شیرین روشنی؛ حبیبالله عباسی
چکیده
جادوی مجاورت از عوامل مهم و تعیینکننده در بررسی تأثیرات زبانی و بلاغی بر نظرگاه اندیشگانی ایرانیان در طول تاریخ بوده است. این شگرد بلاغی بهقدری قدرتمند است که گاه به مقدّرات تاریخی و فرهنگی ایرانیان جهت داده است. تأثیرگذاری جادوی مجاورت از طریق برجستهسازی در سطح کلام صورت میگیرد. نویسندگان در طول حیات ادبی ایران همواره سعی ...
بیشتر
جادوی مجاورت از عوامل مهم و تعیینکننده در بررسی تأثیرات زبانی و بلاغی بر نظرگاه اندیشگانی ایرانیان در طول تاریخ بوده است. این شگرد بلاغی بهقدری قدرتمند است که گاه به مقدّرات تاریخی و فرهنگی ایرانیان جهت داده است. تأثیرگذاری جادوی مجاورت از طریق برجستهسازی در سطح کلام صورت میگیرد. نویسندگان در طول حیات ادبی ایران همواره سعی داشتهاند با تکیه بر این عامل تأثیرگذار مخاطب را به درجۀ اقناع برسانند. دروازۀ ورود به متون عناوین آنهاست. ازاینروی، این برجستهسازی بهشدت در میان عناوین آثار (به ویژه نثرهای مصنوع) دیده میشود. در این جستار با روش تحلیلی-توصیفی جادوی مجاورت در نوزده عنوان نثر مصنوع و متکلف نشان داده شده است. مبنای نظری جستار حاضر نظریات مندرج در کتاب از زبانشناسی به ادبیات کوروشصفوی است که ایجاد ادبیت را نتیجۀ قاعدهافزایی و توازن در برونۀ زبان میداند. این قاعدهافزایی و توازن موجب ایجاد جادوی مجاورت در عناوین آثار شده که در کنار زیباییآفرینی، خوانندگان را از طریق التذاذ شنوایی و دیداری به مطالعۀ آثار ترغیب میکند و درنهایت همین عامل منجر به ایجاد حس اقناع در مخاطبان میشود.
محمود مهرآوران؛ عاطفه صالح
چکیده
جمله در زبان فارسی از نظر معنا و مفهوم و نیز از نظر ساختار اقسامی دارد. از گذشته تاکنون نوعی از جملهها را جملۀ معترضه نامیدهاند. جملۀ معترضه کارکردهای گوناگون و ساختهای متفاوتی دارد. در این پژوهش با هدف یافتن انواع جملۀ معترضه در زبان فارسی معاصر، متون متنوع و متفاوتی انتخاب و مطالعه شد؛ سپس جملههای معترضه از این متون ...
بیشتر
جمله در زبان فارسی از نظر معنا و مفهوم و نیز از نظر ساختار اقسامی دارد. از گذشته تاکنون نوعی از جملهها را جملۀ معترضه نامیدهاند. جملۀ معترضه کارکردهای گوناگون و ساختهای متفاوتی دارد. در این پژوهش با هدف یافتن انواع جملۀ معترضه در زبان فارسی معاصر، متون متنوع و متفاوتی انتخاب و مطالعه شد؛ سپس جملههای معترضه از این متون استخراج و ازنظر کارکرد دستهبندی گردید. یافتههای پژوهش نشان داد که اهداف کاربردی این نوع جملهها، محدود به دعا، نفرین، بدل و توضیح بیشتر نیست و انواع گستردهتر و متنوعتر، و اهداف بیشتری را شامل میشود. با توجه به جامعۀ آماری این پژوهش، با احتساب نقشهای بلاغی اصلی و زیرمجموعههای آنها، جملۀ معترضه با 49 هدف و کارکرد در زبان فارسی امروز شناسایی شد. همچنین، بررسیها نشان داد که اهمیت جملههای معترضه نسبت به متنی که در آن قرار گرفتهاند یا نسبت به نوع کاربرد آنها متفاوت است و در برخی متون مثل متون نمایشی، قابل حذف نیستند. به طور کلی حذف جملههای معترضه از متن، میزان آگاهی و درک مخاطب از جزئیات را کاهش میدهد و در مواردی حتی درک کامل عبارت را با مشکل مواجه میکند.
احمد ضیا رفعت؛ اسماعیل تاج بخش
چکیده
زبان روزنامهنگاری افغانستان از یکونیم سده به اینسو دگرگونیهایی را از سر گذرانده است. یکی از اینها دگرگونی معنایی واژگان از نوع "کاهش واژگانی" است. در این پژوهش، دگرگونی معنایی واژههای زبان فارسی در شمسالنهار (نخستین نشریۀ افغانستان) و مقایسۀ آن با هفتنامۀ کابل، یکی از نشریهها متاخر، بررسی شده است. هدف این ...
بیشتر
زبان روزنامهنگاری افغانستان از یکونیم سده به اینسو دگرگونیهایی را از سر گذرانده است. یکی از اینها دگرگونی معنایی واژگان از نوع "کاهش واژگانی" است. در این پژوهش، دگرگونی معنایی واژههای زبان فارسی در شمسالنهار (نخستین نشریۀ افغانستان) و مقایسۀ آن با هفتنامۀ کابل، یکی از نشریهها متاخر، بررسی شده است. هدف این پژوهش نمایاندن نوع، بسامد دگرگونی معنایی از نوع کاهش واژگانی (متروکشدن یکی از معناهای واژهها یا متروکشدن کامل آنها) و دریافت عوامل این دگرگونی در واژههای مسالنهار است. این پژوهشِ بنیادی به شیوۀ توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت گرفته است. توصیف و تحلیل دادهها نشان میدهد که بیشترین دگرگونیها از نوع "متروکشدن کلی" واژهها است. دلیل این دگرگونیها، گرایش زبان فارسی از تکلف به سادگی است. بررسیها نشان میدهد که شماری از واژههای اردو در شمسالنهار رایج بوده است. همچنین کاربرد شماری از واژههای بالنسبه مهجور بهویژه واژههای عربی در شمسالنهار نشاندهندۀ این است که در بازۀ زمانی نشر آن، استفاده از زبان متکلّفانه یا منشیانه در روزنامهنگاری بسیار رایج بوده است. در این تحقیق که برای نخستین بار به دگرگونی معنایی زبان فارسی در واژههای شمسالنهار پرداخته شده است، نوع و بسامد دگرگونی معنایی واژهها بهصورت آماری نیز بیان شده است.
الهام میزبان؛ علی علیزاده؛ شهلا شریفی
چکیده
پژوهش حاضر با بررسی ماهیت اختیاری خروج سازههایی چون بند موصولی و گروه حرف اضافهای که در نقش توصیفکنندۀ هسته اسمی ظاهر میشوند، به مطالعۀ این عوامل در دورۀ رشد و تکوین زبان فارسی و تأثیر آن بر زبان ادبی آثار این دوره پرداخته است. به این منظور، با نمونهگیری تصادفی نظاممند از ۱۲ اثر این دوره، بخشهایی به تعداد ۱۲۰,۰۰۰ واژه بررسی ...
بیشتر
پژوهش حاضر با بررسی ماهیت اختیاری خروج سازههایی چون بند موصولی و گروه حرف اضافهای که در نقش توصیفکنندۀ هسته اسمی ظاهر میشوند، به مطالعۀ این عوامل در دورۀ رشد و تکوین زبان فارسی و تأثیر آن بر زبان ادبی آثار این دوره پرداخته است. به این منظور، با نمونهگیری تصادفی نظاممند از ۱۲ اثر این دوره، بخشهایی به تعداد ۱۲۰,۰۰۰ واژه بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین سازۀ خروجیافته در دورۀ رشد و تکوین فارسی نو متعلق به بند موصولی است، بعد از آن گروه حرف اضافهای قرار دارد. همچنین با تقسیم این دوره از حیات زبان فارسی به دو زیربخش سبکشناختی نثر مُرسل و نثر فنی، مشاهده شد که تفاوت معناداری میان فراوانی و وزن دستوری سازههای خروجیافته در این دو دوره وجود دارد. فراوانی خروج سازه در دورۀ نثر مرسل بیشتر و در دورۀ نثر فنی به شکل معناداری کمتر است. براساس تحلیلهای سبکشناختی در نثر مرسل که نثری ساده، نزدیک به زبان روایی با جملاتی کوتاه و پردازش آسان است، میزان خروج سازه که پردازش متن را تسهیل میکند، بالاتر بوده است. در مقابل، نثر فنی که پیچیده و دیریاب، با جملات بلند و درهم تنیده است، میزان خروج سازههای کمتری دارد. ازاینرو، همسویی معنادار فراوانی خروج سازهها با مطالعات سبکشناسی پیشین، نشاندهندۀ آن است که معیار نحوی خروج سازهها میتواند شاخصی باشد در کنار سایر معیارهای معمول، و در مطالعات سبکشناسی نثر فارسی به کار گرفته شود.
ایوب مرادی
چکیده
آگاهی بر ظرافتهای شعر حافظ به دلیل جایگاه ویژۀ این شاعر در میان ایرانیان، در طول تاریخ مطالعات ادبی همواره امری خطیر و شایان توجه بوده است. ازهمینرو تکتک غزلها و یکیک ابیات شعر او، محل توجه و بحث صاحبنظران است. در این میان ابیاتی هم بوده که به دلیل دشواری معنا و تفسیر، موضع اختلاف میان شارحان بوده است. برای حل این مناقشات ...
بیشتر
آگاهی بر ظرافتهای شعر حافظ به دلیل جایگاه ویژۀ این شاعر در میان ایرانیان، در طول تاریخ مطالعات ادبی همواره امری خطیر و شایان توجه بوده است. ازهمینرو تکتک غزلها و یکیک ابیات شعر او، محل توجه و بحث صاحبنظران است. در این میان ابیاتی هم بوده که به دلیل دشواری معنا و تفسیر، موضع اختلاف میان شارحان بوده است. برای حل این مناقشات شارحان راههای مختلفی پیش گرفتهاند؛ اما درنهایت بسیاری از این اختلافات حلناشده باقی مانده است. درهمینراستا در این پژوهش که به شیوۀ تحلیلی-توصیفی انجام پذیرفته، تلاش شده است تا با تمرکز بر انواع ارتباطهای موجود میان واژگان غزل حافظ، روشی برای حل مناقشۀ ابیات دارای دشواری معنایی پیشنهاد شود. در این مسیر از سه نظریۀ شناختهشدۀ انسجام لغوی هالیدی و حسن، الگوی خوانش نشانهشناسانۀ شعر ریفاتر، و مقولۀ تقابلهای دوگانه در نشانهشناسی ساختارگرا بهره گرفته شده است. نتایج نشان میدهد تمرکز بر انواع ارتباطهای واژگانی اعم از ترادف، تناسب، شمول معنایی، اشتراک مجازی، تضاد، و تقابل نقش بهسزایی در تشخیص معنابُنهای اصلی حاکم بر غزل دارد و خوانندۀ حرفهای حافظ میتواند ازطریق تشخیص و استخراج این معنابُنها، ابهامات معنایی موجود در غزل را مرتفع سازد. برای سنجش میزان کاربردیبودن، دو بیت بحثبرانگیز «ای دل، شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش ...» و «هرکه چون لاله کاسهگردان شد ...» در سایۀ الگوی یادشده مورد خوانش قرار گرفت که نتیجۀ امر از کارآمدی این الگو در فهم معانی نهفته و حل معضلات معنایی شعر حافظ حکایت داشت.
نسترن شهبازی؛ فاطمه طوبایی؛ فاطمه جمشیدی؛ احسان حمیدیزاده
چکیده
از صورت ضمیر اولشخص جمع همیشه معنای جمعی افاده نمیشود. ماحصل موقعیتهایی که این ضمیر به شکل مجازی برای ارجاع به اولشخص مفرد بهکار میروند، پدید آمدنِ شبه-جمعها است. این شبه-جمعها که به ضمیر "ما" حالتی قراردادی میدهند در پرداخت روایی کاربردهای گوناگونی دارند. به شکل عمده میتوان بر مبنای اتّکای ارجاعیِ ضمیر جمع به درون ...
بیشتر
از صورت ضمیر اولشخص جمع همیشه معنای جمعی افاده نمیشود. ماحصل موقعیتهایی که این ضمیر به شکل مجازی برای ارجاع به اولشخص مفرد بهکار میروند، پدید آمدنِ شبه-جمعها است. این شبه-جمعها که به ضمیر "ما" حالتی قراردادی میدهند در پرداخت روایی کاربردهای گوناگونی دارند. به شکل عمده میتوان بر مبنای اتّکای ارجاعیِ ضمیر جمع به درون یا بیرون متن، آن را به دو دستۀ "انحصاری" و "فراگیر" تقسیم کرد. گونههای شاخص "ما"ی منحصر، جز کاربرد صورت متواضعانۀ آن بهصورت عمومی، سه شکلهای "ملوکانه"، "صوفیانه" و "مؤلفانه" دارد که تشکیل هر یک تابع زمینههای ذهنی-اجتماعی منحصر بهفردی است و در پرداختهای روایی به انواع گوناگونی چون شخصیتپردازی و ایجاد سبک روایی از آنها بهره برده میشود. از سوی دیگر "جمع عالمانه" صورتی از دستۀ فراگیر است که امروزه در داستاننویسی بهعنوان تمهیدی برای بازنمایی از آن بهره برده میشود و ظرفیتهای جالبتوجهی به روایت میافزاید. پژوهش حاضر تلاش میکند زمینههای ذکرشده را با استفاده از پارادایمهای مترتبی چون روانشناسی و جامعهشناسی بکاود و سپس ظرفیتهای روایی ذکرشده را با استفاده از نمونههای داستانی معاصر تبیین کند.