نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبانها و ادبیات آسیایی و آفریقایی، دانشکدۀ مطالعات خارجی دانشگاه پکن، چین؛ مربی زبان فارسی، دانشکدۀ مطالعات آسیایی و آفریقایی دانشگاه مطالعات بینالمللی شیآن، پکن، چین
2 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
چکیده
وصّاف الحضره در کتاب تجزیة الأمصار و تزجیة الاعصار معروف به تاریخ وصاف، «دارالملک» چین در زمان فتوحات قوبیلای خان را توصیف کرده و آن را «سواد اعظم ممالک چین» خوانده است. نام این شهر در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به شکلهای مختلف ثبت و ضبط شده: خُترای، خنرای، خنزای، خُنزای و ... . در چاپ سنگی بمبئی این شهر به خطا با خانبالیغ یا پکن یکی دانستهشده، و در متون بعدی به تبعیت از چاپ بمبئی به صورت «خُترای» ضبط شده است. در پژوهش حاضر با مراجعه به 11 دستنوشت از کهنترین نسخ خطی تاریخ وصّاف، و دیگر متون تاریخی عصر مغول و منابع چینی نام این شهر بررسی شده است. «خنزای» که در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به صورت «خترای» تصحیف شده، ریختی کهن از بندری بزرگ در چین است که در دیگر متون کهن تاریخی و سفرنامههای فارسی و عربی به صورتهای «خانجو» (التفهیم)، «خَنسا» (الرحلة ابنِبطّوطه)، «خنسای» (جامعالتواریخ، تاریخ بناکتی، نزهة القلوب، خطاینامه)، «خینگسای» (جامعالتواریخ)، «هینکسای» (آثار و احیا)، «کینزی» (سفرهای مارکوپولو)، «کانسی» (سفرهای فرایِر اودوریک)، «کامپسی» (سفرهای جان دِ ماریگنُلّی) و «کاسی» (کتاب اسقف اعظم سلطانیه) آمده، و همان شهری است که امروزه هانجو/ هانگجو/ هانگژو خوانده و نوشته میشود. تلفظ نام این شهر به صورت «خُنزای» (به ضم حرف «خ») در کهنترین دستنوشتهای تاریخ وصّاف، مشابه یکی از تلفظهای نخستین هجای نام این شهر (کاراکتر «行») در دورۀ ماندارینِ متقدم است که دارای تلفظی بین ضمه و فتحه بوده است.
کلیدواژهها
1. مقدمه
شهر هانگجو[1] (که در سامانههای ایرانی غالباً به صورت هانگژو نوشته میشود) پیش از دورۀ سلسلۀ یوان در چین (همزمان با سلسلۀ مغول در ایران) یعنی در دورۀ سلسلۀ سونگِ جنوبی پایتخت این سلسله بود. این شهر بنا به گزارشهای مورخانی مانند وصّاف الحضره، «دارالمُلک» (1269: 20) و بزرگترین شهر چین («سواد اعظم ممالک چین»، همان: 21) شناخته میشد و آنگونه که در ادامه خواهیم دید، در تاریخ وصّاف از نام این شهر به شکل «خُترای» (در اغلب منابع چاپی) و «خنزای» (در نسخ خطی) یاد شده است. خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی نیز در جامعالتواریخ آن را «شهری به غایت بزرگ» (وانگ، 1379: 80) توصیف و نام آن را به شکلهای «خنسای» و «خینگسای» ضبط کرده است.
هانگجو از گذشته تا به امروز در کنار گوانگجو و چوانجو یکی از سه شهر بزرگ بندری و تجاری چین بوده و هست و از دیرباز محل حضور ایرانیان و پیوند با فرهنگ ایرانی بوده است. این شهر همان شهری است که ابن بَطّوطه، سیاح بزرگ مراکشی قرن هشتم (703 - 779 ق) بنا به سفرنامۀ خود (الرحلة) (طی سفرهای 27ساله از 1325- 1352م) هنگام بازگشت از چین در اواخر نیمۀ نخست قرن هشتم قمری نام این شهر را به صورت «خنسای» ضبط کرده است. ابنِبطوطه هنگام مشایعت امیرزادۀ آن شهر سوار بر کشتی، از خنیاگرانی که به سه زبان چینی و عربی و فارسی آواز میخواندند و به خواستِ امیرزاده بیتی را تکرار میکردهاند، آن بیت را بیآنکه فارسی بداند یادداشت کرده (ابنبطوطه، 1376: 2/306؛ همو، 1997: 4/147) و ما امروز میدانیم که این بیت سرودۀ سعدی است. هانگجو بنا به گزارش خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی در جامع التواریخ دارای جمعیت مسلمان بسیاری بوده آنگونه که همزمان سه مسجد جامع داشته است (وانگ ایدان، 1379: 80). با توجه به اهمیت حضور ایرانیان و مسلمانان در این شهر و وجود ارتباطهای گستردۀ فرهنگی و تجاری، از این شهر در منابع تاریخی ایران در عصر مغول بارها یاد شده؛ اما در منابع مختلف فارسی به اَشکال مختلف ضبط و تلفظ شده است. در پژوهش حاضر سعی بر آن بوده است تا با نگاهی انتقادی به این پرسش پاسخ داده شود که ریخت کهن نگارشی نام این شهر و نحوۀ تلفظ آن در کهنترین دستنوشتهای تاریخ وصّاف (که در کنار تاریخ جهانگشا و جامع التواریخ یکی از سه منبع مهم شناخت تاریخ مغول محسوب میشود) چگونه ثبت شده است و چه ارتباطی با ضبط منابع چینی و تحولات آوایی نام این شهر در منابع چینی ادوار مختلف دارد.
2. پرسشها و فرضیۀ پژوهش
1. نام شهر هانگجو در منابع مهم و کهن تاریخی ایران، و نیز منابع چینی چگونه ضبط شده است؛ و چه تفاوتهایی با هم دارند؟
2. با توجه به تفاوتهای تلفظی این نام در منابع ایرانی و نیز تفاوتها و تحولات آوایی این نام در منابع گوناگون چینی در سدههای مختلف، آیا شکلهای مختلف نام این شهر در منابع مختلف ایرانی میتواند نشاندهندۀ تأثیرپذیری و دریافت اطلاعات تاریخی و فرهنگی منابع تاریخی ایران از منابع مختلف فرهنگی و تاریخی در دورههای مختلف چین باشد؟
فرضیۀ این پژوهش آن است که تلفظهای گوناگون نام این شهر در منابع مختلف ایرانی، مرتبط با منابع تاریخی و فرهنگی چینی در دورههای مختلف و متأثر از تحولات آوایی نام این شهر در ادوار مختلف است.
3. پیشینۀ پژوهش
در میان پژوهشهای صورتگرفته دربارۀ منابع تاریخی دورۀ مغول، پرفسور وانگ ایدان در تعلیقات ارزشمند و دقیق خود بر تاریخ چین از جامعالتواریخ به توضیح معنای نام «خنسای» پرداخته و آن را معادل شهر «Hangzhou»ی امروزی دانسته است (1379: 167- 166) اما مستقلاً به بحث دربارۀ اَشکال دیگر نام این شهر نپرداخته است. احمد خاتمی در تعلیقات بر آخرین چاپ تاریخ وصّاف (در حقیقت احیای همان چاپ سنگی بمبئی است با مقابله با دو دستنوشت متوسط و متأخر و نیز چند متن چاپی) علیرغم ضبط نام این شهر بهدرستی به صورت «خنزای» اما بدون اعراب و نشاندادن نحوۀ تلفظ، هیچ اشارهای بدین نام نداشته و توضیحی دربارۀ آن به دست نداده است. تاریخ وصّاف هنوز بهطور کامل تصحیح انتقادی نشده است. در پژوهش حاضر از نسخههای کهنی بهره برده شده که محل مراجعۀ پژوهشگران نبوده است.
4. بحث و بررسی
4. 1. نام هانگجو در منابع کهن ایرانی و اروپایی
در ابتدا نام این شهر در برخی منابع مهم ایرانی و اروپایی، و سپس منابع چینی بررسی خواهد شد.
خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی در جامعالتواریخ ذیل «تاریخ اقوام پادشاهان ختای که آن را چین گویند و ولایت ماچین...» و «اسامی ولایات معظم آن ممالک به حسب هر مصطلحی» مینویسد: «ممالک اقوام مذکور چندپاره ولایت معظم است و اسامی آن ولایات به حسب لغت و اصطلاح هر قوم مختلف و متفاوت، و درین وقت از واقفان بر احوال آنجا به سبیل تتبع تفاصیل آن معلوم شده، و آن چنان است که در میان ممالک ایشان ولایتی معظم معتبر است که در اغلب اوقات تختگاه پادشاهان ایشان در آنجا بوده، و آن ولایت را به زبان ایشان خان ژوجونتو[2] میگویند و مغولان آن را چاوقوت[3] گفتهاند و هندوان آن را چین میخوانند و نزد ما به ختای مشهور است، و به واسطۀ بُعد مسافت و عدم تتبع و تحقیق تصور افتاده بود که ولایت چین جداست و از آنِ ختای جدا، و معلوم شد که هر دو یکی است و مصطلح مختلف. و ولایتی دیگر است در شرقِ[4] ولایت مذکور مایل به جنوب که ایشان آن را مَنزی[5] میگویند و مغولان نَنگیاس[6] و هندوان مهاچین یعنی چین بزرگ، سایر مردم چون معنی مَها به هندی ندانستهاند ماچین میگویند. و ولایت چین به نسبت ماچین از ده یکی نهادهاند [...] و شهری بغایت بزرگ در آن ولایت هست که آن را خِنسای میگویند و قطر آن یعنی از بارو تا به باروی، ده فرسنگ است و در آن شهر سه یام نهادهاند و تمامتِ خانههای ایشان سه طبقه است و درین شهر مردمِ مسلمان را چون احتیاط کنند یک یک توان دید. و آنجا سه مسجد جامع بغایت بزرگ هست و روز آدینه هر سه از مردم مسلمان پر باشد، و از غایت کثرتِ خلقِ شهر در روزهای دیگر ایشان را نادر توان دید، و اهل شهر کمتر یکدیگر را شناسند از غایت انبوهی. و این ولایت مذکور درین قرون آخر تختگاه پادشاهان اصلی آن ممالک بوده است» (1373: 80). خواجه در این عبارات به چند نکتۀ مهم اشاره کرده است. شهری که «خنسای» خوانده، همان است که در چاپهای تاریخ وصّاف به صورت «خُترای» (1269: 20)، «خنزای» (1401: 1/34 و 36) آمده است. اشارت خواجه در آخرین عبارت ناظر به این نکته است که این شهر قبل از دورۀ مغول که در چین سلسلۀ «یوان» خوانده میشود، در سلسۀ «سونگ جنوبی» پایتخت مهاچین بوده است. در عظمت و بزرگی این شهر و کثرت مسلمانان در این شهر همین بس که همزمان «سه» مسجد جامع در آنجا وجود داشته است! وجود سه یام (چاپارخانه) در یک شهر نیز ناظر بر وسعت بسیار آن است. ابن بطوطه نیز دربارۀ «خنسا» نوشته است: «این شهر بزرگترین شهرهایی است که در روی زمین دیدهام» (1376: 2/302).
پرفسور وانگ ایدان در تعلیقات خود بر بخش چین از جامعالتواریخ دربارۀ «خِنسای Xingzai» نوشته است: «معنی لغوی آن مقرّ امپراتور، جایی که امپراتور به آن سفر کرده یا در آن اقامت داشته است، خواه پایتخت باشد خواه اقامتگاهِ موقت امپراتور. ولی بعداً مفهوم این کلمه محدود گشت و به اقامتگاه موقتی امپراتور اختصاص داده شد و معنی پایتخت نمیداد. منظور از خنسای شهر Lian’an[7] (نام کنونی آن Hangzhou) مقر دولت سونگ جنوبی (Nansong، 1127- 1279 م) بود. در سال 1127 م دودمان سونگ شمالی که پایتخت آن شهر Bianjing (Kaifenf کنونی) بود به دست نوجیها (Nüzhen) منقرض شد و باقیماندگان این دودمان به جنوب چین گریختند و دولت جدید را که به سونگ جنوبی معروف بود تشکیل دادند. دودمان سونگ جنوبی شهر Lian’an مقرّ حکومت خود را خنسای یعنی اقامتگاه موقتی میخواندند، چون شهر Bianjing را پایتخت اصلی و دائمی خود میپنداشتند. شاید در نامگزینی خنسای آرزویی نهفته باشد که روزی این اقامتگاه موقتی را ترک گویند و به پایتخت اصلی باز گردند...» (1379: 167). «خنسای» در بخش دیگری از جامعالتواریخ به صورت «خینگسای» ضبط، و «دارالملک مَنزی» خوانده شده است (1373: 2/ 909 به نقل از وانگ، همانجا).
در سفرنامهها و دیگر کتابهای تاریخی نیز نام این شهر به اَشکال مختلفی دیده میشود: «خینگسای» (رشیدالدین فضلالله، 1373: 909)، «خترای» (تاریخ وصّاف، Hammer Purgstall, 2010: 21)، «هینکسای» در کتاب آثار و احیاء (رشیدالدین فضلالله همدانی، 1368: 100)، و «خنسای» در تاریخ بناکتی (البناکتی، 1348: 340) نزهت القلوب (مستوفی، 1362: 261) و خطاینامه (خطایی، 1357: 117). در منابع غیرایرانی نیز شاهد شکلهای دیگری از ضبط نام این شهر هستیم، از جمله «کینزی» در سفرهای مارکوپولو، «کانسی» در سفرهای فرایِر اودوریک، «کاسی» در املاک کنن بزرگ بیانشده توسط اسقف اعظم سلطانیه، «کامپسی» در سفرهای جان دِ ماریگنُلّی، «خنسا» در سفرنامۀ ابنبطوطه (شیان دا، 1927: 91-101).[8] بنا به تصریح ابنبطوطه که به خنسا نیز سفر داشته است، تلفظ «خنسا» «با تلفظ خَنساء، اسم شاعرۀ معروف عرب، یک نوع است» (ابنبطوطه، 1376، ج2 :302) یعنی در نیمۀ نخست قرن هشتم قمری به فتح «خ» تلفظ میشده است.[9]
پس از مباحثۀ فراوان، جامعۀ دانشگاهی به اجماع رسید که این تلفظهای مشابه گونههای متفاوتی از نام شهر هانگجوست. محمدباقر وثوقی بر آن است که «خانجو» در التفهیم لاوایل الصناعه التنجیم ابوریحان بیرونی (نگاشتۀ حدود 420 ق، نیمۀ اول قرن 11 م) همان شهر هانگجو است (1394: 37). با توجه به این نکته که مارکوپولو در اواخر قرن 13 شهر هانگجو را به اروپاییان معرفی کرد، میتوان گفت هانگجو حداقل دو قرن و نیم پیش از معرفی به اروپاییان در میان ایرانیان شناخته شده بود.
بر این اساس میتوان گفت طی سه قرن، اسم هانگجو در کتابهای تاریخی فارسی از «خانجو» به «خنسای» تغییر یافته است و در حقیقت، این تغییر مطابق با تاریخ واقعی چین است، زیرا چنانکه در ادامه گفته خواهد شد، در دورۀ نانسونگ (1127-1279م) شهر هانگجو نام جدید «خنگزای» را گرفت. این بهروزرسانی اطلاعات دربارۀ جغرافیای چین و نام شهرهای آن با بهرهگیری از مبادلات تجاری طولانیمدت میان دو کشور و مسیرهای ارتباطی پررونق بین شرق و غرب آسیا مقدور بود.
4. 2. نام هانگجو در منابع کهن چینی
تغییرات نام هانگجو بهطور مفصل در تاریخ مختصر شهرستانهای حومۀ استان ژه جیانگ ثبت شده است (شو گوی، 1984: 129- 132). شهر هانگجو در سلسلۀ چین (207-221 قم) «چیان تانگ»[10] نامیده شد. پادشاه چین شیهوانگ[11] (210-259 قم) در 210 قم به شرق چین به استان کوای جی[12] سفر کرد. «او از شهر دان یانگ[13] گذشته و به چیان تانگ رسید» (سی ما چیان: 136 - 137). این نخستین اشاره به نام «چیان تانگ» در کتب تاریخی چین است.
امپراتور سوی ون دی[14] از سلسلۀ سوی (619- 581 م) در 589 م اسم جدید «هانگجو» را بر این شهر گذاشت (وی جنگ، 2020: 2145). این نخستینباری است که اسم «هانگجو» در کتب تاریخی چین ثبت شده است. در دورۀ پنج سلسله و ده پادشاهی (907-979 م)، هانگجو بهعنوان پایتخت دولت «وو یوی»[15] (907-978 م) انتخاب شد. در سلسلۀ «نان سونگ» (1127-1279م) در پنجم نوامبر 1131م به سبب هجوم اقوام نوجن[16]، امپراتور گائوزونگ[17] (1107-1187م) دستور انتقال پایتخت به شهر هانگجو را داد و در مارس 1138م، اسم «هانگجو» را به لینآن[18] تغییر داد. «لین» معنی موقتی، و «آن» معنی امن دارد؛ پس«لینآن» به معنی اقامت موقت امپراتور میشود. «لینآن» بهطور رسمی پایتخت سلسلۀ نان سونگ نامیده نشد، فقط به آن «خنگزای»[19] میگفتند. چه لینآن و چه خنگزای هر دو معنی «جایگاه موقتی امپراتور» را بیان میکنند که بیانکنندۀ آرزوی سلسلۀ نان سونگ برای بازپسگیری سرزمین شمالی از دسترفته است. در سلسلۀ یوان، اسم لینآن را به «هانگجو لو»[20] تغییر دادند که مرکز استان «جیانگ ژه»[21] بود. در سلسلۀ مینگ (1368-1644 م) و چینگ (1912- 1636 م) هانگجو همیشه مرکز استان «ژه جیانگ»[22] بوده است.
4. 3. بررسی چاپهای جدید و دستنویسهای کهن تاریخ وصّاف
در اینجا با بررسی کهنترین دستنویسهای شناختهشده از تاریخ وصّاف و نیز چاپهای مشهور آن، دربارۀ سیر تحولات زبانی و رسمالخطی این شهر بحث میشود.
نام این شهر در تاریخ وصّاف چاپ بمبئی و به تبع آن تحریر تاریخ وصّاف (از عبدالمحمد آیتی) «خترای» ضبط شده است (1269ق: 20- 21؛ آیتی، 1346: 8- 9). احمد خاتمی در تصحیح خود از تاریخ وصّاف (که در حقیقت احیای چاپ بمبئی با مقابله با دو نسخۀ خطی نسخۀ محفوظ در کتابخانۀ مجلس مورّخ 868 ق و 1079 ق و چند متن چاپی متأخر است) خنزای ضبط کرده است (1401: 1/ 34 و 36) درحالی که در مجلد سوم (مجلد نخست از شرح مشکلات) ذیل فرهنگ لغات، ترکیبات و اصطلاحات، نام «خترای شنگ» را بدینصورت ضبط و آن را «(چینی) شهر بزرگ، خان بالیغ» معنا کرده و توضیح داده است (ص 578) اما در جلد دوم از شرح مشکلات، ذیل فرهنگ اعلام اشخاص و اماکن نام این شهر را چه به صورت خترای و چه خنزای نیاورده و توضیح نداده است. بخش مربوط به «خنزای» در مجلد پنجم (گزیدۀ تاریخ وصّاف) بخش مربوط به خنزای اساساً حذف شده است اما در مجلد ششم (تحریری دیگر از تاریخ وصّاف) این نام به صورت خنزای آمده است ( 1401: 6/ 25. این مجلد فاقد هرگونه توضیح است).
4. 3. 1. معرفی نسخهها
با توجه به اینکه نام هانگجو در مجلد نخست تاریخ وصّاف ذکر شده، و کهنترین نسخههای دربردارندۀ مجلد نخست در اختیار ما قرار دارند و در چاپهای تاکنونصورتگرفته از این نسخهها استفاده نشده است، پژوهش حاضر برپایۀ بررسی کهنترین دستنوشتها از این کتاب قرار دارد.
کهنترین دستنوشتهای شناختهشده ازتاریخ وصّاف از قرن هشتم و نهم که دربردارندۀ مجلد نخست هستند و محل مراجعۀ ما قرار داشتهاند از این قرارند (برای مشخصات هر دستنوشت ر.ک منابع پایانی مقالۀ حاضر):
- نسخۀ کتابخانۀ ایاصوفیه مورخ 738 ق که فقط شامل مجلدات 1 و 2 و اقدم این مجلدات است؛
- نسخۀ کتابخانۀ DMG آلمان کتابت 740 ق؛
- نسخۀ کتابخانۀ ادبیات دانشگاه تهران مورخ 750 ق که فقط دربردارندۀ مجلدات اول و دوم است؛
- نسخۀ بایسنغری محفوظ در موزۀ دالاس امریکا مورخ 834- 835 ق؛
- نسخۀ کتابخانۀ ملک مورخ 857 ق، 5 جلد فاقد صفحاتی از ابتدای مجلد یکم؛
- نسخۀ دیگر از کتابخانۀ ملک مورخ 858 ق، 4 مجلد، از اواخر مجلد چهارم تا پایان نسخه دارای افتادگی است؛
- نسخۀ کتابخانۀ مجلس مورخ 868 ق؛
- نسخۀ کتابخانۀ نورعثمانیه مورخ 871 ق؛
- نسخۀ کتابخانۀ مجلس مورخ 886 ق.
- نسخۀ ینیجامع کتابخانۀ سلیمانیه، به شمارۀ 833، فاقد تاریخ اما محتملاً متعلق به اواخر قرن هشتم که نسخهای کامل و دربردارندۀ هر پنج مجلد است؛
- نسخۀ کتابخانۀ ملی وین اتریش به شمارۀ N.F.220a مورخ 866 ق که تاکنون اقدم مجلدات پنجم دانسته میشود در اختیار ما نبوده است (دربارۀ این نسخهها بنگرید به میهن، 1398: 97 - 98 ذیل «نسخههای متقدم»).
4. 3. 2. نام هانگجو در تاریخ وصّاف
از شهر خنزای در مجلد نخست تاریخ وصّاف در دو جای یاد شده: یکی حملۀ بایان نویان به چین و گشودن این شهر با این جملات: «... بایان بفرمود و چندانک ممکن بود، لشکر در کشتیها رفتند و سمت شهر گرفتند و خود با کشتی از راه خشک قاصد آنجا شد... در وقتی کی سمنزار آسمان در شکفیدن و نسیم صبح در وزیدن آمد، سواد جیش حبش از چنگ خیل روم چنگ کشیده داشتند و بلغاریانِ روز بنگاهِ شبِ زنگیچهره را به یغما دادند، با لشکر به شهر خنزای درآمد...»؛ و دیگر توصیف مستقیم این شهر با این آغاز: «... درین مقام شمّهای از شرح عراص عریض آن ممالک و کثرت خلایق و اصناف نعم کی بر دوات تجار و ثقات سفار حکایت کردهاند ایراد کرده شد. خنزای سواد اعظم ممالک چین است؛ کَجَنَّةٍ عَرضُها السَّماوات...».
جدول 1. مقایسۀ دستنوشتها
ردیف |
محل نگهداری دستنویس/ محل چاپ |
شمارۀ نگهداری/ توضیحات |
تاریخ کتابت |
تصویر |
متن، شمارۀ برگ/ صفحه |
1 |
کتابخانۀ ایاصوفیه، ترکیه |
3109 |
738 ق |
|
خُنزای (29 ر)[23] خنزای (30 ر) |
2 |
کتابخانۀ DMG آلمان |
14 |
740 ق |
|
خُنزای (18 پ) خنرای (19 پ) |
3 |
کتابخانۀ ادبیات تهران |
25 ج |
750 ق |
|
خترای[24] (16 ر) خترای (16 پ) |
4 |
نسخۀ بایسنغری، موزۀ دالاس آمریکا |
VII:62 |
834- 835 ه.ق |
|
خُترای (11 پ) خُترای (12 ر)
|
5 |
کتابخانۀ ملک |
4093 |
857 ه.ق |
|
خُنزای[25] (11 ر) خُنزای (12 پ) |
6 |
کتابخانۀ ملک |
3900 |
858 ه.ق |
|
خُنزای (15 پ) خُترای (16 پ) |
7 |
کتابخانۀ مجلس |
8321 (شمارۀ ثبت: 74505) |
868 ه.ق |
|
خُنزای (10 پ) خُترای (11 ر) |
8 |
کتابخانۀ نورعثمانیه، ترکیه |
2820f (میکروفیلم دانشگاه تهران) |
871 ه.ق |
|
خترای (16 پ) خترای (17 ر)
|
9 |
کتابخانۀ مجلس |
2923 |
886 ه.ق |
|
خترای (12 ر) خترای (13 پ) |
10 |
کتابخانۀ گنجبخش پاکستان |
845 (4/2036) |
903 ه.ق |
|
خُنزای (15 پ) خُنزای (16 پ) |
11 |
کتابخانۀ ملی |
5-18041 |
997 ه.ق |
|
خُنزای (24 ر) خنزای (24 پ) |
12 |
چاپ بمبئی |
ذیل «صفت چین و خانبالیغ» |
1269 ق |
|
خُترای (ص 21، 20) |
- 3. 3. توضیحی دربارۀ نحوۀ تلفظ «خُنزای» (به ضم «خ») در دستنوشتهای کهن تاریخ وصّاف
ضبط «خنزای» به شکل «خترای» در برخی نسخ کهن خطی و به تبع آنها در نسخ بعدی و نیز برخی متون چاپی، حاصل تصحیف و غلطخوانی است که با توجه به تکرار خطای یک کاتب در استنساخهای بعد توسط کاتبان بعدی نیز از متنی به متنهای دیگر و از نسخ خطی به متون چاپی سرایت کرده است. نظیر این گونه تصحیف و تبدیل «نز: ن + ز» به «تر: ت+ ر»، در واژگان دیگری مانند واژۀ «شنزبه» (نام گاو مشهور در کلیله و دمنه) دیده میشود که گاهی به صورت «شَترَبه» کتابت و تلفظ شده است. نکتۀ دیگر دربارۀ واژۀ «خنزای»، حرکت حرف «خ» است که به قرینۀ تلفظی چون «خینگسای» (در جامعالتواریخ) و نیز تلفظ امروزینِ xíng zài (行在) (کاراکتر اول با «نواختِ دوم» و کاراکتر دوم با «نواختِ چهارم» در زبان چینی) نخستین احتمال این است که ضبط «خنزای» نیز باید به صورت «خِنزای» (با تلفظ خ به کسر) بوده باشد؛ حال آنکه همۀ نسخ خطی قدیم محل بررسی ما ازجمله نسخۀ ایاصوفیه (که اقدم نسخ مجلد نخست است) و نیز نسخههای DMG آلمان، بایسنغری، هر دو نسخۀ مَلِک، مجلس، گنجبخش و نیز نسخۀ کتابخانۀ ملی بهاتفاق در مواضع اعرابگذاری شده، «خ» را به ضم تلفظ کردهاند. همین گونه است چاپ بمبئی اگرچه «خُنزای» را به تصحیف «خُترای» ضبط کرده است.
بنا به سامانۀ بایدو[26] (مدخل [xíng zài] 行在) در منابع قدیمی چینی چهار شهر با این نام خوانده شدهاند. از همه مهمتر و مشهورتر همین هانگجوست. بنا به فرهنگ واژهنامۀ تلفظ بازسازیشده در چینیِ میانۀ متقدم، چینی میانۀ متأخر و ماندارین متقدم (Pulleyblank: 344) کاراکتر «行» در زبان چینیِ گذشته سه تلفظ داشته است: Xíng، háng، hang. میدانیم که واژۀ خنزای (xíng zài) به معنی «جای اقامت/ توقف موقتی امپراطور در هنگام سفر یا حرکت» (پادشاهان سونگ جنوبی)/ اقامت/ اقامت هنگام سفر/ راه رفتن در جایی بوده است. ازآنجاکه تنها Xíng به معنی راه رفتن یا حرکت کردن است؛ آن دو تلفظ دیگر در این فرهنگ مربوط به واژۀ خنزای نیست. بدین ترتیب در این فرهنگ برای نام خنزای در متون کهن فقط یک تلفظ آمده: Xíng. نا به این فرهنگ (که ضبط تلفظها را بنا به سه دورۀ میانی متقدم، میانی متأخر، و ماندارین متقدم آورده است)، یکی از تلفظها ( ) که مربوط به دورۀ ماندارین متقدم است، تلفظی بین ضمه و فتحه دارد که به تلفظ «خُنزای» شباهت است (اگرچه سلسۀ یوان از نظر دورههای زبانی در دورۀ میانی متأخر قرار دارد).
5. نتیجهگیری
«هانگجو» در متون مختلف فارسی، عربی و چینی در ادوار مختلف حتی در متون قرب العصر یا همعصر با نامها یا تلفظهای گوناگون ضبط، و به شکلهای مختلف نوشته شده است. «خنزای» که در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به صورت «خترای» تصحیفشده، ریختی کهن از نام شهر بندری و بزرگ چین است که در دیگر متون کهن تاریخی و نیز سفرنامههای فارسی و عربی به صورتهای «خانجو» (التفهیم)، «خَنسا» (الرحلة ابن بطّوطه،)، «خنسای» (جامعالتواریخ، تاریخ بناکتی، نزهة القلوب، خطاینامه)، «خینگسای» (جامعالتواریخ)، «هینکسای» (آثار و احیا)، «کینزی» (سفرهای مارکوپولو)، «کانسی» (سفرهای فرایِر اودوریک)، «کامپسی» (سفرهای جان دِ ماریگنُلّی) و «کاسی» (کتاب اسقف اعظم سلطانیه) آمده و این همان شهر است که امروزه هانجو/ هانگجو/ هانگژو خوانده و نوشته میشود (نگارش اصح هانگجو است اما در چینی امروزه هانجو تلفظ میشود). هانگجو در کنار گوانگجو و چوانجو (در برخی سایتهای امروزی: گوانگژو و چوانژو) یکی از سه شهر مهم بندری و بازرگانی چین بوده است. در برخی دستنوشتهای تاریخ وصّاف که اگر آنها را «نیممَشکول» ندانیم، دستکم در برخی موارد (از جمله نام شهر هانگجو) اعرابگذاری کردهاند، آشکارا خوانش این نام به شکل «خُنزای» ثبت شده است که با ضبط و تلفظ دیگر متون تفاوت دارد. ضبط «خُنزای» و تلفظ آن به ضم حرف «خ» در کهنترین دستنوشتهای تاریخ وصّاف شباهتی با یکی از تلفظهای نخستین هجا در نام این شهر (کاراکتر «行») در دورۀ ماندارین متقدم دارد که تلفظی بین ضمه و فتحه داشته است. اما ضبط «خنزای» به شکل «خترای» در برخی نسخ کهن خطی و به تبع آنها در نسخ بعدی و نیز برخی متون چاپی، حاصل تصحیف و غلطخوانی است که با توجه به تکرار خطای یک کاتب، در استنساخهای بعدی کاتبان دیگر از متنی به متنهای دیگر و از نسخ خطی به متون چاپی سرایت کرده است. نظیر این تصحیف و تبدیل «نز: ن + ز» به «تر: ت+ ر»، در واژگان دیگری مانند واژۀ «شنزبه» (نام گاو مشهور در کلیله و دمنه) دیده میشود که گاه به صورت «شَترَبه» کتابت و تلفظ شده است. نام هانگجو نخستینبار در ابتدای قرن 11 میلادی در منابع ایرانی (التفهیم ابوریحان بیرونی) ذکر شد. در نیمۀ اول قرن 14 میلادی مورخان ایرانی چهار کتاب تاریخی مهم حاوی مطالبی دربارۀ شهر هانگجو را به رشتۀ تحریر درآوردند (جامعالتواریخ، تاریخ وصّاف، تاریخ بناکتی، نزهة القلوب). با مقایسۀ منابع تاریخی فارسی و چینی میتوان دریافت که فحوای این منابع دربارۀ نام شهر هانگجو با یکدیگر مطابقت دارند و این نشان میدهد که در دوران سونگ و یوان، ایرانیان شناخت قابلتوجهی از شهرهای جنوب شرقی چین داشتهاند. «خانجو» در کتاب التفهیم لاوایل الصناعه التنجیم ابوریحان بیرونی (نگاشتۀ حدود 420 ق، نیمۀ اول قرن 11 م) همان شهر هانگجو است. با توجه به این نکته که مارکوپولو در اواخر قرن 13 م شهر هانگجو را به اروپاییان معرفی کرد، میتوان گفت هانگجو حداقل دو قرن و نیم پیش از آن در میان ایرانیان شناخته شده بود. طی سه قرن اسم هانگجو در کتابهای تاریخی فارسی از «خانجو» به «خنسای» تغییر یافت که در حقیقت، این تغییر مطابق با تاریخ واقعی چین است، زیرا در دورۀ نانسونگ (1127-1279م) شهر هانگجو نام جدید «خنگزای» گرفت. این بهروزرسانی اطلاعات دربارۀ جغرافیای چین و نام شهرهای آن با بهرهگیری از مبادلات تجاری طولانیمدت میان دو کشور و مسیرهای ارتباطی پررونق بین شرق و غرب آسیا مقدور بود.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. 杭州,Hang Zhou
[2]. دربارۀ اشتقاق و معنای این واژه ر.ک. وانگ، 1379: 160.
[3]. دربارۀ اشتقاق و معنای این واژه ر.ک. وانگ، 1379: 160 - 161.
[4]. متن: شرقی. ضبط «شرقی ولایت» «به جای «شرقِ ولایت» محتملاً در نسخه اساس جامع التواریخ دربردارندۀ نکتهای تلفظی و ناشی از اشباع کسرۀ اضافه به صورت «ی» است که گهگاه در نسخ خطی کهن دیده میشود.
[5]. دربارۀ اشتقاق و معنای این واژه ر.ک. وانگ، 1379: 161.
[6]. دربارۀ اشتقاق و معنای این واژه ر.ک. وانگ، 1379: 162.
[7]. دربارۀ این شهر بنگرید به ادامۀ توضیحات مقالۀ حاضر ذیل تیتر 4. 2.
[8]. The Travels of Marco Polo (1292) “Kinsay”, The Travels of Friar Odoric (1330) “Cansay”, The Book of the Estate of the Great Cann, Set Forth by the Archbishop of Soltania (c.1330) “Cassay”, The Travels of John de Marignolli (c.1346) “Campsay”, The Travels of Ibn Battutah (c.1347) “Khansa”.
[9]. «و اسمها علی نحو اسم الخنساء الشاعرة، و لا أدری أ عربی هو أم وافق العربی؟» (ابن بطوطه، 1997: 4/145).
[10] 钱塘,QianTang
[11] 秦始皇,Qin Shi Huang
[12] 会稽,Kuai Ji
[13] 丹阳,Dan Yang
[14] 隋文帝,Sui Wen Di
[15] 吴越国,Wu Yue
[16] 女真,Nu Zhen
[17] 高宗,Gao Zong
[18] 临安,Lin An
[19] 行在,Xing Zai
[20] 杭州路,Hang Zhou Lu
[21] 江浙,Jiang Zhe
[22] 浙江,Zhe Jiang
[23]. «ر» نشانۀ «روی»، و «پ» نشانۀ «پشت» است.
[24]. در حاشیۀ نسخه نیز آمده: «صفت شهر خترای از ممالک چین»
[25]. نکته: در نسخههای کتابخانۀ ملک (مورخ 857 ق و 858 ق) و نیز کتابخانههای مجلس و ملی (مورخ 868 ق و 997 ق) خوانش ضبط واژه بهصورت «خُنزای» و نه «خُترای» بنا به نقطهگذاری «ت» است که برخلاف «ت» که در این متنها دو نقطۀ آن پیوسته کتابت شده است، در اینجا با فاصله است و لاجرم باید «نز» باشد و نه «تر».
[26]. https://m.baidu.com/
- منابع چاپی فارسی و عربی
ابن بطوطه، شمسالدین ابیعبدالله. (1376). سفرنامۀ ابن بطوطه. ترجمۀ محمدعلی مُوَحِّد. تهران: آگاه، 2 ج.
ــــــــــــــــــــــ . (1997م). رحلة ابن بطوطه المسماة تحفة النظّار فی غرائب الأمصار و عجائب الاسفار. قدّم له و حقّقه عبدالهادی التازی. المغربیة، الرباط:مطبوعات آکادیمیة المملکة المغربیة.
آیتی، عبدالمحمد. (1346). تحریر تاریخ وصّاف. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
بناکتی، فخرالدین محمدبن داود. (1348). تاریخ بناکتی. تهران: انجمن آثار ملی.
خطایی، علیاکبر. (1357). خطاینامه. به کوشش ایرج افشار. تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا.
رشیدالدین فضلالله همدانی. (1368). آثار و احیاء. به اهتمام ایرج افشار. تهران، کانادا: دانشگاه تهران با همکاری دانشگاه مکگیل.
رشیدالدین فضلالله همدانی. (1373). جامعالتواریخ. تهران: البرز .
مستوفی، حمدالله. (1362). نزهت القلوب. تهران: دنیای کتاب.
میهن، شیوا. (1398). «تاریخ وصّاف؛ نسخهای ارزشمند از کتابخانۀ بایسنغر میرزا». نامۀ بایسنغر، س1 ش1: 91- 116.
وانگ، ایدان. (1379). تاریخ چین از جامعالتواریخ خواجه رشیدالدین فضلالله. تهران: نشر دانشگاهی.
وثوقی، محمدباقر. (1394). «موقعیت کاشغر در جادۀ ابریشم (در متون ایرانی-اسلامی)»، مطالعات ایرانشناسی، س1 ش1: 32 – 46.
وصّافالحضره، عبداللهبن فضلالله. (1387). تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار (تاریخ وصّاف). نسخهبرگردان جلد چهارم کتاب از روی نسخۀ خط مؤلف کتابت 722ق (نسخۀ شمارۀ 3207 کتابخانۀ نورعثمانیۀ استانبول). به کوشش ایرج افشار، محمود امیدسالار و نادر مطلبی کاشانی. تهران: طلایه.
ــــــــــــــــــــ . (1269ق). تاریخ وصّاف [چاپ سنگی]. به اهتمام محمدمهدی ارباب اصفهانی. بمبئی: 1269ق/ 1853م.
ـــــــــــــــــــــ . (1401). متن کامل و ویراستۀ تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار مشهور به تاریخ وصّاف بر اساس نسخۀ چاپ سنگی بمبئی و مقابله با چند نسخۀ خطی و سنگی دیگر. به اهتمام احمد خاتمی. تهران: علم، 6 ج.
- دستنوشتها و میکروفیلمها
وصّافالحضره، عبداللهبن فضلالله. (738 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. دستنوشت محفوظ در کتابخانۀ ایاصوفیه، به شمارۀ 3109.
ـــــــــــــــــــ . (740 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. دستنوشت محفوظ در کتابخانۀ DMG آلمان، به شمارۀ 14.
ــــــــــــــــــــ . (857 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. میکروفیلم محفوظ در کتابخانۀ ملک به شمارۀ 4093.
ـــــــــــــــــــ . (750 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، به شمارۀ 1/25- ج، مجلدات اول و دوم.
ـــــــــــــــــــ . (834 – 835 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. نسخۀ بایسنغری، محفوظ در موزۀ هنر دالاس امریکا، مجموعۀ خصوصیِ کییِر (این نسخه به خطا به نام تاریخ جهانگشا در این مجموعه ثبت شده است) به شمارۀ VII:62.
ـــــــــــــــــــ . (844 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. کتابخانۀ مرعشی قم، به شمارۀ ۱۳۰۴۵، جلد 4 و 5.
ـــــــــــــــــــ . (857 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. کتابخانه و موزۀ ملی مَلِک تهران، به شمارۀ 4093.
ـــــــــــــــــــ . (858 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. کتابخانه و موزۀ مَلِک تهران، به شمارة 3900.
ـــــــــــــــــــ . (868 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. کتابخانۀ مجلس تهران، به شمارۀ ۸۳۲۱، 5 جلد کامل.
ـــــــــــــــــــ . (871 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. نسخۀ محفوظ در کتابخانۀ نورعثمانیه، به شمارۀ 3204، میکروفیلم شمارۀ ۲۸۲۰_ف کتابخانۀ دانشگاه تهران 5 مجلد.
ـــــــــــــــــــ . (866 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. کتابخانۀ مجلس تهران، به شمارۀ ۲۹۲۳، 5 مجلد.
ـــــــــــــــــــ . (903 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. نسخۀ محفوظ در کتابخانۀ گنجبخش پاکستان، به شمارۀ 845 (4/2036)، میکروفیلم کتابخانۀ مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی تهران، به شمارۀ 172- عکسی، 5 جلد.
ـــــــــــــــــــ . (997 ق). تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار. کتابخانۀ ملی ایران، به شمارۀ 5-18041.