نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

گروه باستان شناسی ، دانشکده باستان شناسی ، دانشگاه قادسیه ، الدیوانیه ، عراق

چکیده

هنجارگریزی از مباحث مطرح در حوزۀ زبان‌شناختی است. یکی از راه‌های خلق اثر ادبی استفاده از شگردهای هنجارگریزی است. جفری لیچ از چهره‌های برجستۀ شکل‌گرای انگلیسی، یکی از انواع هنجارگریزی را نوع گویشی می‌داند. به عقیدۀ او هرگاه شاعر یا نویسنده واژگانی ویژۀ منطقه‌ای خاص را که در زبان معیار وجود ندارد به کار برد، هنجارگریزی گویشی به کار برده است. او می‌کوشد با این تکنیک روش شناخت نسبی از محیط بومی و ویژگی‌های اقلیمی و فرهنگی منطقه‌ای را به مخاطب انتقال دهد. منیرو روانی‌پور از نویسندگانی است که توانسته هنرمندانه گویش بوشهری را در آثارش وارد کند و در این راه موفق نیز بوده است، این امر بدون شک از تجربه‌های زیستی نویسنده نشئت می‌گیرد. در این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی و بر اساس نظریۀ لیچ، هنجارگریزی گویشی در هشت اثر منیرو روانی‌پور بررسی و بسامدگیری شد. یافته‌ها نشان می‌دهد میزان کاربرد واژگان گویشی در آثار روانی‌پور بر حسب محیط تغییر می‌کند. داستان‌هایی که در محیط روستایی جنوب روایت‌شده نسبت به داستان‌های محیط شهری بسامد گویشی بالاتری دارد.

کلیدواژه‌ها

مقدمه

زبان عنصری زنده و پویاست. در دنیای مدرن، در پی جهانی‌شدن صنعت و رسانه گویش‌ها رو به فراموشی و زوال می‌روند. شاید در پیِ مرگِ گویش‌ها زوال فرهنگ‌های مرتبط نیز پیش آید. یکی از راه‌های احیا و حفظ گویش‌ها آن است که نویسندگان گویش‌ها را در آثار خود بازتاب دهند. آثار ادبی همواره در خدمت فرهنگ و مظاهر تمدن ازجمله زبان بوده‌اند؛ بنابراین استفاده از ادبیات برای حفظ گویش امری رایج است به‌گونه‌ای که لیچ[1] از پیروان مکتب فرمالیسم، هنجارگریزی گویشی را از تکنیک‌های برجسته‌سازی و آشنایی‌زدایی در خلق آثار ادبی می‌داند.

منیرو روانی‌پور گویش بوشهری را برای برجسته‌سازی آثارش انتخاب نموده که متناسب با دیدگاه برجسته‌سازی و هنجارگریزی گویشی لیچ است. او در نخستین آثارش برای خلق صحنه‌های واقعی از جنوب ایران و القای فضای فرهنگی حاکم بر داستان به‌طور گسترده، مکرر و پربسامد از گویش زادگاه مادریش «جفره»[2] بهره جسته و کمک شایانی به حفظ گویش و فرهنگ بومی آن منطقه کرده است. کاربرد هدفمندانۀ روانی‌پور از عناصر گویشی در آثار نخستینش، نشان از علاقه‌مندی او به اساطیر و آیین‌های جنوبی دارد. او در داستان‌هایش آیین‌هایی را که ریشه در جامعۀ واقعی و فرهنگ بومی زادگاهش دارد به تصویر می‌کشد؛ این تصویرسازی برگرفته از تجربۀ زیستۀ او و آشنایی با سختی‌های زندگی مردم جنوب به‌ویژه زنان جنوبی است.

در این تحقیق فرض بر این است که گرچه درون‌مایۀ بخش عمده‌ای از داستان‌های روانی‌پور را مسائل اجتماعی به‌ویژه مصائب زنان تشکیل می‌دهد، اما او با به‌کارگیری تعداد زیادی از واژگان گویش بوشهری در آثار خود، طبق نظریۀ لیچ دست به هنجارگریزی گویشی زده است تا از این طریق ضمن برجسته‌سازی آثار داستانی، قدمی برای احیای گویش محلی بردارد. پژوهش حاضر کوششی است به‌منظور بررسی چگونگی به‌کارگیری گویش بوشهری در هشت اثر منیرو روانی‌پور بر اساس نظریۀ هنجارگریزی لیچ، و پاسخ به این پرسش که آیا طبق دیدگاه لیچ کاربرد گویش در آثار منیرو روانی‌پور سبب تشخّص سبکی و ادبیّت آثار او می‌شود یا نه. هم‌چنین با پاسخ به ریزسؤالاتی مانند بسامد هنجارگریزی گویشی در اسم‌های به‌کار رفته در آثار داستانی منیرو روانی‌پور کدام است؟ و بسامد هنجارگریزی گویشی در فعل‌های به‌کاررفته در آثار داستانی منیرو روانی‌پور چگونه است؟ محقق بر آن است تا مشخص نماید منیرو روانی‌پور در کاربرد گویش بوشهری چه هدفی را دنبال می‌کرده است. بنابراین تعدادی از آثار نویسنده که عبارت‌اند از «کنیزو»، «اهل غرق»، «دل فولاد»، «سنگ‌های شیطان»، «سیریا سیریا»، »کولی کنار آتش»، «زن فرودگاه فرانکفورت»، و «نازلی» گزینش شد تا با تحلیل کمّی افعال و اسم‌های گویشی در آثار داستانی او گزارشی به شیوۀ توصیفی-تحلیلی از این نوع هنجارگریزی ارائه گردد.

1.                  پیشینۀ پژوهش

کتاب، مقاله و رساله‌های فراوانی به تحلیل آثار منیرو روانی‌پور اختصاص داشته‌اند که همگی درخور توجه و اهمیت‌اند. در نگاه ابتدایی برخی مقالات اشتراکات زیادی با موضوع مقالۀ حاضر دارند؛ ولی در بیشتر کتاب‌ها و مقالات به دو کتاب کنیزو و اهل غرق که بیشترین بسامد واژگان گویشی را دارند پرداخته شده است. از باب نمونه ناصر نیکوبخت و مریم رامین‌نیا (1384) در مقاله خود با عنوان «بررسی رئالیسم جادویی و تحلیل رمان اهل غرق» به تعریف و تبیین رئالیسم جادویی پرداخته‌اند و نمودهای آن را در آثار منیرو روانی‌پور بیان کرده‌اند. مقالۀ «نقد بوم‌گرایانه رمان اهل غرق منیرو روانی‌پور» از فاطمه شهبازی و همکاران به سال 1394 نمونۀ دیگر از این مقالات است. در مقالۀ «بررسی و تحلیل حضور عناصر فولکلوریک در داستان‌های منیرو روانی‌پور (اهل غرق، سیریا سیریا، سنگ‌های شیطان، کنیزو)» از سیده نرگس رضایی (1395) صرفاً به بیان آداب و رسوم مردم جنوب و برخی عناصر اقلیمی و وهمی که ناظر به باورهای مردم جنوب است پرداخته شده و بحثی از بسامد هنجارگریزی مطرح نشده است؛ اما در مقالۀ حاضر محقق پس از بسامدگیری و ارائه پربسامدترین واژگان به قرار عدد در جدول‌های متفاوت به بحث هنجارگریزی گویشی «روانی‌پور» پرداخته است. زینب رحمانیان و لیلا عدل‌پرور در مقالۀ‌ «ادبیات اقلیمی در رمان «اهل غرق» اثر منیرو روانی‌پور» (1399) کوشش کرده‌اند نمودهای مسائل اقلیمی در رمان «اهل غرق» را بررسی کنند، اما مباحث اقلیمی طرح‌شده درصدد بیان شرایط فرهنگی و اقتصادی منطقه است و با گویش تفاوت بسیار دارد و با تحقیق حاضر تداخل موضوعی ندارد. زینب رحمانیان، لیلا عدل‌پرور و محمد یاوری (1400) در مقالۀ دیگری با عنوان «تابوی زن و بازتاب آن در آثار منیرو روانی‌پور» به تابوی‌های حول محور زنان در فرهنگ، آداب و رسوم جنوب پرداخته‌اند. ابتدا تابو را تعریف کرده‌اند و سپس انواع تابوهای زنان در داستان‌های روانی‌پور را موردبررسی قرارداده‌اند. آن‌ها درصدد بررسی مباحث گویشی نبوده‌اند و هدفی متفاوت داشته‌اند.

در پایان‌نامه‌هایی نیز برخی واژه‌های گویشی بررسی شده‌اند و همانند مقالۀ حاضر نمونه‌هایی از آ‌ن‌ها بیان شده‌ است مانند پایان‌نامۀ «ادبیات اقلیمی در آثار احمد محمود و منیرو روانی‌پور» از میترا محمدی که در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران به 1390 دفاع شده است. در این پایان‌نامه به ‌صورت تطبیقی ادبیات اقلیمی در داستان‌های بومی و ناحیه‌ای منیرو روانی‌پور و احمد محمود بررسی شده که به دلیل غفلت از سایر آثار «روانی پور» فاقد استقلال در بررسی است. تعداد کتب دامنۀ کار کمتر از کتب مقالۀ حاضر است که بر نتایج بسامدها تأثیر دارد. همچنین در کنار بیان واژه‌ها، تمرکز این پایان‌نامه نقد آثار بوده است ولی تمرکز اثر حاضر طرح نحوۀ هنجارگریزی نویسنده در آثارش است.

در پژوهش حاضر تلاش بر آن است که بر اساس نظریۀ زبان‌شناختی لیچ، نمودهای هنجارگریزی گویشی در آثار منیرو روانی‌پور استخراج و بررسی شود. منابع پژوهش، کتاب‌های داستانی نویسنده است که اهمّ آن‌ها بررسی و بسامدگیری شده‌اند. آنچه اثر حاضر را از سایر آثار متمایز می‌کند تمرکز آن بر کلمات و واژگان گویشی است نه صرفاً مباحث بومی و ویژگی‌های اقلیمی حاکم بر داستان؛ ازاین‌رو این مقاله جامع‌تر و درعین‌حال دارای مباحثی متفاوت از آثار پیشین است به‌ویژه اینکه موارد بسامدگیری گویشی در هیچ مقاله‌ای از مقالات مذکور دیده نشد. همچنین بیشتر مقالات فارسی که مقولۀ هنجارگریزی را از دیدگاه لیچ بررسی کرده‌اند، بنا را بر هنجارگریزی واژگانی به‌خصوص در شعر گذاشته‌اند و اگر هنجارگریزی گویشی لیچ در آن‌ها مطرح شده، بیشتر در آثار شعرا بوده است.

2.                  چارچوب نظری تحقیق

پشتوانۀ نظری پژوهش بر اساس «نظریۀ ساختارشکنی و هنجارگریزی لیچ» است. طبق الگوی لیچ (1969)، انحراف یا هنجارگریزی از زبان هنجار به هشت صورت رخ می‌دهد که عبارت‌اند از: هنجارگریزی واژگانی، دستوری، آوایی، نوشتاری، معنایی، گویشی، سبکی، و زمانی (آهنگر، رجب‌زاده، عباسی، 1396: 51). روش لیچ برای بررسی زبان متن، درحقیقت روشی زبان‌شناختی است که در چارچوب مکتب فرمالیسم روسی مطرح‌ شده است. فرمالیسم روسی از جریان‌های نقد ادبی است که در بحبوحۀ جنگ جهانی اول به وجود آمد و رواج یافت. فرمالیست‌ها با رویکردی زبان‌شناسانه ادبیات را بررسی کردند و به دنبال یافتن «ادبیّت» متن و کشف قوانین این ادبیّت بودند؛ همان‌گونه که شفیعی کدکنی در رستاخیز سخن بیان نموده مسئلۀ ادبیّت یکی از مسائل بنیادی در مکتب فرمالیست‌ها است و موضوع اصلی کار پژوهشگران حوزۀ ادبیات است. ادبیّت همان عاملی است که «مادۀ ادبی» را به «اثر ادبی» تبدیل می‌کند. کوشش فرمالیست‌های روس بر این امر بود که آن عامل را کشف کنند. به اعتقاد او نخستین اصل ادبیّت از دیدگاه صورت‌گرایان و فرمالیست‌ها در آثار ادبی «آشنایی‌زدایی» است (شفیعی کدکنی،1396: 59). آشنایی‌زدایی به تمام روش‌ها و تکنیک‌هایی گفته می‌شود که نویسنده یا شاعر به‌وسیلۀ آن متن خود را در نظر مخاطب ناآشنا جلوه ‌دهد و به ‌این‌ ترتیب معنا به تأخیر ‌افتد تا خواننده لذت بیشتری ببرد (همان: 106). بهره‌گیری از واژگان گویشی یکی از راه‌هایی است که سبب آشنایی‌زدایی و ادبیّت متن می‌شود. استفاده از واژگان محلی مخاطب را با فضا و مکان شاعر آشناتر می‌کند و حتی بخشی از این واژگان به زبان راه می‌یابند و به باروری و غنای زبان کمک می‌کنند (سنگری، 1386: 260).

به اعتقاد لیچ هر اثر هنری درون خود ویژگی‌هایی دارد و نویسنده با گزینش کردن آن درصدد آشنایی‌زدایی یا برجسته‌سازی اثر خود است (Leech, 2008: 4). او هنجارگریزی را که نوعی از آن هنجارگریزی گویشی است، مجرای اصلی برجسته‌سازی می‌شمارد و این‌ زمانی رخ می‌دهد که شاعر یا نویسنده هنرمندانه با انحراف از قواعد طبیعی زبان معیار (هنجار) به اثر خود ادبیّت می‌بخشد. اگرچه منظور از آن هرگونه انحراف از قواعد زبان هنجار نیست و برای اینکه اثری به این مهم دست یابد باید به اعتقاد لیچ سه ویژگی: نقشمندی، جهت‌مندی، و غایتمندی را دارا باشد در غیر این صورت خلاقیت هنری به شمار نخواهد رفت (صفوی، 1390: 50- 51). در دیدگاه لیچ هنجارگریزی گویشی نیز مانند سایر هنجارگریزی ها برای ایجاد ادبیّت در اثر هنری باید دارای این سه خصیصه باشد (Leech, 2008: 101 - 190).

 فرایند برجسته‌سازی به دو طریق انجام می‌پذیرد: 1) قاعده‌افزایی یعنی اعمال قواعدی اضافی بر قواعد زبان؛ 2) فراهنجاری یا گریز از قواعد زبان هنجار. لیچ عقیده دارد قاعده‌افزایی باعث ایجاد نظم می‌شود و فراهنجاری شعر می‌سازد ( همان: 9). از انواع فراهنجاری می‌توان به هنجارگریزی یا فراهنجاری گویشی اشاره کرد. بنا بر نظر لیچ شاعران و دیگر نویسندگان خلاق از زبان به شیوه‌های نامتعارف استفاده می‌کنند (همان: 14)؛ او یکی از شیوه‌های نامتعارف را هنجارگریزی گویشی می‌داند (همان: 12).

3.                  هنجارگریزی گویشی

هنجارگریزی گویشی به کار بردن واژگان یا نحوۀ گویش محلی و زیست‌بوم شاعر در شعر است به‌گونه‌ای که این واژگان در زبان معیار وجود نداشته باشد. صفوی نیز قائل به این تعریف است و می‌گوید: «در برخی موارد می‌بینیم که شاعر ساخت‌هایی را از گویشی غیر از زبان هنجار وارد شعر می‌کند، چنین انحرافی از زبان هنجار را هنجارگریزی گویشی می‌نامیم» (1390: 56).

واژگان ابزار کار شاعرند، آن‌ها از همۀ واژگان و ظرفیت‌های آن‌ها برای طرح بهتر، رساتر و تأثیرگذارتر اندیشه‌ها و عواطف خویش بهره می‌گیرند. در این رهگذر واژگان محلی و بومی نیز  به کار می‌آیند و شاعر را یاری می‌دهند تا صمیمی‌تر بگوید و دنیای مخاطب را با دنیای خویش پیوند زند (سنگری، 1386: 260).

بدون تردید یکی از تلاش‌های نویسندگان داستان‌های بومی حفظ اصالت محیط، فرهنگ، زبان و گویش زادگاهشان است؛ آن‌ها سعی می‌کنند با به‌کارگیری گویش بومی هم به اثر خود غنا بخشند و هم حس و حال و فضای لازم را برای بیان خواسته‌ها، آمال و آرزوهای خود در هیبتی تازه فراهم آوردند.

در میان شعرای معاصر نیمایوشیج نخستین کسی است که گویش محلی زادگاهش را در آثار خود منعکس کرده است:

ترا من چشم در راهم شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

ترا من چشم در راهم ...

«تلاجن» در گویش مازندرانی نوعی درخت است که از ترکیب «تلا» و «جن» تشکیل شده. «تلا» به معنی خروس و «جن» مخفف جنگ است. وجه تسمیۀ آن این است که گل‌های این درختچه شبیه تاج‌ خروس‌های جنگی است.

از میان نویسندگان و شاعران جنوب منوچهر آتشی و منیرو روانی‌پور به پیروی از نیما از میزان قابل‌توجهی از هنجارگریزی گویشی در آثارشان بهره برده‌اند.

باز مزرع طلایی وسیع جو

استران و اسب‌های بارکش

بازیارهای خسته خم‌شده به هر طرف

زیر آفتاب در کشاکش درو (آتشی، 1380: 18)

«بازیار» در گویش مردم جنوب به معنی دهقان است. نمودهای هنجارگریزی گویشی در آثار منیرو روانی‌پور در ادامه خواهد آمد.

4.                  ساختار اصلی

از میان آثار منیرو روانی‌پور، هشت اثر او گزینش‌شده و در پژوهش حاضر بررسی شده‌اند که شامل پنج مجموعه داستان به نام‌های: کنیزو به سال 1367، سنگ‌های شیطان به سال 1369، سیریا سیریا به سال 1372، زن فرودگاه فرانکفورت به سال 1380، و نازلی به سال 1381 می‌شود و سه رمان اهل غرق به سال 1368، دل فولاد به سال 1369، و کولی کنار آتش به سال 1378 است.

جدول 1. جدول بسامدی واژگان گویشی در آثار روانی‌پور

نام اثر به ترتیب سال انتشار

محیط

تعداد واژگان گویشی

مثال

کنیزو (1367)

محلی

41

منیار، جت زاده، بوره، غناهشت

اهل غرق (1368)

محلی

81

بوسلمه، وهچیره، راسه، جلّت

دل فولاد (1369)

شهری

6

خزنگ، گُرده، پشنگه، تجه زدن

سنگ های شیطان (1369)

محلی

18

خالو، مسیله، خارک، جفنه

سیریا سیریا (1372)

محلی

38

خیط، یزله کردن، شپ زدن، بُلتش

کولی کنار آتش (1378)

شهری

19

شنا شیر، پوز ، تفکه، کپه

زن فرودگاه فرانکفورت (1380)

شهری

11

تراندن، شره کردن، آسمان غرنبه

نازلی (1381)

شهری

3

خنج زدن، واگشتن، عاجزشدن

در جدول فوق لغاتی که صرفاً جنبه گویشی دارد در نظر گرفته شده و لغاتی که گواه مظاهر اقلیمی هستند مدّ نظر نبوده‌اند. برای مثال لغت «دریا» در همۀ آثار او پرتکرار است: در کنیزو 161 بار، در اهل غرق 979 بار، در سنگ‌های شیطان 11 بار، در زن فرودگاه فرانکفورت 17 بار، در سیریا سریا 177 بار، و در کولی کنار آتش 51 بار آمده است و بیشترین بسامد را دارد جز در نازلی که حسب تغییر محیط داستان تعداد کلمات محلی و گویشی در آن به صفر رسیده با این حال کلمۀ دریا یک ‌بار در آن آمده است.

طی بسامدگیری آشکار شد که در آثار روانی‌پور در مجموع 217 کلمۀ گویشی وجود دارد؛ از این میان، 175 مورد اسم و 42 مورد فعل‌گویشی هستند. برخی واژگان گویشی در همۀ آثار دیده می‌شوند و برخی منحصر به یک کتاب هستند.

اهل غرق شناخته‌ترین و مهم‌ترین اثر نویسنده، و به سبک رئالیسم جادویی است (داستان رئالیستی داستانی است که در صدد بیان عینی واقعیت خارجی به شکل حداکثری است). این اثر بیشترین تعداد هنجارگریزی را دارد که نشان می‌دهد فضای جنوب کاملاً بر آن حاکم است. نویسنده از همان ابتدای کار با استفاده از واژه‌هایی از قبیل «راسه»، «جفنه»، «مینار»، «رمبیدن»، «پشک خوردن» و دیگر واژگان مختص جنوب در صدد تجسم فضایی است که تفاوت فاحش محیط جنوب با غیر آن را به مخاطب نشان ‌دهد (بهبهانی، 1383: 32).

پرتکرارترین واژگان گویشی در اهل غرق دو موجود خیالی و وهمی به نام‌های «بوسلمه» و «آبی» است. این تکرار بیان‌کنندۀ این است که داستان در فضایی محلی و آکنده از خرافات، اوهام، اساطیر و نمادهای بومی جریان دارد. نویسنده این عناصر را دستمایۀ پردازش دغدغه‌های فکری خود قرار می‌دهد و تلاش می‌کند مفاهیم کلیدی و مهم از دیدگاه خود را در لفافه‌ای از رمز و رازهای مبهم و پیچیده به‌صورت نمادین بیان کند. برای القای فضای بومی حاکم بر داستان به‌صورت وسیع از واژگان گویشی کمک می‌گیرد. او علاوه بر اهل غرق در مجموعه‌های کنیزو، سنگ‌های شیطان و سیریا سیریا نیز تحت تأثیر فرهنگ بومی زادگاهش، جفره بوده است. باید این نکته را یادآور شد که این سه اثر مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه‌‌اند که عناصر بومی در همۀ کتاب پراکنده شده است؛ برخلاف اهل غرق که رمانی طولانی است و همۀ این عناصر زنده و خلاقانه درون آن یکجا جمع شده است.

نکتۀ مهمی که در داستان‌نویسی روانی‌پور با آن مواجهیم، فضای داستان‌هاست. تمام داستان‌ها در دو فضا و محیط جریان دارند: یکی محیط بومی و محلی که در آن‌ آداب‌ورسوم، باورها و اعتقادات مردم جنوب منعکس شده‌اند. او در این آثار از تجربیات زیستی خود بهره می‌برد. چهار اثر را که در پاراگراف پیشین گفتیم می‌توان در این دسته جای داد. دستۀ دیگر آثارش در محیط شهری و فضای روشنفکری روایت می‌شوند و مسائل جامعۀ بزرگ‌تری را به تصویر می‌کشند. این آثار از ویژگی‌های داستان‌های بومی محلی فاصله دارند. همان‌طور که در جدول 1 بیان شد در نازلی میزان هنجارگریزی گویشی به حداقل می‌رسد. برخی محققان ازجمله فرشته احمدی در مقالۀ خود همین مطلب را عنوان نموده که دو کتاب نازلی و زن فرودگاه فرانکفورت درون‌مایه‌ای متأثر از محیط شهری دارند (احمدی، 1383: 32). بسامد صفر کلمات گویشی در نازلی در حیطۀ اسم مؤید همین سخن است.

اگرچه حضور و نقش زنان در همۀ آثار روانی‌پور برجسته و چشمگیر است، اما در داستان‌های دل فولاد، کولی کنار آتش، زن فرودگاه فرانکفورت، و نازلی که در زمینۀ شهری نوشته‌شده‌اند موضوع زنان و مشکلات آن‌ها کاملاً جایگزین عناصر اقلیمی و بومی‌شده‌اند و فضا به سمت رئالیستی‌شدن حرکت می‌کند. پرداختن به واقعیت‌های زندگی اجتماعی و شخصی زنان نمود بیشتری دارد، به همین دلیل هنجارگریزی‌های واژگانی را به‌ندرت می‌توان در این آثار مشاهده کرد.

با این تفاصیل از این داده‌ها می‌توان نتیجه گرفت که نویسنده در داستان‌هایی که به سبک رمان بومی و ناحیه‌ای نوشته، تحت تأثیر محیط زندگی و فرهنگ بومی مردم جنوب و زبان مادری خود بوده است. او ضمن پرداختن به مسائل و مشکلات مردم خصوصاً زنان و نحوۀ رویارویی آن‌ها با سختی‌های زندگی، واژگان گویشی را در پیشبرد داستان و برجسته‌سازی آن در جهت به تصویر کشیدن و القای فضای محیط بومی به مخاطبانش دخیل کرده است. وی در این دسته از آثار گاه به باورها، اعتقادات و خرافات موجود نگاهی بی‌طرفانه دارد و آن‌ها را ناشی از فقر و ناآگاهی می‌داند، بنابراین در برابر آن‌ها موضع نمی‌گیرد همان‌گونه که در اهل غرق می‌بینیم؛ اما گاه به این باورهای خرافی می‌تازد و با دیدی انتقادی به آن‌ها می‌نگرد. در رمان اهل غرق بدون سرزنش و انتقاد اعتقادات زنان ساده‌دل را آورده ولی در رمان‌های سنگ‌های شیطان و سیریا سیریا که بعد از اهل غرق نوشته شده با دیدی انتقادی به این اعتقادات می‌نگرد.

روانی‌پور در آثاری که در زمینۀ شهری نوشته است از خصوصیات  و سبک داستان‌های بومی فاصله می‌گیرد به‌گونه‌ای که از واژگان گویشی در آن‌ها خبری نیست. به عقیدۀ برخی ادیبان هرچه بسامد هنجارگریزی به‌کارفته به وسیلۀ شاعر و نویسنده از منحنی هنجار بالاتر رود سبک او نیز مشخص‌تر می‌شود (انوشه، 1381: 1445). همین مطلب در نظریۀ لیچ ذیل تحلیل سبک آمده، آنجا که می‌گوید انحراف از زبان معیار به اثر نویسندگان ویژگی سبکی خاص می‌دهد (Leech, 2008: 59). پس بی‌تردید می‌توان گفت سبک روانی‌پور در این آثار تغییر می‌کند، عناصر بومی رنگ می‌بازد و دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی جایگزین آن می‌شود؛ به همین دلیل تعداد هنجارگریزی گویشی در آن ناچیز است.

با بسامدگیری اسم‌ها و فعل‌های گویشی در آثار منیرو روانی‌پور شاهد جهتمندی، غایتمندی و نقشمندی این واژگان در معرفی محیط جنوب هستیم. ازاین‌رو، مطابق دیدگاه لیچ که آثار ادبی را در صورتِ داشتن این سه محور، ادبی و هنری می‌داند؛ می‌توانیم بگوییم آنچه به آثار منیرو روانی‌پور ویژگی سبکی داده هنجارگریزی گویشی است.

5.                  هنجارگریزی گویشی در اسم‌ها

منظور از اسم در این مقاله آن دسته از واژگان گویشی هستند که فقط در زبان عامیانه کاربرد دارند و در زبان فارسی معیار معادل دیگری دارند، یا واژگانی که مختص یک منطقه اقلیمی‌اند.

جدول 2. اسم‌های گویشی در آثار منیرو روانی‌پور

نام اثر (سال انتشار)

محیط

تعداد اسم‌های گویشی

مثال

کنیزو  (1367)

محلی

38

خالو، آبی، دی، پسین، عینی، راسه، سپور، بچه برو، مینار، کپر، جت زاده، بوره، هبانه، پیش، خور، غناهشت، کپ کپی، جاشو، کپه، مسیله، شروه، بمبک، آقای اشک، پشنگه، درخت گل ابرایشم، هبه، خوار، پا زن، مختکی و ...

اهل غرق (1368)

محلی

70

بوسلمه، آبی، گسار، کپر، راسه، دی، غبه، درخت گل ابرایشم، آقای اشک، جاشو، بچه برو، خور جنی، جفنه، خلبوس و ...

دل فولاد (1369)

شهری

4

خورنگ، گُرده، کُپه، پشنگه

سنگ‌های شیطان (1369)

محلی

16

بوره، خورنگ، کپه، جت زاده، دست به بازی، راسه، پیش، جفنه، جلت و ...

سیریا سیریا (1372)

محلی

28

کپر، خیط، راسه، بولتش، بابلشیر، برج مقام، خرنگ، پنگ و...

کولی کنار آتش (1379)

شهری

14

شناشیر، جاشو، کپه، تفکه، تاره، تل عاشقون، پوز، کپر و ...

زن فرودگاه فرانکفورت (1380)

شهری

5

درخت گل ابریشم، مینار، بوره، پشنگه، آسمان قرمبه

نازلی (1381)

شهری

0

ندارد

واژگانی که مختص منطقه‌ای اقلیمی‌اند مانند: نام اماکن خاص، مراسم سنتی و محلی، یا حتی نام گیاهانی که فقط در یک ناحیۀ جغرافیایی رشد می‌کنند. قابل‌ذکر است که نمادهای جنوب ازجمله نخل، خرما، دریا و همۀ عناصری که به دریا مربوط‌اند، و نام شهرها و روستاهای بوشهر به دلیل نداشتن بار گویشی در این مقاله نمی‌گنجند. با توجه به بسامد بالای اسم‌های گویشی آن‌ها را دسته‌بندی نمودیم تا تحلیل صحیحی از آن‌ها ارائه دهیم:

  1. موجودات وهمی و خیالی،
  2. باورها و اعتقادات بومی،
  3. پوشش محلی مردم،
  4. گیاهان و جانوران،
  5. اسم‌های خاص،
  6. اسم‌های مربوط به اشیا و دیگر کلمات گویشی.

5. 1. موجودات وهمی و خیالی

منیرو روانی‌پور در بهره‌گیری از اسم‌ها در گویش بوشهری به موجودات وهمی و خیالی که در فرهنگ بومی جایگاهی برجسته دارند توجه دارد. در کتاب‌های اهل غرق، کنیزو و سیریا سیریا با چندین موجودات خیالی و وهمی روبرو می‌شویم که از بین آن‌ها «بوسلمه» و «آبی» نسبت به سایر واژگان اسمی بیشترین تکرار را در اهل غرق دارند. «بوسلمه» 237 بار و «آبی» 228 بار تکرار شده است. همچنین «آبی» در مجموعه کنیزو 23 بار و در سیریا سیریا 10 بار تکرار شده است.

بوسلمه؛ بوسلامه (busalame): در اهل غرق از بوسلمه به‌عنوان خدای دریا یاد شده که با خشم خود باعث طوفانی شدن دریا می‌شود و تنها راه آرام کردن او قربانی‌کردن است، اما در فرهنگ‌نامه‌ها موجودی نیمه انسان و شرور است که انسان‌ها را به قعر دریا می‌کشاند (ساعدی، 1345:  153؛ حمیدی، 1380: 163). «طوفان برخاسته بود. غناهشت دریا گوش را کر می‌کرد. بوسلمه می‌غرید» (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 30).

آبی (abi): پری دریایی که می‌تواند طبق باور بومی باعث مواج شدن دریا شود. در فرهنگ‌نامه لغات جنوب این واژه یافت نشد. «گفته بودم که گریۀ آبی‌ها آب دریا را بالا می‌آورد. آنقدر که شاید بندر، بندر بوشهر را غرق کند. (روانی‌پور، کنیزو، 1380: 103).

دی زنگرو (کر زنگرو)(day zangero): طبق اعتقاد مردم موجودی است که ماه را پنهان و اسیر خود می‌کند و آن‌قدر باید بر طبل کوبید و آواز خواند تا ماه را رها کند (باوری خرافی دربارۀ خسوف که بین مردم رواج داشته). به معنی مادر زشت‌رو است و ترکیبی از واژه «دی» و «زنگرو»؛ در فرهنگ‌نامه «دی» به معنی مادر است (حمیدی، 1380: 333) «زنگرو» نیز ترکیب «زنگی» و «رو» یا «ری» است به معنی «زشت‌چهره» است (همان: 349). در گویش بوشهری «کرزنگرو» نیز معادل آن است (همان: 507).  «دی زنگرو، مادر بوسلمه است و مثل همو زشت و بدکار، از صدای طبل بیزار است و با شنیدن آواز زنانی که روی زمین زندگی می‌کنند و تندرست و دلیر و زیبا هستند سرگیجه می‌گیرد (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 143). از دیگر موارد می‌توان به «آل یا یال»، «بچّه برو» و «غولک» اشاره کرد.

5. 2. باورها و اعتقادات بومی

این دسته از واژگان گویشی اسم‌های مربوط به اعتقادات و باورهای بومی و محلی‌اند؛ گرچه معادلی در زبان معیار ندارند اما جزء آیین‌ها و عقاید عامیانه یک منطقه‌اند و از لحاظ بسامدی نیز تکرار آن‌ها در داستان‌ها اندک و در حدود 2 تا 4 بار است؛ مانند:

گِلی (geli): از مراسم مرسوم در استان بوشهر که برای بارش باران انجام می‌دهند اما در فرهنگ‌نامه بوشهر نوعی دیو زشت‌رو و انسان‌نما است (حمیدی، 1380: 547). در دشتی و دشتستان هنگامی‌که باران به وقتش نبارد، تصمیم می‌گیرند «گِلی» درست کنند به این شکل که یک نفر از اهالی روستا گِلی می‌شود، وی را با برگ درختان گوناگون ازجمله خرما می‌پوشانند، کلاه کاغذی به سرش می‌گذارند، او را بر چوبی سوار می‌کنند و چوبی هم به دستش می‌دهند. سپس عده‌ای از کوچک و بزرگ و زن و مرد پشت سر گِلی راه می‌افتند و به در خانه‌های ده رفته و آواز باران ویژه‌ای را می‌خوانند (افشار سیستانی، 1369: 60). نمونۀ کاربرد این در کتاب اهل غرق: «اولین بار خی جو به فکر افتاد، حالا که والاحضرت جوابشان را نداده، بهتر است دست به دامن گِلی شوند» (روانی‌پور، 1384: 220).

بادتویبه (badtuveybe): در کتب ادبی به معنای باد طویبه یا باد طربناک است (حمیدی،1380: 113) اما در باور محلی بادی است که دریا را توبه می‌دهد تا آرام شود. «باد توویبه می‌وزید؛ بادی که دریا را توبه می‌دهد تا موج‌های بلند و سیاهش را بر سر ماهیگیران نکوبد (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 49).

آب روطلا، باد پیرزن، رفتن زار (نوعی جن) به جلد آدمی، و تفکه کردن نمونه‌های دیگری است که در این مقال نمی‌گنجد.

5. 3. پوشش محلی مردم

منیرو روانی‌پور اسامی پوشش زنان و مردان بومی را در آثارش ذکر کرده است مثل مینار، لنگوته، دشداشه، و شلیته که اغلب درگذشته استفاده می‌شده‌اند. بیشترین تکرار را لنگوته در اهل غرق 13 بار و مینار در همان داستان 15 بار، در سیریا سیریا 15 بار در کنیزو 9 بار، در زن فرودگاه فرانکفورت 3 بار، در کولی کنار آتش 2 بار، و در سنگ‌های شیطان 1 بار داشته‌اند.

مینار (meynar): «مقنعه» نوعی روسری زنانه که در جنوب می‌پوشند (احمدی ریشهری، 1382: 13). «می‌نشینم تا وقتی دی‌یعگوب دل سیر قلیان می‌کشد و نی‌قلیانش را نزدیک منقل می‌گذارد و مینارش را باز می‌کند تا بخوابد» (روانی‌پور، سیریا سیریا، 1383: 13). «ماکو دو هسته خرما را در پر مینارش گره زد و دوباره مشغول شد» (همان: 39).

لنگوته(langoteh): یکی از پوشش‌های رایج مردان در جنوب؛ لُنگ که در گویش بوشهری به آن لنگوته می‌گویند (ساعدی، 1345: 164). «گاهی زائر غلام ادای سرهنگ و مامورانش را در می‌آورد، لنگوته‌اش را باز و بسته می‌کرد تا غصه را از چشمان آبادی دور کند» (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 182).

شلیته(sheliteh) : نوعی پوشش زنانه در قالب شلوار که بیشتر در روستاها جنوب مرسوم بوده است (حمیدی، 1380: 422). «از آن روز که فانوس با شلیتۀ لیمویی پر از برگ‌های زیتون میان آدم‌هایی که منتظر نگاه می‌کردند، گذشت سال‌ها می‌گذرد (روانی‌پور، کنیزو، 1380: 75).

5. 4. گیاهان و جانوران

منیرو روانی‌پور اسم برخی گیاهان و جانورانی بومی را در داستان‌هایش آورده که به دلیل اختصاص آن‌ها به جنوب کشور و داشتن بار گویشی تحت این عنوان جای می‌گیرند. به علت آب‌وهوای گرم و خشک و میزان بارندگی کم در طول سال تنها گیاهانی قابلیت رشد د رانجا را دارند که امکان ذخیره آب را داشته باشند؛ پس گیاهانِ این منطقه دارای ریشه‌های عمیق و برگ‌های ریز هستند (افشار سیستانی، 1369: 61). گاروم زنگی، گز، گل‌ابریشم، کُنار، بی‌بی مرنجان و بابل‌ شیر از گیاهانی هستند که روانی‌پور پراکنده از آن‌ها نام برده است و به کتاب خاصی اختصاص ندارند. پربسامدترین آن‌ها گل‌ابریشم است که در اهل غرق 25 بار، در سیریا سیریا 11 بار، در زن فرودگاه فرانکفورت 4 بار، در کنیزو و کولی کنار آتش 3 بار تکرار شده است. در ذیل به ذکر چند نمونه بسنده می‌شود.

گل‌ابریشم (abrisham gol): نام درختی است که در استان‌های ساحلی جنوب ایران می‌روید (لغت‌نامه دهخدا، ذیل «گل ابریشم»). «هیچ پری دریایی در عالم نیست که بگذارد سه تا جوان که قدشان بلند است به‌اندازۀ درخت گل‌ابریشم، به روی آب بیایند، حتی اگر دلشان برای آبادی تنگ‌شده باشد» (روانی‌پور، سیریا سیریا، 1383: 9).

گاروم زنگی (garum zangi): درختی خاص منطقۀ جنوب به‌ویژه بندرعباس. در سطح نت اطلاعات این گیاه موجود است اما در فرهنگ‌نامه جنوب نیامده است. «از دور دیدم روی درخت گاروم زنگی چراغانی کرده‌اند و می‌خوانند و می‌رقصند، دلم قرص بود، نزدیکشان رفتم همگی غیب شدند» (همان: 45).

بابل‌شیر(babolshir) : گیاهی که در نواحی گرم کشت می‌شود. چوب این گیاه محکم است و در صنعت کشتی‌سازی استفاده می‌شود و از شیره آن چسب‌کاغذ درست می‌کنند (حمیدی، 1380: 111). «خسته به جانب آبادی آمدم و در میان نیزارها و بابل شیرها صدای خنده‌های دخترانه‌ای شنیدم» (روانی‌پور، سیریا سیریا، 1383: 73).

پربسامدترین واژگان گویشی مربوط به نام حیوانات لقمه با 12 تکرار در اهل غرق و بمبک با 4 تکرار در همان کتاب و 3 تکرار در کنیزو است. نمونۀ حیوانات و جانوران گویشی:

بمبک (bambak): هر نوع کوسه‌ماهی را گویند (احمدی ریشهری، 1382: 86).

لقمه (loghmeh): کوسه- بمبک (حمیدی، 1380:571). «منصور نگران ایستاده بود. کارد توی دست زائر بود، کاردی که منصور بارها با آن شکم بمبک‌ها را پاره کرده بود و دم لقمه‌ها را بریده بود (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 42).

تیترموک (titermook): پرنده‌ای که در جنوب آن را نماد شادی و سعادت می‌دانند (احمدی ریشهری، 1382: 152) «سرداری بی‌سر که هرسال با پنبه ساخته می‌شد سرداری عاشق که یک روز در صحرایی دور با حاکمان ولایات دوردست به خاطر تیتر موک جنگید» (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 137).

منوچهر آتشی همشهری روانی‌پور نیز در اشعارش این واژه را به‌کاربرده است:

سخن از باد و باران گفت

و «تیترموک» اگرچه پاسخ نداد از سال پربرکت

غم دل می‌توان با ساز قلیان گفت (1365: 190)

5. 5. اسم‌های خاص

منظور از اسم خاص واژگان گویشی است که نام مکان خاصی در استان بوشهر هستند و گاه در آثار نویسندگان جنوب دیده می‌شود؛ واژگانی همچون: امامزاده اشک، برج مقام، تل عاشقون، تنگه دیزاشکن، خورجنّی، عمارت دریا بیگی و عمارت جنی، غاله، قلعۀ پیر، گاراژ میهن تور و ... که از بین آن‌ها بیشترین تکرار را به تل عاشقون دارد که در سیریا سیریا 34 بار تکرار شده است. همچنین آقای اشک که نام امامزاده‌ای در جفره است در اهل غرق 22 بار و در کنیزو نیز 3 بار آمده است. مثال‌هایی کاربرد اسم‌های خاص در گویش بوشهری در آثار منیرو روانی‌پور:

تل عاشقون (tele asheghon): نام تپه‌ای کنار دریا در بوشهر. تل در گویش بوشهری به معنی تپه است (حمیدی، 1380: 270). «در بندری که من بودم و هستم، هیچ کاری نمی‌توانی بکنی، جز اینکه روی تل عاشقون بنشینی و منتظر بمانی تا ماهی کوچکی به قلابت تک بزند و بعد خیط را بکشی» (روانی‌پور، سیریا سیریا، 1383: 51).

عمارت جنی (emarteh jeny): عمارتی متروکه و قدیمی در حد فاصل جفره و بوشهر؛ امروزه از این عمارت فقط خرابه‌ای باقیمانده است (حمیدی، 1380: 373). «خستگی به من می‌گفت که باید زمان طولانی گذشته باشد، نگاه کردم، عمارت جنی دور بود و بندر دورتر و هیچ قافله‌ای پیدا نبود ...» (روانی‌پور، سیریا سیریا، 1383: 59).

تنگه دیزاشکن (tangeh deezeshkan): دیز اشکن نام تنگه‌ای در دشتستان است گرچه در سطح اینترنت اطلاعات آن موجود است ولی در فرهنگ‌نامه‌های جنوب نامی از آن نیامده است. «بارها صدای ده‌تیرش را از تنگه دیزاشکن شنیده بودند و هنوز بر سر راه او، زنان مشک‌های آب، آیینه و قرآن می‌گذاشتند تا همچنان زنده بماند (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 305).

5. 6. اسم‌های اشیا و دیگر کلمات گویشی

اسم‌های اشیا و دیگر کلمات گویشی که در دسته‌های گذشته جای نمی‌گیرند، بیشترین بسامد را در میان واژگان گویشی دارند. پربسامدترین آن‌ها در این هشت اثر روانی‌پور به ترتیب این موارد هستند: «دی» در سیریا سیریا با 82 تکرار، «کپ کپی» در اهل غرق با 41 تکرار، «خالو» در کنیزو  با 30 تکرار، «پشنگه» در دل فولاد با 18 تکرار، و «شناشیر» در کولی کنار آتش با 12 تکرار. نمونه‌های این دسته کلمات در آثار داستانی منیرو:

کپ‌کپی  (kopkopi): موتوسیکلت (حمیدی، 1380: 500). « معلوم نبود اگر صدای کپ‌کپی از دور شنیده نمی‌شد، نمردی سوار بر چیزی که کپ صدا می‌داد از راسه نمی‌آمد، مردم چه قصه‌ها که درباره مروارید نمی‌ساختند» (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 144).

پِشنگِه (pesenge): قطره، قطره آب، باران (حمیدی، 1380: 99). «زن خیال کرد که لابد پشنگه‌های خون دیده است که زخمی بود و بال‌بال می‌زد، اما هیچ‌چیز نبود نه پشنگه‌های خون و نه پرنده‌ای زخمی. کاشی‌ها سیاه بود. سیاه و چرک» (روانی‌پور، دل فولاد، 1369: 92)

خِیط:(xyet)  نخی از پلاستیک که به انتهای آن قلاب وصل است و برای ماهیگیری از آن استفاده می‌کنند (حمیدی، 296:1380). «او تنها بود و خیطش را در عمق آب‌های دریا کرده بود به‌قصد آنکه شوریده‌ای به قلابش تک بزند» (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 278).

خَلبوس (khalbos): خواب‌آلود، پریشان و گنگ (احمدی ریشهری،1382: 164). «هیچ‌چیز حقیقی نبود و زائر نمی‌دانست مردان از کجا آمده‌اند و به کجا می‌روند جهان خلبوس بود و زمین و آسمان سخت. زائر دل به دریا داد» (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 174).

جُفنَه (jofneh): ظرفی مدور و چوبی مخصوص خمیر و نان (حمیدی، 1380: 224). «جفنه‌ای پر از نان کنار دایه بود» (روانی‌پور، سنگ‌های شیطان، 1369: 11).

نمونه‌های بیشتر: خاکستان: قبرستان/ خار: تیغ ماهی/ غُناهِشت: صدای بلند/ تُفکه: آب دهان/ پیش: شاخۀ خشکیدۀ نخل/ پوز: بینی/ پَنگ: خوشه/ پسین: عصر/ راسِه: جاده/ بورَه: زوزه/ پَرپَری: چین‌دار/ دِی: مادر/ خالو: دایی.

6.                   هنجارگریزی گویشی در فعل‌ها

افعال گویشی نیز با تکرار بالا در داستان‌های روانی‌پور دیده می‌شوند و با فراوانی بسیار در این آثار نمود یافته‌اند؛ به‌گونه‌ای که مخاطب پیوسته با این عنصر زبان عامیانه در طول داستان برخورد می‌کند. پربسامدترین آن‌ها فعل «واگشتن» است با 43 تکرار در اهل غرق، 21 تکرار در کولی کنار آتش، و 13 تکرار در سیریا سیریا.

جدول 3.  افعال گویشی در آثار منیرو روانی‌پور

نام اثر به ترتیب سال انتشار

محیط

تعداد فعل گویشی

مثال

کنیزو (1367)

 

محلی

3

عاجز شدن، شروه خواندن، سیل کردن

اهل غرق (1368)

محلی

11

واگشتن، وهچیره کشیدن، بوره کشیدن، پشک خوردن، عاجز شدن، تک تک زدن، تفکه کردن، پشنگه کردن،

دل فولاد (1369)

شهری

2

تجه زدن، خنج زدن

سنگ‌های شیطان (1369)

محلی

2

واگشتن، بوره کشیدن

سیریا سیریا (1372)

محلی

10

واگشتن، شپ زدن، یزله کردن، عاجز شدن، خنج زدن، پشنگهکردن، شروه خواندن، بوره کشیدن، وهچیره کشیدن، سیل کردن

کولی کنار آتش (1378)

شهری

5

واگشتن، واگرداندن، پشنگه کردن، تراندن، تفکه کردن

زن فرودگاه فرانکفورت (1380)

شهری

6

خنج زدن، تراندن، شره کردن، تجه زدن، بوره کشیدن، پشنگه کردن

نازلی (1381)

شهری

3

خنج زدن، واگشتن، عاجز شدن،

واگشتن (va gashtan): در گویش مردم بوشهر به معنای برگشتن است. «وا» پیشوند افعال در لهجه بوشهری است. (حمیدی، 1380: 651). «انگار سطلی از آب چاه به رویش خالی‌شده باشد، عرق از چهاربند تنش روان بود، واگشت تا نشانی از کپر ماکو ببیند، چیزی پیدا نبود» (روانی‌پور، سیریا سیریا، 1383: 44).

پِشک خوردن(peshk) : در زبان مردم اهالی جنوب علی‌الخصوص بوشهر، به معنی شکستن و تکه‌تکه شدن است (حمیدی، 1380: 192). «اگر آدمیزاد نتواند باندۀ خیالش را تا آن‌سوی جهان پرواز دهد، از غصه پشک خواهد خورد» (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 150).

تَک‌‌تَک زدن (taktak): به آهستگی و آرامی در زدن (احمدی ریشهری، 1382: 149). «خانم زری که ناخدا را مجبور کرده بود همیشه چفت در را ببندد و دیگران را وا‌داشته بود که تک‌تک بزنند» (روانی‌پور، اهل غرق، 1384: 270).

تِجه کردن (teje): جوانه زدن، در فرهنگ‌نامه لغات جنوبی حرف «ک» جایگزین «ج» شده و «تجه» «تک» ثبت  شده است (حمیدی، 1380: 206). «رفته بود. وقتی نارنج‌ها همه خشکیدند و نی‌قلیان مادر افتاد و او دیگر نمی‌خواست هیچ نارنجی هیچ کجا تجه کند حتی توی قصه» (روانی‌پور، دل فولاد، 141:1369).

نمونه‌های بیشتر: بوره کشیدن: زوزه کشیدن/ خِنج زدن: خراشیدن/ عاجز شدن: خسته شدن/ هَفه کردن: آرایش کردن/ چشم‌چشم کردن: منتظر بودن/ یزله کردن: نوعی مراسم رقص و پای‌کوبی/ شَپ زدن: دست زدن/ سیل کردن: نگاه کردن/ تُراندن: غلطاندن.

نتیجه‌گیری

روانی‌پور بی‌تردید از نویسندگان تأثیرگذار در حوزۀ ادبیات بومی و ناحیه‌ای است. او به‌واسطۀ تجربۀ سال‌ها زندگی در جنوب و به یاری قدرت تخیل و خلاقیت بی‌نظیرش، آثار ارزشمندی را در عرصۀ ادبیات بومی عرضه کرده است. با در نظر گرفتن پربسامدترین واژگان که در جداول ذکر شد، دانسته می‌شود آنچه سبک وی را در داستان‌های دورۀ اول نویسندگی متمایز می‌کند هنجارگریزی گویشی است. از دیدگاه لیچ هنجارگریزی در صورت هدفمند، غایتمند و جهتمند بودن می‌تواند سبب تشخّص ادبی اثری شود. با مشاهدۀ بسامد بالای گویشی در آثار اولیۀ روانی‌پور و با توجه به عناوین واژگان گویشی پربسامد (اعم از اسم و فعل)، آشکار می‌گردد که در داستان‌های نخست او واژگان برای «جهتمندی» انتقال خشونت محیط گزینش‌شده‌اند. آثاری که او به سبک رمان بومی نوشته تحت تأثیر محیط خشک، خشن و سرشار از وهم و خیال زادگاهش بوده است. در تمام این واژگان جهتمندی، نقش‌پذیری و غایتمندی واحدی چه در داستان‌های دورۀ اول و چه در داستان‌های بعدی او قابل‌مشاهده است. با بهره‌گیری از نظریه هنجارگریزی گویشی لیچ، می‌توان گفت این امر به آثار او جنبۀ ادبیّت بخشیده است. گواه ما برا ین سخن تغییرات بسامدی واژگان گویشی طی سال‌های اولیه و بعدی نویسندگی روانی‌پور است.

 کنیزو با 41 واژه گویشی در 1367 انتشاریافته، و یک سال بعد اهل غرق با 81 واژه و بیشترین درصد واژگان گویشی تحت تأثیر کامل فضای بوشهر و خصوصیات اقلیمی آن نوشته شده است. سنگ‌های شیطان با 18 واژه گویشی مجموعه‌ای از نه داستان کوتاه است که بین سال‌های 1368 تا 1370 نوشته شده است. سیریا سیریا با 38 واژۀ گویشی در 1372 با هشت داستان کوتاه به چاپ رسید. از میان آثار سال‌های اولیه فقط رمان دل فولاد تألیف 1369 با شش واژۀ گویشی کمترین تعداد واژگان گویشی را دارد، زیرا محیط داستان محیط شهری است.

درصد عناصر و واژگان بومی در آثار بعدی به‌تدریج کمتر می‌شود، کولی کنار آتش با 19 واژه در 1378، زن فرودگاه فرانکفورت با 11 واژه در 1380 و مجموعۀ نازلی با 3 واژه در 1381؛ تعداد واژگان بومی کم‌کم به صفر می‌رسد. روانی‌پور در آثاری که به سبک بومی نوشته تحت تأثیر محیط زندگی خود بوده است. حضور او در محیط بومی این انگیزه را به او  می‌دهد که برای برجسته‌سازی آثارش از گویش بوشهری به شکلی هدفمند بهره ببرد. تغییر محیط داستان‌های منیرو روانی‌پور در طول زمان از روستایی به شهری، ناشی از تغییر تفکر وی بوده که سبب شده در داستان‌های بعدیش بهرۀ کمتری از واژگان بومی برای هنجارگریزی و انتقال مفاهیم ببرد. البته در این آثار وسعت دیدگاه اجتماعی او به‌ویژه در موضوع زنان کاملاً  ملموس است.

او با بهره‌گیری از هنجارگریزی گویشی مضامین بومی را نقابی برای بیان اندیشه‌های خود قرار داده است. نقش برجستۀ زنان از همان داستان‌های نخستینش آشکارند، این نکته از بسامد بالای واژگان مربوط به زنان فهمیده می‌شود. در کنار اینکه شخصیت‌های اصلی داستان‌هایش زنان هستند. با وجود تغییر سبک در آثار بعدی و دوری از عناصر بومی، باز هم اولویت اصلی نویسنده زنان هستند به‌گونه‌ای که در رمان زن فرودگاه فرانکفورت که در محیط شهری است با بسامد کم واژگان گویشی مواجهیم، بیشتر به موضوع مسائل زنان پرداخته شده است.

 

[1]. Jeffrey Leach

 .[2] جفره ماهینی یکی از محلات قدیمی بندر بوشهر است که در جنوب غربی آن قرار دارد (زیاری و دیگران، 1400:  225).

احمدی ریشهری، عبدالحسین. (1382). سنگستان. شیراز: نوید شیراز.
احمدی، فرشته .(1383). «داستان خوانی در یلدای سوم» گزارش سخنرانی دربارۀ کار و زندگی منیرو روانی‌پور، در جشن کتاب، ش 8: 32-34.
افشار سیستانی، ایرج. (1369). نگاهی به بوشهر. تهران: هما.
انوشه، حسن. (1381). فرهنگ‌نامه ادبی فارسی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
آتشی، منوچهر. (1380). آواز خاک. تهران: نگار.
ــــــــــــــــــ. (1380). دیدار در فلق. تهران: نگاه.
ــــــــــــــــــ. (1365). گزینۀ اشعار. تهران: مروارید.
آهنگر، عباسعلی، رجب‌زاده، مهدی، عباسی، محمود. (1396). «بررسی و تحلیل گونه‌های هنجارگریزی در غزل‌های امیرحسن سجزی دهلوی»، مطالعات شبه قاره، س9، ش32: 51-78.
بهبهانی، سیمین. (1378). یاد بعضی نفرات. تهران: البرز.
حمیدی، جعفر. (1380). فرهنگ‌نامه بوشهر. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
رحمانیان، زینب و عدل‌پور، لیلا. (1399). «ادبیات اقلیمی در رمان «اهل غرق» اثر منیرو روانی‌پور»، ادبیات و زبان‌های محلی ایران‌زمین، ش 4: 31-50.
رحمانیان، زینب؛ عدل پرور، لیلا و یاوری، محمد. (1400). «تابوی زن و بازتاب آن در آثار منیرو روانی‌پور»، ادبیات فارسی، ش 26: 22- 32.
رضایی، نرگس .(1394). «بررسی و تحلیل حضور عناصر فولکوریک در داستان‌های منیرو روانی‌پور (اهل غرق، سیریا سیریا، سنگ‌های شیطان، کنیزو)»، پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ش40: 105-135.
روانی‌پور، منیرو. (1369). دل فولاد. چ 1. شیراز: شیوا.
ـــــــــــــــــــــ (1369). سنگ‌های شیطان. چ 1. تهران: مرکز.
ـــــــــــــــــــــ (1381). زن فرودگاه فرانکفورت. چ 2. تهران: قصه.
ـــــــــــــــــــــ (1383). سیریا سیریا، تهران: قصه.
ـــــــــــــــــــــ (1382). کولی کنار آتش. چ 5. تهران: مرکز.
ـــــــــــــــــــــ (1380). کنیزو. چ 4. تهران: نیلوفر.
ــــــــــــــــــــــ. (1384). اهل غرق. چ 2. تهران: قصه.
ــــــــــــــــــــــ (1384). نازلی. چ 3. تهران: قصه.
زیاری، کرامت اله؛ حسینی، علی و گودرزی، علی. (1400). «تحلیل سیاست‌های کالبدی و اقتصادی بازآفرینی شهری مسکن مبنا، مورد مطالعه محله جفره ماهینی شهر بوشهر»، جغرافیا و توسعه فضای شهری، س8، ش2: 219-240.
 دهخدا، علی‌اکبر. (۱۳۷۳–۱۳۷۲). لغت نامه دهخدا. تهران: روزنه.
ساعدی، غلامحسین. (1345). اهل هوا، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی.
سنگری، محمدرضا. (1391). پرسه در سایه خورشید. تهران: سایه سخن.
شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1396). رستاخیز کلمات. تهران: سخن.
صفوی، کورش. (1394). از زبان‌شناسی به ادبیات. تهران: سوره مهر.
نیکوبخت، ناصر و رامین‌نیا، مریم. (1384). «بررسی رئالیسم جادویی و تحلیل رمان اهل غرق»، پژوهش‌های ادبی، ش 8: 139 – 154.