیه مضمر» همان «تشبیه اضمار» است که شمس قیس برای اولین بار آن را بدین نام موسوم داشته است. وی برای «تشبیه مشروط» ابیاتی را بهعنوان شاهد نقل کرده است؛ از آن جمله این بیت انوری است:
گر دل و دست، بحر و کان باشد / دل و دست خدایگان باشد
همین شاهد را در ادوار بعدی کاشفی سبزواری برای این نوع تشبیه ذکر میکند. کزّازی در تعلیقات کتاب کاشفی این باره مینویسد: «این بیت نمونهای سنجیده و بآیین از تشبیه شرطی نمیتواند بود [...] تشبیه شرطی زمانی ارزش زیباشناختی دارد و گونهای ویژه از تشبیه شمرده میتواند آمد، که به یاری شرط، ماننده (مشبه) را، بر مانسته (مشبهٌبه) برتر نهاده باشند؛ و شرط آورده شده در تشبیه، ویژگی و ارزشی افزون باشد، ماننده را» (کاشفی، 1369: 259).
شمس قیس همچنین برای اولین بار بحث «تمثیل» را مطرح میسازد: «و آن هم از جملة استعارات است الّا آنک این نوع استعارتی است به طریق مثال؛ یعنی چون شاعر خواهد کی به معنیی اشارتی کند لفظی چند کی دلالت بر معنیی دیگر کند، بیارد و آن را مثال معنی مقصود سازد و از معنی خویش بدان مثال عبارت کند و این صنعت خوشتر از استعارت مجرّد باشد (1388: 376). این صنعت با آنچه امروزه «استعاره» نامیده میشود، تفاوت بسیار دارد لیکن نویسنده آن را زیرشاخة استعاره دانسته است؛ «اما حقیقت امر این است که تمثیل زیرشاخهای از تشبیه است» (شفیعی کدکنی،1390: 77). البته تلقی شمس قیس از استعاره چیزی است شبیه «تشبیه بلیغ»: «و از استعارت لطیف چنانک عمادی گفته است:
با حملة باز هیبت تو / شاهین قضا کبوتر آمد» (1388: 375).
در این بیت، «باز هیبت» و «شاهین قضا» اضافة تشبیهی است. شاهین قضا نیز با تشبیه بلیغ به «کبوتر» مانند شده است. چنانکه ملاحظه میشود هیچ استعارهای در بیت بهکار نرفته است. با نگاهی به تعریف «استعاره» در بلاغت انگلیسی میتوان به اهمیت این مبحث پی برد. در بلاغت انگلیسی «استعاره» تشبیهی است که «ادات تشبیه» نداشته باشد: My love is a red rose (Abrams, 2015: 133) (عشق من یک گل سرخ است). از دید کتب بلاغی فارسی در این عبارت «تشبیه بلیغ» نمود یافته چرا که هم مشبه (= عشق) و هم مشبهبه (= گل سرخ) ذکر شده اما با نگاهی به شواهد مطرحشده در المعجم و دیگر کتب بلاغی کهن متوجه میشویم که قدما نیز گاه استعاره را به این صورت درک میکردهاند.
کتاب بلاغی دیگر دقایقالشّعر تألیف علیبن محمد مشهور به تاجالحلاوی است. در این کتاب نیز همان تعریف پیشینیان برای تشبیه ذکر، و همان شروط برای آن بیان شده است (تاجالحلاوی، 1397: 32). مؤلف مانند شمس قیس تشبیه را هفت قسم میداند و همان اقسام را بیان میکند، با این تفاوت که به جای «تشبیه تسویت»، «تشبیه سویت» [کذا] را بهکار برده است (همان: 33). وی در بخشی دیگر به تعریف «تمثیل» میپردازد و تعریف دقیقتری نسبتبه شمس قیس برای آن ارائه میکند: «و این صنعت چنان است که شاعر در مصراعی یا در بیتی تمام مثلی آرد و آن را مثال معنی مقصود و انموذج فحوی خود سازد» (همان: 45).
در همین عصر شرفالدین رامی تبریزی حقایقالحدائق را در «علم بدیع و صنایع شعری در زبان پارسی» نگاشت. در این کتاب تشبیه، با زبانی ساده اینگونه تعریف شده است: «نسبتکردن چیزی به چیزی بُوَد» (1341: 60). نویسنده به مباحث و شروطی که رشید وطواط پیشتر بیان کرده بود، نمیپردازد؛ لیکن با آوردن چند نمونه سعی میکند بین «تشبیه در غزل» و «تشبیه در مدح» تفاوت نهد. در این کتاب نیز همان هفت نوع تشبیه پیشین ذکر شده است (←همان: 61 ـ 65). قابل یادآوری است که در این کتاب نیز «تشبیه کنایت» همان «استعارة مصرّحه» است (همان: 62).
از دیگر کتب بلاغی میتوان بدایع الافکار فی صنایع الاشعار تألیف میرزاحسین واعظ کاشفی سبزواری را نام برد. در این کتاب تعریفی جامع از تشبیه با تکیه بر ارکان تشبیه عرضه شده است: «... اهل لغت آن چیز را که مانند کنند مشبه گویند؛ و آن چیز را که بدو مانند کنند مشبهٌبه خوانند؛ و لفظی که مُشْعِر به تشبیه باشد، آن را ادات تشبیه گویند؛ و صفت مشترکه که میان هردو باشد، آن را وجهشبه خوانند» (1370: 106). مؤلف بسیار گذرا به «غرض تشبیه» اشاره کرده است و به تبعیّت از رشید وطواط «تشبیه وهمی» را مردود شمرده است (همانجا). مؤلّف در ادامه تشبیه را به نُه قسم تقسیم میکند: تشبیه مطلق، تشبیه مصرّح، تشبیه مکنّی، تشبیه مشروط، تشبیه معکوس، تشبیه مضمر، تشبیه مستوی، تشبیه مفضّل و تشبیه مغالطه.
«تشبیه مطلق» در این کتاب با آنچه پیشتر رشید وطواط بیان کرده بود، متفاوت است: «و آن چنان باشد که چیزی را به چیزی مانند کنند، و تشبیه را منعکس [= معکوس] گردانند، و مشبهٌبه را به مشبّه تشبیه کنند، و وجهشبه غیرمذکور باشد؛ مثال:
چشم تو چو نرگس است و نرگس / مانندة چشم پرخمارت» (همان: 107). این نوع تشبیه همان است که پیشینیان آن را «تشبیه معکوس» و «تشبیه عکس» نامیده بودند، اما شرطی که نویسنده برای آن ذکر میکند «وجهشبه غیرمذکور باشد»، همان است که معاصران آن را «تشبیه مجمل» (شمیسا ،1386: 68؛ کزّازی، 1389: 68؛ احمدنژاد، 1385: 21؛ محمّدی، 1388: 86؛ رنجبر، 1385: 42؛ گلی، 1387: 124؛ تجلیل، 1392: 54) نامیدهاند.
«تشبیه مصرّح» همان «تشبیه صریح» است. «تشبیه مستوی» نیز همان «تشبیه تسویت»، و «تشبیه مفضّل» همان «تشبیه تفضیل»، نویسنده بعضاً همان شواهد پیشین را برای این صنایع ذکر میکند.
کاشفی «تشبیه مغالطه» را برای اولین بار اینگونه توضیح میدهد: «و آن چنان باشد که چیزی را به چیزی تشبیه کنند که در عرف عکس آن ظاهر باشد؛ آنگه آن را به نوعی توجیه کنند که آن مغالطه واقع شود؛ مثال:
روی تو به مشک مانَد و زلف تو به خون؛ |
|
میگویم و میآیمش از عهده برون (1370: 109) |
در همین قرن (قرن نهم) امیر برهانالدین عطاءالله محمود حسینی کتابی تحت عنوان بدایع الصنایع نگاشت. در این کتاب تشبیه هفت نوع دانسته شده است: مطلق (یا صریح)، کنایت، مشروط، تسویت، عکس (یا معکوس)، اضمار (یا مضمر)، تفضیل (1384: 253). تمامی این موارد مانند قدما تعریف شدهاند. نگارنده در ادامه به توضیح نظر رشید وطواط دربارة تشبیه (یعنی: «تشبیه اگر عکس کرده شود و مشبهٌبه را به مشبه مانند کنند نیکو بود») میپردازد و اذعان میکند که شرط درستی این سخن آن است که فاصلة وجهشبه در مشبه و مشبهٌبه زیاد نباشد، مثلاً شیر در شجاعت معروف است و نمیتوان گفت شیر در شجاعت چون روباه است زیرا فاصلة وجهشبه در مشبه و مشبهٌبه قابل قیاس نیست. وی بیان میکند در تشبیهاتی از این دست فقط زمانی میتوان آن را درست دانست که مشبهٌبه نسبتبه مشبه در صفتی بسیار مشهور باشد و با برعکس کردن آنها قصد مبالغه داشته باشیم و مثلاً بگوییم خورشید چون روی معشوق درخشان است (همان: 259).
از دیگر کتبی که در دست است، میتوان رسالة بیان بدیع تألیف میرزا ابوطالب فندرسکی را نام برد. در این کتاب پس از تعریف تشبیه و بیان ارکان آن، تشبیه از حیث طرفین (که در کتب پیشین بدان پرداخته نشده است) اینگونه تقسیم شده است: «اما دو طرف تشبیه یعنی مشبه و مشبهٌبه، میشود که هر دو حسی باشد و مراد از حسی آن است که او یا مادة او به یکی از حواس پنجگانة ظاهره مُدرَک شود. و میشود که هر دو عقلی باشد؛ یعنی او یا مادة او به یکی از حواس پنجگانة ظاهره مُدرَک نشود. و میشود یکی حسی باشد و یکی عقلی» (1381: 30). محقّقان معاصر نیز تشبیه را به اعتبار طرفین، به همین صورت به چهار دسته تقسیم کردهاند.
فندرسکی در ادامه مبحث تشبیه «مفرد» و «مرکّب» و «متعدد» را بیان میکند ( همانجا) که محققان معاصر آنها را تحت همین عناوین (تجلیل، 1392: 48؛ محمّدی، 1388: 86؛ شمیسا، 1386: 107؛ گلی، 1387: 121) و همچنین وجهشبه «یگانه» و «آمیغی» و «چندگانه» (کزّازی،1389: 49 و 51) بررسی کردهاند. مؤلف همچنین مبحث وجهشبه «تحقیقی» و «تخییلی» را مطرح میکند (فندرسکی،1381: 31) و در ادامه اغراض تشبیه را در هشت مورد برمیشمرد (همان: 34 - 37) که شمیسا همة آنها را بهاختصار اینگونه بیان میکند: «تشبیه بیان مخیّل حال مشبه است و این بیان حال همیشه با اغراق همراه است» (1386: 122). البته برخی معاصران مانند فندرسکی اغراض تشبیه را در دستههای متعددی برشمردهاند (تجلیل، 1392: 55؛ کزّازی، 1389: 84). فندرسکی در ادامه اقسام تشبیه را اینگونه بر میشمرد و شرح میدهد: تشبیه اظهار مطلوب؛ تشبیه ملفوف مرتب؛ تشبیه ملفوف غیرمرتب؛ تشبیه مفروق؛ تشبیه تسویه؛ تشبیه جمع؛ تشبیه تمثیل؛ تشبیه غیرتمثیل؛ تشبیه مجمل؛ تشبیه مفصّل؛ تشبیه قریب مبتذل؛ تشبیه بعید غریب؛ تشبیه مشروط؛ تشبیه مؤکّد؛ تشبیه مرسل؛ تشبیه مقبول؛ تشبیه مردود.
از دیگر کتب بلاغی میتوان به انوارالبلاغه تألیف محمدهادیبن محمدصالح مازندرانی اشاره کرد. اغلب مباحث این کتاب همانند رسالة بیان بدیع است، زیرا هردو ترجمهای از کتاب المطوّل تفتازانیاند. از مباحث تازة این کتاب میتوان به مبحث «انواع تشبیه به اعتبار امر خارج» اشاره کرد: «تشبیه به اعتبار امر خارج منقسم میشود به مرشّح و غیرمرشّح. مرشّح آن است که مذکور باشد چیزی از صفات و لوازم و مناسبات مشبهٌبه ... و غیرمرشّح آن است که نه چنین باشد» (1376: 270). وی برای این بحث شواهدی نیز ذکر کرده است (ر.ک همانجا).
از دیگر کتبِ در زمینۀ علم بیان (دورة افشاریان)، عطیّة کبری تألیف سراجالدین علیخان آرزو است. اهمیت این کتاب از این حیث است که بر پایة اشعار شاعران حوزة ادبی هند نوشته شده است و میتواند تلقّی این دسته را از علوم بلاغی نشان دهد. نویسنده پس از تعریف تشبیه، تفاوت «تشبیه» و «استعاره» را با ذکر چند مثال توضیح میدهد:
«موج دریای سخا سلسلة دست من است گوهر بحر کرم آبلة دست من است
چه حمل موج بر سلسله تشبیه بلیغ است؛ نه استعاره که ادعای اتحاد است» (1381: 53).
شمیسا این مبحث را اینگونه توضیح میدهد: «تشبیه ادعای شباهت است و استعاره ادعای یکسانی و این همانی. پل الوار میگوید دو نوع ایماژ داریم: یکی تشبیه (آنالوژی) که در آن میگوییم «آ» مثل «ب» است و دیگری استعاره که در آن میگوییم «آ»، «ب» است» (1386: 155). آرزو در ادامه ارکان تشبیه را توضیح میدهد و البته به «ادات تشبیه»، «حرف تشبیه» میگوید.
در این کتاب تشبیه از حیث طرفین به حسّی و عقلی نیز تقسیم شده است (1381: 54). علیخان آرزو در ادامه مبحث «تشبیه وهمی» و «تشبیه خیالی» را اینگونه توضیح میدهد: «... پس معدومی که ترکیب داده باشد آن را قوّت متخیّله از اموری که ادراک کرده باشد به حواس ظاهره، داخل حسیّات است؛ چنانچه گوید:
نمیماند این باده اصلاً به آب / تو گویی که حل کردهاند آفتاب
چراکه حلکردة آفتاب دیده نشد. و چیزی که اختراع کرده باشد آن را قوّت متفکّره از پیش خود داخل عقلیات است؛ چنانچه گوید:
ز راهم میبرد نفس فسونساز / دهد چون آشنا این غولم آواز
چون آدمی شنیده که غول چیزی است که گمراه مینماید، متفکّره او را بهصورت آدمی تصوّر کرده، برای او آوازی ثابت کرده و باز آواز او را با آواز آشنا تشبیه کرده» (1381: 54). معاصران این مبحث را اینگونه توضیح دادهاند: «تشبیه خیالی: تشبیهی که مشبهٌبه آن امری غیرموجود و غیرواقعی است که مرکب از حداقل دو جزء است؛ اما تکتک اجزای آن حسی و موجودند؛ مثل تشبیه چیزی به ماهی زرین یا دریای قیر [...]. تشبیه وهمی: تشبیهی است که مشبهٌبه غیرموجود آن مرکب از دو جزء است و یکی از اجزاء وجود خارجی ندارد؛ مثل تشبیه چیزی به آواز غول یا دندان غول» (شمیسا، 1386: 39؛ نیز← احمدنژاد، 1385: 30؛ همایی، 1389: 155؛ محمّدی، 1388: 78) .
نویسنده در ادامه مبحث وجهشبه «تحقیقی» و «تخییلی»، به وجهشبه «حسی» و «عقلی» پرداخته است (آرزو،1381: 54). برخی نیز این مبحث را تحت عنوان وجهشبه «راستین» و «پندارین» بررسی کردهاند (کزّازی، 1389: 47 و 48). وجهشبه «حسی» و «عقلی» نیز تحت همین عنوان (همانجا؛ تجلیل،1392: 48) بررسی شدهاند. قابل ذکر است که اساس تشبیه بر کذب است. بنا به این اصل اساسی در جملاتی اینچنین: «بنزین مانند آب، مایع است» تشبیهی صورت نگرفته زیرا این توصیف ریشه در واقعیت دارد. بنابراین؛ بحث «وجهشبه تحقیقی» که در برخی کتب بلاغی مطرح شده است بر اصلی استوار نیست (ر.ک شمیسا، 1386) و اساس تشبیه بر تخیّل است.
برای پرهیز از اطالة کلام، دیگر مباحث این کتاب را تیتروار برمیشمریم: تشبیه چیزی به خودش (آرزو: 65)، صنعت جمع (در علم بدیع) (همان: 66)، تشبیه تسویه و جمع (همانجا)، تشبیه تمثیل و تشبیه غیرتمثیل (همان: 67)، تشبیه مجمل (همان: 68)، تشبیه مفصّل (همان: 70)، تشبیه قریب مبتذل و تشبیه بعید غریب (همانجا)، تشبیه بلیغ (همان: 72)، تبدیل تشبیه قریب به غریب (همان: 73)، تشبیه مشروط (همانجا)، تشبیه اضمار (همان: 74)، تشبیه تفضیل (همان: 75)، تشبیه مؤکّد (که با برداشت قدما (= استعاره مصرّحه) تفاوت دارد و همچنین اضافة تشبیهی را ذیل آن گنجانده است) (همان: 76)، خفای مقبول و مردود (همان: 78)، تشبیه وقوعی و غیروقوعی. قابل یادآوری است که نویسنده در اغلب موارد فوق، نکاتی تازه و نو بیان کرده است.
از دیگر کتب در همان دوره میتوان به غزلانالهند تألیف میرغلامعلی آزاد بلگرامی اشاره کرد. در این کتاب مفصلاً به مبحث تشبیه پرداخته شده و اغلبْ مباحثی در این باره مطرح گردیده که در کتب بلاغی پیشین بدانها توجهی نشده بود. این مباحث عبارتاند از: تشبیه الشیء بنفسه، تشبیهالبرهان، تشبیهالذّکر، الانتزاع، عکسالانتزاع، تشبیهالنفی، تشبیهالسّلب، تشبیهالتقویه، تشبیهالاستغنا، تشبیهالتمنّی، التفضیل علی التفضیل، تفضیلالتعییر، تشبیهالاستخدام، تشبیهالاثر، تشبیهالانتقال، تشبیهالاحتراز، تشبیهالاستفاده، تشبیهالاستدلال، تشبیهالاجتهاد، التشبیه الترقّی، المفاضله، التفضیلالمشروط، تفضیل الشیء علی نفسه، تفضیلالاستخدام. در ادامه برخی از آنها را مطرح میکنیم. «تشبیهالبرهان: عبارت است از اینکه متکلم دعوی کند که مشّه عین مشبهٌبه است و بر این دعوی برهان گذارند. باید دانست که مدار تشبیهالبرهان بر تناسی تشبیه است» (1382: 39). مؤلّف «تناسی تشبیه» را ذیل مبحث «تشبیه» مطرح میکند، حال آنکه این مبحث را قدما (مثلاً سکّاکی) مربوط به «استعاره» میدانستند (شمیسا، 1386: 312).
«تشبیهالذّکر: عبارت است از این که به دیدن مشبّهٌبه، مشبّه به یاد آید» (آزاد بلگرامی، 1382: 40). این نوع تشبیه را میتوان گونهای از «تشبیه مضمر» دانست. «تشبیهالاستغنا: و آن چنان باشد که استغنا حاصل شود از مشبهٌبه به وجود مشبه» (همان: 45). این نوع تشبیه را میتوان گونهای از «تشبیه تفضیل» دانست. «التشبیهالترقی: عبارت است از اینکه تشبیه دهد متکلم مشبه را به چیزی؛ پس رجوع کند از آن و تشبیه دهد به چیزی دیگر که بهتر است از مشبهٌبه اول به وجهی [...]» (همان: 100) و این به نوعی همان «تشبیهالمرجوععنه» است.
از دیگر کتب بلاغی میتوان مدارج البلاغه تألیف رضاقلیخان هدایت را نام برد. در این کتاب تشبیه عیناً همانند رشید وطواط تعریف شده و همان هفت قسم برای آن ذکر شده است (2535ش: 52 – 78).
ابدعالبدایع تألیف محمدحسین شمسالعلمای گرکانی از دیگر کتب بلاغی به زبان فارسی است. در این کتاب برای اولین بار به این مبحث که تشبیه از مباحث علم بیان است و نه علم بدیع اشاره شده است: «هرچند سزاوار است که تشبیه در علم بیان گفته شود، زیراکه مقاصد علم مذکور منحصر است در تشبیه و مجاز و کنایه و استعاره، ولی علمای بدیع نیز آن را در صنایع ذکر کردهاند» (1377: 127). مؤلف همچنین به این مباحث میپردازد: تشبیه «حسّی» و «عقلی» و انواع آن؛ وجهشبه «تحقیقی» و «تخییلی»؛ وجهشبه «محسوس» و «معقول»؛ «غرض تشبیه». در ادامه انواع تشبیه را چنین برمیشمرد: مطلق، مقیّد یا مشروط، تسویه، مقلوب یا معکوس، تفضیل، کنایه، اضمار، توریه، شیئین به شیئین، مغالطه. در ادامه «تشبیه توریه» و «تشبیه شیئین به شیئین» را مطرح میکنیم: «تشبیه توریه: که سوق کلام برای ادای مطلبی باشد و از قراین معلوم شود که قصد تشبیهی نیز شده و مشبهٌبه در کلام نیامده فقط به ذکر لوازم آن اکتفا رفته» (همان: 136). مؤلف بیت زیر را بهعنوان شاهد نقل، و اذعان میکند که این صنعت را خود کشف کرده است:
تا بماند تر و شاداب نهال قد تو / واجب آن است که بر دیدة ما بنشانی
بیشبهه مراد، تشبیه دیده است به جویبار و در لفظ ذکری از جویبار نشده است» (همان: 135). مصحح کتاب این صنعت را همان «استعارة بالکنایه» دانسته است لیکن میتوان آن را ذیل «تشبیه مضمر» نیز گنجاند.
«تشبیه شیئین به شیئین: آن است که هر دو طرف تشبیه متعدّد باشند، در این صورت یا وجهشبه نیز متعدّد است یا صورت و کیفیّت حاصله از چند امر است، امرؤالقیس گوید:
کَأَنَّ قُلوبَ الطَّیرِ رَطْباً و یابِساً / لَدی وَکْرِها العُنّابُ وَ الحَشَفُ البالی[3]
اینجا مراد، تشبیه دل تازة طیور است در آشیانة عقاب به عنّاب و کهنة آن به خرمای بد پوسیده» (همان: 136). چنانکه از دیگر شواهد برمیآید این تشبیه ذیل «تشبیه مفروق» و «تشبیه مرکب» میگنجد.
پس از بررسی سیر تحول تشبیه در کتب بلاغی فارسی، در ادامه بهاختصارگونهای تشبیه پنهان در شعر حافظ بررسی میشود.
5. 2.گونهای تشبیه پنهان در دیوان حافظ
اکثر پژوهشگرانی که دربارة شعر حافظ سخن گفتهاند «تشبیه مضمر و تفضیل» را ویژگی سبکی او دانستهاند (شمیسا، 1388: 410). برای نمونه ابیاتی از یک غزل او او را بررسی مینماییم:
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد |
|
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
(1387: 104) |
در بیت نخست «چشم» با تشبیه مضمر و تفضیل به «نرگس» مانند شده است؛ در بیت دوم «روی» با تشبیه مضمر و تفضیل به «ارغوان»؛ در بیت سوم «دهان» به «غنچه»؛ در بیت چهارم «زلف» به «بنفشه»؛ و در بیت پنجم «روی» به «سمن» (نیز ر.ک حمیدیان، 1392: 2/918؛ شمیسا، 1388: 410). در این نوع تشبیه، خواننده با اندکی دقت میتواند به مشبه و مشبهٌبه پی ببرد؛ لیکن تشبیهی که در این بخش مطرح میشود اندکی دیریابتر است و خوانندهای که با سنن ادبی آشنایی دارد میتواند این نوع تشبیه را که در لایههای پنهان و هنری شعر حافظ وجود دارد، دریابد. این نوع تشبیه را میتوان «تشبیه تبادر» نامید که یک مرحله از تشبیه مضمر، نهفتهتر است. بنابراین؛ تشبیه تبادر عبارت است از: تشبیهی که زیرساخت آشکاری در متن ندارد و فقط با توجه به روابط لغوی پنهان متن و تناسب نهفتة آنها و گاه با در نظرداشتن اطلاعات برونمتنی به ذهن خواننده متبادر میشود. بعضاً محتمل است که تشبیه تبادر قرینة آشکاری در متن نداشته باشد اما سنن ادبی و شواهد برونمتنی میتواند آن را تقویت کند. در ادامه با آوردن چند مثال این مبحث را توضیح میدهیم، لیکن پیش از ورود به بحث اصلی یادآور میگردد که رویکرد ما در این تحلیل رویکرد خوانندهمدار (Reader response criticism) است. «در این نوع نقد اهمیت بر خواننده است و عکسالعملهای ذهنی او در مقابل متن و پاسخهایی که به مسائل متن میدهد» (شمیسا، 1394: 401). «نقد خوانندهمدار میگوید که معنای متن بالقوه است و خواننده با قرائت خود آن را بالفعل میکند» (همانجا). شفیعی کدکنی دربارة حد و مرز این گونه تداعیها مینویسد: «شما در برخورد با یک اثر هنری، اعم از شعر و موسیقی یا نقاشی و تئاتر و سینما، هرگز آن را در ذهنیات خود محدود نکنید. در یاد داشته باشید که حوزة هنر (مِن جمله شعر) قلمرو تداعی آزاد است و شما نمیتوانید محدودیتی برای آن قائل شوید» (1397: 3/23). و اینک بحث اصلی:
ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند / بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید
(1387: 221)
در این بیت شاعر شعر و حرف خود را به «مروارید» تشبیه کرده است. از آنجاکه مروارید درون صدف جای دارد شاعر با تشبیه نهانتری «گوش» را به «صدف» تشبیه کرده است. این تشبیه در ظاهر بیت نمود نیافته است اما با توجه به سنن ادبی که معمولاً گوش را به صدف و سخنان ارزشمند را به مروارید تشبیه میکنند، میتوان به این تشبیه پنهان رسید. اینک چند نمونة آشکار:
نخلِ زبان را رطب نوش داد گوشِ این چرخِ صدفشکل تهی گوشم چو صدف شود گهرچین |
|
دُرّ سخن را صدف گوش داد (نظامی، 1313: 5) پر ز دُر لفظ تو آگنده باد زان دم که ز لعل درچکانی |
بیتی دیگر از حافظ:
عید است و آخر گل و یاران در انتظار |
|
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار |
در این بیت روی شاه مضمراً به ماه تشبیه شده است (شمیسا، 1388: 320) اما از آنجاکه بحث از هلال ماه است و نه ماه تمام، و به قرینة «عید» (فطر که هلال ماه شوال نمایان میشود) در «روی شاه» تشبیه بسیار پنهانتری نیز میتوان یافت و آن تشبیه ابرو به هلال است. با توجه به سنن ادبی که ابرو را به ماه نو تشبیه میکنند، و با در نظرداشتن این مسئله که حافظ در این بیت از رؤیت هلال ماه صحبت میکند، تشبیه یادشده به ذهن خواننده متبادر میشود. در ساختار کلی متن غزلهای حافظ میتوان زیرساختی برای این تشبیه یافت زیرا حافظ در بیتی دیگر که دقیقاً چون بیت فوق دربارة عید فطر است با وضوح بیشتری اینگونه سروده است:
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید |
|
هلال عید در ابروی یار باید دید |
و همین باعث میشود که خواننده با در نظر داشتن تشبیه فوق معنایی ایهامی نیز از بیت به دست دهد که ساقی در روی شاه میتوان هلال را دید (یعنی ابروی او را)؛ آن ماه را ببین و شراب را بیاور. گویی تداعی آزاد معانی در این خوانش نقش پررنگی دارد. اینک چند نمونة دیگر از تشبیه ابرو به هلال:
تا آسمان ز حلقهبهگوشان ما شود مردم هلال عید بدیدند و پیش ما |
|
کو عشوهای ز ابروی همچون هلال تو عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست |
بیتی دیگر از حافظ:
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی |
|
ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی |
تشبیه بسیار پنهانی که در این بیت وجود دارد، تشبیه معشوق است به سرو، که در ظاهر بیت هیچ نشانی از آن به چشم نمیآید. با توجه به سنت ادبی که قد معشوق را به سرو مانند میکنند و همچنین با در نظرداشتن این نکته که سرو همیشه در کنار جوی است، میتوان به این تشبیه پنهان پی برد. اینک شواهدی آشکارتر از متون ادبی:
نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است ز سرو قدّ دلجویت مکن محروم چشمم را میشکفتم ز طرب زانکه چو گل بر لب جوی |
|
فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست بدین سرچشمهاش بنشان که خوشآبی روان دارد بر سرم سایة آن سرو سهیبالا بود |
بیتی دیگر از حافظ:
کو جلوهای ز ابروی او تا چو ماه نو |
|
گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم |
در این بیت ابرو با تشبیه مضمر به ماه نو تشبیه شده است. «چوگان زر» نیز استعاره از قامت خمیده و زرد عاشق (حافظ) است (حیدری، 1389: 210). «حافظ میگوید: اگر جلوهای از ابروی معشوق را ببینم، مانند ماه نو که گوی فلک را در خم و انحنای خود دارد، من هم گوی سپهر را به تصرّف قامت زرد و چوگانآسای خود درخواهم آورد و بر آن مسلّط خواهم شد» (همانجا). اما تشبیه نهانتری نیز میتوان یافت: تشبیه ابرو به چوگان که سابقة آن در ادب فارسی آشکار است:
شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست |
|
کشید در خم چوگان خویش چون گویم |
نتیجهگیری
اولین بار در ترجمان البلاغه مبحث تشبیه مطرح شد. در این کتاب این مباحث مطرح شدهاند: «ادات تشبیه»، «تشبیهالمُکنّی»، «تشبیهالمرجوعٌعنه»، «تشبیه شرطی»، «تشبیه معکوس» و «تشبیهالمزدوج». در حدائق السّحر برای اولینبار از «مشبّه» و «مشبّهٌبه» صحبت شد، و مؤلف بنا به سبک دورة خود، «تشبیه محسوس به محسوس» را بهترین نوع تشبیه میداند و به ردّ تشبیه «وهمی» و «خیالی» میپردازد. در این کتاب تشبیه به هفت قسم تقسیم شده است: «مشروط» (که رادویانی «شرطی» خوانده بود)، کنایت (همان «مکنّی») که دقیقاً مراد از آن «استعارة مصرّحه» است، «تسویت» (همان «مزدوج»)، «عکس» (همان «معکوس»)، و «تشبیه مطلق» و «تشبیه اضمار» که برای اولین بار مطرح شدهاند. شمس قیس، مؤلّف المعجم، همان تعاریف و شروط رشید وطواط و رادویانی را برای تشبیه بیان میکند و برای اولین بار «تشبیه صریح» و «تمثیل» را (که البته تمثیل را زیرشاخة استعاره میداند)، طرح مینماید. وی همچنین «تشبیه اضمار» را که پیشتر بیان شده بود، «تشبیه مضمر» مینامد. برخی از شواهدی که وی برای استعاره نقل کرده است در حقیقت تشبیه بلیغ محسوب میشوند که در بلاغت غربی نیز اینگونه است. در دقایق الشّعر هیچ مبحثی به مباحث پیشینیان افزوده نشد، فقط تعریف دقیقتری از «تمثیل» ارائه گردید. در حدائق الحقایق همان مباحث پیشینیان مطرح شده است ولی مؤلف برای اولین بار سعی کرد بین «تشبیه در غزل» و «تشبیه در مدح» تفاوت قائل شود. در بدایعالافکار به مبحث «تشبیه مطلق» پرداخته شده است که میتوان آن را همان «تشبیه معکوس» دانست. در این کتاب همچنین به ترتیب، تشبیه صریح، «مصرّح» و تشبیه تسویت، «مستوی» و تشبیه تفضیل، «مفضّل» نامیده شدهاند. از مباحث تازة این کتاب میتوان به «تشبیه مغالطه» اشاره کرد. در تمامی کتب یادشده، تشبیه اغلب «از حیث شکل ظاهری» تقسیم شده است. فندرسکی برای نخستین بار در کتاب رسالة بیان بدیع این مباحث را طرح نمود: تشبیه «حسّی» و «عقلی»، تشبیه «مفرد» و «مرکّب» و «متعدّد»، وجهشبه «تحقیقی» و «تخییلی»، «تشبیه اظهار مطلوب»، «تشبیه ملفوف مرتب»، «تشبیه ملفوف غیرمرتب»، «تشبیه مفروق»، «تشبیه جمع»، «تشبیه تمثیل»، «تشبیه غیرتمثیل»، «تشبیه قریب مبتذل»، «تشبیه بعید غریب»، «تشبیه مقبول» و «تشبیه مردود». در انوار البلاغه برای نخستین مرتبه بحث «تشبیه مرشّح» و «تشبیه غیرمرشّح» مطرح شد. در عطیّة کبری و غزلانالهند که بیشتر مربوط به مباحث بلاغی حوزة هند است، مباحث نویی مطرح شدهاند. در ابدع البدایع نیز برای اولین بار «تشبیه شیئین به شیئین» و «تشبیه توریه» مطرح گردید. در اغلب کتب بلاغی معاصر نسبت به قدما مباحثی دقیقتری دربارة تشبیه طرح شده، و در موارد متعددی اسامی جدیدی نیز برای این مباحث پیشنهاد شده است. در بخش پایانی مقاله نیز ملاحظه شد که در دیوان حافظ گونهای تشبیه پنهان وجود دارد که نسبت به تشبیه «مضمر» اندکی دیریابتر است. این گونه از تشبیه را میتوان با توجه به سنن ادبی رایج دریافت. در این مقاله این نوع تشبیه «تشبیه تبادر» نامیده شد.
[1]. البته یکی دو بیت تشبیه «محسوس به محسوس» نیز ذکر شده است.
[2]. قُطْرَبُّل: نام دهی بین بغداد و عکبرا که شراب آن مشهور است (لغتنامه دهخدا، ذیل «قطربل»).
[3] . دلهای پرندگان در آشیان آن عقاب به گونة تر و خشک چنان ریخته که گویی عنّاب و خرمای خشک پوسیده است (گرکانی، 1377: سیزده).