فرشته میلادی؛ نسرین فقیه ملک مرزبان
چکیده
کنش عاطفی کنشی غیربیانیست که احساسات و فعلهای عاطفی گوینده را بیان میکند. این پژوهش به شیوة توصیفی – تحلیلی «نشانههای ترس» را در مجموعهداستانهای بیژن نجدی بررسی میکند و هدف آن خوانش متن با استفاده از عناصر موجود در آن برای دستیابی به معناهای آشکار و پنهان «احساس ترس» نزد شخصیتهای روایتی در سه مجموعهداستان ...
بیشتر
کنش عاطفی کنشی غیربیانیست که احساسات و فعلهای عاطفی گوینده را بیان میکند. این پژوهش به شیوة توصیفی – تحلیلی «نشانههای ترس» را در مجموعهداستانهای بیژن نجدی بررسی میکند و هدف آن خوانش متن با استفاده از عناصر موجود در آن برای دستیابی به معناهای آشکار و پنهان «احساس ترس» نزد شخصیتهای روایتی در سه مجموعهداستان برگزیده است. ازاینرو از کوچکترین عناصر موجود در متن تا بزرگترین آنها شامل «آوا، واژه، گروه، جمله، بند و در نهایت متن» بهره گرفته شده است. بررسی نشانههای احساس ترس نزد شخصیتهای روایتی مجموعهداستانهای نجدی در سه مقولة «روایت»، «زبان» و «تصویر» قابل مطالعه است. در بخش نشانههای روایی، «شخصیتها»، «فضاسازی» و «زاویة دید» خواستگاههای اصلی برگزیدهشده به وسیلۀ نجدی در ساختار روایات داستانی هستند. در بخش زبانی نیز ساختار نحوی جملات، ساختار افعال کنشی و اصوات ابزارهای بیانی احساس ترس هستند. در زمینة تصویر نیز «تشبیه» یکی از ابزارهای بیانی است که در جهت بیان این هدف به کار رفته است. در میان انواع ترس، ترسهای «منطقی و نابهنجار» بیشترین بسامد را دارند که در ارتباط با هر شخصیتی به شیوهای متفاوت مطرح شدهاند. «جنسیت، سن و طبقة اجتماعی شخصیتها» مؤلفههای تعیینکننده در بسامد انواع ترس هستند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که فضای عمومی داستان با زبان متن همراه است و سازوکارهای زبانی در جهت القای معنای مورد نظر عمل میکنند.
یین هوان وانگ؛ محمدامیر جلالی
چکیده
وصّاف الحضره در کتاب تجزیة الأمصار و تزجیة الاعصار معروف به تاریخ وصاف، «دارالملک» چین در زمان فتوحات قوبیلای خان را توصیف کرده و آن را «سواد اعظم ممالک چین» خوانده است. نام این شهر در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به شکلهای مختلف ثبت و ضبط شده: خُترای، خنرای، خنزای، خُنزای و ... . در چاپ سنگی بمبئی این شهر به خطا با خانبالیغ ...
بیشتر
وصّاف الحضره در کتاب تجزیة الأمصار و تزجیة الاعصار معروف به تاریخ وصاف، «دارالملک» چین در زمان فتوحات قوبیلای خان را توصیف کرده و آن را «سواد اعظم ممالک چین» خوانده است. نام این شهر در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به شکلهای مختلف ثبت و ضبط شده: خُترای، خنرای، خنزای، خُنزای و ... . در چاپ سنگی بمبئی این شهر به خطا با خانبالیغ یا پکن یکی دانستهشده، و در متون بعدی به تبعیت از چاپ بمبئی به صورت «خُترای» ضبط شده است. در پژوهش حاضر با مراجعه به 11 دستنوشت از کهنترین نسخ خطی تاریخ وصّاف، و دیگر متون تاریخی عصر مغول و منابع چینی نام این شهر بررسی شده است. «خنزای» که در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به صورت «خترای» تصحیف شده، ریختی کهن از بندری بزرگ در چین است که در دیگر متون کهن تاریخی و سفرنامههای فارسی و عربی به صورتهای «خانجو» (التفهیم)، «خَنسا» (الرحلة ابنِبطّوطه)، «خنسای» (جامعالتواریخ، تاریخ بناکتی، نزهة القلوب، خطاینامه)، «خینگسای» (جامعالتواریخ)، «هینکسای» (آثار و احیا)، «کینزی» (سفرهای مارکوپولو)، «کانسی» (سفرهای فرایِر اودوریک)، «کامپسی» (سفرهای جان دِ ماریگنُلّی) و «کاسی» (کتاب اسقف اعظم سلطانیه) آمده، و همان شهری است که امروزه هانجو/ هانگجو/ هانگژو خوانده و نوشته میشود. تلفظ نام این شهر به صورت «خُنزای» (به ضم حرف «خ») در کهنترین دستنوشتهای تاریخ وصّاف، مشابه یکی از تلفظهای نخستین هجای نام این شهر (کاراکتر «行») در دورۀ ماندارینِ متقدم است که دارای تلفظی بین ضمه و فتحه بوده است.
سجاد غلامی؛ وحید مبارک
چکیده
نامه قالبی مهم برای ارتباط میان انسانها و انتقال پیامهاست که برای نوشتن آن بهویژه در دستگاه حکومتی باید اصول خاصی را رعایت کرد. دیوان رسالت، تشکیلاتی مهم و گسترده در دستگاه سلطنت بود که نامههای دیوانی به نظم و نثر در آنها نگارش مییافت. تعداد نامهها، نقش و تنوع آنها از نظر ادبی نیز درخور تأمل است. نامههای گوناگون که با ...
بیشتر
نامه قالبی مهم برای ارتباط میان انسانها و انتقال پیامهاست که برای نوشتن آن بهویژه در دستگاه حکومتی باید اصول خاصی را رعایت کرد. دیوان رسالت، تشکیلاتی مهم و گسترده در دستگاه سلطنت بود که نامههای دیوانی به نظم و نثر در آنها نگارش مییافت. تعداد نامهها، نقش و تنوع آنها از نظر ادبی نیز درخور تأمل است. نامههای گوناگون که با اسامی ملطّفه، مثال، منشور، رقعه، گشادنامه، پیماننامه، فتحنامه، شکستنامه و ... شناخته میشوند اطلاعات مهمی را دربردارند و میتوانند منبع مفیدی برای شناخت جهانبینی و قدرت حاکمان زمان باشند. این جستار با هدف بررسی و مقایسۀ نامههای منشور با تأکید بر جنبۀ ادبی تاریخ بیهقی و التوسّل الی الترسّل به روش کتابخانهای و توصیفی - تحلیلی نگاشته شده است. نامههای منشور در تاریخ بیهقی کوتاه هستند، ابوالفضل بیهقی گزارشی کلی و کوتاه از آنها ارائه میدهد، به صنایع ادبی چندان نمیپردازد و اشارههای اندکی به صنایعی چون سجع، کنایه و تکرار دارد. مفاد منشورها با اهداف سیاسی و نگاه حاکمیتی بهمنظور سپردن مسئولیت اداره و کنترل نواحی زیردست به اشخاص است. نامههای منشور التوسّل الی الترسّل بلند هستند و بهاءالدین بغدادی در نگارش آنها صنعتپردازی کرده است، صنایعی مانند تلمیح، تشبیه، استعاره، کنایه، سجع، جناس و تضاد بسامد بیشتری دارند. تاریخ بیهقی بهسبب تقدّم زمانی، و بهرهمندی بغدادی از آن شایان توجه است؛ اما منشورهای مندرج در التوسّل الی الترسّل بهدلیل جنبۀآموزشی کتاب، مفصلتر هستند و در آنها به جزئیات توجه بیشتری شده است.
رؤیا رحیمی؛ لطیفه سلامت؛ احمد خیالی خطیبی
چکیده
در سالهای اخیر با رونق مطالعات میانرشتهای «ادبیات و زبانشناسی»، مباحثی مانند «ادبیات مردانه»، «ادبیات زنانه» و «مردانهنویسی» و «زنانهنویسی» مدّنظر پژوهشگران قرار گرفته است. اهمیت اصلی اینگونه مطالعات توجه به رابطۀ میان «زبان» و «جنسیت» است. با توجه به اهمیت رمان ...
بیشتر
در سالهای اخیر با رونق مطالعات میانرشتهای «ادبیات و زبانشناسی»، مباحثی مانند «ادبیات مردانه»، «ادبیات زنانه» و «مردانهنویسی» و «زنانهنویسی» مدّنظر پژوهشگران قرار گرفته است. اهمیت اصلی اینگونه مطالعات توجه به رابطۀ میان «زبان» و «جنسیت» است. با توجه به اهمیت رمان بهویژه رمانهای زنان، مطالعۀ شاخصهای زبانی مرتبط با مقولۀ جنسیت میتواند در مسیر مطالعات سبکشناسی ادبی آثار زنان راهگشا و مؤثر باشد. در این پژوهش اختلافات زبانی شخصیتهای زنان و مردان به لحاظ شاخص واژگانی در رمانهای دانشور و ارسطویی به شیوة توصیفی – تحلیلی بررسی شد. پرسش اصلی پژوهش چنین بود: در بافت متنی داستانهای دانشور و ارسطویی، تفاوت میان زبان «زنان» و «مردان» در قالب شاخص واژگانی چگونه نمود یافته است؟ یافتهها حاکی از آن است که در بافت متنی رمانهای دانشور و ارسطویی، زبان زنان به لحاظ واژگان و اصطلاحات متفاوت از زبان مردان بازنمایی شده است. در مواردی کاربرد پارامترهای واژگانی بازنماییشده در داستانهای دانشور و ارسطویی با شاخصهای مدّنظر لیکاف همخوانی دارد و در مواردی نیز با آنها مطابقت ندارد. ازآنجاکه در هر 4 رمان زنی دربارۀ زنان مینویسد، بسامد استفاده از واژگان مخصوص زنان زیاد است. از دیگر ویژگیهای زبان زنان در این رمانها استفاده از تصویرگری دقیق و جزئینگر، و بهرهگیری از رنگواژههای متعدد است. زنهای هر دو رمان به دلیل اعتمادبهنفس کمی که حاصل زیستن در جوامع مردسالار است از تردیدنماها، تشدیدکنندهها و تقریبنماهای بیشتری استفاده میکنند و از طریق پرهیز از بهکارگیری دُشواژهها و استفاده از سوگندواژهها، زبانی مؤدبانه را برای گفتگوهای خویش برمیگزینند که نشانگر ساختارهای زبانی گویندگان محتاط و فرودست است.
ابوطالب باجولوند
چکیده
در این مقاله سعی بر آن بوده است که سیر مباحث نظری تشبیه در کتب بلاغی پارسی بررسی شود. به همین منظور مبحث تشبیه از قدیمترین کتب موجود تا کتب بلاغی معاصر پیگیری شد و مشخص گردید که هر یک از مؤلفان کتب مذکور چه دیدگاهی به تشبیه داشتهاند، چه اصطلاحاتی بر این بحث افزودهاند، و به چه مباحثی بیاعتنا بودهاند. اغلب این موارد در مباحث ...
بیشتر
در این مقاله سعی بر آن بوده است که سیر مباحث نظری تشبیه در کتب بلاغی پارسی بررسی شود. به همین منظور مبحث تشبیه از قدیمترین کتب موجود تا کتب بلاغی معاصر پیگیری شد و مشخص گردید که هر یک از مؤلفان کتب مذکور چه دیدگاهی به تشبیه داشتهاند، چه اصطلاحاتی بر این بحث افزودهاند، و به چه مباحثی بیاعتنا بودهاند. اغلب این موارد در مباحث مطرحشده تبیین و نقد گردید. همچنین تلاش شد تا اسامی و اصطلاحاتی که در کتب پیشینیان بهکار رفته است، با کتب بلاغی معاصر مقایسه شود و با ارجاع به این کتب زمینه برای مقایسة بیشتر و بهتر فراهم گردد. بخش پایانی مقاله به گونهای تشبیه پنهان و دیریاب در دیوان حافظ اختصاص دارد. این نوع تشبیه که از آن با عنوان «تشبیه تبادر» یاد شده در لایههای پنهان و هنری ابیات حافظ نهفته است. با ذکر چند نمونه این مبحث تشریح شد.
سید علی جعفری صادقی
چکیده
از آغازین نمونههای غزلیات عرفانی فارسی تا کنون، ابراز عاشقی و بیان حالهای عاشقانه جایگاهی ویژه و نمودی گسترده در مضامین عرفانی داشته است. غزلیات عطار را باید از آغازین نمونههای غزل تلفیقی که مضامین عاشقانه و عارفانه را درهممیآمیزد، به شمار آورد. تئوریپردازی و رمزسازی عرفانی این تلفیق را نیز میتوان از درون ...
بیشتر
از آغازین نمونههای غزلیات عرفانی فارسی تا کنون، ابراز عاشقی و بیان حالهای عاشقانه جایگاهی ویژه و نمودی گسترده در مضامین عرفانی داشته است. غزلیات عطار را باید از آغازین نمونههای غزل تلفیقی که مضامین عاشقانه و عارفانه را درهممیآمیزد، به شمار آورد. تئوریپردازی و رمزسازی عرفانی این تلفیق را نیز میتوان از درون غزلیات عطار استخراج کرد. مبانی نظری تلفیق عشق و عرفان را بیش از هر چیز باید در باور عرفانی «وحدت وجود» جستوجو کرد. بررسی زبانشناسانه، سبکشناسانه و عرفانپژوهانه مبحث «صورت و معنا» پیوند ساختاری عشق و عرفان را در لایههای مختلف سرودههای عطار آشکار میسازد. در این مقاله با پیشینۀ بررسی معانی و مضامین غزلیات فارسی تا سدۀ هشتم هجری، و بهرهگیری از مباحث عرفان نظری، زبانشناسی شناختگرا، و سبکشناسی ساختشکنانه با محوریت مبحث «صورت و معنا»، به بررسی ساختار عاشقانه- عارفانۀ غزلیات عطار و رمزگشایی از زبان سمبولیک ویژهاش در این حوزه پرداخته شد. پژوهش به شیوۀ کتابخانهای، همراه با گردآوری و طبقهبندی استقرایی دادهها، و تحلیل کیفی، تبیینی و اکتشافی بود که به چند نتیجۀ اصلی انجامید: تبیین روند شکلگیری چند نماد پرکاربرد «زلف»، «روی»، «خط» و «لب» در غزلیات عطار؛ بررسی انتقادی بحث سبکشناسانۀ «تلفیق عشق و عرفان»؛ و تحلیل جنبههای گوناگون صورت و معنا در زمینههای مختلف زبانی، ادبی و عرفانی.