نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی استان البرز

چکیده

حروف از اجزای مهم زبان هستند که از منظر زبان‌شناسی و دستور زبان مطالعات متعددی روی آن‌ها انجام شده است. با این حال، بررسی حروف به‌عنوان مقوله، جایگاه آن‌ها در سازه‌ بندی‌های زبانی، حوزه‌ها و مؤلفه‌های معنایی و علل شکل‌گیری این مؤلفه‌ها، نقشی که در سازه‌های زبانی و آفرینش‌های ادبی ایفا می‌کنند به‌ویژه تأثیرگذاری و جایگاه آن‌ها در ساخت کنایه، مجاز و استعاره هم‌چنان از خلأهای پژوهشی‌ست به‌ویژه در نثرهای کهن فارسی. در مطالعه‌ای که روی 11 اثر تفسیری و 4 اثرغیرتفسیری از قرن چهارم تا ششم قمری صورت گرفت، هزاران نمونه از کاربردهای گوناگون حروف استخراج گردید. پس از شناسایی 340 حرف فارسی، حرف اضافۀ «بر» به دلیل اهمیت آن در ساخت مؤلفه‌های معنایی و آرایه‌های ادبی انتخاب گردید. در این پژوهش که به روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای انجام شد، تلاش گردید با توجه به داده‌های آماری و با تکیه بر مبانی دستورِ شناختی به مؤلفه‌های معنایی «بر»، نوع تأثیرگذاری آن، جایگاهش در سازه‌بندی‌های زبانی، چگونگی شکل‌گیری حوزه‌ها و مؤلفه‌های معنایی از جنبه‌های مختلف،کاربرد و نقشش در شکل‌گیری آرایه‌های ادبی و ایجاد معانی ثانویه به‌ویژه در ساخت کنایه، مجاز و استعاره پرداخته شود. شناسایی 45 مؤلفۀ معنایی حرف «بر»، خاستگاه هر کدام از  مؤلفه‌ها و بیان حوزه‌های آن، و هم‌چنین نقششان در ایجاد کنایه، استعاره، تشبیه، و معانی ثانویه از جنبه های نوآورانۀ پژوهش حاضر است.     

کلیدواژه‌ها

. مقدمه

مطالعات در حوزۀ «حروف» فارسی با رویکردهای زبان‌شناسانه و دستورِ معاصرِ زبان فارسی، به دلیل گستردگی منابع و آثار جامع نبوده‌اند، ضمن آنکه روی‌کردهای تحلیلی به‌کارگرفته بسندگی کافی را نداشته‌اند. در پژوهش حاضر تلاش شده است با بهره‌گیری از دستورِ شناختی که نظریه‌ای پیشروست و «ساختار زبان را به مثابۀ محصولِ شناخت و برهم‌کُنشِ اجتماعی توصیف می‌کند» (میرزابیگی، 1397: 7)، حرف «بر» در نثرهای کهن فارسی بررسی گردد. قراردادنِ پژوهش بر پایۀ این دستور برای بررسی وسیع‌ترِ حرفِ«بر» ضروری به نظر می‌رسید.

در اغلب آثار تفسیری قرن‌های چهارم تا ششم هجری می‌توان ترجمۀ آیات قرآن را به زبان‌ فارسی کهن یا گویش‌های متداول آن دوران دید که «دستوری‌شدگی» برخی حروف یکی از ویژگی‌های زبانی آن‌هاست. ویژگی‌های فراوان زبانی،گستردگی منابع، و بررسی ناکافی این منابع دینی مبنای اصلی انتخاب آثاری چون ترجمۀ تفسیرطبری، تفسیر قرآن پاک، تفسیر گزاره‌ای بخشی از تفسیر قرآن کریم (تفسیر شُنقُشیتاج التّراجم فی تفسیر قرآن الاعاجم، بخشی از تفسیری کهن، تفسیر قرآن مجید (نسخۀ کمبریج)، بخشی از تفسیری کهن به پارسی، تفسیر نَسَفی، تفسیر سورآبادی، رُوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان، و کشف‌الاسرار و عُدّة الابرار  شد. دیگر نثرهای کهن پارسی  نظیر تاریخ بیهقی به دلیل داشتن زبان ادبی منثور با ویژگی‌های سیاسی، سفرنامۀ ناصرِ خسرو به دلیل داشتن توصیفات محیطی، قابوس‌نامه و چهار مقاله (مجمع‌النوادر) به دلیل داشتن ویژگی‌های اجتماعی و فرهنگی انتخاب شدند تا مبنایی برای جامع‌نگری دربارۀ حرف «بر» مطابق با دستورِ شناختی در این پژوهش باشد. برای ساده‌تر شدنِ پژوهش به‌ناچار از «دستور درزمانی» بهره بردیم که مطالعۀ زبان در مقطع و دوره‌ای خاص و مشخص است (وفایی، 1395: 11). مقطع مورد نظر ما قرن‌های چهارم تا ششم بود.

  1. مرور پیشینه

ارسلان گلفام و همکارش (1385) در مقالۀ خود در بررسی حروف  اضافۀ «در/توی» به این نتیجه رسیده‌اند که رویکرد شناختی روشنگری گویاتری از حروف اضافۀ مکانی ارائه می‌دهد. پژوهش مختاری و رضایی (1392) در بررسی شبکۀ معانی حرفِ «با» نشان دادند که معانی گوناگون این حرف تصادفی نبوده‌اند. نتیجۀ پژوهش راسخ و همکارش (1392) دربارۀ شبکۀ معنایی حروف «در» و«سر» در فرهنگ سخن این بود که مکان (حوزۀ عینی) مقدّم بر زمان (حوزۀ انتزاعی) است. سپیده عبدالکریمی و احسان چنگیزی (1398) در مقالۀ خود چندمعنایی و روند دستوری‌شدگی حرف اضافۀ «با» را در فرهنگ‌ها، دستورها و منابع تاریخی بر اساس تحلیل مؤلفۀ معنا بررسی کرده و به این نتیجه رسیده‌اند که این حرف در تحوّلات زبان فارسی دو مرحله را طی کرده است: 1) اسم به حرف اضافه بدل شده؛ 2) سپس کارکردهای دیگر یافته است. ایشان 16 نقش معنایی برای «با» یافته‌اند. دربارۀ حرف «بر» تا کنون پژوهشی مستقل و جامع مبتنی بر دستور شناختی انجام نشده است.

  1. روش پژوهش

این پژوهش به روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و کتابخانه‌ای انجام شد. افزون بر فرهنگ‌ها، منابع زبان‌شناسی، و کتاب‌های دستور زبان 15 اثر دیگر نیز انتخاب شد. با استفاده ازداده‌های آماری 400 نمونه از کاربردهای گوناگون معنایی حرف «بر» بررسی گردید.

  1. مبانی نظری پژوهش
  2. 1. مقوله‌بندی[1]

لنگکر[2] معتقد است بدون مقوله‌بندی نمی‌توان الگوها یا قاعده‌مندی‌ها را تشخیص داد (میرزابیگی،1397: 159). به عبارت دیگر مقوله‌بندی یافتن تشابه‌ها از میان تفاوت‌هاست. با تشخیص تشابهات طبقه‌بندی پدیده‌های دارای همانندی در ذهن شکل می‌گیرد (عبدالکریمی، 1400: 153). در زبان‌شناسی شناختی دو محور افقی و عمودی امکان مقوله‌بندی را می‌دهند (ایوانز و گرین، 2006: 256)؛ برای مثال حرف و دستور در محور عمودی، و فعل و حرف و اسم در محور افقی قرار می‌گیرند.

  1. 2. مفهوم‌سازی [3]

«مفهوم‌سازی» از دیدگاه لنگکر چنین است که در نگرشِ تعاملی، معنا هر لحظه به وسیلۀ طرفین گفتگو و بر اساس بافت فیزیکی، اجتماعی و فرهنگی پدید می‌آید (بهرامی، 1398: 61). بر اساس انگاره شناختی معنا پدیده‌ای پویاست که درگفتمان‌ها و ارتباطات اجتماعی توسطِ کاربران زبان خلق می‌شود.

  1. 3. حوزه[4]

«دانش وسیع و البته پس‌زمینه‌ای در اصطلاح لنگکر حوزه نامیده می‌شود» (بهرامی، 1398: 75). هر حوزه نظامی از مفاهیم مرتبط به هم است که برای فهم این مفاهیم باید کل ساختی را درک کرد که آن مفاهیم در آن ساخت جای می‌گیرند. برای مثال مفاهیم مرتبط با روابط خویشاوندی مثل عمو، دایی و خاله زیرشمول مفهوم «خویشاوند» قرار دارند (عبدالکریمی، 1393: 80).

  1. 4. دستوری‌شدگی[5]

در دستوری‌شدگی واژۀ قاموسی نقش دستوری می‌گیرد (کرافت، 2003: 33) یا واحدهای دستوری موجود نقش‌های دستوری بیشتری به دست می‌آورند. ایوانز و گرین دستوری‌شدگی را حاصل چندمعنایی می‌دانند (2006: 317) که در سیر تاریخی شکل می‌گیرد؛ مثلاً اسمی در طول زمان به حرف تبدیل می‌شود.

  1. 5. چندمعنایی[6]

در دستور شناختی «چندمعنایی» به یک واحد زبانی گفته می‌شود که معانی گوناگون اما مرتبط داشته باشد. برای مثال«بر» دارای معانیِ‌ بالا، روبه‌رو و جز ‌این‌هاست.

  1. 6. سازه‌بندی[7]

از نظر لنگکر انطباق، نمابرداری، گسترش، و سازه‌بندی چهار عامل در شکل‌گیری طرحواره‌های ساختی هستند (2013: 183).  او سازه‌بندی را در دستورِ شناختی ترتیبی می‌داند که بر اساس آن ساختارهای مؤلفه‌ای یکی پس از دیگری با هم ترکیب می‌شوند و ساختار ترکیبی پیچیده‌تری پدید می‌آورند (بهرامی، 1398: 155). «بر دست این محمد» در عبارتِ «این بتان بر دست این محمد هلاک شود» (طبری، 1393: 4/1956) نمونه‌ای از سازه‌بندی گروه اسمی است.

  1. 7. کنش[8]

کُنِش عنوانی‌ست که برای اشاره به کمیّت در حوزۀ مفهومی زمان در نظر گرفته می‌شود. کنشِ پیوسته مثلِ دراز کشیدن یا کنشِ منقطع مانندِ لگدزدن (عبدالکریمی، 1393: 143).

  1. 4. 8. روابط زمانی (فرایند)[9]

از نظر لنگکر فرایند در دستور شناختی امری است در طول زمان شکل می‌گیرد (میرزابیگی، 1397: 169)، و از نظر ویوین اِونز[10] فرایند (روابط زمانی) با فعل‌ها رمزگذاری، و به روابط زمانیِ ساده و پیچیده تقسیم می‌شوند (رضایی و قندهاری، 1398: 123) پیچیده مثل «پرنده در حال خوردن دانه است»، و ساده مثل«پرنده عاشق دانه است». قابل ذکر است که رابطۀ غیرزمانی به حروف اضافه و چیزهای دیگر ارتباط دارد. روابط غیرزمانی ساده وضعیتی مثل «خودکارِ روی میز» و روابط غیرزمانی پیچیده، صحنۀ ایستای پیچیده مثل «ماسه‌های سراسر کف اتاق» را کدگذاری می‌کنند.

  1. 9. نقطۀ متحرک[11] و نقطۀ ثابت (مکان‌نما)[12]

بر اساس نظر ایوانز و گرین (2006: 333) معانی حروفی که بنیاد فضایی دارند، بر اساس طرح‌وارۀ تصویری سازمان می‌یابند. در این صورت نقطۀ متحرک کوچک، و نقطۀ ثابت بزرگ‌تر است. در مثال «هواپیما روی شهر پرواز می‌کرد» هواپیما نقطۀ متحرک، و شهر نقطۀ ثابت است.

  1. 10. نمابرداری[13]

لنگکر برای تعریف نمابرداری از مثال وَتَر یعنی ضلع روبه‌روی زاویۀ قائمه در مثلث قائم‌الزاویه استفاده می‌کند. در این صورت وتر، ضلع برجسته در مثلث محسوب می‌شود (راسخ، 1402: 83). برای برجسته‌دیدن وتر ابتدا باید مثلث را بشناسیم. زمانی‌که واژه‌ای از یک پایه انتخاب می‌شود و پس از آن رابطۀ نما و پایه بررسی می‌گردد، درواقع  نمابرداری صورت می‌گیرد (Dirk  Geeraerts, 2006: 34).

  1. 11. پویایی[14]

 هرگاه در دسته‌ای از افعال رابطۀ بین متحرک و مکان‌نما در یک بازۀ زمانیِ مشخص به‌طور متناوب دستخوش تغییر شود، دچار پویایی شده است (بهرامی، 1398: 111).

  1. 12. مجاز[15]

جانسون[16] (1980) مجاز را  فرایندی ذهنی و شناختی می‌داند که بر اساس نوعی قرابت[17] یا مجاورت[18] شکل می‌گیرد (راسخ، 1402: 69).

  1. 13. کنایه[19]

لنگکر در کتاب مبانی دستور شناختی خود کنایه را «انتقال در نیمرخ» تعریف می‌کند (میرزابیگی، 1397: 124). کنایه با وجودِ داشتنِ الگوهای متعارف یک منبعِ عادی چندمعنایی است که وقتی یک کارکردِ کنایی خاص جا می‌افتد و متعارف می‌شود، به نتیجه می‌رسد.

  1. 14. استعاره[20]

لنگکر معتقد است استعاره در یک مجموعه‌ارتباطِ میان فضای مبدأ، فضای هدف و فضای آمیخته قرار دارد. «حوزۀ هدف» به‌طور استعاری ساخت‌مند می‌شود. در مثال «اندیشۀ درست از سر من بیرون پرید» وقتی می‌خواهیم «پروراندن اندیشه» را بیان کنیم، در دسترسی به یک تجربۀ عادی ناتوانی رخ می‌دهد. «حوزۀ مبدأ» مفهومِ «کمتر انتزاعی» است که به‌عنوان اساسِ نگاشت استعاری عمل می‌کند. در تعبیر این عبارت مبدأ با فهم پرنده‌ای که از قفس بیرون می‌پرد، فهمیده می‌شود و در نتیجه دیگر در دسترس نیست. «فضای آمیخته» حاصلِ تصویر مبدأ بر هدف، و ذاتاً خیالی‌ست (میرزابیگی، 1397: 94).

  1. تحلیل داده‌ها
  2. 1. مقوله‌های حرف بر

 یکی از وجوه شباهت حروف اضافه (بر خلاف فعل) «غیرزمان‌مندی» آن‌هاست. واژۀ «بر» در زبان فارسی غیرزمان‌مند و دارای دو مقولۀ اسم و حرف بوده است. «سینه و آغوش» قدیمی‌ترین مؤلّفۀ معنایی «بر» در مقولۀ اسم قرار دارد و در آثار پهلوی و اوستایی (خانلری، 1373: 235) و پس از آن نیز کاربرد داشته، و با تغییر مقوله از اسم به حرف «چندمعنایی» شده است. هر یک از مؤلفه‌های معنایی آن عضو مقولۀ اخیر هستند و با هم ارتباط دارند.

  1. 2. مؤلفه‌های معنایی «بر» در منابع تفسیری

 بر عهده گرفتن

 حرف«بر»با پذیرش موقعیت و معنی جدید، تبدیلِ اسم به حرف را نشان می‌دهد. نمونه‌های آماری در جدول 1 نشان می‌دهند که بیشترین درصد کاربردِ مؤلّفۀ مذکور در تفسیر شنقشی است. بخشی از تفسیری کهن، روض الجنان، و تفسیر قرآن مجید (نسخۀ کمبریج) نیز این مؤلفه را دارند. کاربرد آغازین و خاستگاه این مؤلفه از نظر زمانی قرن پنجم و ششم؛ از نظر مکانی (در آثار مورد بحث) نواحی خراسان، هرات و ری؛ و دلیل دستوری‌شدگی آن رواج ترجمه و مباحث دینی است. آثار دیگر این مؤلّفۀ معنایی را نداشته‌اند. در مثالِ «هیچ وزر و بزه نبود بر شما اندر آنچِ سخنانی بر معنی گویید آن زنان را» (تفسیر شنقشی، 1354: ۴۷) «بر» مفهومِ بر عهده نبودن بارِ گناه در «حوزۀ انتزاعی مسئولیت‌پذیری» را دلالت می‌کند.

به

این مؤلفه در تفسیر بخشی از قرآن کریم به پارسی بیشترین کاربرد را دارد. تفسیر قرآن مجید، تاج التراجم و روض الجنان در رده‌های بعدی قرار دارند. با توجه به آثار مورد بحث دستوری‌شدگی این مؤلفه به نواحی هرات و خراسان برمی‌گردد. در مثالِ «ظلم کردن بر مردمان» (تاج التراجم، ۱۳۷۵: ۳/۹۸۳) نمونه‌ای از شرکت «بر» در سازه‌بندی گروه فعلی را می‌بینیم. در مجموع طبق داده‌های مندرج در جدول 1 فراخواندن اسم‌های فارسی در این مؤلفه به کمک «بر» دوبرابرِ اسم‌های عربی‌ست. سازه‌بندی‌های پیچیده مانندِ «هدایت دادن بر» (رازی، ۱۳۶۵: ۲۰/۷۲) از نمونه‌های مستعمل در فارسی معیار به شمار می‌روند. مثال‌هایی مانندِ «خودِ خدای ظلم نکند بر مردمانی هیچ» (اسفراینی، ۱۳۷۵: ۳/۹۸۳) بر تثبیت این مؤلفۀ معنایی در امور معنوی و انتزاعی در قرن پنجم و ششم دلالت دارد.

دارای تفاوت

از «مؤلفه‌‌های روبه زوال» در آن زمان، می‌توان از مؤلفۀ مذکور در کشف‌الاسرار یاد کرد. چنین مؤلفه‌‌های زودگذر را «مؤلفه‌‌های کوتاه‌عمر» می‌نامیم. «بر» در عبارتِ «ظالمان هرچندکه سه قوم رستگارند به حکم خیر، اما راه ایشان بر تفاوت است» (میبدی، 1382: ۱/۲۱) نمونه‌ای خاص از اثر مذکور است.

زنهار و بر حذر داشتن

برابر داده‌های مندرج در جدول 1 کاربرد «بر» در این مؤلفه به ترتیب در بخشی از تفسیری کهن، تفسیر قرآن مجید و ترجمۀ تفسیر طبری در اولویت قرار دارند. تفسیرهای مذکور در دستوری‌شدگی این مؤلفه پیشتاز هستند. «فر» در مثالِ «وای فر کسهایی از مهترانِ جهودان که همی نبیسند توریت را به دستهایشان (بخشی از تفسیری کهن: 3) در«حوزۀ اختصاص دادن» است.

 برای

این مؤلفه در تاج التراجم، سورآبادی، کشف الاسرار، تفسیر بخشی از قرآن کریم به پارسی، تفسیر قرآن مجید، تفسیر نسفی و ترجمۀ تفسیر طبری دیده می‌شود. نواحی خراسان شمالی به جهت داشتن بیشترین درصدکاربرد (جدول 1) اهمیت دارند. در عبارت «اگر بجنبانی او را، فروافتد بر تو خرمای نزه و تازه...» (تفسیر قرآن مجید، 1349: 1/۱۴) حرف «بر» در حوزۀ اختصاص‌دادن و برای رمزگذاری منبعی به کار رفته که حرکت یا انجام عمل از ناحیۀ دستوردهندة اول (خداوند کریم) شروع و از طریق او (مریم) ادامه یافته و کنشی منقطع است.

 نسبت

در عبارت «مبرید بر خدای تعالی دروغی» (تفسیر قرآن مجید، ۱۳۴۹ :1/۶۳) با آمدن حرف «بر»، متمم (خدا) و اسم (دروغ) معنای اصلی فعل ناپدید می‌شود. تاج التراجم بیشترین کاربرد این مؤلفه را دارد. همة آثار در این مؤلفه (جدول 1) از نواحی خراسان‌اند.

 همراهی

می‌توان تفسیر قرآن مجید را  به جهت کارگرفتِ «بر»در مؤلفه مذکور، نخستین و تنها اثر (جدول1) در میان آثار مورد بحث دانست. درمثالِ «قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا؛مترسید که من بر شما‌ام بیاری دادن ...» (۱۳۴۹: ۱/۵۸) «بر» از حوزۀ همراهی به صورت غیرمحسوس رابطه‌ای فضایی را نمابرداری می‌کند که در طول زمان تکوین می‌یابد و کنشی پیوسته است. بنا بر نظر کینگ[21]کنشگرهایی با قدرت خود سبب بروز حالتی یا فرایندی می‌شوند (بهرامی، ۱۳۹۸: ۱۸۷) در عبارت مذکور خداوند کریم کنشگر اصلی است.

در 

«بر» در این مؤلفه، به‌طور ویژه در تفسیر قرآن مجید و  ترجمۀ تفسیر طبری کاربرد دارد و در آثار دیگر دیده نشد (جدول 1). در مثالِ «و بعضی گویند که سوگند بر آن جای واقع است ... (تفسیر قرآن مجید، ۱۳۴۹: 2/24) «بر» برای بیان امری معنوی به کار رفته است.

بالای سر

قدیمی‌ترین دستوری‌شدگی این مؤلفه در ترجمۀ تفسیر طبری و سپس در تفسیر نسفی (جدول 1) در گونۀ ماوراءالنهری دیده شد. در عبارت «پدید آوردیم چراغ تابان بر فلک دوّار» (نسفی،۱۳۹۰: ۱۱۲۹) نقطۀ متحرک چراغ است و نقطۀ ثابت فلک دوّار. برجسته‌ترین مشارک در این  رابطه متحرک (چراغ) است.

قرار دادن

مشارکت «بر» در مؤلفۀ یادشده، برابر داده‌های جدول 1 از نظر درصد و قِدمت به ترتیب در تفسیر قرآن مجید و روض الجنان از نواحی خراسان و ری است. در عبارتِ «ابن‌زید گفت منّت منه بر مردمان تا بر آن اجرتی بستانی» (رازی، ۱۳۶۵: 20/۲۴) طبق پدیدۀ شناختی ابتدا قرار دادن (امری مادی) را به ذهن متبادر می‌کند؛ اما بلافاصله با فراخواندن اسم عربی «منّت» و حرف «بر» معنای اولیه ناپدید و معنای ثانویه ظاهر می‌گردد.

اعتماد کردن

این مؤلفه فقط به تفسیر نسفی اختصاص دارد. در عبارتِ «اعتماد بر وی کن» (1۳۹۰: ۱۱۰۷) گروه اسمی «بر وی» بدون در نظر گرفتن فعل رابطۀ غیرزمانی ساده دارد.

توانا بودن بر همه

این مؤلفۀ معنایی به ترتیب در تفسیر بخشی از قرآن کریم به پارسی، کشف الاسرار و تفسیر نسفی (جدول1) به کار رفته و دستوری‌شدگی آن را باید در این مؤلفه در منابع تفسیری مناطق هرات و نسف جستجو کرد. عبارتِ «الله بر همه چیز قادر است و بر همه کار تواناست» (میبدی،1382: 1/۹۲) پدیدارشدنِ مفهوم «توانا بودن بر همه چیز» برمبنای پویابودن مفهوم‌سازی از طریق زمان بوده است.

خطاب قرار دادن

این مؤلفه در تفسیر نسفی و ترجمۀ تفسیر طبری (جدول1) از نواحی ماوراءالنهر به کار رفته است. در عبارتِ «چون خوانده می‌شود بر ایشان آیات ما، گویند این است افسانه‌های پیشینیان» (نسفی،۱۳۹۰: ۱۱۴۶) نمابرداری از روبه‌رو در حوزۀ مکان در زمان تلاوت آیات قرآن صورت گرفته و دارای کنش پیوسته است.

به خاطرِ و به دلیلِ

 قدیمی‌ترین دستوری‌شدگی در این مؤلفه، در ترجمۀ تفسیر طبری از قرن چهارم و پس از آن تفسیر نسفی (جدول1) دیده شد. در مثالِ «طعام می‌دهند بر دوستی به درویش در یتیم و اسیر» (نسفی،۱۳۹۰: ۱۱۲۰) «بر دوستی» رابطۀ انتزاعی دارد.

 توکل کردن

نتایج بر تأثیرِ مفاهیم قرآنی و پیشگامی تفسیرهایی مانند سورآبادی و روض الجنان (جدول1) در دستوری‌شدگی این مؤلفه و ایجاد معنای ثانویه با توجه به آثار مورد بحث حکایت دارند. در عبارتِ «من توکّل کردم بر خدای»  (سورآبادی،1380: 2/ ۱۰۶) پناه بردن به خداوند نمابرداری شده است.

تهدید، اختصاص دادن

قدیمی‌ترین کاربرد این مؤلفه در بخشی از تفسیری کهن دیده می‌شود. در عبارت «وای فر آن کسهایی از مهتران جهودان که همی نبیسند توریت را به دست‌هایشان» (1375: ۳) «وای» حرف اضافۀ «فر» را برای ایجاد این مؤلفه فراخوانده است.

نزدِ

بیشترین کاربرد این مؤلفه در تفسیر قرآن پاک و پس از آن تاج التراجم و روض الجنان (جدول1) ویژۀ نواحی خراسان و ری است. در آثار دیگر این مؤلفه دیده نشد. در مثالِ «گفت هرچه شما کنید و گویید و پیش فرستید هیچ بر خدای پوشیده نباشد» (تفسیر قرآن پاک، 1385: ۶۸) «پوشیده نبودن بر» دربارۀ امور غیرحسی و غیبی‌ست.

تماس بر رویِ

این مؤلفه در حوزۀ مکان ویژۀ تفسیر شنقشی است و در مثالِ «بر آن کشته زنید پاری از آن گاو ...» (1354: ۱۲) رابطۀ  ایجادشده رابطۀ عمودی میان «کُشته» و «گاو» است. «کشته» به‌عنوان متمم که برجستگی[22] بیشتری دارد کانون اولیه است.کنش شکل‌گرفته به کمک «بر» به صورت منقطع است.

 تأیید کردن

حروفی را که در حوزۀ تأیید هستند،«مؤلفه‌دار تأییدی» می‌نامیم و در میان آثار بررسی‌شده فقط در تفسیر قرآن پاک (جدول 1) دیده شد. در عبارتِ «شریعت موسی(ع) بر این جمله بود (۱۳۸۵: ۴)، «بر» در تأیید مطلب پیشین است.

 پیرامون

  این مؤلفه از حروف حوزۀ مکان، در قرن ششم در دو اثر کشف الاسرار و روض الجنان (جدول 1) دیده شد که ویژۀ منابع تفسیری در میان آثار مورد‌بحث بوده است. در عبارتِ «می‌گردند بر ایشان غلامانی مخلّد و مؤیّد» (رازی، ۱۳۶۵: ۲۰/۸۶) «بر» برای نمابرداری از گردیدن پیرامونِ به صورت همیشگی و ابدی‌ست.

برگزاری

این مؤلفه در تفسیر شنقشی در حوزۀ عمل به کار رفته است. در مثالِ «دایم بریستَید و نگهدار باشد بر نمازهای فریضه و به طهارت» (1354: ۴۹) «بر» به برگزاری امری معنوی به صورت پویا دلالت دارد.

 پیروی کردن

با توجه به عبارت ‌ِ«چون ما پدران خویش را بر کیش یافتیم که بر پی‌هایشان پسرو می‌باشیم (میبدی، 1382: ۹/۵۰) می‌توان بر پیشتازی کاربرد این مؤلفه با میزان کم (جدول 1) در کشف الاسرار از نواحی هرات اشاره کرد.

در قالب

این حرف را که «مؤلفه‌دار علمی» می‎‌نامیم نخستین بار در کشف الاسرار دیده شد و برای نمابرداری از باب‌های عربی در حوزۀ صرف به میزان کم (جدول 1) نقش ایفا می‌کند. در مثالِ «تأویل بر لفظ تفعیل است» (میبدی، 1382: ۲/۲۰) بر مبنای دستور شناختی، زمانی باب تفعیل می‌تواند دارای مفهوم باشد که باب‌های دیگر وجود داشته باشند.

بیان دلیل 

 در میان تفسیرهای فارسی اولین و مهم‌ترین اثری که به بحث اِعراب در حوزۀ صرف و نحو در تفسیر فارسی توجه ویژه داشته، روض الجنان است. کاربرد کم این مؤلفه (جدول 1) نشان‌دهندۀ آغاز رواج آن است. در مثالِ «... و نصب او بر حال است» (رازی، ۱۳۶۵: ۲۰/۹۸) «بر» از حروف مؤلفه‌دار علمی برای بیان دلیل است.

القاء کردن

در میان آثار تفسیری روض الجنان دارای این مؤلفه است وآثار غیرتفسیری با این مؤلفه بیگانه‌اند. این مؤلفه بعد از مؤلفۀ «نزد» و «برعهده‌گرفتن» در روض الجنان در رتبۀ، سوم (جدول 1) از نظر میزان کاربرد قرار دارد. در مثالِ «خدای تعالی پیغامبران را بفرستاد یا فرشتگان را به پیغامبران تا القاء ذکر کردند بر ایشان برای اعذار و انذار» (۱۳۶۵: ۲۰/۱۰۰) «بر» درمفهوم‌سازی «القاء‌کردن» به‌عنوان واحد زبانی شرکت دارد. ویوین اونز معتقد است واحدهای زبانی در فرایند ساخت معنا که در سطح مفهومی اتفاق می‌افتد،مشارکت دارند (رضایی و قندهاری، 1398: 210). فرایند ساخت معنا در منابع تفسیری بیشتر از منابع غیرتفسیری است.

 در حقِّ

فقط روض الجنان این مؤلفۀ کم‌کاربرد (جدول 1) را دارد و در آثار دیگر دیده نشد. در مثالِ «خدای تعالی بر ایشان ظلم نکرد» (۱۳۶۵: ۱۲/۳۲) فعلِ عبارت، اسم عربیِ «ظلم» و سپس حرف «بر»و متمم را برای مفهوم‌سازی دینی جدید فراخوانده است. این نوع سازه‌بندی را الگوی ساخت در سایر مفاهیم در نظر می‌گیریم.

 روی

 ترجمۀ تفسیر طبری و تفسیر سورآبادی این مؤلفه را در حوزۀ مکان به کار برده‌اند. درصد پایین کاربرد (جدول 1) گویای توجه کمتر این مفسّرین به امور محسوس در حوزۀ مکان است. در مثال «موسی و فرعون بر رود نیل بگذشتند تا به درگاه فرعون رسیدند» (سورآبادی، 1380:2/۷۸۵) نمابرداری از افراد در حال حرکت برسطحی محسوس است.

 بر صورت

در میانِ آثار مورد بحث تفسیر قرآن مجید (نسخۀ کمبریج) تنها اثری‌ست که «بر صورتِ» را در سازه‌بندی جدید با بالاترین میزان (جدول 1) به کار برده است. «بر صورتِ» در مثال «بیارند مرگ را بر صورت کبشی سیاه و سپید به دوزخیان نمایند» (1349: ۱/۲۲) یک رابطۀ ساده ایجاد نمی‌کند. بنابر نظر لنگکر رابطه‌ای که با یک حرف اضافه نمابرداری ‌شود، می‌تواند هم پیچیده یا مرکب باشد و هم ساده (میرزا بیگی،۱۳۹۷: ۱۹۸). در اینجا رابطۀ ایجادشده رابطه‌ای مرکب است که آوردن مرگ را به صورت گوسفندی لحظه‌به‌لحظه و  پی‌درپی مانند عکس‌های پی‌درپی (در طرحواره) نمابرداری می‌کند. این نمابرداری شبیه حرف اضافۀ سادۀ «در مدرسه» نیست که فقط متحرک و زمینه داشته باشد.

 بالا

  قدمت این مؤلفه به ترجمۀ تفسیر طبری و تفسیر قرآن پاک برمی‌گردد. در سایر آثار تفسیری و غیرتفسیری مورد بحث، این مؤلفه دیده نشد. در مثالِ «پس گفتند رو بر سر تنور تا چه بینی» (تفسیر قرآن پاک، ۱۳۸۵: ۷۵) با ترکیب مؤلفه‌های متعدّد، سازه‌بندی پیچیده‌تری (لنگکر، 2008: 205) پدید آمده، و رابطۀ فضایی ایجاد شده نیز عمودی‌ست.

 ضدِ و بر ضد

این مؤلفه در کشف الاسرار، تفسیر قرآن مجید و روض الجنان به جای« علیه و ضدِ» کاربرد داشته، و قدیمی‌ترین اثر در کاربرد مؤلفۀ مذکور تفسیر قرآن مجید بوده است. «بر» در مثال «رب العالمین با ایشان پیغامبری فرستاد ... تا پیغامبر در الله زارید و بر ایشان دعاءِ بد کرد» (میبدی، ۱۳۸۲: ۷/۲۳۵) در حوزۀ تقابل و نفرین است.

جدول 1. درصد کارگرفتِ مؤلفه‌های معنایی حرف «بر» نسبت به کل کاربردهای آن در منابع تفسیری  قرن 4 تا 6

مؤلفه‌ها

تفسیر طبری

قرآن پاک

تفسیر شنقشی

تاج‌التراجم

بخشی از تفسیری کهن

تفسیر کمبریج

بخشی از تفسیر کهن به پارسی

تفسیر نسفی

سورآبادی

روض‌الجنان

کشف‌الاسرار

بر عهده گرفتن

 

 

۲۸.۵

 

20

۴.۳

 

 

 

۶.۸

 

به

 

 

 

۳.۵

 

۲۶

30

 

 

۲.۲

 

ضد و بر ضد

13

 

 

 

 

۴.۵

10

 

 

۲.۲

۱۱.۵

دارای تفاوت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲.۷

زنهار و برحذر

4

 

 

 

۲۰

۴.۵

 

 

 

 

 

برای

4

 

 

۲۸.۵

 

۸.۶

10

5

۱۱.۵

 

۱۱.۵

نسبت

 

 

 

۲۸.۵

 

۴.۳

 

 

 

 

 

همراهی

 

 

 

 

 

43

 

 

 

 

 

در

4

 

 

 

 

۴.۳

 

 

 

 

 

قرار دادن

 

 

 

 

 

۴.۳

 

 

 

۲.۲

 

اعتماد

 

 

 

 

 

 

 

5

 

 

 

توانایی

 

 

 

 

 

 

20

10

 

 

10

خطاب دادن

۲.۲

 

 

 

 

 

 

15

 

 

 

بالای سر

۲.۲

 

 

 

 

 

 

5

 

 

 

به دلیلِ

4

 

 

 

 

 

 

5

 

 

 

توکل

 

 

 

 

 

 

 

5

۷.۵

۲.۵

 

تهدید، تخصیص

 

 

 

 

20

 

 

 

 

 

 

به

 

 

 

۳۷.۵

 

۲۶

 

 

 

۲.۲

 

نزدِ

 

۱۴.۵

 

۱۴.۲

 

 

 

 

 

۱۳.۶

 

تماس بر رویِ

 

 

۱۴.۲

 

 

 

 

 

 

 

 

تأیید

 

۱۴.۲

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیرامون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2

۲.۷

برگزاری

 

 

۱۴.۲

 

 

 

 

 

 

 

 

پیروی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۵.۵

در قالب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۷.۵

بیان دلیل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲.۲

 

القاء

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۴.۵

 

در حقِ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲.۲

 

روی

4

 

 

 

 

 

 

 

۳.۷

 

 

بر صورت

 

 

 

 

 

43

 

 

 

 

 

بالا

2

۲۸.۵

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  1. 3. مؤلفه‌های معنایی «بر» در منابع غیرتفسیری

دعای نیک

دلیل بالا بودن کارگرفتِ این مؤلفه در چهار مقاله در بین مؤلفه‌های این اثر و همۀ آثار مورد بحث (جدول 2) پرداختن به  مضامین اجتماعی‌ست. تاریخ بیهقی (قدیمی‌ترین اثر) و کشف الاسرار در مرتبۀ بعد قرار دارند. در مثال‌هایی چون «مبارک باد بر ما و بر تو این قلعت سپاه سالاری عراق» (بیهقی،1373: 2/ ۴۱۴ ) نمابرداری از مضامین تهنیت، رحمت و مغفرت است.

 بر اساسِ

قدیمی‌ترین دستوری‌شدگی این مؤلفه در سفرنامۀ ناصرِ خسرو از نواحی بلخ، و پس از آن تاریخ بیهقی بوده است. «بر» در مثالِ «آن روز پنجم اسفندارمذ ماه قدیم بود از سال بر چهارصد و پانزده از تاریخ عجم» (ناصرِ خسرو، 1354: ۱۹). برای تعیین سال در حوزۀ زمانی و در عبارت «... گفت همه بر یک نسخه است» (بیهقی، 1373: ۲۳) برای نسخه‌برداری در حوزۀ نوشتاری  بوده است.

آگاهی بر محتوا

تاریخ بیهقی به دلیل پرداختن به انواع مکاتبات اثر مهم به شمار می‌آید. در حوزۀ نوشتاری با بالاترین کاربرد  طبق جدول 2 و در قدمت طبق جدول 1 پیشتاز در به‌کارگیری این مؤلفه است. عبارت «چون امیرقدّس الله روحه بر این نامه واقف گشت، سخت شادمانه شد» (بیهقی،1373: ۱/۳۶) «واقف گشتن بر» در این اثر دربارۀ درباریان است.

 طول مسیر

 تاریخ بیهقی و چهار مقاله (طبق جدول 2) این مؤلفه را در توصیفات محیطی خود در حوزۀ مکان دارند. در عبارت «بوسهل بر راه بود» (بیهقی، 1373: ۳/۱۲۱) «بر» در «مقوله‌بندی گروه اسمی شرکت می‌کند» (ایوانز و گرین، 2006: 587). بر مبنای تعریف لنگکر (2008: 203) متمم (راه) ساختاری مؤلفه‌ای، و هسته (بر) زیرساختاری برجسته است.

 برتری و رُجحان

این مؤلفه در آثار نواحی هرات و در موضوعات عرفانی، در سخنان پیر هرات کاربرد بیشتر، و در کشف الاسرار کاربرد کمتر (جدول 2) را دارد. آثار دیگرِ مورد بحث این مؤلفه را ندارند. در عبارتِ «زندگی بر مرگ وقتی ترجیح دارد که این دوازده خصلت نگاه داری ...» (انصاری، 1370: ۲۱). «بر» برای مقایسه کردن دو چیز (اسم) در حوزۀ رُجحان است.

زبردست

«بر» با سازه‌بندی «زبردست» مؤلفه‌ای جدید را در اثر غیرتفسیری ساخته است. چهار مقاله مهم‌ترین اثر در مؤلفه مذکور است. در مثالِ «یعقوب اسحاق کندی ... روزی پیش مأمون درآمد و بر زبردستِ ائمه اسلام بنشت» (نظامی، 1327: ۸۸) این حرفِ مؤلفه‌دارِ مکانی به همراه مؤلفه‌های دیگر نشان‌دهندۀ  اهمیت درجۀ مکانی مجلس است.

جدول 2. درصد کارگرفتِ مؤلفه‌های معنایی حرف «بر» نسبت به کل کاربردهای آن در منابع غیرتفسیری  قرن 4 تا 6

مؤلفه‌ها

تاریخ بیهقی

سفرنامه ناصر

قابوس‌نامه

چهار مقاله

سخنان پیر

به سوی

۴.۱

 

 

 

 

دعای نیک کردن

۸.۳

 

 

۱۷.۱

 

مقابلِ

۴.۱

 

 

 

 

بر روی

۸.۳

 

۱۲.۵

 

20

به دستِ

۸.۳

 

 

 

 

بر اساسِ

۴.۱

10

 

 

 

آگاهی بر محتوا

۸.۳

 

 

 

 

تقسیم‌بندی

 

 

 

 

20

طول مسیر

۸.۳

 

 

۷.۱

 

برتری و رُجحان

 

 

 

 

۲۰

روبه‌رو، کنار

 

 

 

۷.۱

 

زبردست

 

 

 

۷.۵

 

  1. 4. مؤلفه‌های مشترک در منابع تفسیری و غیرتفسیری

 به سوی

 بیشترین میزان کاربرد این مؤلفه به ترتیب در تاج التراجم، روض الجنان، ترجمۀ تفسیر طبری (جدول 3) برای نمابرداری به صورت عمودی از بالا به پایین دربارۀ کتاب یا آیه ویژۀ منابع ِتفسیری‌ست. در عبارتِ «ما این کتاب را به حق بر تو فرو فرستادیم یا محمد نه به باطل» (تفسیر قرآن مجید، 1349: 2/۴۷۱) «بر» در مؤلفۀ «به سوی» در حوزۀ واگذاری مسئولیت به کار رفته است. در مؤلفۀ معنایی داخل و به سوی در عبارت «امیر بر قلعت رفت» (بیهقی، 1373: 3/978) دربارۀ محسوسات با حرکت از محیط باز به سوی محیط بسته و به صورت افقی،‌ تاریخ بیهقی اوّلین اثر (جدول 3) در این زمینه است. این حرف را به دلیل نشان دادن جهت از «حروف جهت‌دار» می‌دانیم. رابطه‌ای که به وسیلۀ این حرف رمزگذاری شده پویا است. پویایی آن به دلیل حرکت از محلی به محل دیگر در طرحواره است.

 مقابلِ

«بر» در این مؤلفه درحوزۀ مکان برای نمابرداری از داخل به سمت بیرون یا بر عکس آن به کار گرفته می‌شود. تفسیر قرآن مجید، تاریخ بیهقی و ترجمۀ تفسیر طبری در میان آثار مورد بحث از نخستین آثار برای دستوری‌شدگی مؤلفۀ مذکور به شمار می‌روند. بیهقی در مثال‌هایی چون «یک روز به خانه خویش بودم،گفتند سیاحی بر در است» (1373: ۱/۴۶۱) فقط به مکان‌های این‌جهانی با اسم محسوس، و تفسیر قرآن مجید در مثال‌هایی چون «و خازنانِ بهشت بر درِ بهشت ایشان را پیش آیند و ایشا (به این شکل)را گویند سلام» (۱۳۴۹: ۲/۷۴) عمدتاً  به     مکان‌های آن‌جهانی در این مؤلفه پرداخته است. لنگکر در دستور شناختی حروف را نسبت به ماهیّت متحرکِ خود بی‌تفاوت می‌داند و  متحرکِ هر حرف اضافه یک چیز (در) است (میرزابیگی، ۱۳۹۷: ۱۹۷). رابطۀ پویا، طرحوارۀ حرکت خازنان به‌سوی بهشتیان است. در یک زنجیرۀ کنش برجسته‌ترین مشارک (بهرامی، ۱۳۹۸: ۲۰۰) سرِ زنجیره یا همان متحرک (خازنان بهشت) است که این مشارکِ برجسته اغلب فاعل است و غالباً نقش معنای کنشگر را دارد.

بر روی

 در این مؤلفه نمابرداری این حرف از سمت بالا به پایین، از راست به چپ  یا برعکس آن است. گسترش این مؤلفه در حوزۀ مکان در مناطق مختلف مورد بحث ما از قرن چهارم تا ششم در نواحی غزنه، خراسان، هرات و ماوراءالنهر بوده است. بیشترین میزان کاربرد این مؤلفه در روض‌الجنان نشان‌دهندۀ اهمیت مضامین آن‌جهانی در این اثر است. دیگر آثار تفسیری و غیرتفسیری (جدول 3) مؤلفۀ مذکور را دارند. بنا بر نظرِ لنگکر «بر روی» یک رابطۀ فضایی را نمابرداری می‌کند که در طول زمان تکوین می‌یابد؛ با این حال،خودِ حرف اضافه همچون یک گشتالتِ واحد کلی تعبیر می‌شود. رابطۀ غیرفرایندی اعم از اینکه ساده دیده شود یا کل‌نگرانه، غیرزمانی‌ست (میرزابیگی، ۱۳۹۷: ۱۷۰). رابطۀ فضایی ایجادشده در مثال «آسمان بر ایشان فرود افتاد» (رازی، ۱۳۶۵: ۱۲/۱۲) یک رابطۀ پایدار و ادامه‌دار نیست؛ در حالی‌که در عبارت «او روی سقف نشسته است» ممکن است این رابطه به صورت نامعین ادامه داشته باشد.

به دست

 این  مؤلفه فقط در تاریخ بیهقی و ترجمۀ تفسیر طبری دیده شد. عبارت‌ «روز شنبه نیمه شوال نامه سلطان مسعود رسید بر دستِ دو سوار از آن وی» (بیهقی،1373: 1/۷) «بر دستِ» در حوزۀ مسئولیت‌پذیری سببِ چیزی را رمزگذاری می‌کند. یکی از ویژگی‌های کنشگر انسانی «داشتنِ دست» است.                     

تقسیم‌بندی

نقش سخنان پیر هرات و تفسیر بخشی از قرآن کریم به پارسی (هر دو از نواحی هرات) در دستوری‌شدگی مؤلفۀ مذکور پیداست. «بر»در عبارتِ «بنای اعمال عبدالله بر سه چیز است: اثبات حقیقت بی‌افراط و نفی تشبیه و تعلیل و تعطیل و بر ظاهر رفتن بی ‌تخلیه» (انصاری،1370: 10) نشان‌دهندۀ رواج تقسیم‌بندی مباحث علمی‌ست. در مثالِ «مولی بر هشت معنی است» (تفسیر بخشی از قرآن کریم به پارسی،1375: 27) بر چندمعنایی یک واژۀ حوزۀ مکان دلالت دارد.

 روبه‌رو یا کنار

چهار مقالۀ نظامی عروضی، تفسیر نسفی و ترجمۀ تفسیر طبری دارای این مؤلفه هستند. این مؤلفه در دیگر آثار یافته نشد. درصدِ بالای کاربرد در اثرِ آغازین طبق جدول3، به دلیلِ موضوع‌ِ اجتماعی آن؛ و درصدِ پایین بعضی از آثار به دلیل استفاده از معادل‌های رایج این حرف در آن زمان است. در عبارت «ماکان با ده‌هزار مرد حربی زره‌پوشیده بر در ری نشسته بود» (نظامی، 1327: ۲۶) «بر» به همراه مقوله‌های دیگر در حوزۀ مکان است.

جدول 3. درصد کارگرفتِ مشترک مؤلفه‌های معنایی «بر» نسبت به کل کاربردهای آن در منابع تفسیری و غیرتفسیری قرن 4 تا 6

مؤلفه‌ها

تفسیر طبری

قرآن پاک

تفسیر شنقشی

تاج‌التراجم

بخشی از تفسیری کهن

تفسیر کمبریج

بخشی از تفسیر کهن به پارسی

تفسیر نسفی

سورآبادی

روض‌الجنان

کشف‌الاسرار

تاریخ بیهقی

سفرنامه ناصر

قابوس‌نامه

چهار مقاله

سخنان پیر

به سوی

۲.۲

 

 

۱۲.۵

 

 

 

 

 

9

 

۴.۱

 

 

 

 

مقابلِ

4

 

 

 

 

۴.۳

 

 

 

 

 

۴.۱

 

 

 

 

بر روی

2

 

 

 

 

 

 

10

 

۲۳.۵

۱۳.۵

۸.۳

 

۱۲.۵

 

20

قرار دادن

 

 

 

 

 

۴.۳

 

 

 

۲.۲

 

 

 

 

 

 

به دستِ

4

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۸.۳

 

 

 

 

تقسیم‌بندی

 

 

 

 

 

 

20

 

 

 

 

 

 

 

 

20

روبه‌رو، کنار

۲.۲

 

 

 

 

 

 

5

 

 

 

 

 

 

۷.۱

 

  1. 5. 5. نقش «بر» در مجاز ، کنایه و استعاره

مجاز

در آثار گذشته مجاز[23] مانند استعاره نوعی آرایه دانسته شده است. جانسون (1980) مجاز را فرایندی ذهنی و شناختی می‌داند. مجاز بر اساس قرابت[24] یا مجاورت[25] شکل می‌گیرد. مجاورت رابطۀ نزدیک یا مستقیمی بین دو ماهیّت است (راسخ، 1402: 69). مجاورت در زبان حضوری پررنگ دارد و بدون اندیشۀ قبلی شکل نمی‌گیرد (نبی‌لو، 1402: 89). در سازه‌بندی پیچیدۀ «بر تخت زرین نشستن» (بیهقی، 1373: 1/۸۷۱) نویسنده، تخت (وسیله) را به‌جای قدرت (هدف) به کار برده است. تخت و قدرت درون حوزۀ معنایی پادشاهی قرار دارند. در مثال «فاضل بر زمین می‌گذرد» (ناصرخسرو، 1354: 16) زمین (کل) و بخشی از زمین (جزء) هر دو در یک حوزه قرار دارند، همچنان‌که لیکاف و ترنر (1989) مجاز را ناشی از رابطۀ دو مقولۀ درون یک حوزه می‌‌دانند.

می‌توان گفت درصد کارگرفتِ «بر» در مجاز و حتی استعاره و کنایه به عوامل مهم‌تری چون موضوع، دستوری‌شدگی، معادل‌های معنایی، گونه‌های زبانی، زبان ادبی و ویژگی‌های نویسندگان بستگی دارد. سفرنامۀ ناصرخسرو، قابوس‌نامه، تاریخ بیهقی و روض‌الجنان (جدول 4) آثار مهم‌تری از نظر کاربرد مجاز در میانِ آثار مورد بحث به شمار می‌روند. گونه‌های زبانی بلخ، ماوراءالنهر و غزنه هم از دلایل این اهمیت است.کاربرد مجاز در آثاری چون ترجمۀ تفسیر طبری، تفسیر بخشی از تفسیری کهن، بخشی از تفسیر کهن به پارسی از قرن چهارم و نزدیک به آن کمتر است. 14 نوع مجاز در آثار مورد‌بررسی شناسایی و مقوله‌بندی شد. طبق داده‌های جدول 5 به ترتیب رابطۀ مجازی کُل به جزء، جزء به کُل، و صفت به‌جای موصوف بیشترین سازندگان مجاز بر مبنای تعریف دستور و زبان‌شناسی شناختی هستند که بدون حضور حرف «بر» ممکن نیست. مجازِ کل به جزء در تفسیر سورآبادی و سفرنامۀ ناصر خسرو؛ مجاز جزء به کل در بخشی از تفسیری کهن و  سخنان پیر هرات؛ و صفت به‌جای موصوف در ترجمۀ تفسیر طبری و کشف‌الاسرار بیشترین کاربرد را دارند.

کنایه

 در مبانی نظری پژوهش گفته شد که کنایه به صورت انتقال در نیمرخ است. این انتقال در نیمرخ در چهار مقاله، سخنان پیر هرات و تاریخ بیهقی از آثار غیرتفسیری؛ و تفسیر شنقشی، روض‌الجنان و کشف‌الاسرار از منابع تفسیری بابتِ کارگرفتِ «بر» در ساخت کنایه آثار مهم‌تری (جدول 5) هستند. «بر» این امکان را به واژه‌های فارسی و عربی می‌‌دهد که با استفاده از ترکیب، سازه‌های پیچیده‌تری با معانی ثانویه بسازند. در آثاری چون سفرنامه ناصر و تفسیر قرآن مجید، زبان ساده باعث کارگرفتِ کمترِ «بر» در کنایه‌سازی شده است. در تاریخ بیهقی «بر» برای بیان اوضاع عمدتاً سیاسی مانند به قدرت رسیدن و ادارۀ امور مملکتی؛ در آثار تفسیری چون روض‌الجنان و تفسیر شنفشی برای ساخت مفاهیم انتزاعی و دینی؛ در سخنان پیر هرات برای بیان تأسف و ترسیم حالت‌های انتزاعی و عرفانی؛ در قابوس‌نامه برای طرح مضامین اخلاقی؛ و در سفرنامۀ ناصر خسرو برای بیان توصیفات طبیعی شرکت دارد.

کنایه‌های شکل گرفته در این آثار به کنایه‌های ضعیف (بدون آرایۀ دیگر)، کنایه‌های متوسط (دارای تشبیه، مجاز و تضاد) و کنایه‌های قوی (ترکیبی از استعاره و دیگر آرایه‌ها) درجه‌بندی شد. سخنان پیر هرات اثری شاخص و قوی در این حوزه  است. در مثالِ «بر سر از خجالت گرد داریم» (انصاری،۱۳۷۰: ۲۷) نویسنده با  بهره‌گیری از «بر» و با استفاده از تشبیه معنای ثانویه‌ای به حرف «بر» داده است.

سازه‌بندی‌های کنایی در نثر این دوره، عمدتاً در پایان عبارت و در گروه فعلی قرار دارد. در مثالِ «مأمون واله گشت. دل در باخته بود. جان بر سر دل نهاد» (نظامی، 1327: ۳۵) نهادن پیش از شکل‌گیری کنایه به معنای «قراردادن» در معنای اولیه است که با فراخواندنِ «دل» این معنای تجربی و محسوس محو می‌شود و معنای شناختی جدیدی شکل می‌گیرد. با آمدن «بر»، «سر» و«جان» سازۀ پیچیدۀ کنایی با معنای ثانویه و انتزاعی یعنی «به‌شدت عاشق شدن» پدیدار می‌شود. در مثالِ «پس خواجه بوعلی بیامد و کارد بر کارد مالید و فرونشست» (نظامی‌، 1327: ۱۲۵) معنای اولیه و حسی «کارد بر کارد مالیدن» برخورد چیزی (اسم) بر سطحی‌ست، اما معنای ثانویۀ آن یعنی «تیز کردن چاقو» با کمک حرف اضافۀ «بر» از حروف مؤلفه‌دار ابزاری و با استفاده از ابزار (چاقو) شکل گرفته است.

یکی از راه‌های ساخت کنایه به‌کارگیری اسم اعضای بدن است. میبدی در کشف‌الاسرار ۵۰ درصد از دست، و از زبان و چشم هر کدام ۲۵ درصد برای ساخت کنایه بهره برده است. ۵۰ درصد از کنایه‌های موجود در چهارمقاله که با استفاده از «بر» شکل گرفته، با استعارۀ مصرّحه و۵۰ درصد دیگر با استفاده از استعارۀ مکنیّه ساخته شده است.

استعاره

استعاره بنیادی مقایسه‌ای دارد (راسخ، 1402: 69) و بنا به نظر لنگکر شامل شباهت انتزاعی میان دو حوزه مبدأ و هدف می‌شود (میرزابیگی،1397: 125). در مثالِ «دوستی بر ایشان افکنیت» (نسفی، ۱۳۹۰: ۱۰۴۷) نویسنده دوستی را به دانه‌ای تشبیه کرده است. در عبارت «اسکافی دبیری بود از جمله دبیران آل‌سامان رحمهم الله و آن صناعت نیکو آموخته بود و بر شواهق نیکو رفتی» (نظامی، 1327: ۲۲)، رفتن بر بلندی حالت تجربی، و پیشرفت در هنر نویسندگی معنای انتزاعیِ آن است. همراهی «بر» و «شواهق» کنایه‌ای قوی پدید آورده‌ است. در مثالِ «سالارِ بوزگان ...کار ترکمانان را جان بر میان بست» (بیهقی، 1373: 3/883) عناصر فضای مبدأ سالار، کمربند و ناظر هستند. ناظر می‌تواند بستنِ کمربند به کمر را ببیند. عناصر حوزۀ هدف جان، میان (کمر) و ذهنِ شخص است. در اینجا رابطه میانِ کمربند و جان، و میانِ ناظر و ذهنِ آگاه برقرار شده است.

برابر داده‌های مندرج در جدول 6 تعداد مجازها، استعاره‌ها، و کنایه‌هایی که با نقش بنیادین حرف «بر» در منابع غیرتفسیری شکل گرفته‌اند، بیشتر است. درصدِ عباراتی که «بر» نسبت به کل حروفِ «بر» در ساختِ مجاز، استعاره و کنایه نقش‌آفرینی کرده به ترتیب از این قرار است: مجاز 32.5؛ استعاره 15.5؛ و کنایه 27.8.

جدول 4. درصدِ کارگرفتِ حرف «بر» در ساختِ مجاز، استعاره و کنایه در منابع قرن 4 تا 6

مؤلفه‌ها

تفسیر طبری

قرآن پاک

تفسیر شنقشی

تاج‌التراجم

بخشی از تفسیری کهن

تفسیر کمبریج

بخشی از تفسیر کهن به پارسی

تفسیر نسفی

سورآبادی

روض‌الجنان

کشف‌الاسرار

تاریخ بیهقی

سفرنامه ناصر

قابوس‌نامه

چهار مقاله

سخنان پیر

مجاز

24

14.1

25

33

10

29

12

35.5

14.7

43

23.3

51

70

62.5

21.4

20

استعاره

5.5

28.5

10

11

8

10

9

10.7

13.1

6.5

11.6

16

18

12.1

21.4

40

کنایه

20.3

28.5

37.5

22.2

20

17

28.5

21.4

21.3

32.6

28.3

27

10

12.5

53

40

 

 

جدول5. انواع مجاز در آثار قرن چهارم تا ششم

انواع مجاز

تفسیر طبری

قرآن پاک

تفسیر شنقشی

تاج‌التراجم

بخشی از تفسیری کهن

تفسیر کمبریج

بخشی از تفسیر کهن به پارسی

تفسیر نسفی

سورآبادی

روض‌الجنان

کشف‌الاسرار

تاریخ بیهقی

سفرنامه ناصر

قابوس‌نامه

چهار مقاله

سخنان پیر

کل به جزء

31.2

20

16.6

20

33.3

20

20

 

66.6

38.8

 

 

66.6

50

20

28.5

جزء به کل

31.5

20

16.6

20

33.3

20

20

16.6

25

22.2

30

 

16.6

 

20

28.5

صفت به‌جای موصوف

6.2

20

33.3

20

16.6

60

20

66.6

 

5.5

53.8

30

 

20

20

28.5

حرف به‌جای اسم

6.2

 

16.6

 

16.6

 

 

16.6

 

22.2

 

40

 

 

10

14.2

مکان به‌جای انسان

6.2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انسان به‌جای مکان

6.2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ابزار به‌جای هدف

 

 

 

 

 

 

20

 

 

 

 

30

 

 

 

 

اسم به‌جای اسم

 

20

 

 

 

 

20

 

 

 

 

 

16.6

 

 

 

دست به‌جای قدرت

6.2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محل به‌جای اسم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

20

 

 

مایع به جای مایع (چیز)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

16.6

 

 

 

مضاف‌الیه به‌جای مضاف

 

 

 

20

 

 

 

 

25

 

7.6

 

 

 

10

 

مضاف به‌جای اسم

 

20

 

20

 

 

 

 

 

5.5

 

 

 

20

 

 

امروز به‌جای آینده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

7.6

 

 

 

 

 

ظرف به‌ مظروف

6.2

 

 

 

 

 

 

 

 

5.5

 

 

16.6

 

 

 

جدول 6. مقایسۀ درصد حرف «بر» در ساختِ مجاز، کنایه و استعاره

مقایسه

منابع تفسیری

منابع غیرتفسیری

منابع تفسیری و غیرتفسیری

مجاز

23.9

44.9

32.5

استعاره

11.2

21.4

15.4

کنایه

24.9

28.5

27.8

  1. نتیجه

حرف «بر» در طول زمان دارای دو مقولۀ اسم و حرف بوده که با تغییر مقوله از اسم به حرف«چندمعنایی» شده است. در مقولۀ حرف 45 مؤلفۀ معنایی در آثار مورد بحث از قرن چهارم تا ششم یافته شد. نقش حرف «بر» در مفهوم‌سازی و ساخت مجاز، کنایه و استعاره به حدّی‌ست که تقریباً قابل‌حذف از عبارات نیست. خراسان، هرات و ماوراءالنهر از نواحی مهم در دستوری‌شدگی حرف «بر» به شمار می‌روند. سازه‌بندی‌های شکل‌گرفته در قرن‌های مورد بحث با اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ارتباط دارد. در منابع تفسیری مفهوم‌سازی دینی و انتزاعی بیشتر دیده می‌شود. الگوهای مفهوم‌سازی به دو الگوی ساختی و شناختی تقسیم‌بندی می‌شوند. اسم‌های انتزاعی به همراه «بر» مفاهیم بیشتری خلق می‌کنند. نمابرداری از ویژگی‌های قابل‌توجهِ دستور شناختی در بررسی این آثار بود. فرایند ساخت مفهوم به کمک حرف مذکور در منابع تفسیری بیشتر از منابع غیرتفسیری‌ست. حوزه‌های مکان، مسئولیت‌پذیری، اختصاص دادن، همراهی، عمل، زمان، و نوشتاری از حوزه‌های قابلِ‌ذکر در این پژوهش بود. سفرنامۀ ناصرخسرو، قابوس‌نامه، تاریخ بیهقی و روض‌الجنان از نظر کاربرد مجاز مهم‌تر از دیگر آثار بودند. در منابع مورد بحث 14 نوع مجاز شناسایی و مقوله‌بندی شد. داده‌ها بیان می‌دارند که به ترتیب رابطۀ کل به جزء، جزء به کل،  و صفت به‌جای موصوف در ساختِ مجاز به به کمک حرف«بر» بیشتر از دیگر رابطه‌ها به کار گرفته شده‌اند. نقش حرف «بر» در ساخت مجاز، استعاره و کنایه نسبت به حروف اضافۀ دیگر قابل‌توجه است.

 

[1] .categorization 

[2]. Langacker

[3]. conceptualization

[4]. domain

[5]. grammaticisation

[6]. polysemy

[7]. constituency

[8]. action

[9]. relations temporal

[10]. Vyvyan Evans

[11]. terajector

[12]. landmark

[13]. salience

[14]. dynamics

[15]. metonymy

[16]. Johnson

[17]. proximity

[18]. contiguity

[19]. allusion

[20]. metaphor

[21]. King

[22]. Prominence

[23]. metonymy

[24]. proximity

[25]. contiguity

اسفراینی، شهفوربن طاهر. (1375). تاج‌التراجم فی تفسیر قرآن للاعاجم. تصحیح نجیب مایل هروی و علی‌اکبر الهی خراسانی. تهران: علمی فرهنگی.
انصاری، عبدالله‌بن محمد. (1370). سخنان پیر هرات. به کوشش محمدجواد شریعت. تهران: کتاب‌های جیبی.
بخشی از تفسیری کهن. (1382). به تصحیح محمد روشن. تهران: سمت.
بخشی از تفسیری کهن به پارسی از مؤلفی ناشناخته. (1375). تصحیح مرتضی آیـت‌الله‌زاده، تهران: قبله.
بهرامی خورشیدی، سحر. (1398). دستور شناختی. تهران: سمت.
بیهقی، ابوالفضل محمدبن حسین. (1373). تاریخ بیهقی. به کوشش خلیل خطیب رهبر. تهران: مهتاب.
تفسیر قرآن پاک. (1385). به کوشش علی رواقی. تهران: سمت.  
تفسیر قرآن مجید: نسخۀ محفوظ در کتابخانۀ دانشگاه کمبریج. (1349). تصحیح جلال متینی. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
تفسیری بر عشری از قرآن مجید، نسخه محفوظ در کتابخانه موزه بریتانیا. (1352). تصحیح جلال متینی. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
رازی، ابوالفتوح. (1365). روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن. به تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح. مشهد: آستان قدس رضوی.
راسخ مهند، محمد و رنجبر ضرابی، نفیسه. (1392). «بررسی شبکۀ معنایی حروف اضافۀ «در» و «سر»». پژوهش‌های زبانشناسی تطبیقی، ش5 (بهار و تابستان): 95 – 112.
سورآبادی، عتیق‌بن محمد. (1381). تفسیر سورآبادی. تصحیح علی‌اکبر سعیدی سیرجانی. تهران: فرهنگ  نشر  نو.
طبری، جریربن محمد. (1393). ترجمۀ تفسیر طبری؛ فراهم‌آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی. به تصحیح حبیب یغمائی. تهران: دانشگاه تهران.
عبدالکریمی، سپیده و چنگیزی، احسان. (1398). «چندمعنایی و روند دستوری‌شدگی حرف اضافه «با» بر اساس تحلیل مؤلفه‌ای معنی». جستارهای زبانی، ش 54 (بهمن و اسفند 1398): 285 – 317.
عنصرالمعالی، کیکاوس‌بن اسکندر. (1368). قابوس‌نامه .به اهتمام و تصحیح غلامحسین یوسفی. تهران: علمی فرهنگی. 
گزاره‌ای از بخشی از قرآن کریم: تفسیر شنقشی. (1355). تصحیح محمدجعفر یاحقی. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
گلفام، ارسلان و یوسفی‌راد، فاطمه. (1385). «بررسی حروف اضافۀ مکانی در چارچوب شناختی؛ مطالعۀ موردی: حرف اضافۀ «در/توی». زبان و زبان‌شناسی، س 2 ش 3 (بهار و تابستان): 33 – 46.
مختاری، شهره و رضایی، حدائق. (1392). «بررسی شناختی شبکه معنایی حرف اضافه «با» در زبان فارسی». زبانشناسی و گویش‌های خراسان، س 5 ش 9 (پاییز و زمستان): 73 – 94.
میبدی، رشیدالدین. (1382). کشف الاسرار و عدّة الابرار. به اهتمام علی‌اصغر حکمت. تهران: امیرکبیر. 
میرزابیگی، جهانشاه. (1397). مبانی دستور شناختی. تهران: آگاه.
نبی‌لو، علیرضا. (1402). درآمدی بر دستور زبان شعر فارسی. قم: دانشگاه قم.
نسفی، محمد. (1390). تفسیر نسفی: ترجمه‌ای کهن از قرآن مجید به فارسی موزون و مسجع به ضمیمه آیات. تصحیح عزیزالله جوینی. تهران: سروش.
نظامی، احمدبن عمر. (1327). چهارمقاله با معانی لغات و ترجمه آیات و عبارات عربی. به اهتمام و تصحیح محمد قزوینی. قاهره.