نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کاندیدای دکتری زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران

2 دانشیار گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران

چکیده

پژوهش حاضر با بررسی ماهیت اختیاری خروج سازه‌هایی چون بند موصولی و گروه حرف اضافه‌ای که در نقش توصیف‌کنندۀ هسته اسمی ظاهر می‌شوند، به مطالعۀ این عوامل در دورۀ رشد و تکوین زبان فارسی و تأثیر آن بر زبان ادبی آثار این دوره پرداخته است. به این منظور، با نمونه‌گیری تصادفی نظام‌مند از ۱۲ اثر این دوره، بخش‌هایی به تعداد ۱۲۰,۰۰۰ واژه بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که بیش‌ترین سازۀ خروج‌یافته در دورۀ رشد و تکوین فارسی نو متعلق به بند موصولی است، بعد از آن گروه حرف اضافه‌ای قرار دارد. هم‌چنین با تقسیم این دوره از حیات زبان فارسی به دو زیربخش سبک‌شناختی نثر مُرسل و نثر فنی، مشاهده شد که تفاوت معناداری میان فراوانی و وزن دستوری سازه‌های خروج‌یافته در این دو دوره وجود دارد. فراوانی خروج سازه در دورۀ نثر مرسل بیشتر و در دورۀ نثر فنی به شکل معناداری کمتر است. براساس تحلیل‌های سبک‌شناختی در نثر مرسل که نثری ساده، نزدیک به زبان روایی با جملاتی کوتاه و پردازش آسان است، میزان خروج سازه که پردازش متن را تسهیل می‌کند، بالاتر بوده است. در مقابل، نثر فنی که پیچیده و دیریاب، با جملات بلند و درهم تنیده است، میزان خروج سازه‌های کمتری دارد. ازاین‌رو، همسویی معنادار فراوانی خروج سازه‌ها با مطالعات سبک‌شناسی پیشین، نشان‌دهندۀ آن است که معیار نحوی خروج سازه‌ها می‌تواند شاخصی باشد در کنار سایر معیارهای معمول، و در مطالعات سبک‌شناسی نثر فارسی به کار گرفته شود.

کلیدواژه‌ها

. مقدمه

زبان فارسی یکی از شاخه‌های زبان هندو اروپایی است که مانند بسیاری از زبان‌های زندۀ دنیا در دوران حیات خود تحولات گوناگونی را از سر گذرانده است و به‌طور کلی به سه دورۀ فارسی باستان، فارسی میانه، و فارسی نو تقسیم می‌شود. از میان ادوار یادشده، دورۀ اخیر که با نام "فارسی نو" شناخته می‌شود و از قرن چهارم تا قرن چهاردهم (اکنون) را دربرمی‌گیرد، دارای میراث گران‌بهایی از منابع مکتوب  است که به دو شکل نظم و نثر در اختیار علاقه‌مندان این حوزه قرار دارد. مطالعه و بررسی تحولات گوناگون این زبان در دورۀ یادشده هم به حفظ و نگهداری این گنجینۀ زبانی کمک شایانی می‌نماید؛ و هم زمینه‌ساز شناخت بیشتر و بهتر این زبان می‌گردد. این پژوهش با تأکید بر اهمیت مطالعۀ تغییرات زبانی، قصد دارد با بررسی سازه‌های اختیاری فارسی مانند "بند موصولی" و "گروه حرف‌اضافه‌ای" الگوهای رواج و تغییر رفتار این سازه‌ها را در دورۀ رشد و تکوین فارسی نو بشناسد.

طبق نظر ناتل خانلری (1365: 1/357) این دوره از شروع شکل‌گیری فارسی نو در قرن سوم هجری تا قرن هفتم هجری را شامل می‌شود؛ دوره‌ای که فارسی نو آغاز به حیات کرده و تحولات متعددی را در جنبه‌های آوایی، ساخت‌ واژه، و نحوی پشت سر گذاشته است. با وجود این تنوع زبانی، متون باقی‌مانده از این دوره به دو زیرمجموعۀ سبک‌شناختی عمده تقسیم می‌شوند: متون نثر مرسل و متون نثر فنی. متون نثر مرسل به قرون چهارم و پنجم هجری تعلق دارند و متون نثر فنی در قرن‌های ششم و هفتم هجری نوشته شده‌اند. در تمایز نثر مرسل و فنی، پژوهشگران ویژگی‌های متعددی را برشمرده‌اند که از جملۀ آن‌ها صفا (1363) اطناب و کاربرد عبارت‌های طولانی‌تر و مفصل‌تر در نثر فنی را نام می‌برد. همان‌طور که در ادامه به‌تفصیل خواهد آمد، یکی از عواملی که در طولانی‌تر و پیچیده‌تر شدن عبارات نقش دارد، کارگرفتِ بندهای وابسته با هدف ارائۀ توصیفات و توضیحات بیشتر در درون جملات است. یکی از دلایل حضور این ویژگی در آثار نثر آن است که نویسندگان این دوره بر خلاف پیشینیان خود، زبان را فقط ابزاری برای انتقال معنا نمی‌دانستند و در تولید متن به عواملی چون خلق زیبایی، ابداع مفاهیم پیچیده، و ایجاد تصاویر گوناگون از طریق ارائۀ توصیفات مختلف نظر داشته‌اند. این عوامل بعدها از ویژگی‌های زبان ادبی شناخته شد و تا قرن‌ها بعد کم‌وبیش تسلط خود را بر نثر فارسی ادامه داد.

پژوهش حاضر با در نظر گرفتن اهمیت دورۀ رشد و تکوین زیان فارسی و نقش آن در درک روند تغییرات زبانی، و با تکیه بر معیار نحوی خروج سازه‌های اختیاری بر درک و شناخت سبک‌شناختی آثار این دوره متمرکز است. هدف آن بررسی منابع نثر فارسی دورۀ رشد و تکوین از منظر عواملی چون خروج و بسامد سازه‌ها و الگوهای تغییرات رفتاری آن‌ها و تحلیل تأثیر این عوامل بر زبان ادبی این آثار است. ازاین‌رو، این تحقیق به دنبال پاسخ به پرسش‌های زیر است:

  1. ظهور و بروز سازه‌های خروج‌یافته در دورۀ رشد و تکوین فارسی نو چگونه است؟
  2. چه ارتباطی میان رفتار سازه‌های "بند موصولی" و "گروه حرف اضافه" و خروج آن‌ها از جایگاه اصلی، و شاخص‌های سبکی نثر مرسل و فنی وجود دارد؟
  3. ملاحظات نظری و پیشینۀ پژوهش

دورۀ فارسی باستان طبق تعریف ابوالقاسمی از سال 1000 پیش از میلاد (زمان ورود ایرانیان به فلات ایران) تا سال 331 پیش از میلاد (زمان سقوط هخامنشیان) است (1373: 14). پس از این دوره، از زمان قتل داریوش سوم تا روی کار آمدن یعقوب لیث صفاری در سال 867 میلادی، دورۀ فارسی میانه آغاز می‌شود که در آن گونه‌های مختلف فارسی در نقاط مختلف جغرافیایی و زمانی رایج بودند. با پایان دورۀ میانه، فارسی دری به عنوان گونه‌ای رسمی‌تر از سایر انواع فارسی شناخته شد و دورۀ فارسی نو آغاز شد. این دوره که از سال 867 میلادی شروع شده و تا امروز ادامه دارد، بیش از 1150 سال قدمت دارد (همان: 123). در این دورۀ طولانی، اگرچه گاهی رونق فارسی دری کاهش یافت یا به حاشیه رانده شد، اما به حیات خود ادامه داد و اکنون گنجینه‌ای از متون نظم و نثر در موضوعات مختلف علمی، ادبی، عرفانی، مذهبی و اداری از آن زبان بر جای است. بااین‌حال، وضعیت فارسی نو در این بازۀ زمانی یکسان نبوده است. از زمان روی کار آمدن یعقوب لیث صفاری، فارسی دری کم‌وبیش زبان رسمی شناخته شد، اما حدود چهار قرن طول کشید (اوایل قرن چهارم تا قرن هفتم هجری) تا جایگاه خود را به‌عنوان زبان رسمی در میان اقشار مختلف درباریان، ادیبان، شعرا و نویسندگان تثبیت کند (ناتل خانلری، 1365: 1/ 357).

در کنار نگاه کلان خانلری به فارسی نو و تقسیم آن به سه دورۀ اصلی رشد و تکوین، فارسی مَدرَسی، و فارسی اخیر، نگاه‌ها و منظرهای مختلف دیگری نیز وجود دارد. برای مثال شمیسا (1396) با نگاهی سبک‌شناختی متون فارسی نو را به دوره‌های کوتاه‌تری تقسیم می‌کند که عبارت‌اند از: 1. دورۀ نثر مرسل یا خراسانی (قرن چهارم و پنجم هجری)؛ 2. دورۀ نثر فنی (قرن ششم و هفتم هجری)؛ 3. دوران نثر تلفیقی (قرن هشتم تا انتهای قرن نهم و دورۀ صفویه)؛ 4. زمانۀ نثر غیرفصیح (قرن دهم و صفویه تا انتهای قرن یازدهم)؛ 5. نثر بازگشت (قرن دوازدهم و قاجار تا انتهای قرن سیزدهم و مشروطه)؛ و 6. نثر معاصر (از مشروطه تا کنون). پژوهش حاضر با تمرکز بر نثر دورۀ رشد و تکوین فارسی، به مطالعۀ آن دسته از متون این دوره می‌پردازد که طبق تقسیم‌بندی شمیسا (1396) و شاخص‌های سبک‌شناختی، به متون نثر مرسل و نثر فنی شهرت دارند.

سازه‌های تحلیل‌شده در پژوهش حاضر تا کنون از جنبه‌های متنوعی بررسی شده‌اند. ملینسون و بلیک[1] (1974) بند موصولی[2] را جملۀ وابسته‌ای تعریف می‌کنند که به توصیف یک سازه در جملۀ مستقل می‌پردازد. این توصیف ممکن است شامل تعریف، مشخص‌کردن کیفیت، یا متمایزکردن یک هستۀ اسمی باشد. بند موصولی معمولاً با استفاده از یک نشان‌دهنده یا ضمیر موصولی معرفی می‌شود، اما در زبان فارسی فقط با حرف موصولی "که" وارد جمله می‌شود و به دلیل نبودِ ضمیر موصولی، فارسی فاقد حالت دوم معرفی بند موصولی است. از سوی دیگر، اندروز[3] (1975) هر سازه‌ای که از نظر معنایی ساختاری شبیه بند موصولی داشته باشد را "بند وابسته" می‌داند. به زعم او، چنین سازه‌ای زمانی بند وابسته محسوب می‌شود که به توصیف یک سازۀ بیرونی بپردازد و از طریق سازه‌ای با معنایی نزدیک به مرجع خود ارتباط برقرار کند. گیون[4] (2001) نیز بند موصولی را بندی وابسته می‌داند که اطلاعات مربوط به یکی از عناصر جملۀ پایه را ارائه می‌دهد طوری‌که آن عنصر هستۀ بند موصولی به شمار می‌رود و بند موصولی در نقش توصیف‌گر آن عمل می‌کند.

به‌طورکلی بند موصولی می‌تواند در جایگاه اصلی خود، در مجاورت هستۀ اسمی که توصیف می‌‌نماید باقی بماند، یا طی فرایند "خروج بند" به جایگاه پس از فعل منتقل شود. جملۀ 1 نمونۀ آن دسته از بندهای موصولی است که با نام "بند موصولی کانونی"[5] شناخته می‌شوند. این نوع بند خروج نیافته و در جایگاه کانونی خود در مجاورت اسم هسته قرار دارد.

  • این تدبیرها که در پیش داشت همه بر وی تباه شد (بیهقی، 1403: 13)

در مقابل در جملۀ 2 بند موصولی از جایگاه بی‌نشان خود در مجاورت گروه اسمی "آن نواحی" خروج یافته و پس از فعل جمله ظاهر شده است.

  • گروهی زنان در آن نواحی بودند که ابراهیم علیه‌السّلام آنجا فرود آمده بود (طبری، 1356: 1625)

در تحلیل دلایل و نیز اثر پردازشی این نوع بند موصولی که به بند موصولی خروج یافته[6] موسوم است، دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده است. خروج بند موصولی فرایندی اختیاری است و تأثیری بر دستوری‌بودن جمله ندارد. به همین دلیل، تحلیل دلایل حرکت این بند همیشه مورد توجه بوده است. برای مثال، گوبل[7] (2013) این فرایند را اختیاری می‌داند و معتقد است نمی‌توان آن را با یک انگیزۀ خاص توضیح داد. او اشاره می‌کند که عوامل متعددی مانند ساخت اطلاعی جمله و حتی عوامل آوایی در فعال‌سازی خروج این بند نقش دارند.

در مقابل، هاوکینز[8] (1994) وزن دستوری را عامل مؤثری بر وقوع یا عدم‌وقوع فرایند خروج معرفی کرده است. وی با تعریف "حوزۀ ساخت سازه‌ای"[9] به صورت فاصله بین عناصر بلافصل جمله تا هستۀ آخرین سازه بلافصل فعل، حرکت سازه‌های طولانی به انتهای بند را عامل مؤثری در کاهش این حوزه معرفی می‌نماید و چنین رخدادی را عاملی مؤثر در پردازش بهتر متن توسط شنونده یا خواننده می‌داند. فرانسیس[10] (2010) نیز خروج بند موصولی را عاملی مؤثر در تسهیل پردازش متن می‌داند. از منظر نقش‌گرایی نیز بند موصولی و فرایند خروج آن از منظر عوامل گفتمانی و نقشی مورد توجه قرار گرفته است که می‌توانند بر خروج سازه مؤثر واقع شوند. در این حوزه افرادی چون روچمونت و کالیگور[11](1990) با بررسی بندهای موصولی انگلیسی و فرایند خروج آن، نقش ساخت اطلاعی در وقوع فرایند خروج را برجسته می‌دانند.

در کنار بند موصولی، سازۀ دیگری که می‌تواند در جایگاه توصیف‌کنندۀ گروه اسمی ایفای نقش نماید، گروه حرف اضافه‌ای است. مشکوة‌الدینی گروه حرف اضافه‌ای را گروهی معرفی می‌کند که از یک حرف اضافه  و یک گروه اسمی به‌عنوان وابستۀ آن تشکیل شده است (1377: 221). به لحاظ عملکردی، قریب و همکاران (1373: 234) حرف اضافه را کلمه‌ای می‌دانند که نسبت میان دو کلمه را برقرار می‌کند و کلمۀ بعد از خود را متمم قرار می‌دهد به شکلی که معنای کلمۀ اول بدون کلمۀ دوم ناتمام باشد. این گروه حرف اضافه‌ای هم می‌تواند در نقش توصیف‌کنندۀ اسم عمل نماید. برای مثال در جملۀ 3 گروه حرف اضافه‌ای "از نور" در توصیف هستۀ اسمی "خوان" عمل کرده و بلافاصله پس از آن ظاهر شده است.

  • چون شب آدینه شود حق تعالی خوانی از نور به دست فرشتگان آسمانی بفرستد (حکیم سمرقندی، 1347: 68).

در مقابل در جملۀ  4 گروه حرف اضافه‌ای "از مهاجران" که به توصیف و مشخص‌کردن گروه اسمی "مردی" می‌پردازد از جایگاه کانونی خود خارج شده و پس از فعل جمله ظاهر شده است.

  • رسول علیه‌السلام بر جماعت بگذشت، مردی را دید از مهاجران (حکیم سمرقندی، 1347: 216).

همسو با بند موصولی خروج‌یافته، این دست گروه‌های حرف اضافه‌ای با نام "گروه حرف اضافه‌ای خروج‌یافته"[12] شناخته می‌شوند.

  1. پیشینۀ پژوهش در فارسی

عوامل مؤثر بر حرکت سازه‌ها به‌ویژه خروج بند موصولی در فارسی تا کنون از سه منظر صورت‌گرایی، نقش‌گرایی و شناختی مورد مطالعه قرار گرفته است. برخی از پژوهش‌هایی که بند موصولی را از منظر صورت‌گرایی موردتوجه قرار داده‌اند، بر ساخت نحویِ بند تمرکز داشته و به شرح و تحلیل آن پرداخته‌اند. برای نمونه در پژوهش زاهدی و همکاران (1391) بند موصولی فارسی از منظر دستور حاکمیت و مرجع‌گزینی مورد مطالعه قرار گرفته و دلایل دستوری یا نادستوری‌بودن خروج برخی بندهای موصولی تبیین شده است. محمودی (1394) در پژوهش خود به تبیین نحوی بندهای موصولی و متممی در زبان فارسی پرداخته، و درصدد شناسایی و تعریف ابزارهای صوری‌ای برآمده است که می‌تواند در زمینۀ شناسایی بندهای موصولی کمک‌کننده باشد.

از منظر نقش‌گرایی نیز بند موصولی و فرایند خروج آن موردتوجه بوده است. آزموده و همکاران (1396) به اهدافی چون "ایجاد تقابل" و "پردازش آسان" به عنوان پیامدهای جابه‌جایی بند موصولی اشاره می‌کنند. راسخ‌مهند و همکاران (1391) نیز به بررسی اثر "طول بند موصولی" و نسبت آن با بند اصلی در فارسی معاصر پرداخته‌اند و تأثیر این عوامل را بر خروج بند موصولی مطالعه کرده‌اند.

بند موصولی فارسی از منظر شناختی نیز مورد توجه و مطالعه بوده است: بهرامی‌خورشید (1399) در پژوهش خود مفهوم‌سازی ذهنی بند موصولی فارسی را از دیدگاه شناختی تحلیل کرده است؛ آژیده و نغزگوی کهن (1402) نیز در مطالعه‌ای به «بررسی طرحواره‌های ساخت موصولی در زبان فارسی با رویکرد پیکره‌بنیاد» پرداختند و نشان دادند که سخن‌گویان فارسی ترکیب‌بندی‌های معنایی و نحوی معینی از ساخت موصولی را در موقعیت‌های مختلف به کار می‌برند.

در کنار مطالعۀ بند موصولی در متون فارسی معاصر رفتار بند موصولی، عوامل مؤثر در خروج آن، و ویژگی‌های این بند در متون تاریخی نیز موضوع چند پژوهش بوده است: مولایی کوهبنانی و همکاران (1394) خروج بند موصولی در تاریخ بیهقی را از منظر نقش‌گرایی مورد توجه قرار داده‌اند؛ میزبان و همکاران (1401و1402) خروج بند موصولی در متون تاریخی‌ شامل سفرنامۀ ناصر خسرو قبادیانی و خطای‌نامه را برسی کرده‌اند. 

گروه حرف‌اضافه‌ای نیز موضوع چند پژوهش بوده است. عمده پژوهش‌های این حوزه در خصوص ویژگی‌های نحوی و معنایی حروف اضافه فارسی است که از جملۀ آن‌ها می‌توان به پژوهش‌های یوسفیان و مرادی (1394) با عنوان «بررسی معنایی و دسته‌بندی حروف اضافه زبان فارسی بر ‌پایۀ نظریۀ لیبر»؛ ایزدی و همکاران (1401) در خصوص تأثیر وزن دستوری بر پسایندسازی در زبان فارسی؛ نیسانی و رضایی (1396) در خصوص ساخت لایه‌ای قید و ترتیب آن در زبان فارسی؛ و نیز دسته‌بندی و شناسایی بندهای متممی فارسی در مطالعۀ پژوهشگرانی چون پیروز (1400) اشاره کرد.

از منظر سبک‌شناسی نیز خروج یا عدم‌خروج بندهای موصولی و دیگر سازه‌های اختیاری جمله به اَشکال مختلفی قابل تحلیل است. شفاعی (1363) با تأکید بر پیچیدگی جمله‌های مرکب در برابر جملات ساده، می‌گوید:«جملۀ مرکب بدون کمترین تردیدی، محصول پیشرفت تفکر بشری است». وجود بند موصولی در درون جمله موجب شکل‌گیری یک جملۀ مرکب و پیچیده می‌شود، مشخصه‌ای که در متون دورۀ نثر مرسل کمتر به چشم می‌خورد و در مقابل در نثرهای فنی پررنگ‌تر است. زیرا در اساس نثر مرسل به عنوان شکل مکتوب زبان، در پی تحقق هدف غایی خود و انتقال معنا در ساده‌ترین شکل ممکن و به دور از پیچیدگی است و صرفاً به قصد انتقال محتوا و خبر نوشته می‌شود (شمیسا، 1369)؛ در مقابل نثر فنی نثری است که در آن ادبیّت زبان به اندازۀ انتقال معنی اهمیت دارد و حتی گاه بر آن رجحان می‌یابد (خطیبی،1390). در این نوع نثر (بر خلاف نثر مرسل) نویسنده در پی تسهیل کلام و انتقال معنا نیست و نمایش چیره‌دستی خویش را در قالب به‌کارگیری انواع آرایه‌های ادبی و استخدام عبارات پیچیده نوعی هنر می‌داند. در چنین بستری است که هم ظهور انواع سازه‌های اختیاری مانند صفت‌ها و بندهای موصولی رواج می‌یابند و هم میل نویسنده به خروج این سازه‌ها جهت تسهیل متن کاهش می‌یابد. زیبایی‌شناسی و هنرنمایی وی در ارائۀ جملات متوالی و تودرتو است که نشان از مهارت و تسلط وی بر متن دارد.

  1. روش پژوهش

در پژوهش حاضر با توجه به ماهیت تاریخی‌–‌سبک‌شناختی، دورۀ رشد و تکوین زبان فارسی نو انتخاب گردید و به شیوۀ توصیفی- تحلیلی از میان منابع به‌جامانده از این دوره (نظم و نثر) فقط متون نثر بررسی شده است؛ زیرا نظم بیش از نثر از زبان گفتار و الگوهای سخن گفتن مردم کوچه و بازار فاصله می‌گیرد، به‌ویژه آنکه نثر فارسی نو در دوران اولیه (دورۀ مرسل) بسیار به زبان گفتار مردم نزدیک و از آرایه‌ها و پیرایه‌های ادبی رایج در دوران بعدی خود به دور بوده است (شمیسا، 1396: 23). این در حالی است که در دورۀ نثر فنی که به قرن ششم و هفتم اطلاق می‌گردد شاهد تحولاتی در شیوۀ نگارش فارسی هستیم. بر این اساس با تکیه بر دیدگاه افرادی چون شمیسا (1396) و صفا (1363)، جهت اجتناب از سوگیری بر اساس ویژگی‌های سبکی نویسنده، از هر قرن  سه اثر از سه نویسندۀ مختلف که دارای نثر روایی باشد، به شرح جدول 1 انتخاب، و از متن هر کدام بخش‌هایی شامل دست‌کم 10000 واژه به شکل تصادفی انتخاب و تحلیل شد.

جدول 1. معرفی منابع مورد پژوهش

دوره

قرن

نام اثر

نویسنده/ اسم اختصاری

 

 

نثر مرسل

چهارم

 

بخشی از تفسیری کهن به پارسی/ تفسیر قرآن پاک

ناشناس

تفسیر طبری

محمدبن جریر طبری / طبری

سواد اعظم

ابوالقاسم اسحاق‌بن‌ محمد‌بن‌ اسماعیل‌بن‌ ابراهیم‌بن ‌زید سمرقندی / حکیم سمرقندی

پنجم

 

 

تاریخ بیهقی

ابوالفضل‌بن محمد‌بن حسین بیهقی / بیهقی

سیاست‌نامه

حسن‌بن علی نظام‌الملک / نظام الملک

سفرنامه ناصر خسرو

ناصر خسرو قبادیانی / ناصر خسرو

 

 

نثر فنی

ششم

 

عجایب المخلوقات

محمدبن محمود طوسی  / طوسی

سندباد نامه

محمدبن علی ظهیری سمرقندی / ظهیری سمرقندی

رونق المجالس و بستان العارفین و تحفة المریدین

عمر بن حسن سمرقندی / حسن سمرقندی

 

هفتم

طبقات ناصری

عثمان‌بن محمد  منهاج الّدین سراج / منهاج سراج

نظام‌التّواریخ

عبدالّله بن عمرو بیضاوی / قاضی بیضاوی

سیرت جلال الدین منکبرنی

شهاب‌الّدین محمد خرزندزی زیدری نسوی / منشی نسوی

  1. بحث و بررسی
  2. 1. تحلیل داده‌ها

با توجه به روش پژوهش، پس از انتخاب منابع و نمونه‌گیری تصادفی هدفمند از کتب نثر روایی هر دوره، مجموعاً بخش‌هایی مشتمل بر بیش  از 120.000 واژه مورد مطالعه قرار گرفت.

  1. 1. 1. روند ظهور سازه‌های اختیاری بند موصولی و گروه حرف اضافه در دو دورۀ رشد و تکوین فارسی نو

برای پاسخ به اولین پرسش پژوهش، 1057 سازۀ خروج‌یافته از متون دورۀ رشد و تکوین فارسی نو استخراج شد. مطالعۀ داده‌های مختلف مستخرَج از این دوره بر اساس نوع سازه نشان‌دهندۀ آن است که بیشترین سازۀ خروج‌یافته در هر اثر اختصاص به بند موصولی دارد که در توصیف هستۀ گروه اسمی پیش از خود به‌ کار رفته، و برابر 833 بند موصولی و 79 درصد سازه‌های خروج‌یافته است. برای نمونه در جملۀ 5 بند موصولی "که تو دوست داری و تو خواهی" توصیف‌کنندۀ هستۀ گروه اسمی "آن قبله" از مجاورت این گروه اسمی جدا شده و به جایگاه بعد از فعل جمله خروج یافته است.

  • هرآینه روی ترا به سوی آن قبله گردانیم که تو دوست داری و تو خواهی (تفسیر قرآن پاک، 1375: 114).

بدیهی است در صورت خارج‌نشدن بند موصولی، این بند در جایگاه اصلی خود در مجاورت گروه اسمی "آن قبله" باقی می‌ماند و جملۀ 5 در بالا به شکل بازنویسی‌شده در 5 ب درخواهد آمد:

5ب)  هرآینه روی ترا به سوی آن قبله که تو دوست داری و تو خواهی گردانیم.

همان‌طورکه در جملۀ بازنویسی‌شدۀ 5ب مشاهده می‌شود، عدم‌خروج بند موصولی موجب ایجاد فاصله میان ارکان اصلی جمله یعنی مفعول غیرمستقیمِ "آن قبله" و فعلِ "گردانیم" شده است؛ درحالی‌که در حالت خروج بند موصولی چنین فاصله‌ای میان دو سازۀ مفعول و فعل وجود نخواهد داشت.

با توجه به بسامد بالای ظهور بند موصولی در جایگاه خروج‌یافته در متون دورۀ رشد و تکوین فارسی، چند نمونه به‌منظور آشنایی بیشتر ارائه می‌گردد:

  • رسول علیه‌السّلام گفت که سرانجام کار در آخرالزّمان قومی بیرون آید که روی‌های ایشان چون روی آدمی باشد و دل‌های ایشان چون دل‌های دیو سیاه و چون گرگان درنده باشند و در دل ایشان هیچ رحمت نباشد (حکیم سمرقندی: 204).
  • نسخت قصّه‌ای از آن تبانیان براندم که تعلق دارد به چند نکتۀ پادشاهان (بیهقی ، 1403: 248).
  • تاج و کمر و خوانچه زرّین مرصّع ساخته‌ام که مثل آن کس ندیده است (نظام‌الملک، 1340: 37).
  • اندر آنجا خم‌ها نهاده باشد که حاجیان از آنجا آب خورند (ناصرخسرو، 1369: 134).
  • گمان به خدمتکاری برد که سمت اختصاص و صفت اخلاص داشت (ظهیری سمرقندی، 1381 :64).
  • الهی! این زن را هنوز هلاک نکرده‌ای که پیغامبری بدو بدنام شد؟ (حسن سمرقندی، 1354: 113).
  • پهلوانان را به حصار بلخ و طخارستان فرستاد که طول و عرض آن قلعه به‌قدر چهار فرسنگ است (منهاج سراج،1864 :342).
  • وزارت به تاج الدّین شیرازی داد که وزارت سلطان مسعود بن محمود کرده بود (قاضی بیضاوی، 1382: 121).
  • از جمله التماسات یکی آن بود که سلطان بر بدرالدّین لؤلؤ صاحب موصل و مظفرالدّین گوِ کبری صاحب اربل و شهاب الدّین سلیمان شاه ملک ایوه و عمادالدّین پهلوان پسر هزارسف ملک جبال حکم نکند (منشی نسوی، 1344: 200).

از نکات جالب توجه در این دوره (هم‌سو با دیدگاه خانلری (1365))که نشانۀ تکاپوی نثر فارسی و تضارب و گوناگونی آن در دورۀ پیش از تثبیت است، کاربرد متنوع نشانۀ موصولی "که" است که در برخی آثار این دوره به دو صورت "که" و "کی" مشاهده می‌شود. برای مثال در عجایب المخلوقات نمونه‌هایی مانند جملۀ 15 به چشم می‌خورد که در آن بند موصولی «که عرب آن‌ را سجود کردی و آوازهاۀ عجیب از وی شنیدندی» با نشانۀ موصول‌ساز "که" همراه شده است:

  • درختی بود که عرب آن‌ را سجود کردی و آوازهای عجیب از وی شنیدندی آن را عزّی گفتند (طوسی، 1375: 182).

در نمونه‌های فراوانی مانند جملۀ  16 بند موصولی با نشانۀ موصولی‌ساز "کی" ظاهر شده است:

  • سمّی در تن وی است کی اگر مگس در گوش رود یا در بینی، آن کند کی پیاز نرجس و شیر انجیر نکند (طوسی، 1375: 224).

این تنوع نه‌تنها در تمامی انواع بندهای موصولی توصیف‌کنندۀ هستۀ اسمی در نقش فاعلی و مفعولی به چشم می‌خورد، بلکه گاه در برخی جملات هر دو شکل نشانۀ موصولی‌ساز "که" و "کی" در یک جملۀ واحد و در کنار هم به‌کار می‌روند. برای نمونه در مثال 17 اولین بند موصولی ظاهرشده در این جمله که آفریدگار عّزوجل قسم یاد کرد نون و القلم است و در آن نشانۀ موصولی‌ساز با صورت "که" ظاهر شده، درحالی‌که بند موصولی دوم در همین جمله در توصیف گروه اسمی "آن ماهی" به شکل کی عالم بر سر وی است با کمک صورت "کی" به‌عنوان نشانۀ موصول‌ساز ساخته شده است. 

  • این است که آفریدگار عّزوجل قسم یاد کرد نون و القلم، نون آن ماهی است کی عالم بر سر وی است (طوسی، 1375: 216).

پس از بند موصولی خروج گروه حرف‌اضافه‌ای که در توصیف یک هستۀ اسمی به‌کار رفته باشد، در جایگاه دوم قرار دارد. از مجموع 1057 سازۀ خروج‌یافته در منابع موردمطالعه، 220 سازۀ گروه حرف‌اضافه‌ای از جایگاه اصلی خود در مجاورت گروه اسمی مرجع خارج شده و در جایگاه پس از فعل ظاهر شده‌اند که در زیر نمونه‌هایی از خروج گروه حرف اضافه به‌منظور آشنایی بیشتر ارائه می‌گردد.

  • آن‌گاه ملک ایشان را کسی کرد با کرامت‌ها (طبری، 1356: 1065).
  • تختی به تمامت عرض خانه نهاده به علو چهار گز (ناصرخسرو، 1369: 70).
  • قلاس شهری است در ترکستان (طوسی، 1375: 64).
  • جوانی بود چون نگارستانی (ظهیری سمرقندی، 1381 : 133).
  • خدای عزوجل از آن کلمه فریشته‌ای بیافریند بر کردار مرغی سبز (حسن سمرقندی، 1354: 94).
  • در اتفاق نحس، سگی بدنفس از کاسجه که دیهی است از ضیاع خبوشان حبش نام به کفار ملحق شد (منشی نسوی، 1344: 85).
  • چون پدرش وفات یافت او در شهر طبرتور بود از ولایت براهان (قاضی بیضاوی، 1382: 125).

همان‌طورکه در تحلیل شواهد فوق مشاهده می‌شود، گروه حرف‌اضافه‌ای که در توصیف هستۀ یک گروه اسمی ظاهر شده با انواع متنوعی از حروف اضافه ظاهر شده است. برای نمونه: گروه حرف‌اضافه‌ای به کمک حرف "با" مانند «با کرامت‌ها» در جملۀ 18؛ گروه حرف اضافه‌ با حرف "به" در«به علو چهار گز» در جملۀ 19؛ گروه حرف‌اضافۀ‌ ساخته‌شده با حرف "در" که در جملۀ 20 و عبارت «در ترکستان» مشاهده می‌شود؛ گروه حرف‌اضافه‌ای با حرف "چون" در عبارت «چون نگارستانی» در جملۀ 21؛ و یا گروه حرف اضافه‌ متشکل از "بر" در عبارت «بر کردار مرغی سبز»  که در جملۀ 22 آمده است. با این‌همه رایج‌ترین نوع گروه حرف‌اضافه‌ای در نمونه‌های مورد بررسی، گروهی است که در آن حرف اضافۀ‌ "از" به‌عنوان هسته به کار رفته است مانند آنچه در نمونه‌های ارائه‌شده در جمله‌های و 23 و 24 دیده می‌شود. از مجموع 220 نمونۀ خروج گروه حرف‌اضافه‌ای مشاهده‌شده در این دوره، 141 مورد از آن‌ها با حرف "از" ساخته شده‌اند. حرف اضافۀ "از" از پرکاربردترین حروف اضافۀ فارسی محسوب می‌شود که در ایفای معنای چندگانه‌ کاربرد دارد که از جملۀ آن‌ها می‌توان به "مبدأ زمانی" اشاره کرد که در جملۀ 25 دیده می‌شود:

  • ده روز مانده بود از جمادی الاول سنه احدی و عشرین و اربعمائه (بیهقی، 1403: 132).

هم‌چنین حرف اضافه می‌تواند  نمایشگر "مبدأ مکانی" باشد، مانند گروه حرف‌اضافه‌ای «از آسمان» که خروج آن از جایگاه پس از اسم و قرار گرفتن آن در پایان جمله و پس از فعل اصلی در جملۀ  26 مشاهده می شود:

  • وی را خزینه‌ای بود قفلی بر آن نبشته کی در این خانه گنجی است از آسمان آمده (طوسی، 1375: 134).

حرف اضافۀ "از" می‌تواند نمایش‌دهندۀ "جنس" باشد، چنان‌که در گروه خروج یافتۀ «از سنگ برآورده» در جملۀ 27دیده می‌شود:

  • بر سر آن میلی است از سنگ برآورده، گویند ابراهیم علیه الّسلام برآورده (ناصرخسرو، 1369: 86).

در انتقال معنای "تعلق" و "عضویت" نیز مشارکت دارد مانند گروه «از یاران پیغامبر صلی‌الله علیه» که در جملۀ زیر ضمن خروج از مکان اصلی خود در مجاورت هستۀ اسمی، در جایگاه پس از فعل قرار می‌گیرد و تعلق گروه اسمی "یاری" را معیّن می‌نماید.

  • چنین آمده است که ثعلبه یاری بود از یاران پیغامبر صلی الله علیه (حسن سمرقندی، 1354: 35).

حرف اضافۀ "از" هم‌چنین می‌تواند نشان‌دهندۀ رابطۀ «کلّ و جزء» باشد که نمونۀ آن در جملۀ 29 و البته به شکل خروج‌یافته مشاهده می‌شود.

  • این نکته چند نبشتم از این حدیث (بیهقی، 1403: 132).

این حرف اضافه را می‌توان در تعریف رابطۀ "مالکیت" نیز به کار برد که نمونۀ آن در جملۀ 30 ملاحظه می‌شود.

  • مگر روزی چشم الپتگین بر غلامی افتاد از آن خویش که توبره‌ای کاه و مرغی بر فتراک بسته می‌آمد (نظام‌الملک، 1340: 145).

درنهایت در پاسخ به پرسش اول پژوهش، تحلیل انواع سازه‌های خروج‌یافته در متون مورد پژوهش مطالعۀ حاضر نشان‌دهندۀ آن است که بند موصولی پرکاربردترین سازۀ خروج‌یافته در توصیف گروه اسمی است که در همۀ آثار فارسی دورۀ رشد و تکوین مشاهده می‌شود. پس از آن خروج گروه حرف‌اضافه‌ای توصیفگرِ اسم جایگاه پربسامدتری دارد. به علاوه، تحلیل آماری گروه‌ حرف‌اضافه‌ای و بندهای موصولی خروج‌یافته در این دوره نشان می‌دهد که اگرچه فراوانی خروج این دو سازه با یکدیگر برابر نیست، اما میان وقوع خروج بند موصولی و خروج گروه حرف‌اضافه در تمامی متون مطالعه‌شدۀ دورۀ رشد و تکوین همسویی وجود دارد به نحوی که در هر اثر میان افزایش و یا کاهش نرخ خروج سازه‌ها در هر دو نوع بند موصولی و گروه حرف‌اضافه‌ای همسویی ذکرشده قابل‌مشاهده است. نمودار 1 نشان‌دهندۀ این همسویی است.

نمودار 1. روندخروج سازه‌ها در متون دورۀ رشد و تکوین

 

 مطابق نمودار 1 نسبت خروج بند موصولی و گروه حرف‌اضافه در هر یک از متون مورد بررسی و در تمامی آثار مطالعه‌شده متفاوت بوده است. خروج بند موصولی (خط آبی در نمودار) بیش از خروج گروه حرف اضافه‌ای (خط نارنجی در نمودار) است. با این‌همه میان افزایش و کاهش خروج بند موصولی و افزایش یا کاهش خروج گروه حرف اضافه‌ای در آثار همسویی وجود دارد به نحوی که نقاط اوج و فرود هر دو نمودار و شیب آن با یکدیگر تناسب دارد.

  1. 1. 2. تبیین سبک‌شناختی نثر فارسی در هر دوره بر اساس معیار خروج سازه‌های بند موصولی و گروه حرف اضافه

 تحلیل داده‌های مستخرج از بررسی 12 اثر مختلف منتخب در این پژوهش، نشان می‌دهد که میزان خروج سازه‌هایی که در توصیف گروه اسمی ظاهر می‌شوند در دوره‌های نثر مرسل و فنی با یکدیگر تفاوت‌های قابل‌توجهی دارند، به نحوی که بیش‌ترین تعداد سازۀ خروج‌یافته متعلق به دورۀ نثر مرسل بوده است. در این دوره از شش اثر مورد بررسی تعداد 693 سازۀ خروج یافته استخراج شد. در حالی‌که بسامد خروج سازه‌ها در دورۀ نثر فنی با کاهش 48 درصدی روبه‌رو بوده و از مجموع 6 اثر متعلق به این دوره فقط 364 سازۀ خروج‌یافته استخراج شد. جدول 2 سازه‌های خروج‌یافتۀ هر دوره را به تفکیک سبک اثر نمایش می‌دهد.

جدول 2. فراوانی خروج سازه‌ها به تفکیک سبک

آثار دورۀ نثر مرسل

آثار دورۀ نثر فنی

 

بند موصولی

گروه حرف اضافه‌ای

 

بند موصولی

گروه حرف اضافه‌ای

تفسیر قرآن پاک

108

29

سندباد نامه

34

1

تفسیر طبری

59

19

رونق المجالس

79

14

سواد اعظم

83

20

عجایب المخلوقات

88

38

تاریخ بیهقی

74

23

طبقات ناصری

21

6

سیاستنامه

85

13

نظام‌التّواریخ

19

9

سفرنامه ناصر خسرو

133

47

سیرت جلال الدین منکبرنی

50

5

جمع

542

151

جمع

291

73

همان‌طورکه مشاهده می‌شود تعداد بندهای موصولی خروج‌یافته در آثار منتخب دورۀ نثر مرسل بیش از تعداد آن در آثار دورۀ نثر فنی است. با این‌همه به‌منظور سنجش میزان معناداری این تفاوت آزمون بررسی آماری اجرا شد. با توجه به استقلال نثرهای منتخب دوره‌های مرسل و فنی از یکدیگر، مقایسۀ دقیق‌تری برای وجود تفاوت میان تعداد خروج بند موصولی متون دو دورۀ مورد بررسی، با استفاده از نرم‌افزار تحلیل داده‌های اس‌پی‌اس‌اس[13] و آزمون آماری یو مان-ویتنی[14] و با فرض صفر برابری میزان خروج بندهای موصولی در دو گروه اجرا گشت. نتایج حاصل از آزمون فوق با عدد آمارۀ 0.01 نشان‌ داد که تفاوت موجود بین خروج دستوری بندهای موصولی دو گروه آثار نثر مرسل و فنی معنادار محسوب می‌شود.

جدول 3. آزمون آماری یو مان-ویتنی معناداری تفاوت فراوانی خروج بندهای موصولی در آثار مرسل و فنی

خلاصۀ فرضیه

فرضیۀ صفر

آزمون آماری

سطح معناداری a,b

تصمیم

1

 

توزیع بند موصولی در دوگروه معرفی شده برابر است

آزمون نمونه‌های مستقل یو مان-ویتنی

.001

فرضیۀ صفر رد می‌شود

 a. سطح معناداری برابر است با .050.

b.  کارایی مجانبی نمایش داده شد.

         

همان‌طورکه در تفسیر آزمون در بخش آخر جدول 3 مشخص است، فرضیۀ صفر برابری میانگین خروج سازه بین دو گروه رد می‌شود که به آن معناست که میزان خروج بندهای موصولی در نثرهای مرسل به طرز معناداری بیشتر از نثرهای فنی است. این نتیجۀ همسو با هاوکینز (1994) و فرانسیس (2010) نشان‌دهندۀ آن است که در نثرهای مرسل فارسی که عموماً به لحاظ سبک‌شناختی با شاخص‌هایی چون جملات کوتاه‌تر و ساده‌تر و درک مطلب آسان‌تر معرفی می‌شوند (شمیسا،1396: 29)، و به نوعی صورت مکتوب زبان گفتار تلقی می‌گردند (همان: 101)، بندهای موصولی بیشتری خروج یافته‌اند، درحالی‌که در نثرهای فنی که در پژوهش‌هایی چون خطیبی (1386: 253) با ویژگی‌هایی چون دیریابی، جملات طولانی و جملات وابستۀ پی‌درپی شناخته می‌شوند، و به لحاظ پیچدگی در دسته‌بندی‌هایی چون نوع ادبی و پیشرفته‌تر زبان (شفاعی، 1363) قرار می‌گیرند، خروج بند موصولی به‌عنوان یکی از انواع جملات وابسته کمتر رخ داده است.

 علاوه بر فراوانی خروج سازه، نکتۀ مهم دیگر تحلیل سازه‌های خروج‌یافته و تأثیر آن بر شکل‌گیری نوع متن است. با در نظر گرفتن این مهم، پژوهش حاضر با مقایسۀ میانگین سازه‌های خروج‌یافته در نثر دورۀ مرسل، همسو با هاوکینز (1994) که خروج بند موصولی دارای وزن دستوری سنگین را موجب بهبود درک متن می‌داند، این امر را یکی از عواملی ارزیابی می‌کند که می‌تواند در تسهیل درک و پردازش این متون مؤثر واقع شود. یکی از عوامل تأثیرگذار در درک و پردازش متن وزن دستوری سازه‌های خروج‌یافته است به نحوی که هرچه بندهای موصولی سنگین‌تر خروج پیدا کنند درک متن آسان‌تر می‌شود و هر چه بندهایی با وزن دستوری بیشتر در جایگاه بی‌نشان خود در متن باقی بمانند، فاصله میان اجزای اصلی جمله که شامل فاعل یا نهاد، مفعول و گروه فعلی است بیشتر می‌شود و درک و پردازش متن برای مخاطب دشوارتر می‌گردد. در این زمینه نیز مقایسۀ میانگین وزن دستوری بندهای موصولی خروج‌یافته در دو گروه متون دورۀ نثر مرسل و نثر فنی نشان‌دهندۀ آن است که در متون نثر مرسل، بندهای موصولی با میانگین وزن دستوری 5.95 خروج یافته‌اند، درحالی‌که در متون دورۀ نثر فنی بندهای موصولی طولانی‌تری در جمله باقی مانده‌اند و میانگین وزن دستوری بندهای خروج‌یافته بیش از 6.82 است. جدول 4 نشان‌دهندۀ میانگین و انحراف معیار  بندهای موصولی خروج‌یافته در آثار منتخب دورۀ مرسل و فنی است.

جدول 4. میانگین و انحراف معیار بندهای موصولی خروج‌یافته به تفکیک سبک هر دوره

بند موصولی

میانگین

تعداد

انحراف معیار

سطح خطای آماری

آثار متعلق به دورۀ نثر مرسل

5.95

542

4.736

0.207

آثار متعلق به دورۀ نثر فنی

6.82

151

4.730

0.282

در تفسیر نتایج جدول فوق به نظر می‌رسد که آثار دورۀ نثر مرسل حساسیت بیشتری به وزن دستوری بند داشته و بندهای موصولی که داری طول 5.92 بوده‌اند را از جایگاه اصلی خود خارج کرده و در انتهای جمله قرار داده‌اند، درحالی‌که متون دورۀ نثر فنی بندهای به وزن 6 و بالاتر را در جایگاه اصلی خود در جمله حفظ کرده و فقط بندهایی با وزن دستوری 6.82  را خارج نموده‌اند.

جدول 5. آزمون آماری یو مان-ویتنی وزن دستوری بندهای موصولی آثار نثر مرسل و فنی

خلاصۀ فرضیه

فرضیۀ صفر

آزمون آماری

سطح معناداری a,b

تصمیم

1

توزیع وزن دستوری بندهای موصولی در دوگروه معرفی شده برابر است

آزمون نمونه‌های مستقل یو مان-ویتنی

.034

فرضیۀ صفر رد می‌شود

 a. سطح معناداری برابر است با .050.

b.  کارایی مجانبی نمایش داده شد.

         

آزمون آماری یو مان-ویتنی در جدول 5 با فرض صفر برابری میان وزن دستوری بندهای موصولی خروج‌یافته نیز نشان‌دهندۀ عدد آمارۀ 0.034 است که در سطح معناداری 0.05 نشان‌دهندۀ وجود تفاوت معنادار بین میانگین وزن دستوری بندهای خروج‌یافتۀ آثار دورۀ نثر فنی و مرسل است.

 با توجه به آنکه در پژوهش حاضر مطالعۀ خروج سازه‌های اختیاری به شکل کلی مدّنظر بوده است، در ادامه با طرح معیار خروج سازه که شامل هر دو بخش بند موصولی و گروه حرف‌اضافه‌ای در توصیف اسم است، آزمون آماری یو مان-ویتنی بر روی معیار کلی خروج سازه نیز اجرا شد که نتایج حاصل از آن به شرح جدول 6 در زیر با عدد آمارۀ 0.007 نشان‌دهندۀ وجود تفاوت معنادار میان خروج سازه‌ها در متون نثر مرسل و فنی است.

جدول 6. آزمون آماری یو مان-ویتنی خروج سازه در آثار نثر مرسل و فنی

خلاصۀ فرضیه

فرضیۀ صفر

آزمون آماری

سطح معناداری a,b

تصمیم

1

توزیع سازه‌های خروج یافته در دوگروه معرفی شده برابر است

آزمون نمونه‌های مستقل یو مان-ویتنی

.007

فرضیۀ صفر رد می‌شود

 a. سطح معناداری برابر است با .050.

b.  کارایی مجانبی نمایش داده شد.

         

همان‌طورکه مشاهده می‌شود نتایج این آزمون، فرضیه برابری سازه‌های خروج‌یافته در آثار دو دورۀ نثر مرسل و فنی را رد می‌نماید. بر این اساس آثار دورۀ نثر مرسل به طرز معناداری گرایش داشته‌اند تا سازه‌های اختیاری همچون بند موصولی و گروه حرف‌اضافه‌ای را از جمله خارج کنند و به جایگاه پس از فعل منتقل نمایند؛ درحالی‌که در  آثار متعلق به دورۀ نثر فنی گرایش به حفظ این سازه‌ها در جایگاه اصلی خود در جمله و پیش از فعل بیشتر به چشم می‌خورد، گرایشی که با دیدگاه خطیبی (1386) پیرامون آثار دورۀ نثر فنی همسو است که طی آن نویسندگان این دوره از جابه‌جایی ارکان جمله پرهیز کرده و در آثار ایشان ارکان جمله در جای خود و فعل در پایان جمله قرار می‌گیرد. هاوکینز (1994) نیز عدم‌خروج جملات با وزن دستوری سنگین را از عوامل ایجاد فاصله میان اجزای اصلی جمله، و بنابراین دشواری درک متن می‌داند. همان‌طورکه پیش از این مشخص شد، بندهای موصولی در آثار دورۀ نثر فنی به‌طور میانگین با وزن دستوری 6.82 خروج پیدا کرده و بندهای با وزن 6.80 و کمتر در جایگاه اصلی خود باقی مانده‌اند. همچنین گروه حرف اضافۀ توصیفگر اسم نیز در آثار دورۀ نثر مرسل بیش از دو برابر همین سازه در آثار نثر فنی خروج یافته است. به بیانی دیگر در نثر فنی از سویی تعداد خروج سازه‌های اختیاری مورد بررسی این پژوهش (شامل بند موصولی و گروه حرف‌اضافه‌ای) کمتر است؛ و از دیگر سو فقط آن دسته از سازه‌ها خروج یافته‌اند که دارای وزن دستوری 6.82 و بالاتر بوده‌اند. این در حالی است که در نثر مرسل نه تنها تعداد خروج سازه‌های مورد بررسی بالاتر است، که بندهای موصولی با میانگین وزن دستوری کمتر نیز خروج یافته‌اند که موجب کاهش سنگینی سازه‌ای متن و متعاقب آن سهولت درک و پردازش آن می‌گردد.

  1. نتیجه‌گیری

آثار به‌جامانده از دورۀ آغازین حیات فارسی نو که ناتل خانلری آن را دورۀ رشد و تکوین فارسی نو می‌داند مجموعۀ ارزشمندی است که مطالعۀ ویژگی‌های مختلف آن می‌تواند راهگشای شناخت بهتر فارسی امروز گردد. نتایج حاصل از مطالعۀ این متون از منظر فرایند خروج سازه‌های اختیاری و در پاسخ به پرسش اول پژوهش نشان‌دهندۀ آن است که بیشترین تعداد خروج سازۀ اختیاری در متون این دوره شامل بندهای موصولی‌ای است که در توصیف یک گروه اسمی ظاهر می‌شوند. پس از آن، خروج گروه حرف‌اضافه‌ای به عنوان دیگر سازۀ اختیاری توصیف‌کنندۀ هستۀ اسمی در جایگاه پس از فعل در آثار دورۀ رشد و تکوین مشاهده گردید. در پاسخ به پرسش دوم پژوهش، با تقسیم آثار دورۀ رشد و تکوین فارسی نو به دو دستۀ مرسل و فنی، خروج سازه‌ها در آثار هر یک از دو سبک تحلیل شد. تحلیل داده‌های مستخرج از متون مورد تحلیل این پژوهش بر اساس معیار خروج سازه‌ها نشان‌دهندۀ آن است که میان آثار هر گروهِ سبکی بر اساس دو عامل فراوانی و وزن دستوری سازه‌های خروج‌یافته تفاوت معناداری مشاهده می‌شود، به نحوی که فراوانی خروج سازه در نثرهای مرسل بیش از فراوانی خروج این سازه‌ها در نثرهای فنی است. بر این اساس نتایج حاصل از فراوانی خروج سازه در آثار دورۀ نثر مرسل که از عوامل تسهیل پردازش متن است (Francis, 2010 در انگلیسی؛ و علایی و همکاران، 1397 در فارسی) در همسویی با ویژگی سبک‌‍‌شناختی این نثر قرار می‌گیرد که درواقع صورت مکتوب زبان گفتاری است. از دیگر سو اثر خروج سازه بر کاهش معیار سنگینی سازه‌ای متن که منجر به کاهش فاصلۀ بین اجزای جمله و درک بهتر آن می‌شود (Hawkins, 1994) نیز همسو با ویژگی کوتاهی جمله در نثر مرسل (شمیسا، 1396)، و کوتاهی جمله‌واره‌های پیرو در نثر مرسل (اسکندری، 1401) تفسیر می‌گردد.   

در مقابل نتایج مطالعۀ آثاری که در دو قرن بعدی این دوره تولید شده و از منظر معیارهای سبک‌شناختی در دستۀ آثار نثر فنی قرار می‌گیرند، نشان‌دهندۀ کاهش فراوانی خروج سازه‌های اختیاری مورد مطالعه در این پژوهش است که منجر به افزایش تعداد سازه‌های ظاهرشده قبل از فعل و در نتیجه افزایش طول جملات، افزایش سنگینی سازه‌ای متن، و درنهایت دشواری پردازش متن می‌گردد. نتایج پردازشی کاهش تمایل به جابه‌جایی سازه‌ها در آثار نثر فنی، همسو با مطالعات سبک‌شناختی پیشین قرار می‌گیرد که نثر فنی را با شاخص‌هایی چون عطف پیاپی جمله‌ها و فاصلۀ زیاد بین مبتدا و خبر، افزایش طول جملات با ورود ارکان فرعی در داخل جمله و قبل از فعل (خطیبی، 1386: 253)، و استفاده از جمله‌های پیرو مکرر در نقش پیروهای وصفی و بدلی (حیدری، 1395: 108) توصیف می‌نمایند. به نحوی که خطیبی (1386) عدم تمایل به جابه‌جایی ارکان جمله را از ویژگی‌های متون دورۀ فنی معرفی کرده و بیان می‌کند که «در قرن هفتم و هشتم به تدریج نویسندگان در جمله‌بندی از جابجایی  ارکان جمله پرهیز می‌کنند و ارکان جمله هر یک در جایگاه خود و فعل در پایان جمله قرار می‌گیرد» (253). ویژگی‌ای که به زعم بارانی (1379)  از شاخص‌های سبکی نثر فنی محسوب می‌شود به نحوی که «قرارگیری ارکان غیراصلی [مانند بندهای موصولی و گروه حرف اضافه‌ای وابستۀ اسم][15]در جایگاه پیش از فعل» را می‌توان از جمله عواملی برشمارد که در متون نثر فنی کاربرد و رواج گسترده ای دارد.

تحلیل سبک‌شناختی متون نثر فنی از چشم‌انداز "جایگاه ارکان غیراصلی" همسو با مطالعات پیشین، نشان‌دهندۀ تمایل متون این دوره به حفظ این ارکان پیش از فعل و عدم خروج آن‌ها هستند. ملاکی که در تغییر سبک نثر فارسی از گونۀ ساده و بی‌پیرایه در نثر مرسل و حرکت آن به سمت نثر ادبی‌تر و پیچیده‌تر اثربخش بوده است. به عبارت دیگر کاهش خروج سازه‌های طولانی در متن که منجر به افزایش طول جملات، افزایش سنگینی سازه‌ای متن و در نهایت دشواری پردازش متن و پیچیدگی آن می‌شود همسو با شفاعی (1363)، و افزایش تعداد جمله‌واره‌های پیرو طولانی و درهم‌تنیده در آثار نثر فنی (اسکندری، 1401) از شاخص‌های نثر فنی به شمار می‌آید که با هدف «زیبایی‌آفرینی و اظهار مهارت زبانی» (شمیسا، 1369) شکل گرفته است.

 

[1]. Mallinson& Blacke

[2].  Relative Clause (RC)

[3]. Andrews

[4]. Givon

[5]. Relative Clause Canonical (CRCE)

[6]. Relative Clause Extraposed (ERCE)

[7]. Göbbel

[8]. Hawkins

[9]. phrasal combination domain

[10]. Francis

[11]. Rochemont & Culicover

[12]. Preposition Phrase Extraposed (PPE)

[13]. S.P.S.S

[14]. Mann-Whitne U test

[15] . تأکید از نگارندگان.

ابوالقاسمی، محسن. (1373). تاریخ زبان فارسی. تهران:سمت.
آزموده، حسن، عموزاده، محمد و رضایی، والی. (1396). «بررسی جابه‌جایی بند موصولی فارسی در زبان فارسی امروز بر اساس دستور کلام». زبان‌پژوهی، س9 ش 24: 59-85. doi: 10.22051/jlr.2016.2454
آژیده، نسرین و نغزگوی کهن، مهرداد. (1402). «بررسی طرحواره‌های ساخت موصولی در زبان فارسی با رویکرد پیکره‌بنیاد». زبان‌پژوهی، س 15 ش 47: 39-64. doi: 10.22051/jlr.2022.40604.2187
اسکندری، فاطمه. (1401). بررسی ویژگی‌های ساختمان نحوی جملات در نمونه‌هایی از متون نثر مرسل و فنی منشیانه (با تکیه بر تجارب السّلف هندوشاه نخجوانی و دستور الکاتب شمس منشی).  پایان‌نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
ایزدی، الهام، و راسخ مهند، محمد. (1401). «تأثیر وزن دستوری بر پسایندسازی در زبان فارسی». جستارهای زبانی، س 13 ش 2: 163-187.
بارانی، محمد. (1379). «ساخت سبکی منشآت خاقانی». علوم انسانی (دانشگاه سیستان و بلوچستان)، ش 11: 46-72.
بخشی از تفسیری کهن به پارسی. (۱۳۷۵). به تصحیح مرتضی آیة‌الله‌زاده شیرازی، مقدمه و فهرست از علی رواقی. تهران: میراث مکتوب.
بهرامی خورشید، سحر. (1399). «نگاهی نو به ساخت موصولی در زبان فارسی از دریچۀ دستور شناختی». زبان و زبان‌شناسی، س 16 ش 31: 91-116. doi: 10.30465/lsi.2020.7577
بیضاوی، عبدالله‌بن عمر. (۱۳۸۲). نظام‌التّواریخ. به کوشش میرهاشم محدث. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
بیهقی، ابوالفضل‌بن محمد. (1403). دیبای دیداری: متن کامل تاریخ بیهقی. مقدمه، توضیحات و شرح مشکلات از محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی. تهران: سخن.
پیروز، محمدرضا. (1400). «دسته‌بندی انواع بند متمم در ساختهای کنترلی زبان فارسی». زبان پژوهی، س 13 ش 38: 127-156.
حیدری، جبرائیل. (1395). بررسی تفاوت سبک‌های نثر فنی دبیرانه و مرسل علمی در سطح ساختمان نحوی جملات مرکب، با تکیه بر تاریخ جهانگشای جوینی و اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی. پایان‌نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه زنجان.
خرندزی زیدری نسوی، محمد‌بن احمد. (1344). سیرت جلال‌الدین منکبرنی. تصحیح، مقدمه و تعلیقات از مجتبی مینوی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
خطیبی، حسین. (1386). فن نثر در ادب پارسی. تهران: زوّار.
دبیرسیاقی، محمد. (1369). سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی مروزی. تهران. زوّار. 
راسخ مهند، محمد، علیزاده صحرایی، مجتبی، ایزدی‌فر، راحله و قیاسوند، مریم. (1391). «تبیین نقشی خروج بند ‌موصولی در زبان فارسی». پژوهش‌های زبانشناسی، س4 ش 1: 21-40
زاهدی،کیوان، خلیقی، محمد، ابوالحسنی چیمه، زهرا و گلفام، ارسلان. (1391). «ضمایر بازیافتی در زبان فارسی». جستارهای زبانی؛ س 3 ش 11: 121-201.
سمرقندی، اسحاق‌بن محمدبن ابراهیم. (1347). ترجمه السواد الاعظم. به اهتمام عبدالحی حبیبی. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
سمرقندی‌، عمربن‌ حسن‌. (۱۳۵۴). منتخب رونق المجالس و بستان العارفین و تحفة المریدین. به تصحیح احمدعلی رجایی بخارایی. تهران: دانشگاه تهران.
شفاعی، احمد. (1363). مبانی علمی دستور زبان فارسی. تهران: نوین.
شمیسا، سیروس. (1369). تاریخ تطور نثر فارسی. تهران:سمت.
صفا، ذبیح‌الله. (1363). گنجینه سخن: پارسی‌نویسان بزرگ و منتخب آثار آنان. تهران: امیرکبیر.
طباطبایی، نازنین و مدرس قوامی، گلناز. (1396). «کارکردهای گفتمانی مؤثر در تغییر ترتیب موضوع‌های اصلی جمله». پژوهش‌های زبان‌شناسی تطبیقی، س 7 ش 13: 85-97.
طبری، محمدبن جریر. (۱۳۵۶). ترجمه تفسیر طبری. به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی. تهران: توس.
طوسی، محمدبن محمود. (1375). عجایب‌نامه: عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات. به تصحیح جعفر مدرس صادقی. تهران: مرکز.
ظهیری سمرقندی، محمدبن علی. (۱۳۸۱). سندبادنامه. تهران. تصحیح و مقدمه سید محمدباقر کمال‌الدینی. تهران: میراث مکتوب.
علائی، مجید، راسخ مهند، محمد و تهرانی‌دوست، مهدی. (1397). «تأثیر طول سازه بر حرکت نحوی: تحلیلی بر اساس ردیاب چشمی». علم زبان،س 4 ش 7: 7-47.
قریب، عبدالعظیم و همکاران. (1373). دستور زبان فارسی (پنج استاد). تهران: ناهید.
محمودی، سولماز. (1394). «بررسی نحوی بندهای موصولی در زبان فارسی: فرایند حرکت بند». جستارهای زبانی، س 6 ش 3 (پیاپی 24): 241-269.
مشکوة‌الدینی، مهدی. (1377). دستور زبان فارسی بر پایه نظریه گشتاری. مشهد: دانشگاه فردوسی.
منهاج سراج، عثمان‌بن محمد. (۱۸۶۴). طبقات ناصری. لیس، ویلیام‌ ناسو، مولوی خادم الحسین. کلکته: انجمن آسیایی بنگال. 
مولایی کوهبنانی، حامد، علیزاده، علی و شریفی، شهلا. (1394). «مطالعۀ خروج بند موصولی در متون روایی زبان فارسی با رویکردی نقش‌گرا: شواهدی از جلدهای پنجم تا هفتم تاریخ بیهقی». زبان فارسی و گویش‌های ایرانی، س1 ش1: 45-69.
میزبان، الهام، علیزاده، علی و استاجی، اعظم. (1401). «دلایل نقشی خروج جمله‌واره موصولی و ارتباط آن با عوامل سبکی در متون روایی». پژوهش‌های دستوری و بلاغی، س12 ش 2: 205-221. doi: 10.22091/jls.2023.9179.1481
میزبان، الهام، علیزاده، علی، و استاجی، اعظم. (1401). «دلایل خروج بند موصولی در متون تاریخی: مطالعه موردی سفرنامه ناصرخسرو». زبان پژوهی، س14 ش 44: 181-208. doi:10.22051/JLR.2020.29308.1810
ناتل خانلری، پرویز.( 1365). تاریخ زبان فارسی. تهران: فرهنگ نشر نو.
نظام‌الملک، حسن‌بن علی. (1340). س‍ی‍ر‌ال‍م‍ل‍وک‌ (س‍ی‍اس‍ت‌ن‍ام‍ه‌). ب‍ه‌اه‍ت‍م‍ام‌ ه‍ی‍وب‍رت‌ دارک‌. ت‍ه‍ران‌: بنگاه ترجمه و نشر کتاب‏‫‏‏.
نیسانی مژگان، رضایی والی. (1396). «ساخت لایه‌ای قید و ترتیب آن در زبان فارسی». جستارهای زبانی، س8 ش7 (پیاپی 42): 365-390. URL: http://lrr.modares.ac.ir‌/article-14-2624-fa.html
یوسفیان پاکزاد،گیتی و مرادی، ابراهیم. (1394). «بررسی معنایی و دسته‌بندی حروف اضافه زبان فارسی بر‌پایه نظریه لیبر». جستارهای زبانی؛ س 6 ش6 (پیاپی 27): 299-321. URL: http://lrr.modares.ac.ir/article-14-10886-fa.html