بتول واعظ؛ فرحناز اورندی
چکیده
نظریۀ زبانشناسی نقشگرای هلیدی، زبان و ساختار آن را در راستای معنای متن میکاود و نشان میدهد که چگونه بافت و معنا، زبان خاص متنی را سامان میدهند. این نظریه رابطۀ میان زبان، معنا، اجتماع، و فرهنگ را در ساحت فرانقشهای اندیشگانی، بینافردی، و متنی آشکار میسازد. بررسی و تحلیل متن ادبی از منظر هر یک از این ساحتها به تفسیر ...
بیشتر
نظریۀ زبانشناسی نقشگرای هلیدی، زبان و ساختار آن را در راستای معنای متن میکاود و نشان میدهد که چگونه بافت و معنا، زبان خاص متنی را سامان میدهند. این نظریه رابطۀ میان زبان، معنا، اجتماع، و فرهنگ را در ساحت فرانقشهای اندیشگانی، بینافردی، و متنی آشکار میسازد. بررسی و تحلیل متن ادبی از منظر هر یک از این ساحتها به تفسیر عینی و علمی متن میانجامد. در این پژوهش داستان«پیکنیک» از کتاب ویران ابوتراب خسروی بر اساس فرانقش اندیشگانی بازخوانی شده، و چگونگی ذهنیت روایی نویسنده و گفتمان پستمدرنیستی حاکم بر داستان از طریق زبان و در ساحت ساخت گذرایی بندها که نمود عینی آن در فرایندهای فعل، مشارکان فرایند، و عناصر حاشیهای ظاهر میشود، بازنمایی شده است. آنچه از تجزیۀ زبانشناختی متن و دادههای آماری پژوهش به دست آمد، همسو با نظام معناشناختی متن و ساحت وجودشناختی و پستمدرنیستی روایت بود. بسامد بالای دو عنصر حاشیهای زمان و مکان بر اساس نظریۀ کرونوتوپ باختین تحلیل گردید و نشان داده شد که این عناصر حاشیهای که پیوستار زمانی ـ مکانی روایت را شکل دادهاند، چگونه نظام مفهومی و معناشناختی روایت را چارچوببندی کردهاند. چگونگی تجربۀ راوی از واقعیت و دنیای پیرامونی او از طریق فرایندهای فعل و ساخت گذرایی نیز بازنمایی شد.
ارسلان گلفام؛ محمدجواد برقعی
چکیده
متون منثور برجایمانده از قرن 5 ق که از زبان عربی و متون فارسی دورۀ پیشین تأثیر پذیرفتهاند، موردِ پژوهشیِ مناسبی در قلمرو زبانشناسی هستند. میتوان از رهگذر چارچوبهای نقشگرایانه به متون این دوره نظر انداخت و ویژگیهای زبانیشان را بهگونهای تشریح کرد که دستمایۀ تحقیقات سبکشناسانه واقع شود. بررسی ترتیب ارکان جمله و ساخت ...
بیشتر
متون منثور برجایمانده از قرن 5 ق که از زبان عربی و متون فارسی دورۀ پیشین تأثیر پذیرفتهاند، موردِ پژوهشیِ مناسبی در قلمرو زبانشناسی هستند. میتوان از رهگذر چارچوبهای نقشگرایانه به متون این دوره نظر انداخت و ویژگیهای زبانیشان را بهگونهای تشریح کرد که دستمایۀ تحقیقات سبکشناسانه واقع شود. بررسی ترتیب ارکان جمله و ساخت اطلاع، و ارتباط این دو مقوله با یکدیگر به زبانپژوه امکان آن را میدهد که رابطۀ معنی (کاربرد) با صورت زبانی را بهتر فهم کند، بهعلاوه میتواند ابزاری برای شناخت ویژگیهای سبکی هر دوره باشد. در این پژوهش تلاش شده تا در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند، وضعیت ساخت اطلاع در قرن پنجم بررسی شود و با نگاهی آماری، وضعیت ترتیب ارکان جمله و ساختمان نحوی در این دوره توصیف گردد. پیکرهای شامل 1200 جمله از کتابهای کشفالمحجوب، تاریخ بیهقی، رسالۀ قشیریه، التفهیم، قابوسنامه و دانشنامۀ علایی گردآوری، و الگوهای ترتیب سازههای اصلی در این متون مشخص گردید. معین شد که هر جمله با کدامیک از الگوهای ساخت اطلاع مطابقت میکند. این تحقیق نشان داد که در قرن 5 ترتیب بنیادین یا صورت بینشان ارکان اصلی جمله در جملات گذرا، مطابق با الگوی فاعل-مفعول-فعل و در کل جملات مطابق با الگوی هستهپایانی است. تعداد جملات با ترتیبهای نشاندار فقط 10 درصد کل پیکره را تشکیل میداد که به معنای انعطاف کمِ متون این دوره به لحاظِ ترتیب ارکان جمله است. بررسی وضعیت ساخت اطلاع در این دوره نیز نشان داد که فقط 5 درصد از جملات منطبق با الگوهای نشاندار ساخت اطلاع بودند.