حبیبالله عباسی؛ اکرم برازنده
چکیده
محققان حوزۀ شعر عرفانی ساختار روایی بیشتر مثنویهای عرفانی فارسی بهویژه مثنویهای شگرف سهگانۀ آن یعنی حدیقـة الحقیقه سنایی، منطق الطیر عطار، و مثنوی معنوی مولوی را دارای ساختاری مشترک، و مبتنی بر پیرنگ کلان و طرح سراسری میدانند. مثنویهای الهینامه و منطق الطیر و مصیبتنامۀ عطار که سفرنامۀ روحانی به شمار ...
بیشتر
محققان حوزۀ شعر عرفانی ساختار روایی بیشتر مثنویهای عرفانی فارسی بهویژه مثنویهای شگرف سهگانۀ آن یعنی حدیقـة الحقیقه سنایی، منطق الطیر عطار، و مثنوی معنوی مولوی را دارای ساختاری مشترک، و مبتنی بر پیرنگ کلان و طرح سراسری میدانند. مثنویهای الهینامه و منطق الطیر و مصیبتنامۀ عطار که سفرنامۀ روحانی به شمار میآیند، افزون بر داشتن پیرنگ کلان از ساختار روایی خُرد متفاوتی نیز بهرهمند هستند. در جستار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد روایتشناسی که هدف نهـایی آن کشـف الگوی جامع روایت است، کوشیدیم از رهگذر تبیین ساختارهای روایی مثنویهای سهگانه به راز حکایت-تمثیلها و کارکرد اصلی آنها پی ببریم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که عطار ضمن ساختار وحدتی-کثرتی مبتنی بر طرح سراسری این مثنویها، از ساختارهای روایی سفرنامههای هزارویکشبی و کتاب مقدسی نیز بهره جسته است و راز اصلی حکایت-تمثیلهای وی این است که تاریخ روزگار خویش را بر اساس الگوی روایت تاریخ انبیا میسنجد و به حوادث تاریخی روزگار خود ارجاع نمیدهد.
ارسلان گلفام؛ محمدجواد برقعی
چکیده
متون منثور برجایمانده از قرن 5 ق که از زبان عربی و متون فارسی دورۀ پیشین تأثیر پذیرفتهاند، موردِ پژوهشیِ مناسبی در قلمرو زبانشناسی هستند. میتوان از رهگذر چارچوبهای نقشگرایانه به متون این دوره نظر انداخت و ویژگیهای زبانیشان را بهگونهای تشریح کرد که دستمایۀ تحقیقات سبکشناسانه واقع شود. بررسی ترتیب ارکان جمله و ساخت ...
بیشتر
متون منثور برجایمانده از قرن 5 ق که از زبان عربی و متون فارسی دورۀ پیشین تأثیر پذیرفتهاند، موردِ پژوهشیِ مناسبی در قلمرو زبانشناسی هستند. میتوان از رهگذر چارچوبهای نقشگرایانه به متون این دوره نظر انداخت و ویژگیهای زبانیشان را بهگونهای تشریح کرد که دستمایۀ تحقیقات سبکشناسانه واقع شود. بررسی ترتیب ارکان جمله و ساخت اطلاع، و ارتباط این دو مقوله با یکدیگر به زبانپژوه امکان آن را میدهد که رابطۀ معنی (کاربرد) با صورت زبانی را بهتر فهم کند، بهعلاوه میتواند ابزاری برای شناخت ویژگیهای سبکی هر دوره باشد. در این پژوهش تلاش شده تا در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند، وضعیت ساخت اطلاع در قرن پنجم بررسی شود و با نگاهی آماری، وضعیت ترتیب ارکان جمله و ساختمان نحوی در این دوره توصیف گردد. پیکرهای شامل 1200 جمله از کتابهای کشفالمحجوب، تاریخ بیهقی، رسالۀ قشیریه، التفهیم، قابوسنامه و دانشنامۀ علایی گردآوری، و الگوهای ترتیب سازههای اصلی در این متون مشخص گردید. معین شد که هر جمله با کدامیک از الگوهای ساخت اطلاع مطابقت میکند. این تحقیق نشان داد که در قرن 5 ترتیب بنیادین یا صورت بینشان ارکان اصلی جمله در جملات گذرا، مطابق با الگوی فاعل-مفعول-فعل و در کل جملات مطابق با الگوی هستهپایانی است. تعداد جملات با ترتیبهای نشاندار فقط 10 درصد کل پیکره را تشکیل میداد که به معنای انعطاف کمِ متون این دوره به لحاظِ ترتیب ارکان جمله است. بررسی وضعیت ساخت اطلاع در این دوره نیز نشان داد که فقط 5 درصد از جملات منطبق با الگوهای نشاندار ساخت اطلاع بودند.
علی رضا شعبانلو
چکیده
فرهنگ و مؤلفههایش از آن رو که سازندۀ هویت جمعی و شخصیت اجتماعی افراد جامعه است، نقشی مهم در ایجاد ساختارهای ذهنی، الگوهای اندیشگانی، گفتار، رفتار و کردار افراد جامعه دارد. بهویژه باورها و آیینهای مربوط به آفرینش و رستاخیز بنیاد اکثر باورها، اندیشهها، گفتارها و اعمال انسانها است. شاعران وارثان و ناقلان فرهنگ و اندیشه هستند ...
بیشتر
فرهنگ و مؤلفههایش از آن رو که سازندۀ هویت جمعی و شخصیت اجتماعی افراد جامعه است، نقشی مهم در ایجاد ساختارهای ذهنی، الگوهای اندیشگانی، گفتار، رفتار و کردار افراد جامعه دارد. بهویژه باورها و آیینهای مربوط به آفرینش و رستاخیز بنیاد اکثر باورها، اندیشهها، گفتارها و اعمال انسانها است. شاعران وارثان و ناقلان فرهنگ و اندیشه هستند و شاعران بزرگ و محبوب مانند فردوسی، مولوی، سعدی، و حافظ، نه تنها اصلیترین واسطههای انتقال فرهنگی و بزرگترین معماران پندار، گفتار و کردار ایرانیان، که بسیاری از ملل مجاور و حتی دورند. برای شناخت هویت خود و بنیانهای اندیشگانی خود ناگزیر از مطالعۀ فرهنگ، باورها و آیینهای کهن هستیم. در این مقاله با رویکرد زبانشناسیِ فرهنگی، نقش فرهنگ در پردازش استعارههای عشق در آثار مولوی بررسی شده است تا کارکرد عشق در نظریۀ عرفان اسلامی و مبانی فرهنگی و قالب معرفتی بنیادین آن شناسایی و معرفی گردد. از تحلیل استعارههای عشق دانسته میشود که کارکردهای عمدۀ عشق از نظر مولوی عبارتاند از: حیاتبخشی، زیبایی (خیر)، تزکیهکنندگی (رهانندگی، پناهدهندگی و ارتقادهندگی)، و عاملیت در معرفت و وصل به حقیقت. این کارکردها از فرهنگ اسلامی، فرهنگ ایران باستان، و فرهنگ یونانی اخذ شده و در استعارههای عشق بازتاب یافتهاند.
سیدمهدی طباطبائی
چکیده
انجام پژوهشهای زبانی دشوارتر از سایر حوزههای ادبی است، و اگر پژوهش دربارۀ شاعری با عظمت میرزا عبدالقادر بیدل باشد کار دشوارتر خواهد بود. او از شاعرانی است که در دوران بلوغ شعری خویش، به شعرهای کهن خود دست برده و اصلاحاتی در آنها انجام داده است. این پژوهش در پی آن است که با در نظر گرفتن نسخۀ گنجبخش به عنوان منبعی که غزلیات بیدل ...
بیشتر
انجام پژوهشهای زبانی دشوارتر از سایر حوزههای ادبی است، و اگر پژوهش دربارۀ شاعری با عظمت میرزا عبدالقادر بیدل باشد کار دشوارتر خواهد بود. او از شاعرانی است که در دوران بلوغ شعری خویش، به شعرهای کهن خود دست برده و اصلاحاتی در آنها انجام داده است. این پژوهش در پی آن است که با در نظر گرفتن نسخۀ گنجبخش به عنوان منبعی که غزلیات بیدل تا ۵۳ سالگی در آن درج شده است، و مقایسۀ آن با کتابت همان اشعار در نسخههای خطّی متأخر، سیر شاعرانگی او را از طریق دگردیسی واژگان نشان دهد. کوشش بر این بوده است تا با روش توصیفی-تحلیلی انواع دگردیسیهای زبانی انجامشده در غزلیات بیدل در چهار قالب کلیِ «دگردیسی از طریق حذف واژگان»، «دگردیسی از طریق تغییر واژگان»، «دگردیسی از طریق افزایش واژگان» و «دگردیسی از طریق تغییر کامل یک مصرع» برجسته شود. بایستگی مطالعه دربارۀ مسائل زبانی ادبیات فارسی و جایگاه شامخ میرزا عبدالقادر بیدل در سبک هندی، ضرورت و اهمیت این پژوهش را روشن میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بیشترین دگردیسی در غزلیات بیدل از طریق تغییر واژگان بوده است و حذف یا افزایش واژگان بسامد چندان زیادی نداشتهاند. همچنین در این پژوهش مشخص شد که بیدل با تغییر نگرش نسبت به شعر، واژگان، و تصویرهای شعری توانست خود را از زیر سایۀ شاعران بزرگ سبک هندی درآورد و جایگاهی ویژه در ادب فارسی داشته باشد.
هوشنگ مرادی؛ مصطفی گرجی؛ علی امینی
چکیده
در زبان فارسی کلمههای مرکبی که با الگوی ساختاری «واژه + و + واژه = واژه» ساخته میشوند، واژهعطف میخوانند. این نامگذاری بر کلمه و مرکب بودن این نوع سازهها در تقابل با ترکیب و گروه نحویِ همپایه تأکید میکند. با توجه به مطالعات زبانی و دستوری که پیشینۀ پژوهش حاضر بوده و از جنبههای گوناگون به ویژگیهای ...
بیشتر
در زبان فارسی کلمههای مرکبی که با الگوی ساختاری «واژه + و + واژه = واژه» ساخته میشوند، واژهعطف میخوانند. این نامگذاری بر کلمه و مرکب بودن این نوع سازهها در تقابل با ترکیب و گروه نحویِ همپایه تأکید میکند. با توجه به مطالعات زبانی و دستوری که پیشینۀ پژوهش حاضر بوده و از جنبههای گوناگون به ویژگیهای ساختاری و معنایی این سازۀ مرکب و تبیین روابط میان پایههای آن پرداختهاند، واژهعطف متناسب با ساختار غالباً معنای ترکیبی و تصویر روشنی دارد که در راستای اهداف نوواژگانی و مقولهسازی در زبان فارسی کاربرد مییابد. مقالۀ حاضر ضمن توجه به این ویژگیها، به توصیف و تحلیل کیفیِ کاربردهای این ساخت دستوری در پیکرهای متشکل از چند متن ادبی پرداخته است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که اجزای این سازۀ مرکب با توجه به ساخت نحویِ آن همآییِ واژگانی، و استقلال نمایشی دارند و با این ویژگیها جابهجایی، تفکیک، و تغییرِ ترتیب آنها در متون ادبی روایی و رواج یافته است. ازاینرو، خمسۀ نظامی عرصۀ کاربردهای بیپروای گونۀ مرکب عطفی است، کاربرد مرکب اتباعی و اصوات مرکب عطفی در شعر مولانا تشخص دارد، و اصوات مرکب عطفی در شعر نیمایی و غزل معاصر دارای بسامد است. نوعی یکسانانگاری میان سازۀ واژهعطف با ساخت نحوی همپایه در متون ادبی محسوس است تا آنجا که در متون معتدلی همچون شعر سعدی و غزل حافظ، چیدمان و توزیع نحوی کلام به گونهای است که تشخیص مرکب عطفی از گروه نحویِ همپایه با دشواری بیشتری همراه است.
مژده کمالیفرد
چکیده
«استخدام» از صنایع معنوی بدیع بر پایۀ دو یا چندمعنایی است. ابهامی که در تعریف این صنعت در کتابهای بدیع فارسی وجود دارد، موجب برداشت اشتباه یا غیردقیق از این صنعت و مصداقهای آن شده است. نگارنده در این جستار با بررسی تعاریف، دستهبندی و جمعبندی آنها در صدد ارائۀ تعریفی جامع از این صنعت است بهگونهای که مانع برداشت اشتباه ...
بیشتر
«استخدام» از صنایع معنوی بدیع بر پایۀ دو یا چندمعنایی است. ابهامی که در تعریف این صنعت در کتابهای بدیع فارسی وجود دارد، موجب برداشت اشتباه یا غیردقیق از این صنعت و مصداقهای آن شده است. نگارنده در این جستار با بررسی تعاریف، دستهبندی و جمعبندی آنها در صدد ارائۀ تعریفی جامع از این صنعت است بهگونهای که مانع برداشت اشتباه یا غیردقیق شود. در این تحقیق بنیادی که با استفاده از ابزار کتابخانهای صورت گرفت، عناصر تأثیرگذار در شکلگیری استخدام مانند ژرفساخت عبارات، روابط معنایی میان کلمات، و برخی ویژگیهای دستوری مرتبط بررسی گردید تا روشی دقیق برای تشخیص، دریافت و درک این صنعت تعیین گردد. برای درک بهتر، شواهد و مثالهایی که در کتابهای بدیع فارسی آمده، تحلیل شدند و مؤلفههای تشکیلدهندة صنعت در آنها تبیین گردید. انواع استخدامی که در کتابهای بدیع مطرح شده بود، بازبینی شد و تلاش گردید دستهبندی منسجمی ارائه شود. آشکار شد تشخیص «حذف به قرینۀ لفظی» در روساخت عبارت، روشی برای تشخیص و دریافت استخدام است. همچنین روابطی که میان برخی ترفندهای بدیعی و بیانی با استخدام وجود دارد، بررسی شد. آشکار شد که میان برخی از آنها رابطة تقویتکننده و میان برخی دیگر رابطۀ همپوشانی وجود دارد.