علی اکبر سام خانیانی؛ ایوب بادوام
چکیده
بازنویسی متون کهن ادبی، روشی برای انتقال مفاهیم آنها به خوانندگان امروزی است. ازاینرو، بررسی بازنوشتهها، بهعنوان نمایندۀ متون اصلی، اهمیت زیادی دارد. معمولاً واژگان در هر مقطع زمانی چند مؤلفۀ معنایی خاص دارند که در لغتنامهها کمتر به آنها توجه شده است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، بر آن بود تا واژۀ "شادمانگی" ...
بیشتر
بازنویسی متون کهن ادبی، روشی برای انتقال مفاهیم آنها به خوانندگان امروزی است. ازاینرو، بررسی بازنوشتهها، بهعنوان نمایندۀ متون اصلی، اهمیت زیادی دارد. معمولاً واژگان در هر مقطع زمانی چند مؤلفۀ معنایی خاص دارند که در لغتنامهها کمتر به آنها توجه شده است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، بر آن بود تا واژۀ "شادمانگی" را در کلیلهودمنه و با بهرهگیری از روش مؤلفههای معنایی تحلیل کند و اهمیت آنها را در فهم پیام متن بازگوید و درنهایت چگونگی بازتاب این واژه را در بازنوشتههای معاصر کلیلهودمنه بررسی و نقد نماید. برای نیل به این هدف در گام نخست با تحلیل زنجیرهای که این واژه در متن اصلی به کار رفته است، مؤلفههای معنایی آن مشخص شد. در گام دوم معادل این واژه در بازنوشتههای معاصر استخراج، و با استفاده از فرهنگهای معاصر معانی این معادلها روشن گردید. در گام پایانی معادلهای این واژه نقد و بررسی شد. یافتهها نشان میدهد، واژۀ "شادمانگی" نسبت به مؤلفههای [+ماندگاری]، [+وابستهبه یک اتفاق بهیادماندنی] و [+تجدیدشونده بعد از هر بار اندیشیدن بدان] نشاندار است؛ اما معادلهای آن در متن بازنوشته، («خوش»، «خوشحال»، «شاد»، «مشعوف») نسبت به این مؤلفهها خنثی است. به نظر میرسد یکی از موانع قابلتوجه برای انتقال پیام متن اصلی، برگردان این نوع واژگان با مؤلفههای ویژه در بازنوشتههای کلیلهودمنه است.
فاطمه الهامی؛ شهلا خلیل اللهی؛ خالق گری
چکیده
یکی از مفاهیم مهم مطرح در حیطۀ نقد ادبی معاصر را باید ادبیات زنانه بهشمار آورد. در پی جنبش زنان برای نیل به حقوقی مساوی با مردان، نوشتار زنانه بهعنوان بخشی از نقد فمنیستی در میانۀ قرن بیستم به وجود آمد. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده، نوشتار زنانه در دو رمان بازی آخر بانو از بلقیس سلیمانی و او یک زن از چیستا یثربی بررسی ...
بیشتر
یکی از مفاهیم مهم مطرح در حیطۀ نقد ادبی معاصر را باید ادبیات زنانه بهشمار آورد. در پی جنبش زنان برای نیل به حقوقی مساوی با مردان، نوشتار زنانه بهعنوان بخشی از نقد فمنیستی در میانۀ قرن بیستم به وجود آمد. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده، نوشتار زنانه در دو رمان بازی آخر بانو از بلقیس سلیمانی و او یک زن از چیستا یثربی بررسی و تحلیل شده است تا به این پرسشها پاسخ داده شود که الگوهای نوشتار زنانه در این دو رمان تا چه میزان قابل بازنمایی هستند و در این حوزه این دو رمان چه شباهتها و چه تفاوتهایی دارند. در آثار مورد نظر این نکته حاصل گردید که زبان شخصیتها تحت تأثیر جنسیت نویسنده است و معیارهای زبان زنانه در مقایسه با زبان مردانه، با فراوانی بیشتری تکرار شدهاند. بهکارگیری زبان خاص زنانه در این رمانها تا حدود زیادی منطبق با نظریات زبانشناسان است. تحلیل آماری هر یک از مشخصهها نشان داد که بلقیس سلیمانی و چیستا یثربی در زمینۀ استفاده از لایههای واژگانی، لایۀ نحوی و لایۀ محتوایی عملکردی مناسب و بهجا داشتهاند. خصوصیات نوشتار زنانه در دو اثر بازی آخر بانو و او یک زن، سبک نوشتاری زنانه را از سبک مردانه جدا میسازد. لایۀ واژگانی در رمان بازی آخر بانو با ۶۲ درصد و در رمان او یک زن با ۸۲ درصد بالاترین بسامد را در بین سایر لایههای مورد نظر دارد.
مصطفی شهیدی تبار؛ حسین پورقاسمیان
چکیده
در مقالۀ حاضر تأثیر اقلیم بر مفهومسازی در شعر بررسی تطبیقی میشود. بدین منظور استعارههای مفهومی «آه و ناله» در زبانهای فارسی، ترکی و انگلیسی استخراج، و با استفاده از استعارۀ شناختی لیکاف (۱۹۸۰) تحلیل شد. پیکرۀ زبانی پژوهش حاضر منتخبی از اشعار حافظ، سعدی و عطار در زبان فارسی؛ شهریار، فضولی و واحد در زبان ترکی؛ و شکسپیر، ...
بیشتر
در مقالۀ حاضر تأثیر اقلیم بر مفهومسازی در شعر بررسی تطبیقی میشود. بدین منظور استعارههای مفهومی «آه و ناله» در زبانهای فارسی، ترکی و انگلیسی استخراج، و با استفاده از استعارۀ شناختی لیکاف (۱۹۸۰) تحلیل شد. پیکرۀ زبانی پژوهش حاضر منتخبی از اشعار حافظ، سعدی و عطار در زبان فارسی؛ شهریار، فضولی و واحد در زبان ترکی؛ و شکسپیر، اسپنسر و جان دان در زبان انگلیسیست. نتایج مطالعه نشان داد که تأثیر اقلیم بر شعر امری زبانمحور نیست بلکه موضوعی بینزبانی است. "آه" در ادبیات فارسی «آتش»، در انگلیسی «باد»، و در ترکی «نسیم/آتش» است. با آه فارسی عاشق آتش میافروزد و معشوق را در این آتش میسوزاند. همچنین، آه و به تبع آن آتش در فارسی ویژگی "بیرونی" دارد؛ ازاینروست که آتشِ آه عاشق دامن معشوق را گرفته و از وی انتقام میگیرد. در مقابل، در ادبیات انگلیسی آه از جنس آب/باد است و عاشق سیل و گاه طوفان به راه میاندازد و معشوق در سیل آه عاشق غرق میشود. همچنین، باد و آب تولیدشده از آه در انگلیسی ویژگی «درونی» دارد و به دامن معشوق نمیرسد. بنابراین، آههای فارسی آتشین، خشک، سوزاننده و بسیار مؤثرند ولی آههای انگلیسی نمناک و توأم با اشکاند که باعث ایجاد طوفان در دریا میشوند. این خصوصیت منطبق بر اقلیم کشورهای ایران و انگلستان است. همین مسئله در زبان ترکی نیز صدق میکند، با این تفاوت که ادبیات ترکی راهی میانه در پیش میگیرد. آه ترکی گاه ملایم مانند نسیم است و گاه آتشین؛ نه نسیمش طوفان به راه میاندازد و نه آتشش افلاک و کواکب را میسوزاند. از دیگر نکات مهم زمان آه کشیدن شاعر است. در اشعار فارسی و ترکی آه در شب و سحر کشیده میشود اما در زبان انگلیسی زمان خاصی ندارد. شاید بتوان دلیل این کار را در باورها و اعتقادات دینی شعرا جستجو نمود.
محمد امین زمان وزیری
چکیده
نثر ادبی فارسی جریانی مستقل از حوزۀ شعر فارسی است که علاوه بر رسالت هنری و اجتماعی روشن، نظام زیباییشناختی مستقلی نیز داشته؛ و در ادبیات کلاسیک ایران عموماً تحتِ شعاع اقتدار هنری و فرهنگی شعر قرار گرفته؛ و در بلاغت گذشته ظرافتها و موازین زیباییشناسانۀ آن کمتر بررسی شدهاست. این کمتوجهی تا حدی بوده که حتی تعریفی روشن ...
بیشتر
نثر ادبی فارسی جریانی مستقل از حوزۀ شعر فارسی است که علاوه بر رسالت هنری و اجتماعی روشن، نظام زیباییشناختی مستقلی نیز داشته؛ و در ادبیات کلاسیک ایران عموماً تحتِ شعاع اقتدار هنری و فرهنگی شعر قرار گرفته؛ و در بلاغت گذشته ظرافتها و موازین زیباییشناسانۀ آن کمتر بررسی شدهاست. این کمتوجهی تا حدی بوده که حتی تعریفی روشن و موردقبول عموم جامعۀ ادبی از نثر ادبی فارسی و آثار منثور ادبی در دست نیست. این شیوۀ بیان از سویی مهمترین حامل اندیشه و عامل اصلی انتقال مفاهیم دینی، فلسفی، سیاسی، تاریخی و جز اینها بودهاست و از سوی دیگر، رسالت مهم روایتگری و قصهگویی را بیش از شعر بر عهده داشته و دارد. بنابراین تعریف چارچوبها و شناخت تواناییهای خاص آن در ایجاد ادبیّت و در نتیجه تأثیرگذاری بر مخاطب، اهمیت فراوانی دارد. به نظر میرسد "معانی نحو" به عنوان کاملترین ابزار بلاغی در کنار کاربرد متعادل هنرسازههای بیانی و بدیعی و نیز شناخت بوطیقای روایت که مستقل از بلاغت مرسوم است، میتواند رمزگشای کشف زیبایی متون کهن ادبیات فارسی باشد؛ متونی که هنوز وجه ممیز ادبیّت آنها در مقابل شعر و زیبایی داستان معاصر شناخته نشدهاست. فرض ما این است که از رهگذر ترکیب «ادب بلاغی و ادب روایی» میتوان به معیاری قابلاعتنا برای سنجش ادبیّت نثر کهن رسید. در این پژوهش بنیادی کوشیدهایم به روش کتابخانهای با تحلیل سه نمونه از متون نثر فارسی با استفاده از ابزار بلاغت و روایت، به سنجۀ قابل اتکایی برای تشخیص متن منثور ادبی از متن منثور غیرادبی دست یابیم. بر اساس یافته ها، نثر سیرالملوک از هر دو منظر بلاغت و روایت ادبی است؛ تاریخ سیستان (هم در بخش نخست و هم در بخش پایانی) روایتی ادبی دارد اما بلاغت غلبۀ چندانی ندارد و نمیتوان آن را ادبیـبلاغی نامید. نثر زبان و تفکر نیز نه از منظر بلاغت و نه از منظر روایت ادبی شمرده نمیشود.
حسن دهقانی پور
چکیده
حروف از اجزای مهم زبان هستند که از منظر زبانشناسی و دستور زبان مطالعات متعددی روی آنها انجام شده است. با این حال، بررسی حروف بهعنوان مقوله، جایگاه آنها در سازه بندیهای زبانی، حوزهها و مؤلفههای معنایی و علل شکلگیری این مؤلفهها، نقشی که در سازههای زبانی و آفرینشهای ادبی ایفا میکنند بهویژه تأثیرگذاری و جایگاه ...
بیشتر
حروف از اجزای مهم زبان هستند که از منظر زبانشناسی و دستور زبان مطالعات متعددی روی آنها انجام شده است. با این حال، بررسی حروف بهعنوان مقوله، جایگاه آنها در سازه بندیهای زبانی، حوزهها و مؤلفههای معنایی و علل شکلگیری این مؤلفهها، نقشی که در سازههای زبانی و آفرینشهای ادبی ایفا میکنند بهویژه تأثیرگذاری و جایگاه آنها در ساخت کنایه، مجاز و استعاره همچنان از خلأهای پژوهشیست بهویژه در نثرهای کهن فارسی. در مطالعهای که روی 11 اثر تفسیری و 4 اثرغیرتفسیری از قرن چهارم تا ششم قمری صورت گرفت، هزاران نمونه از کاربردهای گوناگون حروف استخراج گردید. پس از شناسایی 340 حرف فارسی، حرف اضافۀ «بر» به دلیل اهمیت آن در ساخت مؤلفههای معنایی و آرایههای ادبی انتخاب گردید. در این پژوهش که به روش توصیفیـتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای انجام شد، تلاش گردید با توجه به دادههای آماری و با تکیه بر مبانی دستورِ شناختی به مؤلفههای معنایی «بر»، نوع تأثیرگذاری آن، جایگاهش در سازهبندیهای زبانی، چگونگی شکلگیری حوزهها و مؤلفههای معنایی از جنبههای مختلف،کاربرد و نقشش در شکلگیری آرایههای ادبی و ایجاد معانی ثانویه بهویژه در ساخت کنایه، مجاز و استعاره پرداخته شود. شناسایی 45 مؤلفۀ معنایی حرف «بر»، خاستگاه هر کدام از مؤلفهها و بیان حوزههای آن، و همچنین نقششان در ایجاد کنایه، استعاره، تشبیه، و معانی ثانویه از جنبه های نوآورانۀ پژوهش حاضر است.
علی حسن نژاد
چکیده
زبان بهعنوان مهمترین مادۀ ادبیات و اساسیترین وسیلۀ ارتباط، نقش انکارناپذیری در خلق آثار ادبی دارد. شاعران و نویسندگان برای بهرهگیری از قدرت زبان و غنای اثر ادبی از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند که هنجارگریزی معنایی یکی از آنهاست که بهرهگیری از آن در نثر، جلوهگری و شعرگونگی را بهدنبال خواهد داشت. با توجه به ...
بیشتر
زبان بهعنوان مهمترین مادۀ ادبیات و اساسیترین وسیلۀ ارتباط، نقش انکارناپذیری در خلق آثار ادبی دارد. شاعران و نویسندگان برای بهرهگیری از قدرت زبان و غنای اثر ادبی از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند که هنجارگریزی معنایی یکی از آنهاست که بهرهگیری از آن در نثر، جلوهگری و شعرگونگی را بهدنبال خواهد داشت. با توجه به کاربرد زیادِ عناصر خیالانگیزی در کلیله و دمنۀ نصرالله منشی بررسی شیوههای هنجارگریزی معنایی در این اثر در شناخت اسلوب زبانی و ادبی نثر قرن ششم اهمیت ویژهای دارد که تاکنون به آن توجه شایانی نشده است. در این پژوهش با بهرهگیری از شیوۀ توصیفی- تحلیلی و نیز مطالعات کتابخانهای، ضمن تکیه بر الگوی ارائهشده توسط فرزان سجودی برای دستهبندی انواع هنجارگریزی معنایی، نخست به هنجارگریزی معنایی تعریف، و انواع آن توضیح داده شد، سپس بسامد تکتک آنها از کلیله و دمنه استخراج گردید. نتایج پژوهش حاضر بیانگر آن است که نصرالله منشی برای خیالانگیزی بیشتر و استفادۀ بهتر از زبان، از هنجارگریزی معنایی بهره گرفته است. هنجارگریزی معنایی به روش انسانپنداری بیشتر بهکار رفته و بسامد آن در قیاس با انواع دیگر هنجارگریزی معنایی بیشتر است که در واقع یکی از ویژگیهای سبکی کلیله و دمنه به شمار میرود. نصرالله منشی به همۀ حیوانات که شخصیتهای اصلی داستانها هستند، مشخصهها و ویژگیهای انسانی بخشیده است و این موضوع میتواند در مطالعات سبکشناسانۀ این اثر و مقایسۀ آن با سایر آثار همدورهاش مورد توجه قرار گیرد.