نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی. دانشگاه علامه طباطبائی. تهران. ایران

چکیده

«استخدام» از صنایع معنوی بدیع بر پایۀ دو یا چندمعنایی است. ابهامی که در تعریف این صنعت در کتاب‌های بدیع فارسی وجود دارد، موجب برداشت اشتباه یا غیردقیق از این صنعت و مصداق‌های آن شده است. نگارنده در این جستار با بررسی تعاریف، دسته‌بندی و جمع‌بندی آن‌ها در صدد ارائۀ تعریفی جامع از این صنعت است به‌گونه‌ای که مانع برداشت اشتباه یا غیردقیق شود. در این تحقیق بنیادی که با استفاده از ابزار کتابخانه‌ای صورت گرفت، عناصر تأثیرگذار در شکل‌گیری استخدام مانند ژرف‌ساخت عبارات، روابط معنایی میان کلمات، و برخی ویژگی‌های دستوری مرتبط بررسی گردید تا روشی دقیق برای تشخیص، دریافت و درک این صنعت تعیین گردد. برای درک بهتر، شواهد و مثال‌هایی که در کتاب‌های بدیع فارسی آمده، تحلیل شدند و مؤلفه‌های تشکیل‌دهندة صنعت در آن‌ها تبیین گردید. انواع استخدامی که در کتاب‌های بدیع مطرح شده بود، بازبینی شد و تلاش گردید دسته‌بندی منسجمی ارائه شود. آشکار شد تشخیص «حذف به قرینۀ لفظی» در روساخت عبارت، روشی برای تشخیص و دریافت استخدام است. هم‌چنین روابطی که میان برخی ترفندهای بدیعی و بیانی با استخدام وجود دارد، بررسی شد. آشکار شد که میان برخی از آن‌ها رابطة تقویت‌کننده و میان برخی دیگر رابطۀ هم‌پوشانی وجود دارد.    

کلیدواژه‌ها

1. درآمد

1. 1. بیان مسئله

 در شکل‌گیری ادبیات که هنر کلامی است، تخیل و احساس نقش مهمی دارند. خیال‎‌انگیزی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های یک اثر ادبی است. بلاغت سنتی در پی یافتن زیبایی‌های یک متن ادبی و بررسی علل آن، شکل گرفت و بدیع که یکی از دانش­های سه‌گانة بلاغت سنتی را تشکیل می‌دهد با دسته‌بندی، نام‌گذاری، و بررسی کارکرد صنایع و ترفندهای ادبی، سعی در انتظام و قاعده‌مندی شگردهای زیبایی‌بخش کلام ادبی، و کشف دلیل آن زیبایی‌ها دارد.

صنایع معنوی بدیع بر پایة کارکرد ذهن در کشف معنا بنا نهاده شده‌اند، به‌ویژه آن‌هایی که بر پایة دو یا چندمعنایی شکل گرفته‌اند مانند ایهام، استخدام، محتمل‌الضدین، و ابهام. برای رمزگشایی یک متن ادبی و پی بردن به لایه‌های معنایی پنهان در آن، ذهن به تلاش و فعالیت می‌پردازد و این، لذت خواندن را دوچندان می‌کند. تأثیر درازمدت این صنایع به کارکرد ذهن مرتبط است. لذت وخوشایندی آن‌ها از نوع لذت کشف معما و یافتن راه حل مسئله است. کشف آرایه‌هایی که با مفاهیم پنهانی متن گره خورده‌اند، تأثیرگذار و لذت‌بخش است. افزون بر این، مشارکت دادن خواننده در خلق اثر هنری که از دیگر کارکردهای این گونه ترفندهاست، بر قدرت کلام ادبی و زیبایی آن می‌افزایند (محبتی، 1380: 99). از سوی دیگر تشخیص و درک دقیق این گونه صنایع راهی است برای پی بردن به مفهوم دقیق‌تر کلام ادبی.

ساختار و بافت کلام ادبی در شکل‌گیری صنایع بدیعی، لذت‌بخشی آن‌ها، و هم‌چنین درک و دریافت آن‌ها تأثیر دارد. برخی آرایه‌ها شباهت زیادی به هم دارند؛ زیرا عناصر و وجوهی که در روند شکل‌گیری و دریافت آن‌ها نقش دارند، مشترک هستند. از این‌رو گاه تشخیص دقیق و پی بردن به نحوة تأثیرگذاری آن‌ها دشوار می‌نماید و گاه این وجوه مشترک به‌قدری قوی و بارزند که به‌سختی می‌توان به تفاوت صنایع پی برد و آن‌ها را از هم تشخیص داد.

نگارنده در این جستار بر آن است که با مرور تعاریف ارائه‌شده از صنعت استخدام در کتاب‌های بدیع فارسی، این صنعت را بررسی نماید و تعریفی جامع از آن ارائه دهد. هم‌چنین ضمن تحلیل و نقد شاهدمثال‌های این کتاب‌ها، ایرادات و کژتابی‌های زبانی که موجب نقص در تعریف و برداشت چندگانه از این صنعت می‌شود، مطرح نماید. بدین منظور نحوة شکل‌گیری استخدام، و ارتباط آن با ساختار عبارت نیز بررسی می‌شود. پیوند و ارتباط استخدام با دیگر صنایع بدیعی، و سایر علوم ادبی و زبانی مانند معانی و بیان و دستور زبان نیز بیان می‌گردد تا دریافتی دقیق‌تر به دست آید.

1. 2. سؤالات پژوهش

  1. استخدام چیست؟
  2. نحو زبان و ساختار آن چگونه در شکل‌گیری آرایة استخدام و تشخیص آن تأثیرگذار است؟
  3. ویژگی چندمعنایی چگونه سبب اشتباه در دریافت صنایع ایهام و استخدام می‌شود؟
  4. رابطۀ استخدام با دیگر صنایع و ترفندهای بلاغی چیست؟

 

1. 3. فرضیه‌های پژوهش

  1. تعریف جامع و دقیقی از استخدام در کتاب‌های بدیع فارسی نیامده است.
  2. ژرف‌ساخت کلام، ویژگی‌های نحوی‌ای که در شکل‌گیری و تشخیص صنعت استخدام مؤثرند را آشکار می‌سازد.
  3. شباهت‌های ایهام و استخدام گاه تشخیص و درک این دو صنعت را دشوارمی‌نمایاند.
  4. میان استخدام و چند صنعت دیگر بدیعی رابطة هم‌پوشانی، اعم و اخص، یا هم‌گروهی وجود دارد.

2. بحث و بررسی

2. 1. استخدام در کتاب‌های بدیع فارسی

استخدام از خیال‌انگیزترین صنایع معنوی بدیع است. تعاریفی که از این صنعت در کتاب‌های بلاغت فارسی ارائه شده، یکسان نیست. تفاوت‌هایی که در آن‌ها دیده می‌شود سبب برداشت غیردقیق از این آرایه می‌گردد. برای تبیین دقیق‌تر این صنعت، ضمن اشاره‌ای کوتاه بر پیشینة حضور آن در کتاب‌های بدیع فارسی، تعاریف ارائه شده در آن‌ها مرور و دسته‌بندی می‌شوند و مؤلفه‌های اصلی تعاریف استخراج می‌گردند.

2. 1. 1. پیشینۀ حضور استخدام در کتاب‌های بدیع فارسی

ابن‌منقذ (584 ق) را معرّف صنعت استخدام دانسته‌اند. او استخدم را چنین می‌داند:کلمه‌ای دارای دو معنا باشد و به هر دو معنای آن نیاز است؛ اما یک بار ذکر می‌شود، در حالی‌که هر دو معنا را به خدمت می‌گیرد (میمندی، 1392: 129). این تعریف به کتاب‌های بدیع فارسی راه یافت، هرچند در قدیم‌ترین کتاب‌های بر جای ماندة بلاغت فارسی، یعنی ترجمان‌البلاغه، حدائق السحر ، المعجم فی معاییر اشعار العجم، دقایق‌الشعر، حقایق الحدائق، و بدایع الصنایع  نامی از این صنعت نیامده است. 

در رسالۀ بیان بدیع (قرن 11ق) تعریفی از استخدام ارائه می‌شود که بر پایة «وجود ضمیر» در شکل‌گیری صنعت است و در واقع همان ­تعریف ارائه‌شده در مختصر المعانی و تلخیص المفتاح (قرن 7 ق) است: «الاستخدام و هو ان یراد بلفظ له معنیان احدهما ثم یراد بضمیره معناه الاخر او یراد باحد ضمیریه احدهما» (تفتازانی،­1370: 272) که چنین ترجمه شده است: «و استخدام آن است که از لفظی که آن را دو معنی باشد، از آن لفظ یکی از آن دو معنی مقصود باشد و از ضمیری که بعد از آن مذکور شود و راجع به آن لفظ باشد، معنی دیگر مقصود باشد» (فندرسکی،­1381:­90).

در ابدع ‌البدایع  با تفصیل بیشتری در تعریف مواجه هستیم: «آن است که از لفظ دارای معانی متعدد ارادة معنایی نمایند و از ضمیر آن معنی دیگری بخواهند؛ یا از یک ضمیر یکی از آن معانی خواهند و از دیگر معنی دیگر اراده کنند خواه آن معانی حقیقی باشد یا مجازی یا مختلف ... و بعضی گفته‌اند استخدام ایراد لفظ مشترک است با آوردن قراین مناسب با معانی متعددة آن­ (شمس‌العلما گرکانی، 1377: 48). بلاغیون معاصر با بهره‌گیری از این تعاریف و برداشت‌های خود، تعاریفی ارائه داده‌اند که در ادامه بررسی می‌شود.

2. 1. 2. تعاریف و دسته‌بندی آن‌ها

تعاریف به‌طور یکسان بر مؤلفه‌ها تأکید ندارند: برخی بر پایة لفظ شکل گرفته‌اند و برخی بر جمله؛ برخی فعل را عامل اصلی شکل‌گیری استخدام دانسته‌اند؛ و گروهی دیگر بر هر دو مؤلفه تأکید داشته‌اند.

 استخدام را چند نوع هم دانسته‌اند: در خود لفظ؛ در ضمیری که راجع به لفظ است؛ در دو ضمیر که راجع به یک لفظ‌اند؛ بر پایة تشبیه؛ و بدون تشبیه. ابتدا به تعاریف پرداخته می‌شود تا برمبنای مؤلفه‌ها تعریفی جامع به دست آید، سپس انواع آن بررسی می‌شود. به‌منظور جلوگیری از اطالة کلام از تعاریف تکراری چشم‌پوشی شد.

2. 1. 2. 1. بر پایۀ جمله

«آن است که لفظی دارای چند معنی باشد و آن را طوری در نظم یا نثر بیاورند که با یک جمله یک معنی و با جملة دیگر معنی دیگر ببخشد» (همایی، 1367: 275-276). عناصر اصلی این تعریف از این قرارند:

 1) لفظی: یک لغت یا ترکیب حاوی بار چندمعنایی، و حامل صنعت است. تکیة اصلی صنعت روی یک لفظ است.

2) چندمعنایی: لفظ مستخدم بیش از یک معنی (حقیقی یا مجازی) دارد حتی خارج از عبارت مورد نظر.

3) بیش از یک جمله: متن بیش از یک جمله است.

4) معنایابی متفاوت لفظ: لفظ مستخدم در بیش از یک جمله چندمعناییِ خود را افاده کند.

این تعریف را تعریف مانعی نمی‌توان دانست، چون بر مصادیق آرایة ایهام هم منطبق است، به‌ویژه ایهام تناسب. برای مثال در این بیت حافظ:

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد

 

گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد

لفظ شیرین که دارای دو معناست با مصراع اول یک معنا را می‌دهد: معشوق فرهاد؛ و با «به خواب رفتن» معنایی دیگر می‌دهد: خوش؛ آرایه این بیت ایهام تناسب است نه استخدام. یا در بیتی از سعدی:

برفت رونق بازار آفتاب و قمر

 

ز بس که ره به دکان تو مشتری آموخت

اگر مصراع و جملة اول نباشد، دومعنایی کلمة «مشتری» به کار گرفته نمی‌شود. مشتری با جملة اول و کلمات آفتاب و قمر معنای «سیارة برجیس» را متبادر می‌کند، و با جملة دوم و کلمة دکان معنی «خریدار» را، ولی استخدام ندارد.  

 

2. 1. 2. 2. بر پایۀ لفظ

«در لغت به معنی به خدمت گرفتن و در اصطلاح به دو مورد اطلاق گردد: اول لفظی دارای دو معنی است که با همراهی یک لفظ یک معنی و با همراهی لفظ دیگر معنی دیگر داشته باشد. دوم لفظی دارای دو معنی است که از آن یک معنی و از ضمیری که به آن لفظ برمی‌گردد معنی دیگر اراده شود، یا دو ضمیر به آن برگردد که از یک ضمیر یک معنی و از ضمیر دیگر معنی دیگر اراده شود» (اسفندیارپور، 1388: 146). مؤلفه‌های این تعریف را می‌توان چنین تعیین کرد:

1) لفظ: مفهوم تعریف قبل را به ذهن متبادر می‌کند.

2) دومعنایی: مفهوم تعریف قبلی را در بردارد با این تفاوت که به صراحت بر دو معنا تأکید دارد نه چند معنا.

3) معنایابی متفاوت لفظ: لفظ مستخدم با لفظی دیگر معنای متفاوت خود را آشکار می‌کند نه جملة دیگر.

تفاوت این تعریف با تعریف قبلی در دو مطلب است: نخست آنکه در این تعاریف بیان نشده متن بیش از یک جمله است، و دوم اینکه آنچه موجب دو یا چندمعنایی لفظ مستخدم می‌شود لفظی دیگر است نه جمله‌ای دیگر. ایرادی که بر این تعریف وارد است، مشابه ایراد تعریف قبلی است.

2. 1. 2. 3. تعریف بر مبنای فعل

  «... به کارگیری کلمات به‌گونه‌ای است که با افعال مختلف معانی متفاوت بیابد، چون زبان فارسی حالتی ترکیبی دارد (به‌ویژه در فعل‌های مرکب)، صنعت استخدام موارد کاربردش بسیار زیاد است و این زبان از این جهت جزو پربارترین زبان‌های هستی است چه خاصیت ترکیبی‌اش بسیار قوی است» (محبّتی، 1380: 99).  

در این تعریف، آنچه موجب معنایابی متفاوت لفظ مستخدم می‌شود، فعل است. انحصار بخشیدن به فعل را  می‌توان ایراد اصلی این تعریف دانست که مانعیت و جامعیت تعریف را مخدوش می‌کند. در این بیت سعدی:

بازآی که در فراق تو چشم امیدوار

 

چون گوش روزه‌دار بر الله‌اکبر است

لفظ مستخدم «الله‌اکبر» است که با گوش یک معنا و با چشم معنایی دیگر می‌دهد. گوش و چشم هر دو اسم هستند، و فقط یک فعل «است» در عبارت حاوی آرایه به کار رفته است.

2. 1. 2. 4. تعریف بر پایۀ لفظ و جمله (هر دو)

در استخدام «واژه یا عبارتی دو یا چندمعنایی به کار گرفته می‌شود که در پیوند با واژه‌ یا عبارت‌های دیگر کلام هر دو معنای آن مورد نظر قرار گیرد. به سخن دیگر محور استخدام یک بار، ولی در دو پیوند به کار می‌رود و از مصادیق زیبای ایجاز است» (عقدایی، 1380: 108).

«... در اصطلاح بدیع، به خدمت آوردن یک واژه به دو معنی، و آن بدین گونه است که واژه‌ای که دو معنی دارد در کلام بیاورند آن گونه که نسبت به لفظ یا بخشی از کلام معنایی، و نسبت به لفظ یا بخش دیگر معنای دیگری از آن دریافت گردد» (صادقیان، 1378: 118). بر این تعریف هم ایرادهای قبلی وارد است.

در تعاریف دیگر از استخدام عناصر دیگری از الزامات و شرایط آن دانسته‌ شده است. این شرایط مرتبط با نحو و بافت متن است.

2. 1. 2. 5. تعریف بر پایۀ حذف

«چند پیوندی: یعنی اینکه یکی از سازه‌ها (اجزا)ی سخن با دو پاره از همان سخن در پیوند باشد و در پیوند با هر یک از آن‌ها معنی دیگری داشته باشد؛ به دیگر سخن چندپیوندی یعنی اینکه واژه یا ترکیبی دومعنایی در پیوند با دو چیز به جای دو بار یک بار چنان به کار رود که در پیوند با هر یک از دو چیز معنایی دیگر بپذیرد. چند پیوندی که گونة ویژه‌ای از چندمعنایی است، همان است که بدیعیان به آن استخدام می‌گویند» (راستگو، 1382: 272). مؤلفه‌هایی که در این تعریف بر آن‌ها تأکید شده، از این قرارند:

1) سازه‌ها یا اجزای سخن: کلی‌تر از واژه یا ترکیب یا عبارت است.

2) چندمعنایی و دومعنایی: از هر دو استفاده شده است.

3) پیوند با دو بخش از سخن: پیوند با بخش‌های سخن (نه عبارت یا جمله یا فعل) یکی از دلایل معنایابی متفاوت دانسته شده است.

4) حذف: لفظ مستخدم به جای دو بار با دو معنی متفاوت، یک بار به کار رفته است.

در تعریفی دیگر آمده است: «استخدام عنوان یکی از صنایع معنوی در علم بدیع در لغت به معنی به خدمت گماردن، در اصطلاح بدیع آن است که از یک لفظ دو معنی مختلف آن را در سخن به کار گیرند به گونه‌ای که اگر هر یک از آن دو معنی را در سخن اعتبار نکنند، در معنی آن خللی پدید آید ... لفظی را که دارای دو معنی است بیاورند و هر یک از آن دو معنی را از دو کلمه (ممکن است دو ضمیر باشد) یا از دو عبارت جداگانه اراده کنند (ذاکرالحسینی، 1384: 362). در این تعریف هم بر حذف تأکید شده است. در حقیقت در ژرف‌ساخت کلام، واژه یا ترکیبی که حامل صنعت استخدام است، یک بار دیگر با معنای دوم ذکر شده بوده و حذف آن سبب ایجاد آرایة استخدام شده است.

در این میان شمیسا به گونه‌ای دیگر این صنعت را معرفی می‌کند، ابتدا آن را به سه گونه تقسیم کرده و سپس برای هر کدام تعریف و مثال جداگانه‌ای ارائه می‌دهد: استخدام تشبیهی، غیرتشبیهی، و ضمیر. در استخدام تشبیهی هم با دو گونه مواجه می‌شویم: 1) فعل جمله ایهام دارد، که در این صورت استخدام را نوعی ایهام دانسته‌ است. در ادامة جستار، آنجا که به ارتباط استخدام با دیگر صنایع می‌پردازیم، این نظر را بررسی می‌کنیم؛ 2) اسمی در رابطه با مشبه یک معنی و در ارتباط با مشبهٌ‌به معنی دیگر بدهد. استخدام غیرتشبیهی هم با آرایة استثنای منقطع هم‌پوشانی دارد که در جای خود بررسی می‌شود (1395: 137-139). شمیسا تعریف جامعی که همة انواع استخدام را دربرگیرد، ارائه نداده است.

دادبه استخدام را از انواع ایهام می‌داند و از آن با عنوان «ایهام استخدام» یاد می‌کند و آن را دو نوع می‌داند: 1) صورت قدیم (همان استخدام ضمیر است)؛ 2) صورت جدید که یک فعل ایهام‎‌آمیز در کلام با دو اسم همراه شود و دو معنی به بار آورد، یا یک اسم ایهام‌آمیز با دو فعل در کلام ترکیب شود و دو معنی به دست دهد (1374: 779 -780). بر نظر دادبه این ایراد وارد است که استخدام را صنعت مستقلی به شمار نمی‌آو‌رد و زیرمجموعة ایهام قرار می‌گیرد، در حالی‌که از نظر ساختار جمله و ژرف‌ساخت عبارت بین ایهام و استخدام تفاوت وجود دارد.

2. 1. 2. 6. جمع‌بندی تعاریف

از جمع‌بندی تعاریف قبلی می‌توان چنین تعریفی ارائه داد: «هرگاه واژه‌ای، ترکیبی یا عبارتی دو یا چندمعنایی به گونه‌ای در کلام به کار رود که در پیوند با لفظی (هم‌چنین فعل یا ترکیب) در یک جمله (یا جمله‌واره)، یک معنا را بدهد و در پیوند با لفظی (یا فعل، ترکیب، و عبارتی) دیگر در جمله‌ای (یا جمله‌واره‌ای) دیگر معنای دیگری بدهد به گونه‌ای که اگر هر یک از دو معنا را اختیار نکنند معنی کامل ودقیق به دست نیاید، صنعت استخدام به کار رفته است. به کلامی دیگر در ژرف‌ساخت کلام، لفظ مستخدم دو بار به کار گرفته شده­؛ ولی در روساخت یک بارِ آن حذف شده است.» به منظور تبیین مطالب، شواهدی که در کتاب‌های بدیع فارسی ذکر شده، بررسی می‌گردد. سعدی: 

بازآ که در فراق تو چشم امیدوار

 

چون گوش روزه‌دار بر الله‌اکبر است

ژرف‌ساخت این جمله ظاهراً چنین بوده است: بازآ که در فراق تو چشم امیدوار بر الله‌اکبر است همچنان‌که گوش روزه‌دار بر الله‌اکبر است. الله اکبر در پیوند با چشم، نام تنگه‌ای است در شیراز که دروازة اصلی ورود به شهر در آن قرار دارد و در پیوند با گوش، آغاز اذان مغرب در رمضان است که اجازة گشودن روزه را می‌دهد. عناصر استخدام به این ترتیب در بیت حضور دارند: 1) لفظ مستخدم (الله‌اکبر) بیش از یک معنی دارد، 2) آن بخش از بیت که حاوی صنعت است، بیش از یک جمله دارد، 3) لفظ مستخدم با هر جمله و کلمه‌ای در آن، معنایی متفاوت می‌یابد: یک بار با گوش و باری دیگر با چشم، 4) در ژرف ساخت سخن لفظ مستخدم دو بار حضور داشته که در روساخت یک بارِ آن حذف شده است.   

مثالی دیگر از سعدی:

شنیدم که جشنی ملوکانه ساخت

 

چو چنگ اندر آن بزم خلقی نواخت

می‌توان ژرف ساخت جمله را چنین در نظر گرفت: شنیدم که جشنی ملوکانه ساخت، هم‌چنان‌که چنگ را می‌نوازند اندر آن بزم خلقی را نواخت. لفظ مستخدم «نواخت» است که با لفظ چنگ در یک جمله حاوی معنایی است و با خلق در جمله‌ای دیگر معنایی دیگر (عنایت و توجه کردن) می‌یابد. تمام ویژگی‌هایی که در مثال قبلی ذکر شد، در این مثال هم مصداق می‌یابد با این تفاوت که لفظ مستخدم در این بیت فعل است. حافظ:

چون اشک بیندازیش از دیدۀ مردم

 

آن را که دمی از نظر خویش برانی

 ژرف ساخت: آن کسی را که دمی از نظر خویش برانی، هم‌چنان‌که اشک را می‌اندازند، از دیدة مردم بیندازی.

لفظ مستخدم: بیندازی از دیدة مردم؛ دومعنایی: در جملة اول و در پیوند با اشک معنای گریستن می‌دهد، و در جملة دوم در پیوند با دیدة مردم معنای کنایی «بی‌ارزش کردن» را به ذهن می‌رساند. حافظ:

در راه تو حافظ چو قلم کرد ز سر پای

 

چون نامه چرا یک دمش از لطف نخوانی؟

ژرف ساخت: حافظ در راه رسیدن به تو هم‌چون قلم از سر پا ساخت ( با سر به خدمت تو می‌آید)، چرا هم‌چنان‌که نامه را می‌خوانی، او را نمی‌خوانی؟ 

لفظ مستخدم: نخوانی؛  دومعنایی: «نخوانی» در پیوند با نامه مفهوم «مطالعه کردن» می‌دهد و در پیوند با حافظ  که با ضمیر به آن ارجاع داده شده معنای «دعوت کردن».

حافظ:

چون باده باز بر سر خم رفت کف‌زنان

 

حافظ که دوش از لب ساقی شنید راز

ژرف‌ساخت: همان‌طورکه باده کف‌زنان بر سر خم می‌رود، حافظ هم که دوش از لب ساقی راز را شنید، کف‌زنان بر سر خم رفت.

لفظ مستخدم: کف‌زنان، و سرِ خُم رفتن؛ دومعنایی: در جملة نخست و در پیوند با باده، کف‌زنان به معنای کف‌کرده است که باده کف‌کرده از ته خم به بالای خم می‌رود و در پیوند با حافظ و در جملة دوم به معنای دست‌زنان و شادی‌کنان به سراغ خم رفتن است. عراقی:

[معشوق] آن توبة نادرست ما را 

 

همچون سر زلف خویش بشکست

ژرف‌ساخت: معشوق توبۀ نادرست ما را شکست، هم‌چنان‌که سر زلف خویش را شکست.

لفظ مستخدم: شکست؛ دومعنایی: در جملة اول و پیوند با توبه، به معنای عدم‌پایبندی است و در جملة دوم و پیوند با زلف به معنای مجعد کردن زلف است. سعدی:

 دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی

 

بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی

ژرف‌ساخت: ... بازار خویش را تیز می‌کنی و آتش ما را تیز می‌کنی.

لفظ مستخدم: تیز می‌کنی؛ دومعنایی: با جملة نخست و در پیوند با بازار مفهوم «رونق بخشیدن» را متبادر می‌کند، در پیوند با آتش و جملة دوم مفهوم «شعله‌ور کردن» را می‌رساند. 

2. 2. انواع استخدام

قدیم‌ترین و مشهورترین دسته‌بندی استخدام، تقسیم آن به دو نوع است: 1) لفظ مستخدم یک بار در عبارت به کار رود و هر دو معنا از آن استخراج شود، 2) لفظ مستخدم یک بار با یک معنا به کار رود، ضمیری در عبارت وجود داشته باشد که راجع به لفظ مستخدم باشد و معنای دوم را در بر داشته باشد (همایی، 1367: 275-276؛ صادقیان، 1378: 118). آزاد بلگرامی بر این دو نوع نام مُظهر و مُضمر نهاده است (آزاد بلگرامی، 1382: 43). در دسته‌بندی دیگری نوع دوم را خود شامل دو نوع دانسته‌اند: 1) یک لفظ مستخدم و یک ضمیر راجع به آن در عبارت باشد، 2) دو ضمیر در عبارت باشد که هر کدام به یکی از معانی لفظ مستخدم راجع باشد (اسفندیارپور، 1388: 146؛ میرفندرسکی، 1381: 90).

برخی استادان معاصر با دیدی دیگر به این صنعت نگریسته‌ و دسته‌بندی جدیدی ارائه داده‌اند. شمیسا به سه گونه قائل است: 1) تشبیهی که خود به دو شکل اسم و فعل تقسیم می‌شود، بنا بر اینکه لفظ مستخدم چه نوعِ دستوری داشته باشد، 2) غیرتشبیهی، 3) ضمیر. به نظر می‌رسد استخدام تشبیهی برگرفته از اصطلاح «تشبیه‌الاستخدام» آزاد بلگرامی است (شمیسا، 1395: 137-139). دادبه بر دو گونه قدیم و جدید قائل است. گونة قدیم همان استخدام ضمیر است، و گونة جدید: «اولاً یک فعل ایهام‌آمیز در کلام با دو اسم همراه شود و دو معنی به بار آورد ...؛ ثانیاً یک اسم ایهام‌آمیز با دو فعل در کلام ترکیب شود و دو معنی به دست دهد. ... صورت جدید استخدام را می‌توان در شمار انواع غیرمشهور نیز قرار داد» ( دادبه، 1374: 729-730).

در مجموع سه گونه دسته‌بندی در صنعت استخدام دیده می‌شود: 1) برمبنای نوعِ دستوری لفظ مستخدم که اسم است یا فعل یا ضمیر، 2) بر مبنای میزان حضور لفظ مستخدم که فقط یک‌ بار آمده باشد یا بار دوم در ضمیری بروز یافته باشد، 3) برمبنای کارکرد تشبیهی لفظ مستخدم.

نگارنده بر این باور است که نوع دستوری لفظ مستخدم اگر فعل یا اسم باشد تغییری در دریافت صنعت ایجاد نمی‌کند، اما نوع ضمیر چون ردّ پایی از حذف دارد، در دریافت و درک معنا و کیفیت هنری صنعت تأثیرگذار است، دسته‌بندی و نام‌گذاری مناسبی است. دسته‌بندی بر مبنای کارکرد تشبیهی لفظ مستخدم، به دریافت صنعت و کارکرد ذهن در آن یاری می‌بخشد و شیوه‌ای راهگشا در آن دیده می‌شود؛ اما دسته‌بندی صورت قدیم و جدید روش علمی و منطقی ندارد، چون ملاکی برای قدیم و جدید بودن صنعت مطرح نشده است و هر دو شکل در دوره‌های زمانی گوناگون در متون ادبی کاربرد داشته‌اند. مشخص نیست قدیم کدام دورة زمانی را دربرمی‌گیرد و جدید کدام.

بنابراین، به نظر می‌رسد دسته‌بندی‌ای که شمیسا ارائه داده است  بیش از دیگران دقت علمی دارد و در درک صنعت راهگشاست. 

2. 3. ویژگی‌های نحوی استخدام

2. 3. 1. حذف

بیان شد که صنعت استخدام در متن شکل می‌گیرد و با بیش از یک جمله در پیوند است. ویژگی‌های نحوی هر متن، ساختار دستوری آن را بیان می‌کند. هم‌چنین ذکر شد که حذف یکی از شرایط اصلی در شکل‌گیری استخدام است، حال به بررسی مقولة حذف در استخدام می‌پردازیم.

حذف در صنعت استخدام به دو شکل می‌آید: 1) بدون برجای ماندن هیچ ردّ یا نشانة لفظی؛ 2) ضمن باقی گذاشتن نشانه‌ای لفظی. دربارة حالت نخست پیش از این توضیح داده شد که چگونه در ژرف‌ساخت عبارت، لفظ مستخدمِ محذوف بروز می‌یابد. عنصر حذف در استخدام، زیبایی ایجاز را نیز به آن می‌افزاید. 

دربارة حالت دوم در کتاب‌های بدیع سخن گفته شده است: «از خود لفظ یک معنی و از ضمیری که به همان لفظ برمی‌گردد، معنی دیگری اراده کنند» (همایی، 1367: 276)؛ «یا از کلمه‌ای یک معنی و از ضمیر مربوط بدان معنایی دیگر به ذهن برسد» (صادقیان، 1378: 118)؛ «از آن لفظ یکی از دو معنی مقصود باشد و از ضمیری که بعد از آن مذکور شود و راجع به آن لفظ باشد، معنی دیگر مقصود باشد» (میرفندرسکی، 1381: 90)؛ «از آن لفظ یک معنی و از ضمیری که به آن لفظ برمی‌گردد معنی دیگر اراده شود» (اسفندیارپور، 1388: 146)؛ «از واژه‌ای چندمعنایی، یکی از معانی آن خواسته شود و از ضمیر یا شناسه‌ای بدان پیوند دارد، معنی دیگر آن» (راستگو، 1382: 272)؛ «یک واژه یا عبارت چندمعنایی در بیت هست که یکی از معانی آن مورد نظر است؛ ولی از ضمیری که بدان بازمی‌گردد، معنای دیگرش خواسته می‌شود» (عقدایی، 1380: 109). 

 در ادامه با  ذکر شواهدی این مطلب تبیین می‌گردد.  سعدی:

امید است که روی ملال درنکشد
علی‌الخصوص که دیباچۀ همایونش

 

از این سخن، که گلستان نه جای دلتنگی است
به نام سعد ابوبکر سعد بن زنگی است

ژرف‌ساخت: ... که گلستان نه جای دلتنگی است، علی‎‌الخصوص که دیباچة همایون گلستان به نام سعد ابوبکر سعد بن زنگی است. گلستان در جملة نخست و در پیوند با «محل دلتنگی نبودن» معنای گلزار را به ذهن متبادر می‎‌کند، اما در جملة دوم و در پیوند با دیباچة همایون، معنای کتاب گلستان را می‌دهد.

شمس‌الدین فقیر:

تا به بزم خویش ما را داده است آن سرو بار

 

از نهال قامتش آن را شدیم امیدوار

ژرف‌ساخت: از زمانی که آن سرو به بزم خویش ما را بار داده است، بار را از نهال قامتش امیدوار شدیم. در جمله نخست سرو استعاره از ممدوح شاعر است و «بار» به معنای اجازة حضور در مجلس ممدوح، اما در جملة دوم منظور از «بار» میوه است که در پیوند با نهال مفهوم می‌یابد.

هر چند در تحقیق حاضر استخدام در بدیع فارسی بررسی می‌شود، اما ذکر این شاهد از قرآن به روشن شدن مطلب کمک می‌کند: «مَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَهرَ فَلیَصُمهُ» (بقره: 185). ترجمه: هر کدام از شما که شهر(ماه) را دید، پس روزه بگیرد آن را.  

2. 4. استخدام و بیان

تشبیه از ترفندهای علم بیان است که در شکل‌گیری استخدام نقشی اساسی دارد و این کار به دو شکل انجام می‌شود: 1) در هر کدام از دو جمله یا جمله‌واره‌ای که در شکل‌گیری استخدام نقش دارند، یکی از دو رکن اصلی تشبیه یعنی مشبه و مشبهٌ‌به قرار می‌گیرند. برای مثال در این بیت سعدی دو فعل «بزن» و «بنواز» استخدام دارند:

همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش

 

تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم

ژرف‌ساخت: من مانند چنگ هستم و سر تسلیم و ارادت در پیش دارم، تو به هر ضرب که چنگ را می‌زنی و می‌نوازی، مرا هم بزن و بنواز.

مشبه: شاعر، مشبه‌به: چنگ، دومعنایی: بزن و بنواز با مشبه (شاعر) معنای نوازش و توجه را می‌دهد و با مشبهٌ‌به (چنگ) نواختن ساز موسیقی را. 

در مرزبان‌نامه آمده است: «روباه گفت از نبات‌های هندوستان نباتی به من آورده‌اند که آن را مرگ بطان خوانند، اگر بدو دهی مقصود تو برآید. بط منّت‌دار شد و عشوة آن نبات چون شکر بخورد.» خوردن (لفظ مستخدم) در پیوند با عشوه (مشبه) معنای «فریب خوردن» می‌دهد و در پیوند با شکر (مشبه‌به) معنای «تناول کردن».

2) استخدام به گونه‌ای دیگر هم با تشبیه مرتبط است، آن هم در صورتی است که وجه‌شبه (چه ذکر شود و چه نشود) دو معنا داشته باشد که با هر یک از دو طرف تشبیه یک مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر کند مانند این بیت مسعود سعد:

[فلک] چو زادسرو مرا راست دید در همه کار

 

چو زادسروم از آن هر زمان بپیراید

در این بیت راست وجه‌شبه بین شاعر و درخت سرو است که دوگانه است و استخدام دارد: با سرو معنای صاف بودن قامت را می‌دهد و با شاعر معنای درست و صادق بودن، «همه کار» تأکیدی است بر این معنی. ممکن است در نگاه اول شکل‌گیری استخدام در واژة «راست» در یک جمله صورت گرفته باشد، اما با تأویل بیت به این شکل، شاید این ابهام برطرف گردد: فلک هم‌چنان‌که زادسرو را راست می‌بیند، مرا هم در همه کار راست می‌بیند. هم‌چنین در این بیت:

دوشم شبی گذشت چه گویم چگونه بود؟

 

همچو نیاز تیره و همچو امل طویل

در این بیت تیره در پیوند با شب از امور حسی است و در پیوند با نیاز امری غیرحسی،  و هم‌چنین طویل.   

شمیسا به گونه‌ای دیگر از تأثیر تشبیه بر استخدام در نگاهی تازه به بدیع یاد می‌کند: «استخدام تشبیهی: الف) فعل جمله ایهام دارد و در ارتباط با مشبه یکی معنی و در ارتباط با مشبه‌به معنی دیگری دارد ... در این نوع استخدام وجه تشبیه دوگانه است یعنی در یک معنی حسی و در یک معنی عقلی است. ب) اسمی در ارتباط با مشبه یک معنی و در ارتباط با مشبه‌به معنی دیگری دارد» (1395: 137-138). پیش از این اشاره شد که لفظ مستخدم می‌تواند هم اسم باشد، هم فعل، و هم ترکیب؛ از این‌رو کلام شمیسا نکتة جدیدی ارائه نمی‌دهد به‌جز اینکه به استخدام و ایهام در شکلی خاص هم‌پوشانی می‌دهد.

ارتباط دیگر میان استخدام و تشبیه در تشبیه‌هایی است که وجه‌ شبه دوپهلو دارند. در کلامی دیگر می‌توان گفت وجه شبه استخدام دارد. اگر تشبیه مفصل (ذکر وجه شبه) باشد، استخدام بارز است و اگر تشبیه مجمل (ذکر نشدن وجه شبه) استخدام پنهان است. مسعود سعد:

دوشم شبی گذشت چه گویم چگونه بود؟

 

همچو نیاز تیره و همچو امل طویل

ژرف‌ساخت: دیشب، شبی بر من گذشت که تیره بود به تیرگی نیاز و طولانی بود به طویلی امل. تیرگی و طویلی که وجه شبه هستند، دو جنبه دارند: حسی و غیرحسی، وجه حسی با شب در پیوند است و وجه غیرحسی با نیاز و امل. درواقع وجه شبه متضمن دو معناست که با هر کدام از طرفین تشبیه یک معنای آن به کار می‌رود. در این بیت وجه شبه ذکر شده است. صادقیان در بیان تفاوت میان ایهام و استخدام به این ارتباط اشاره می‌کند : «در استخدام نوعی دوگانگی در وجه شبه موجود است که در ایهام نیست» (1378 :120). یادآور می‌گردد که همیشه استخدام با تشبیه همراه نیست، گاه با آرایه‌های دیگر مانند استثنای منقطع همراه است که به آن اشاره خواهد شد. 

استعاره یکی دیگر از ترفندهای بیانی است. استعاره در شکل‌گیری استخدام نقش اساسی و پایه‌ای ندارد؛ ولی بررسی مصداق‌های این صنعت نشان می‌دهد که گاه استعاره در ساخت واژه یا ترکیب دومعنایی نقش دارد، به کلامی دیگر یکی از شیوه‌هایی که واژه یا ترکیب را دومعنا می‌سازد، استعاره است. ­آنچه سبب شد در اینجا یادی از استعاره شود این است که در موارد قبلی، بافت زبانی متن در شکل‌گیری استخدام نقش داشت مانند حذف یا تشبیه، اما استعاره از طریق بافت موقعیتی در شکل‌گیری استخدام نقش بازی می‌کند. مانند این بیت:

سعدی دل روشنت صدف‌وار

 

هر قطره که خورد گوهر آورد

ژرف‌ساخت: سعدی، دل روشنت مانند صدف که هر قطره‌ای که می‌خورد گوهر(مروارید) به بار می‌آورد، با خوردن هر قطره گوهر (کلام ارزشمند) به بار می‌آورد. گوهر استعاره از کلام ارزشمند است که معنای آن از طریق بافت موقعیتی دریافته می‌شود.

2. 5. استخدام و صنایع بدیعی دیگر

2. 5. 1. استخدام و ایهام

استخدام و ایهام هر دو از آرایه‌های دو یا چندمعنایی هستند، در هر دوی آن‌ها لفظی (یا ترکیبی) در متن دو یا چند معنا را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند، هرچند روساخت ایهام گاه و اغلب چنان است که در خوانشِ نخستین یک معنا به ذهن برسد. این وجه تشابه به‌قدری قوی است که سبب اشتباه گرفتن آن‌ها می‌شود چنانکه کزازی معتقد است که استخدام گونه‌ای از ایهام است (کزازی، 1374: 142) و راستگو نیز در جایی آن را  ایهام استخدامی می‌نامد (راستگو، 1379: 50)، هر چند در جایی دیگر آن را صنعتی مستقل می‌داند با نام چندپیوندی (راستگو، 1382: 272-273).  دادبه هم استخدام را آرایه‌ای جداگانه نمی‌داند و آن را گونه‌ای از ایهام می‌نامد و حتی آن را در شمار انواع غیرمشهور ایهام ذکر می‌کند (دادبه، 1374: 729-730)،  اما وحیدیان کامیار می‌گوید: «استخدام مثل ایهام دومعنایی نیست بلکه فقط یکی از واژه‌ها دو معنا دارد و به این صورت است که معنی آن واژه در جمله اول با معنای آن در جمله دیگر متفاوت است ... استخدام ترفندی زیبا و خوش است؛ ولی کم اتفاق می‌افتد؛ زیرا شاعر دوچیز را می‌خواهد توصیف کند و نیاز به دو لفظ دارد؛ اما باید به جای آن دو واژه از یک واژه دومعنایی استفاده کند» (وحیدیان کامیار، 1379: 139-140).

تعاریف ناقص و گاه دوپهلویی که از استخدام در کتاب‌های بدیع ارائه شده است، این امر را تشدید می‌کند. اینکه لفظی در کلام با یک بخش از جمله یک معنا را بدهد و با بخشی دیگر معنایی دیگر، قابل انطباق بر ایهام و ایهام تناسب نیز هست؛ اما برای تمایز قائل شدن بین آن‌ها باید به چند نکته توجه داشت: 1) در ایهام با یک معنای واژة مورد نظر، کلام معنا و مفهوم می‌یابد در حالی‌که در استخدام هر دو معنای لفظ باید در نظر گرفته شود و بدون یک معنی، معنای عبارت ساقط می‌شود. 2) عنصر حذف در شکل‌گیری استخدام نقش زیادی دارد، در ژرف‌ساخت عبارت لفظ محذوف بروز می‌یابد؛ اما در ایهام حذفی صورت نگرفته است. 3) استخدام حتماً بر پایة دو جمله یا بیشتر شکل می‌گیرد در حالی‌که در ایهام الزامی بر بیش از یک جمله نیست.

یکی از مثال‌هایی که در کتاب‌های بدیع برای استخدام ذکر شده؛ اما به نظر نگارنده ایهام تناسب دارد، این بیت است:

نبات عارضش نرخ شکر بشکست پنداری

 

مگر بر آب حیوان رُسته این ریحان جان‌پرور

نبات دو معنا دارد: گیاه، شیرینی معروف در کنار قند و شکر. در وهلة نخست حضور شکر و نرخ شکستن در بیت سبب می‌شود که معنای شیرینی به ذهن متبادر شود، اما در ادامة بیت آب حیوان، رسته، و ریحان معنی دیگر که همان گیاه است را به ذهن می‌رساند. هر کدام از این دو معنا با کلماتی در بیت تناسب دارد، اما حذفی در نبات صورت نگرفته است و در ژرف‌ساخت کلام تکرار این واژه را نمی‌بینیم: نبات عارضش نرخ شکر را بشکست، گویا این ریحان جان‌پرور بر آب حیوان رسته است. اگر یکی از معانی نبات را از کلام برداریم، معنای بیت ساقط نمی‌شود. 

شمیسا نیز به اختلاف بین ایهام و استخدام قائل است: «فرق استخدام با ایهام این است که در ایهام اگر فقط یک معنی واژه را در نظر بگیریم، جمله معنی دارد؛ اما در استخدام باید هر دو معنی را در نظر بگیریم. علاوه بر این استخدام در سطح جمله است (دو جمله می‌سازد)» (1395: 140).

2. 5. 2. استخدام و استثنای منقطع

 استثناء یا استثنای منقطع آرایه‌ای است که «حکمی را مورد استثناء قرار دهند که مابین آن و مستثنی‌منه ارتباط معقولی نباشد» (فشارکی، 1379: 155)؛ «حکم یا موردی را از حکم یا موردی مستثنی کنند بدون اینکه بین آن‌ها سنخیت و هم‌جنسی و مناسبتی که لازمة استثناست وجود داشته باشد و بدین ترتیب آن استثناء عقلاً و عرفاً صحیح نباشد» (شمیسا، 1395: 140-141)، « ... و بدین ترتیب بر لطف سخن پیشین بیفزایند یا بر آن تأکید نهند» (شریفی، 1396: 180). مثالی از سعدی:

نبود از ندیمان گردن ‌فراز

 

به جز نرگس آنجا کسی دیده ‌باز

ژرف‌ساخت این  بیت چنین است: آنجا از ندیمان گردن فراز کسی دیده‌اش باز نبود به جز نرگس که دیده‌اش باز بود. در این بیت دیده باز بودن حاوی دو معنا است: 1) باز بودن چشم ندیمان، 2) شکفته بودن گل نرگس. حذف هم در بیت دیده می‌شود. مثالی دیگر از سعدی:

کس از فتنه در فارس دیگر نشان

 

نجوید مگر قامت مهوشان

ژرف‌ساخت: کس در فارس دیگر نشانی از فتنه نجوید مگر اینکه نشان فتنه را در قامت مهوشان بجوید. واژة فتنه یک بار آمده؛ ولی دارای دو معنا است: 1) آشوب، 2) عشق.

فشارکی بر این باور است که «تمام استثناهای منقطع به گونه‌ای از صنعت استخدام برخوردارند» (فشارکی، 1379: 103). به نظر می‌رسد که این نظر با استخدام غیرتشبیهی که شمیسا به آن قائل است هم‌پوشانی دارد: «استخدام غیرتشبیهی: همان وضع قبلی را دارد (یعنی اسمی در دو معنی با فعلی ترکیب می‌شود یا فعلی در دو معنی با اسمی ترکیب می‌شود)؛ اما ساختار آن تشبیهی نیست» (شمیسا، 1395: 138-139). مثالی هم که ذکر می‌کند دقیقاً دارای صنعت استثنای منقطع است:

خمیازه کشیدیم به جای قدح

 

ویران شود آن شهر که میخانه ندارد

«قدح کشیدن» حکم اصلی است که مقدور نیست، «خمیازه کشیدن» مستثنا شده و مقدور شده است؛ اما این کشیدن کجا و آن کشیدن کجا. به این ترتیب می‌توان گفت بین صنعت استخدام و استثناء رابطة هم‌پوشانی جزء و کل وجود دارد، یعنی همة استثناها استخدام‌ غیرتشبیهی دارند، ولی همة استخدام‌ها استثناء یا تشبیه ندارند. 

2. 5. 3. استخدام و اتّساع

اتّساع در بدیع «سخنی است که قابل‌تفسیر و تأویل به چند معنی باشد» (شریفی، 1396: 94). راستگو آن را چندمعنایی نام نهاده است و بر این باور است که امروزه از انواع ایهام باید به شمار رود: «چندمعنایی یعنی سخنی به شیوه‌ای و در حال و هوایی پرداخته شده باشد که پذیرای دو یا چند معنی باشد به گونه‌ای که با هر یک از آن معانی سخنی بسنده و بسامان و رسا و روا نماید» و آن را با ایهام توازی یا تساوی یکی دانسته است  و «کم‌و‌بیش برابر است با آنچه پاره‌ای بدیعیان اتساع نامیده‌اند» (راستگو، 1382: 263). تعاریف بیان شده از اتّساع بسیار کلی است و موارد متعددی را در بر می‌گیرد، اما مثال‌هایی که برای تبیین صنعت ذکر شده آن را به ایهام و استخدام نزدیک می‌کند. حافظ:

دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر

 

گفتا غلطی خواجه در  این عهد وفا نیست

در این بیت عهد به گونه‌ای به کار رفته که دو معنی را برمی‌تابد: 1) پیمان، 2) دوران و روزگار. یا در بیتی دیگر از حافظ:

صوفی که بی تو توبه  ز می کرده بود دوش

 

بشکست عهد چون در میخانه دید باز

«باز» حاوی دو معناست که هر دو قابل برداشت است: 1) دوباره، 2) گشاده.

 قرابت اتّساع با ایهام بیشتر از استخدام است، چون حذفی در روساخت عبارت دیده نمی‌شود. آنچه به عبارتی قابلیت اتّساع را می‌دهد و آن را محمل این صنعت می‌کند، حضور دو سری کلمات و ترکیبات است که هر کدام یک شبکة معنایی می‌سازند و واژة دومعنایی با هر کدام از این شبکه‌ها معنایی دیگر می‌یابد. به این ترتیب، اتساع با استخدام رابطة هم‌پوشانی ندارد بلکه این دو را می‌توان هم‌گروه در «گروه صنایع دو یا چندمعنایی» دانست، هم‌چنان‌که اسلوب‌الحکیم هم در این گروه قرار می‌گیرد.

4. نتیجه‌گیری

استخدام که از صنایع دو یا چندمعنایی است، به دلیل شباهت زیادی که با ایهام دارد و هم‌چنین غیردقیق و مبهم بودن تعاریف ارائه شده در کتاب‌های بدیع، گاه با ایهام اشتباه گرفته می‌شود. با استخراج عناصر اصلی تعاریف و جمع‌بندی آن‌ها، تلاش شد تعریفی جامع‌تر که ابهام کمتری داشته باشد ارائه گردد. بررسی بافت زبانی و ساختار استخدام کمک کرد تا وجوه افتراق این دو آرایه تبیین گردد و تشخیص استخدام ساده‌تر شود. استخدام در بیش از یک جمله شکل می‌گیرد و بر حذف بنا نهاده شده است، اما ایهام چنین نیست.

برای تشخیص استخدام می‌توان ژرف‌ساخت کلام را در نظر گرفت؛ اگر لفظ مستخدم دو بار و هر بار با یکی از معانی خود در عبارت حضور داشت، استخدام به کار رفته است. تشبیه هم در اغلب موارد با استخدام هم‌پوشانی دارد و در مواردی که تشبیه با استخدام همراه نباشد، صنعت استثناء یا استثنای منقطع با آن همراه است. صنایعی چون اتساع و اسلوب‌الحکیم که در گروه صنایع دو یا چندمعنایی قرار دارند، با استخدام صرفاً هم‌گروه‌اند و رابطۀ هم‌پوشانی میان آن‌ها وجود ندارد.

 

آزاد بلگرامی، میرغلامعلی. (1382). غزالان[غزلان] الهند: مطالعه تطبیقی بلاغت هندی و فارسی به انضمام فصلی در وزن‌شناسی. به تصحیح سیروس شمیسا. تهران: صدای معاصر.
اسفندیارپور، هوشمند. (1388). عروسان سخن: نقد و بررسی اصطلاحات و صناعات ادبی در بدیع. ویرایش2. تهران: فردوس. 
تفتازانی، مسعودبن عمر. (1370). مختصر المعانی. قم : دارالفکر.
دادبه، اصغر. (1374). « ایهام» در دایرﮤ‌المعارف بزرگ اسلامی. زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی. تهران: دایرﮤ‌المعارف بزرگ اسلامی.
ذاکرالحسینی، محسن. (1384). «استخدام» در دانشنامه زبان و ادب فارسی. به سرپرستی اسماعیل سعادت. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
راستگو، محمد. (1382). هنر سخن‌آرایی: فن بدیع. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها.
ــــــــــــــــــ . (1379). ایهام در شعر فارسی. تهران: سروش.
شریفی، محمد. (1396). فرهنگ ادبیات فارسی. ویرایش 2. تهران: نشر نو، آسیم.
شمس‌العلما گرکانی، محمدحسین. (1377). ابدع‎البدایع. به اهتمام حسین جعفری. تبریز: احرار.
شمیسا، سیروس. (1395). نگاهی تازه به بدیع. ویرایش 3. تهران: میترا.
صادقیان، محمدعلی. (1378). زیور سخن در بدیع فارسی. یزد: دانشگاه یزد.
عقدایی، تورج. (1380). بدیع در شعر فارسی. زنجان: نیکان کتاب.
فشارکی، محمد. (1379). نقد بدیع. تهران:  سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها.
فندرسکی، ابوطالب. (1381). رساله بیان بدیع. تصحیح و تحشیة مریم روضاتیان. اصفهان: دفتر تبلیغات اسلامی.
کزازی، میرجلال‌الدین. (1373). زیباشناسی سخن پارسی3: بدیع. تهران: کتاب ماد (وابسته به نشر مرکز).
محبتی، مهدی. (1380). بدیع نو: هنر ساخت و آرایش سخن. تهران: سخن.
میمندی، وصال. (1392). «بازنگری تعاریف استخدام بدیعی و کشف نمونه‌ای ناشناخته از آن در قرآن کریم»، مجله انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، س 9 ش 26: 125-149.
وحیدیان کامیار، تقی. (1379). بدیع. ویراستار رضا انزابی‌نژاد. تهران: دوستان.
همایی، جلال‌الدین. (1367). فنون بلاغت و صناعات ادبی. تهران: هما.