سمیه آقابابایی؛ محمدمهدی زمانی
چکیده
زبانشناسی نظامبنیاد نقشگرای هلیدی یکی از نظریههای کارآمد در تحلیل متون ادبی است. در این نظریه، درک زبان و کاربردهای زبانی در بافت موقعیتی و اجتماعی شکل میگیرد. از دیدگاه هلیدی بافت موقعیتی، نظامی نشانهای است که سه سازه دارد و هر سازه با یکی از فرانقشهای سهگانۀ زبان متناظر است. در بررسی مقایسهای متون ...
بیشتر
زبانشناسی نظامبنیاد نقشگرای هلیدی یکی از نظریههای کارآمد در تحلیل متون ادبی است. در این نظریه، درک زبان و کاربردهای زبانی در بافت موقعیتی و اجتماعی شکل میگیرد. از دیدگاه هلیدی بافت موقعیتی، نظامی نشانهای است که سه سازه دارد و هر سازه با یکی از فرانقشهای سهگانۀ زبان متناظر است. در بررسی مقایسهای متون ادبی تحلیل هر یک از این فرانقشها سبب درک معنای متن و نوع نگرش گویندۀ متن به موضوع میشود. در این مقاله، براساس این رویکرد مرثیههایی که دو شاعر معاصر، سهراب سپهری و احمد شاملو، در رثای فروغ فرخزاد سرودهاند بررسی میشود. با بررسی نظام گذرایی، منطقی ـ معنایی، بستگی، وجهی، آغازگر ـ پایانبخشی، اطلاعی، و نیز عناصر غیرساختاری در دو متن و مقایسۀ آن دو میتوان تفاوت سبک دو شاعر، یعنی نگرش آنان به جهان و نحوۀ بیان آنها را دریافت. روش پژوهش کیفی و کمّی است. از نتایج پژوهش این موارد است: شاملو بیشتر در مرثیۀ خود گرایش به بازنمایی جهان بیرون و سپهری گرایش به بازنمایی جهان درون دارد. شاملو مخاطب خود، یعنی فروغ فرخزاد، را حاضر در نظر گرفته و به همین سبب افعال زمان حال را به کار برده است، درحالیکه سپهری با غایب دانستن مخاطب فقط از زمان گذشته استفاده کرده است.