نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان وادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران

2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران

3 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران

چکیده

منظومۀ مخزن­الاسرارِ نظامی از آثار ارشمند در حوزۀ ادبیات تعلیمی است که مورد اقبال و تقلید شعرای بسیاری قرار گرفته است. بررسی نظیره‌های این مثنوی از دیدگاه‌های ساختاری و محتوایی، تأثیرپذیری این شاعران از نظامی گنجوی و ویژگی‌های سبکی این اثر را آشکار می­سازد. در پژوهش حاضر 8 نظیرۀ مخزن‌الاسرار از قرن هفتم تا دهم هجری شامل مطلع‌الانوار، صفانامه، روضة‌الانوار، المشاهد، مظهرالآثار، نقش بدیع، مظهرالاسرار و تحفه‌الاحرار مورد مطالعه قرار گرفته است. هدفِ پژوهش بررسی سنت‌های ادبی در اشعار نظیره‌گویان مخزن‌الاسرار و یافتن میزان تأثیرپذیری ساختاری و محتوایی (سبکی، بیانیِ) آن­ها با این منظومه است. بیان میزان به‌کارگیری نظیره‌پردازان مخزن­الاسرار از مهارت‌های کاربرد سنت‌های ادبی در نسبت با این مثنوی و یافتن نوآوری ساختاری و محتوایی آن­ها از دیگر هدف‌های این پژوهش است. یافته‌ها نشان می‌دهند که ارتباط مخزن­الاسرار و نظیره­های آن، ماهیتی تقلیدی دارد به­طوری‌که اثر پسین، بازسرایی و بازآفرینی معنایی از پیش‌گفته‌شده در شکل و بافتی تقلیدی از مخزن‌الاسرار است و این تقلید چیزی از ویژگی­های فردیِ مقلّد را در خود ندارد که سبب تفاوت آن­ها از اثر الگو شود. این ارتباط زمینه‌های تقلید، تداعی، تلفیق و وابستگی را شامل می­شود. علاوه­براین هیچ یک از نظیره‌گویان نتوانستند به هم­طرازی و عمق سخن و اندیشۀ نظامی برسند و بیشتر به ظاهر و ساختار بیرونی مخزن‌الاسرار توجه داشته‌اند. نظامی تمام آرایه‌های بلاغی را بیشتر برای مضمون‌پردازی و آراستن لفظ و صورت به خدمت می‌گیرد و حتی ساده‌ترین معانی را چنان هنرمندانه به تصویر می‌کشد که نظیر آن را در هیچ یک از مقلّدان وی نمی‌توان یافت.

کلیدواژه‌ها

. مقدمه

نظیره، به­عنوان یکی از فنون شاعری و انواع ادبی، به معنای همانندسازی در محتوا و شکل اثری ادبی با متن از پیش‌تعیین‌شده ‌است. در نظیره­پردازی به همانندسازی متن الگو پرداخته می­شود؛ بنابراین هیچ متنی مستقل از دیگر متون نیست و از این طریق هر اثر هنری با تأثیرپذیری از اثر دیگر به کمال می­رسد. یکی از برجسته­ترین و پرکاربردترین عناصر که در مضمون­پردازی نظامی و مقلدان او جایگاه ویژه­ای دارد سنت­های ادبی است. البته این به این معنا نیست که شاعرانِ پیش از نظامی از این سنت­ها در اشعار خویش بهره نبرده­اند و این خصیصه فقط در اشعار نظامی به چشم می­خورد؛ بدون شک با توجه به کاربرد ویژه­ای که در آثار نظامی از این گونه سنت­ها مشهود است باید گفت کمتر شاعری، به استثنای خاقانی و به‌طورکلی شاعران سبک آذربایجان، به این اندازه و با این همه تازگی در کاربرد این سنت­های ادبی در مضمون­پردازی از موضوعات مختلف سود برده­اند. به‌کارگیری این سنت­ها که تا پیش از نظامی دارای محتوایی ثابت بودند و رابطۀ آشکاری دارند و غالباً در همان معنای اولیۀ خویش به کار می­رفته‌اند، در اشعار نظامی با توجه به موضوعات مختلف، خودآگاه و همراه با تغییر در محتوای همیشگی و رابطۀ معمول آن­ها صورت گرفته و از بسامد بسیار بالایی برخوردار است؛ به‌طوری‌که می­توان آن را یکی از مهم­ترین شگردهای هنری نظامی در مضمون­پردازی و تصویرسازی­های شاعرانه او به حساب آورد. در ادبیات فارسی بر مبنای سنت­های ادبی در اشعار برخی شاعران واژه­هایی را می­بینیم که بین آن­ها نوعی ارتباط دوسویه هم از دید معنایی و هم از دید لفظی برقرار است. این ارتباط به قدری شناخته شده است که خوانندۀ آشنا با ادبیات با خواندن بیتی که این دو واژه در آن آمده به راحتی به رابطۀ آن­ها پی می­برد و معنای بیت را که اگر وابسته به این سنت ادبی باشد درمی­یابد. نظیر ارتباط دو واژۀ «گل و بلبل»، «گوهر و صدف»، «شمع و پروانه» و مانند این‌ها که جزو سنت­های ادبی هستند و در اشعار شاعران دوره­های مختلف کاربرد دارند؛ البته ارتباط میان این دو واژه مربوط به موضوعات مختلفی است. ارتباط آن­ها گاه مبتنی بر باورهای عامیانۀ طبی، نجومی و یا داستانی اسطوره‌ای، تاریخی، دینی و یا افسانه­ای است و گاه برخاسته از آداب و رسوم یا امری طبیعی است. این رابطه­ها آنچنان شناخته‌شده و ثابت هستند که حتی شاعری که به وجود چنین رابطه­ای بین این دو واژه اعتقاد نداشته باشد، باز هم بر طبق سنت ادبی آن را در شعر خویش به‌کار می­برد و آن را به صورت یک اندیشه و اصل ادبی در سرایش شعر می­پذیرد. مخاطب نیز در بسیاری از مواقع برای اینکه بتواند معنای درست ابیات و روابط پنهان حاکم بر آن را درک کند و یا به‌طور کامل به زیبایی­ها و ظرافت­پردازی­های هنرمندانه شاعر پی ببرد ناچار است تا با این سنت­های ادبی و رابطۀ میان آن­ها آشنایی پیدا کند. این زیبایی­ها در واقع از یک سو مبیّن ارزش هنری کار شاعر و از سوی دیگر سبب‌ساز شکل­گیری احساس لذت و شگفتی در مخاطب است. پرسش اصلی این پژوهش این­گونه بیان می­شود: نظامی و نظیره­گویان وی از قرن هفتم تا دهم چگونه از این سنت­های ادبی یا محتوای ثابت در مضمون­پردازی­های خویش بهره گرفته­اند؟ این پژوهش در سطح گسترده­تر می­کوشد تا نتایج تازه­ای در حوزۀ نظامی­پژوهی فراهم آورد. این پژوهش نظیره­ها را از نظر بلاغت شعری و معیارهای سبک‌شناسی و مضامین بررسی می‌کند تا چگونگی و چرایی تأثیرپذیری نظیره­ها را  بیابد. پژوهش حاضر با بیان ویژگی‌های بارز ساختاری و محتوایی هر اثر و مقایسه با مخزن2الاسرار به تفاوت­ها و تشابه­های آن­ها اشاره می­کند.

  1. پیشینۀ پژوهش

به دلیل اهمیت و جایگاه آثار نظامی در ادبیات فارسی، تحقیقات بی­شماری دربارۀ وجوه مختلف شعر و اندیشۀ او براساس نظریه‌های ادبی قدیم و جدید انجام گرفته که در دو کتابشناسیِ فراهم‌آمده از نظامی و نیز فرهنگ نظامی­پژوهی می­توان آن‌ها را دید؛ اما در باب موضوع این پژوهش می­توان به تحقیقات زیر اشاره کرد:

1) نیازی و همکاران (1402) در مقاله‌ای با عنوان «خلاقیت و ابتکار در ارتباطات برون‌متنی و درون‌متنی نظیره­پردازان مخزن­الاسرار نظامی» به این نکته اشاره می­کنند که بین متون نظیرۀ مخزن­الاسرار رابطۀ مستقیم یا غیرمستقیم وجود دارد و نظیره­نویسی با شبکه­ای آشکار از روابط درون‌متنی و برون‌متنی مواجه است که در جهت اثبات توانایی شاعر به ‌کار گرفته شده ‌است.

2) اسماعیل حاکمی (1358) در مقالۀ «مخزن­الاسرار نظامی گنجوی و نظیره­هایی که به تقلید از آن سروده­اند» به شرح 18 مورد از پیروان مخزن­الاسرار با بیتی چند از هر یک از آن­ها است، پرداخته است بدون آنکه بررسی و مقایسه‌ای در زمینۀ ابیات انجام شود.

3) واعظ­زاده و همکاران (1397) در مقالۀ «ریخت­شناسی حکایت­های اخلاقی بر پایۀ حکایت­های مخزن­الاسرار و نظیره­های آن» به این نتیجه رسیده­اند که حکایت­های اخلاقی دارای دو الگوی روایی اصلی و دو الگوی روایی فرعی هستند که گاه با هم ترکیب می‌شوند.

4) طغیانی و نجفی (1393) در پژوهشی با عنوان «کارکردهای زبانی در مخزن­الاسرار نظامی»، مخزن­الاسرار را به سه بخش متمایز تقسیم کرده­اند: 1) در ستایش خداوند و مناجات و مدح پیامبر، 2) در بیان خلوت­نشینی­های شبانه، و 3) داستان­های تمثیلی و اخلاقی و نتیجه گرفته‌اند که در هر بخش به سبب بیان مضامین گوناگون کاربرد زبان تغییر می­یابد.

5) حسینی گرده­اش (1392) در مقالۀ «مقایسه­ای میان مخزن­الاسرار و مطلع‌الانوار» بیان می‌کند که آثار این دو شاعر از نظر شکل ظاهری، مضامین و موضوعات مشابه هم هستند؛ اما تفاوت‌هایی در نحوۀ به‌کارگیری شیوه‌های بلاغی در آن‌ها دیده می‌شود که نمونۀ بارز آن ایجاز زبان نظامی است که در مقابل اطناب‌ها و تکرارهای امیرخسرو قرار می‌گیرد.

  1. روش پژوهش

این پژوهش به شیوۀ توصیفی – تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه­ای انجام شده است. ابتدا به تبیین و توصیف سبک­شناسی، بیان، مضمون و نظیره پرداخته می‌شود. در ادامه­ نظیره‌های مخزن­الاسرار از قرن هفتم تا قرن دهم به‌اختصار معرفی می‌گردد با بیان ویژگی­های بارز سبک، بیان و مضمون هریک از آثار و مقایسۀ آن‌ها با مخزن­الاسرار  و اشاره به تفاوت­ها و تشابه­ها. با بررسی شیوۀ­ به کارگیری سبک، بیان و مضمون  نظیره­ها، قوت و ضعف هر اثر آشکار می‌شود. همچنین با تطبیق مثنوی‌های معرفی شده با مخزن­الاسرار نظامی ارزش‌های سبکی، بیانی و مضمونی نظیره‌ها مشخص می­شود و همچنین این پژوهش میزان نفوذ دیدگاه‌ها ی نظامی را در آثار شاعران پس از وی می­نمایاند.

  1. یافته­ها، بحث و بررسی
  2. 1. جایگاه نظیره و نظیره­گویی در ادبیات فارسی

«در ادبیات فارسی "نظیره­پردازی" یکی از شیوه­های نویسندگان ایرانی برای آفرینش آثار هنری بوده است. در ادبیات کهن نظیره‌سرایی، اقتباس و الگوبرداری از نمونه‌های اعلا بخشی از لوازم خلاقیت را شکل می‌دهند» (فتوحی، 1368: 84). شاید این شیوۀ آفرینش هنری با "تقلید" یا "تتبع" اشتباه گرفته شود؛ درحالی‌که با آن‌ها متفاوت است. زرین­کوب بیان می­کند که نظیره‌گویی، تقلید یا تتبّع آن است که شاعر یا نویسنده‌ای، به پیروی از شاعر یا نویسندۀ دیگر به خلق و نگارش اثری اقدام کند. نظیره‌گویی در انواع و قالب‌های ادبی رایج است و البته حدومرز آن تاکنون به روشنی تبیین نشده است. شرط اصلی نظیره‌گویی آن است که به حوزۀ سرقات ادبی منتهی نشود. آنچه در نظیره‌گویی اهمیت می‌یابد تحقیق دربارۀ کیفیت، میزان نفوذ و تأثیر آثار ادبی مشهور در معاصران یا گذشتگان است که خود از اهمّ مباحث نقد ادبی و ادبیات تطبیقی به شمار می‌رود. تقلید را چنین تعریف می‌کند: «نویسنده و گوینده‌ای شیوۀ گفتار گوینده و نویسندۀ دیگری را پیش گیرد و بر طریقه و منوال او سخن گوید» (زرّین‌کوب، 1376: 166).

4 . 2. نگاهی اجمالی به نظیره­های مخزن­الاسرار

باید میان اقتباس ادبی و تقلید و نظیره‌‌گویی نیز تفاوت قائل شد. «اقتباس الهام گرفتن از مضمون و محتوا و اندیشۀ اثری است که با خلاقیت‌های شاعر توأم است. ای بسا آثار و شاهکارهای ماندگار که مقلدان زیادی یافته‌اند، خود برگرفته و مقتبس از نمونه‌ها و آثار قبلی بوده باشند، چنان که ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در سال 446 ق. اقتباس از داستان پارتی یا اشکانی ‌است؛ یا "عقاب"خانلری که با اقتباس از مضمون رمان دختر سروان (1836م) نوشتۀ الکساندر پوشکین، سروده شده است. اقتباس را بر دو نوع آزاد و وفادار دانسته‌اند» (انوشه، 1380: 2/115) که در هر دو شکل ضمن تفاوت با نظیره‌‌گویی، شباهت‌هایی نیز دارد. در این پژوهش هشت نظیرۀ مخزن‌الاسرار از قرن هفتم تا دهم هجری برگزیده شد که به‌طور خلاصه معرفی می­شود:

جدول 1. معرفی اجمالی نظیره­های مخزن­الاسرار

ردیف

عنوان / سراینده

معرفی اجمالی

1

مطلع­الانوار از امیرخسرو دهلوی

«این منظومه در سه خلوت و بیست مقاله همراه با حکایات آورده شده و موضوع آن توحید و تحقیق و تهذیب و تربیت  است» (صفا، 1382: 3/ 738).

2

مثنوی صفانامه (مونس‌الابرار) از عماد فقیه کرمانی

منظومه­ای عرفانی و اخلاقی به نام شاه شجاع» (همان: 989) عماد فقیه آنچه در صفانامه می­آورد سلسله ارادتش به شیخ زین­الدین کاوئی است.

3

روضة­الانوار از خواجوی کرمانی

«این منظومه اندکی بیشتر از دو هزار بیت دارد و شاعر مباحثی از اخلاق و عرفان مطرح کرده است. (صفا، 1382: 899-900).

4

المشاهد از شاه داعی شیرازی

«مثنوی المشاهد دارای 537 بیت که به سال 836 ق. به انجام رسیده است» (شاه داعی، 1339: ید-لج).

5

مثنوی مظهرالآثار از هاشمی کرمانی

سیدمحمدهاشم مظهرالآثار را در پنج نعت، سه روضه و بیست موعظه سروده و در میان مواعظ و سایر قسمت‌ها حکایاتی نیز ­آورده است.

6

مثنوی تحفة­الاحرار از عبدالرحمن جامی

این مثنوی مرکب از دوازده مقاله و و بیش از هزاروپانصد بیت است.

 

7

مثنوی جوهر فرد از عبدی بیگ شیرازی

این مثنوی با یک دیباچه مفصل آغاز می­شود و شامل دو هزار و پانصد و نود و شش بیت است.

8

مثنوى نقش بدیع  از غزالى مشهدى

«غزالی مشهدی نقش بدیع را در ایران و به نام شاه طهماسب صفوی آغاز کرد و بعد از مهاجرت به هند و وارد شدن به دربار علی‌قلی خان شیبانی، خان زمان و حاکم جونپور، نقش بدیع را به پایان رسانید» (ستوده، 1371: 43).[1]

  1. 3. بررسی ویژگی­های زبان ادبی در مخزن­الاسرار و نظیره­های آن

مضامین و ساختار مخزن­الاسرار، علاوه­بر داشتن تخیلی سرشار و عاطفه و احساس تأثیرگذار که از لوازم و بایستگی­های شعر و به‌طورکلی مقوله­های هنری است دارای موضوعات جهان‌شمول و مأنوس برای انواع مخاطبان است؛ زیرا مضامین و موضوعات مطرح شده در هر اثر ادبی هر چقدر نزدیک به ناخودآگاه جمعی انسان­ها باشد، تأثیرگذاری آن در مخاطب بیشتر خواهد بود؛ درحالی‌که حوزۀ عملکرد مضامین و ساختار نظیره­ها به­ویژه تحفة‌الاحرار، مظهرالاسرار، المشاهد، نقش بدیع، مظهرالآثار و مونس‌الابرار دارای مخاطبی با دایره­ای محدودتر است. از دیدگاه مضمون‌پردازی و شیوه‌ها و شگردهای مختلف آن، و ساختار نیز این منظومه­ها با یکدیگر تشابه‌ها و تفاوت‌هایی دارند. در مخزن­الاسرار مضمون­پردازی با همان بیان هنرمندانۀ موضوعی ساده با توجه به سبک شعری نظامی و به‌طورکلی شاعران سبک آذربایجانی در سدۀ ششم است که با بهره‌گیری فراوان از عناصر علمی و اطلاعات گسترده از علوم مختلفی چون نجوم، طب، فلسفه، اساطیر، تاریخ، باورها و آداب و رسوم عامیانه، و نیز عناصر ادبی و شگردها و فنون ادبی و بلاغی صورت گرفته است که شاعر از آن جز پیچیده‌سازی و نامأنوس ساختن شعر خویش برای مخاطب از سویی، و نیز ارائۀ طرزی تازه از سبک شعری، مضمون‌آفرینی،زیباسازی و آرایش کلام از سوی دیگر هدفی ندارد.

  1. 3. 1. سنت­های ادبی مخزن­الاسرار

صورخیال در اندیشۀ نظامی همواره جایگاهی ویژه داشته و این شاعر مثنوی­سرا با استفاده از عناصر طبیعت و خیال توانسته تصویرهای زنده‏ای را خلق کند. همچنین نظامی برای محو مرزهای میان انسان و طبیعت، اندیشه و شیء و محو مرز زبان و جهان‏ واقعی به مانند رمانتیسم‏ها از استعاره با ظرفیت بالا استفاده‏ کرده‏ است. از این‏رو بسامد استعارۀ‏مکنیه، تشبیه و تشخیص در مخزن‏الاسرار بالا است؛ امری که نشان‏ می­دهد که مخزن‏الاسرار به مانند مکتب ‏رمانتیسم تصویرگرا و درون‏نگر است. از میان عناصر ادبی و شگردهای ادبی و بلاغی در مخزن‌الاسرار، توصیف با بهره­گیری از استعارات، تشبیهات و کنایات تازه و خیال­انگیز از مهم‌ترین شیوه‌های مضمون‌پردازیِ نظامی است. همچنین استفاده از شیوۀ تکرار و التزام واژگان و جفت‌های گردان و تمثیل به دو گونۀ فشرده و گسترده، پس از توصیف بیشترین کاربرد را دارند. نظامی از جمله شاعران سبک آذربایجانی است که اگرچه ارتباط چندانی با دربار شاهان نداشت؛ اما نگرش­ها و ذهنیت­هایی که میراث شاعران پیش از او بود، باعث شد که خواه ناخواه تحت تأثیر گفتمان درباری و عناصر مرتبط با آن قرار بگیرد؛ به­گونه­ای که عناصر درباری و صورخیال مخصوص این نوع گفتمان، در شعر او بسامد قابل توجهی دارد.

  1. 3. 1. 1. تشبیه و استعاره

نظامی از طریق کاربرد استعاره و تشبیه با طبیعت و ماورای آن ارتباط برقرار می‌کند و از راه محاکات آن­ها را به خدمت می‌گیرد و ساختار ذهنی‌اش را با آن­ها شکل می‌گیرد. «شکل ذهنی شعر حاکی از تمرکز کامل همۀ نیروی خلاقّۀ شاعر در لحظه آفرینش شعر است» (نک، براهنی،1380: 1/ 75). تشبیه در ساخت صور خیال و اندیشۀ نظامی نقش به‌سزایی دارد و هستۀ اصلی و مرکزی اغلب خیال‌های شاعرانۀ اوست.

"صدف و گهر" یکی از جفت‌های گردان در مخزن‌الاسرار هستند که بسامد قابل‌توجهی دارند. این جفت گاه در تشبیه سخن (دُر) و گوش (صدف) و بیان ارزشمندی آن­ها به کار رفته، گاه در استعاره از دندان پیامبر(ص) و گاه نیز در تشبیه ملک و خاک آستانۀ ممدوح: 

نخل زبان را رطب نوش داد                    دُرّ سخن را صدف گوش داد     (نظامی، 1379: 161)

خندۀ خوش زان نزدی شکرّش              تا نبرد آبِ صدف گوهرش            (همان: 189)

دین فلک و دولت او اختر است               ملک صدف خاک درش گوهر است    (همان: 220)

  1. 3. 2. جفت­های گردان در مطلع­الانوار همراه با استعاره، تشبیه و تمثیل

در مطلع­الانوار مضامین مقالت­ها بیشتر اخلاقی – دینی است که شاعر با طرح آن قصدی جز برانگیختن نیروی تهذیب اخلاق فردی را در سر نمی­پروراند. در این مقالت­ها هم از مضامین صریح دینی چون تشریح ارکان خمسۀ مسلمانان، نماز، روزه، حج، زکات و جهاد سخن به میان آمده و هم از مضامین اخلاقی چون ستایش قناعت، بخشش، غنیمت شمردن ایام جوانی و مانند این‌ها. امیرخسرو نیز  همچون جامی یکی از مقالت­های بیست‌گانه (مقالۀ بیستم) را به مخاطبه با فرزند خویش اختصاص داده با این تفاوت که در این مقالت تهذیب اخلاق فردی و سیاست مدن و سیاست منزل در کنار هم مورد توجه بوده، موضوعی که در مخزن­الاسرار نمود ندارد. (نک، یوسفی، 1385: 12 – 15)

  1. 3. 2. 1. تمثیل

در مطلع­الانوار مهم‌ترین شگرد ادبیِ مورد‌توجه شاعر تمثیل است؛ به­ویژه تمثیلات گسترده که گاه تا ده بیت هم می‌رسد. پس از آن حرف­گرایی و توصیف که بیشتر مبنی بر وصف­های ساده و به دور از استعارات و تشبیهات هنری است. التزام و تناقض نیز بسیار کم کار بردند. جفت­های گردان بیش از هر چیز در قالب تمثیل و بیان مفاهیم تعلیمی و اخلاقی نقش­آفرینی می­کنند که در این زمینه با مخزن­الاسرار دارای تفاوت‌هایی در شیوۀ کاربرد هستند. از جمله:

 

  • روغن و چراغ در بیان آفرینش عقل و جایگاه او که در سر است:

از خرد افروخت چراغی بلند                                 روغنی از کاسه سرها فکند (دهلوی، 1362: 14)

از گل چوب از چه که باشد چراغ         کی ز بدار نیست ز روغن مراغ (همان: 61)

  • مهره و حُقّه در بیان توانایی آدمی در شناخت ستارگان فلک:

نور نظر دادکه بینا شدیم                                          مهره­کش حقۀ مینا شدیم  (همان: 14)

  • مگس و شکر در تمثیل برای این معنی که دوستی دنیا پایدار نیست:

از لب او نیم نمی سلسبیل                                                  بر شکر او مگسی جبرئیل (همان: 14)

پرورش ما در گردون مبین                                                       کافت جان مگس است نگین  (همان: 138)

ویرانه و گنج (همان: 33)، گوهر و کان (همان: 30)،  گوهر و بحر (همان:40)، دود و آتش (همان: 63) و (همان: 76) و درّ و صدف (همان: 51)  نیز نمونه­هایی از جفت‌های گردان هستند که در این منظومه کارکرد تمثیلی دارند.

  1. 3. 2. 2. استعاره و تشبیه

ساختار تشبیهات در این دو اثر زبان شعری هر دو شاعر را تحت تأثیر قرار داده است و بسامد بیشتر تشبیهات نظامی، زبان شعری او را دیریاب‌تر و مخیّل‌تر نموده است. درحالی‌که زبان شعری مطلع­الأنوار به دلیل بسامد کمترِ تشبیهات از سادگی و وضوح بیشتری برخوردار است. این مطلب نشان می‌دهد که نظامی با به‌کارگیری تشبیه بلیغ و مرسل به سوی خیال‌انگیزی کلام و درنتیجه دیریابی زبان شعر و پیچیدگی آن حرکت کرده است؛ درحالی­که کلام امیرخسرو این گونه نیست و زبان شعر او قابل‌فهم است. یکی از دلایل وجود تفاوت در ساختار تشبیهات دو شاعر، مقلّد بودن امیرخسرو است و از سوی دیگر تفاوت سبکی این دو شاعر را باید در نظر داشت؛ زیرا نظامی و اصولاً سبک آذربایجانی به پیچیدگی زبانی و دیریابی صورخیال متمایل‌تر است؛ اما امیرخسرو در عین تقلید چندان به پیچیدگی و دیریابی دچار نشده است. از سوی دیگر، تفاوت ساختار تشبیهات دو شاعر به تفاوت جهان‌بینی و نگرش آن‌ها به هستی و همچنین به متفاوت بودن اقلیم زندگی آن­ها برمی‌گردد. نظامی و امیرخسرو، چند تشبیه مشترک دارند که عبارت­اند از: انسان به گوهر، انسان به مور، تن به دیگ، مو به زنجیر، طبع به گل، شاعر به ذره، دل به دریا، زبان به کلید، زبان به تیغ، سخن به جان، سخن به گنج، سخن، نظم به دُر، جان به رشته و امثال این موارد.

رشتۀ جان بر جگرت بسته­اند         گوهر تن بر کمرت بسته­اند      (نظامی، 1379: 51)

درّ خرد رشتۀ جان را سپرد        ملک سخن تیر زبان را سپرد     (دهلوی، 1362: 5)

یکی دیگر از کارکردهای جفت­های گردان در مطلع­الانوار، استعاره و به‌طور خاص استعارۀ مکنیه است؛ شیوه­ای مشابه شیوۀ نظامی در مخزن­الاسرار:

  • گوهر و سنگ: در شعر امیرخسرو استعاره‌ای است از تفاوت و تقابل میان دو چیز یا دو گروه از افراد با ویژگی‌های متفاوت. "گوهر" نماد افراد والامقام، بااستعداد و دارای ارزش ذاتی است که در شرایط دشوار نیز به کمال خود می‌رسند و جایگاه والایی پیدا می‌کنند. در مقابل "سنگ" نماد افراد بی‌ارزش و فاقد ارزش ذاتی است که در هر شرایطی به همان حالت باقی می‌مانند و هیچ‌گاه به جایگاه والایی دست نمی‌یابند.

سهل مبین سختی سنگ فقیر                                 گوهر آن سنگ نگر بی­نظیر  (همان: 69)

  • شمع و پروانه:

مشعله عشق چو شد خانگی                                   سوخته شد عقل به پروانگی  (همان: 76)

  • خار و خرما:

نخل که خرماست همه بار او                                 پرورش خسته کند خار او  (همان: 109)

  1. 3. 3. جفت­های گردان در مونس­الابرار یا صفانامه همراه با استعاره و تشبیه

در مونس­الابرار یا صفانامه بنا به گفتۀ سعید نفیسی در تاریخ نظم و نثر فارسی: «عماد فقیه سبک نظامی را دنبال می­کند و در بسیاری از موارد از او روان­تر است» (نفیسی، بی­تا، 112). بارزترین شگرد ادبی در صفانامه کاربرد استعاره و تشبیه است و پس از آن توصیف که بر اساس وصف­های طبیعت است. از کنایات تلمیحی به‌ندرت استفاده شده و التزام و تناقض در این منظومه چشمگیر نیست. صفانامه حاوی مقالت­هایی در بیان حِکَم، مواعظ و واقعاتی مملو از باورها و آداب صوفیانه است. مواعظ عماد فقیه در این مقاله­ها جنبۀ پند و اندرز دارد؛ وی ضمن پند و اندرزهای اخلاقی به دیگران بر تأثیرگذاری نصایح خویش تکیه می‌کند و گاه نفس خویش را مورد خطاب قرار می­دهد. شاعر در رؤیاها و خلوت­های خویش در واقعه به حدیث نفس می‌پردازد. در این مثنوی خواننده همراه با سراینده به عالم رویایی سفر می‌کند که همراه با صدق و صفا است. همۀ این مضامین جنبۀ تعلیمی دارد.

  1. 3. 1. 1. تشبیه و استعاره

صفانامه منظومه‌ای عرفانی است. عماد فقیه به دلیل علاقه و توجه به اندیشه­های اسلامی در اشعارش مضمون­های اخلاقی را مدّ نظر داشته است و بی­اعتباری دنیا را تجویز می­کند. وی از طریق تشبیه و استعاره در قالبِ جفت­های گردان در چند بیت به سرزنش دنیا می­پردازد:

  • گل و نقاش:

کای شده مشعوفِ گل بوستان                   خیز، که رفتند همه دوستان

بر در این دیرِ خراب کهن                            خامۀ نقاش نوشت این سخن

کای شده مشغول به عزی و لات       خیز که به گذشت به غفلت حیات

                                                                                   (عماد فقیه کرمانی، بی­تا: 44)

عماد دیدگاه وحدت وجودی خود را نسبت به نظام آفرینش از طریق استعاره و تشبیه بازگو می­کند:

    جیب گل و نافه معطر از اوست                      رایحۀ سنبل و عنبر از اوست

طفل خرد ، زو ادب آموخته                                   جان فرح و دل طرب اندوخته...

روز جهان را رخ پر نور از اوست                     جعد سیاه شب دیجور از اوست (همان: 20)

از دیدگاه وی وجود پیر و مراد برای طی مراحل طریقت لازم است؛ از این جهت در واقعۀ دوم حالات خویش را در «خواب­دیدن خواجه کامویه» بیان می‌کند و با بهره­گیری از تشبیه به مضمون‌پردازی و وحدت موضوعی پرداخته است:

رفته به ره فوطه و طاسش به دست                 من شده چون خاک بر آن راه پست...

گشت روان خواجه کون و مکان      آب و گل از سنبل مشگش چکان (همان: 79)

آراستن کلام به شگردهای ادبی استعاره و تشبیه در ابتدای کتاب به‌ویژه "سبب نظم کتاب" از هنرهای شاعران صاحب ذوق است. عماد فقیه از جفت‌های گردان "درّ و گهر" در سبب نظم مثنوی صفانامه استفاده کرده است:

طوطی طبعم شکری می‌شکست          نام زد هر گهری می‌شکست

چشمه حیوان سخن ملک من                           درّ ثمین ریخته از کلک من (همان: 40)

  • یار غار و برادر: در بیت زیر برای بیان افکار ملامتی که جنبۀ اعتقادی دارد در قالب استعاره و تشبیه بیان شد:

هرکه برادر بودش یار غار                  زود به‌سامان شودش کار و بار (همان: 76)

  1. 3. 4. سنت­های ادبی در قالب استعاره، تشبیه، تمثیل و کنایه در روضة­الانوار

از میان مقلدان نظامی ابتدا امیرخسرو دهلوی است که مطلع­الانوار را سروده و پس از آن خواجوی کرمانی روضة­الانوار را به رشته تحریر در آورده است. این دو مثنوی اخلاقی ـ عرفانی که به پیروی از مخزن‌الاسرار سروده شده‌اند، هر چند در ساختار و محتوا شباهت­های قابل‌ملاحظه­ای دارند؛ اما تمایزاتی نیز در بافت ادبی آن­ها به چشم می­خورد. روضة­الانوار منظومه‌ای عرفانی، اخلاقی و اجتماعی در بحر سریع مقطوع مکشوف یا موقوف، بروزن مخزن­الاسرار نظامی و نظیره‌ای برای آن است در بیست مقاله، هر مقاله در موضوعی است که با حکایتی تأیید می­شود. تدوین آن و موضوع و شیوه سخن شاعر، در آوردن اشعارات و کتابات رنگین بسیار به مخزن­الاسرار نزدیک است. اندیشه‌های صوفیانه و حکایت مشایخ در این منظومه غلبه دارد و این شیوه‌، به خصوص عرضة معانی با تعابیری متناقص­نما شیوة معمول در آثار سنایی را به یاد می­آورد. خواجوی کرمانی در منظومۀ روضة­الانوار از طریق آمیختن مضامین اجتماعی و اخلاقی با مفاهیم و آموزه­های عرفانی، رنگ­وبویی "صوفیانه" به منظومۀ خود بخشیده و شخصیت­های وی در این حکایات که اغلب از صوفیان شناخته شده هستند به­عنوان ابزاری برای ترغیب مخاطب و تأثیر این آموزه­ها بر روح و جان وی به کار رفته­اند. تشبیه در این منظومه در کنار سایر صورخیال ابزاری کارآمد در خدمت بیان اندیشه و مفاهیم تعلیمی – عرفانی است؛ البته نباید از جنبه­های زیبایی­شناختی این تصاویر نیز غافل بود.

در روضة‌الانوار از میان شگردهای ادبی، توصیف با بهره­گیری از استعارات، تشبیهات و کنایات مختلف که تا حدودی نوآوری هم در آن­ها به چشم می­خورد، تناقض، تمثیل و جفت­های گردان بیشترین نقش را در مضمون­آفرینی خواجو بر عهده دارند. حرف‌گرایی هم تا حدودی در این میان قابل توجه است؛ اما التزام و تکرار بسیار کم کاربردتر از دیگر شگردهای ادبی است. در روضة­الانوار بهره­گیری از اصطلاحات مربوط به باده و باده‌نوشی، موسیقی، دبیری و عناصر تلمیحی، حماسی و نجومی از دیگر عناصر علمی بیشتر است. از باورها، آداب و رسوم، و بازی و سرگرمی کمتر در مضمون‌پردازی استفاده شده است.

  1. 3. 4. 1. تمثیل

هرچند در روضة­الانوار مضامین اخلاقی نیز دیده می‌شوند؛ اما اغلب این مقالت­های تعلیمی، رنگی عارفانه دارند که آشکارا نشانی از نوع شخصیت شاعر و نیز رواج اندیشه­های عرفانی در دورۀ حیات اوست. حتی خواجو برخی مقالت­ها را به بیان احوال عارفانۀ خویش اختصاص داده است. گاه حکایت­هایِ پایان هر یک از مقالت­های تعلیمی رنگ و بویی سخت دینی به خود می­گیرند و مضامین به قدری نمود دینی دارند که خواننده و نیز سراینده گاه به کلی فراموش می‌کنند که با اثری ادبی روبه­رو هستند؛ درحالی‌که در مخزن­الاسرار هیچ اثری از این مضامین با این صراحت دیده نمی‌شود. اما همۀ این مضامین چنانکه گفته شد با نوع تعلیمی پیوندی استوار دارند و در آن­ها مخاطب یا خواننده مورد خطاب قرار می­گیرد. ابزار اصلی خواجو در زمینۀ بیان این مضامین "تمثیل" و "جفت­های گردان" است:

  • خورشید و ذرّه: یکی از تمثیل­هایی است که در روضة­الانوار و مخزن­الاسرار کاربرد و کارکرد مشابهی دارد. در بیت زیر این تمثیل برای این معنی که «تا سختی نکشی به راحتی نرسی» به کار رفته است:

ذره که از جام هوا گشت مست           ساغر خورشید کی آرد به دست (خواجو، 1378: 64)

  • گنج و ویرانه:

خون عقیق از جگر کان گشاد                  گنج روان در دل ویران نهاد (همان: 4)

  1. 3. 4. 2. تشبیه و استعاره

جفت­های گردان از قبیل «صدف و گوهر»، «روضه و حور»، «آئینه و زنگ»، «صورت و معنی»، «بحر و گوهر» و امثال این موارد از طریق بیان تشبیهی و استعاری برای بیان مفاهیم تعلیمی از سوی خواجو در این منظومه به کار رفته­اند؛ روشی که در مخزن‌الاسرار نیز کاربرد مشابهی دارد:

تیر نظر بر هدف گل نهاد                                        جوهر جان در صدف دل نهاد (همان: 55)

عشق بهشت است و روان حور او           مهر چراغ است و روان نور او (همان: 56)

صورت من بین شده معنی او                  من همه عکس ز تجلی او (همان: 57)

آیینه چین تو در زنگ بود                                       روز سپید تو سیه رنگ بود (همان: 69)

  1. 3. 5. جفت­های گردان در قالب تمثیل، استعاره و کنایه در المشاهد

شاه داعی شیرازی یکی از شاعرانِ عارف و مبلّغان اندیشۀ وحدت وجودی ابن­عربی است که آثار متعدّدی به نظم و نثر از وی باقی مانده است. از آثار منظوم وی ستّۀ شاه داعی است. مثنوی مشاهد اوّلین اثر از مثنوی­های شش­گانۀ وی است که شاعر متناسب با مشرب فکری خود، آن را در هفت مشهد: طلب، تجرید، ذوق، کشف، معرفت، حقیقت و توحید سروده است. سبک این مثنوی، تلفیقی از سبک‌های خراسانی و عراقی است؛ به‌گونه‌ای که برخی ویژگی­های زبانی را از سبک خراسانی؛ لطافت­ها، سوز وگداز را نیز از سبک عراقی گرفته‌است. جناس و صنعت تکرار در سطوح آوایی؛ استعارۀ مکنیه، مراعات نظیر وتلمیح در سطوح بلاغی، از برجسته‌ترین آرایه‌های ادبی به کار رفته در این منظومه‌ها هستند

در المشاهد پرکاربردترین شگرد ادبی تکرار و التزام است. در این منظومه استعاره در خدمت مفاهیم تعلیمی است. شاعر تشبیه تمثیلی را همراه با مفاهیم عرفانی استفاده کرده است. توصیف حالت­های عرفانی در مفاهیم دنیا گریزی و معاد را در استعارات و تشبیهات به کار برده و کاربرد تمثیل به­ندرت است.

  1. 3. 5. 1. تشبیه و استعاره

شاه داعی در المشاهد به هستی­شناسی می­پردازد و جفت­های گردان «گل و بلبل»، «آئینه و صیقل»، «یوسف و چاه»، «نقطه و دایره»، «شمع و پروانه» و امثال این موارد را همراه با استعاره یا تشبیه برای بیان منظور خویش به کار می‌برد:

بلبل اگر ناله برآرد رواست / خاصه که از طرف گلستان جداست (شاه­داعی، 1339: 1)

ساده شو از نقش جهت‌های خاک        آینه‌سان شو به صفت‌های پاک

صیقل دل آب روان ساز کن                   روزنۀ جان به صفا باز کن (همان‌: 2)

بید نه ای ، فارغ از این باد باش               سرو شو و از همه آزاد باش (همان‌)

چون دف مطرب  بتواجد درای              چون کف ساقی بتواضع فزای (  همان: 11)

  • شمع و پروانه:

یار که در پرده نشیند چه سود؟               شمع که پروانه نبیند چه سود؟

  • یوسف و چاه:

ابر حجاب رخ مه تا به کی؟                    یوسف ما در بن چه تا به کی؟ ( همان: 16)

  • دام و دنیا:

صورت اشیا همه دام است و بس            معنی عنقا همه نام است و بس (همان‌جا)

  • نقطه و دایره:

نقطه خود را حرکت داده­ای                   دایرۀ مغلطه بگشاده­ای (همان‌جا)

  1. 3. 6. سنت‌های ادبی یا جفت­های گردان بر پایۀ صنایع معنوی در تحفة­الاحرار

این منظومه دارای زبانی ساده اما لحنی هشداری، و بیانی عرفانی براساس مشرب فکری ابن‌عربی یعنی وحدت وجود، توحید، تنزیه و تشبیه است و در آن مسائل عرفان نظری (سهر، صمت و عزلت) نیز دیده می­شود. موضوع بیشتر مقاله­ها موضوعات دینی، اخلاقی و تا حدودی عرفانی است، اما مقاله­هایی در قالب انتقادهای اجتماعی و سیاسی با به‌کارگیری زبان پند و هشدار بر اقشار جامعه نیز در میان آن­ها وجود دارد. از منظر زبانی استفاده از موازنه، التزام، تتابع اضافات و اشعار ملمع از برجستگی‌های شاخص این منظومه هستند.

در زمینۀ صور خیال و مسائل ادبی در مقایسه با مخزن­الاسرار می توان گفت تحفه­الاحرار نسبت به دیگر منظومه­های تقلیدی از جایگاه خاصی برخوردار است. از دید محتوا و مضامین مطرح شده در آن نیز باید گفت جامی نیز همانند نظامی در مخزن­الاسرار شعر را در خدمت اندیشه‌های دینی و مذهبی می‌گیرد؛ البته جامی خود به توازن بین لفظ و معنا در تحفه­الاحرار توجه داشته و لفظ­گرایی مفرط را نکوهش می­کند و آن را آسیب‌زننده به اثر می­داند.

  1. 3. 6. 1. تمثیل

"تمثیل" در اندیشۀ جامی برای بیان مفاهیم عرفانی و رمزی بسیار کارآمد بوده است و تمثیلِ حیوانی و انسانی در ادبیات تعلیمی وی جایگاه ویژه­ای دارد. جامی در تحفة­الاحرار بیش از ده حکایت از حیوانات آورده است و همچنین از تمثیل‌های نمادینِ حیوانی بهره گرفته و در‌ آن‌ها حیوانات را با شخصیت‌بخشی و انسان‌انگاری به عرصۀ آموزش اخلاقی و عرفانی وارد نموده است. وی همچنین از ریشۀ اساطیری و توتمی آن‌ها نیز غافل نبوده و با استفاده از تجربۀ پیشینیان به حیوانات و به­ویژه پرندگان، حیاتی معنوی بخشیده است. تأکید بر علم‌اندوزی، توجّه به اصول و فروع دین، قناعت، مبارزه با هوس، بی‌اعتباری دنیا، یاد مرگ، نکوهش آزمندی، دوری از مصاحبت فرومایگان، توجه به عدل و انصاف، پیروی از پیر و امثال این موارد است که از دریچۀ تمثیل به آن­ها نگریسته ‌است. در میان مبانی مختلف تمثیلی ـ تعلیمی، توجه به دین، پرهیز از مداهنت و یاد مرگ بسامد بالاتری دارند.

هفت اورنگ جامی به­ویژه تحفةالاحرار سرشار از داستان­های تمثیلی است. او که از شاگردان

نقشبندی است در ورای داستان­های تمثیلی خود برای ترویج فرقة نقشبندیه بسیار تلاش کرده است؛ لذا اندیشه­های صوفیانۀ خود را با شگردهایی چون: تمثیل، استعاره و تشبیه بیان می­دارد تا مفاهیم دشوار تصوف و مسائل اخلاقی و تربیتی را آسان­تر به مخاطبان خود ارائه دهد. او اندیشه‌های تمثیلی اخلاقی خویش را گاه در قالب پند و نصیحت بیان کرده، در بسیاری از موارد با بیان حادثه و واقعه­ای، نتیجۀ حاصل از آن را به خواننده واگذار نموده­است. پند و اندرزهای تمثیلی جامی را از روی مخاطبین­شان می­توان به سه گروه تقسیم کرد: 1) اندرزهایی برای شاهان؛ 2) نصیحت­هایی به پسرش ضیاءالدین یوسف؛ 3) پندهای عالی او. علاوه بر پند و اندرز، گاه جامی به بیان مبانی اعتقادی و عرفانی نیز پرداخته است (نک، شعاعی، 1402: 61 – 63).

پهلوی    هر     سفله     مشو   جانشین            از  همه   یکتا    شو     و    تنها    نشین

گرچه به خود نیست کج اندام "الف"           بین که چه سان کج شده در لام "الف"

                                                                                           (جامی، 1378: 594)

  1. 3. 6. 2. تشبیه و استعاره

در تحفه­الاحرار نیز پر کاربردترین شگرد هنری، توصیف بدون تازگی در استعارات و تشبیهات و پس از آن التزام و حرف­گرایی است. جامی از تمثیل و تناقض بسیار کم در مضمون‌پردازی بهره برده است.

"گوهر" و متعلقات آن از جمله صدف، دُرج و مانند این‌ها بیشترین میزان بسامد را در میان جفت­های گردان این منظومه دارند که از طریق تشبیه و استعاره مطرح شده­اند. استعاره‌ای  که در ادبیات فارسی و عرفان برای بیان مفاهیمی چون ظاهر و باطن، حقیقت و ظاهر دین، و همچنین ذات و صفات به کار می‌رود. در تمثیل زیر صدف° ظاهر، پوست یا قشر بیرونی و گوهر° باطن، حقیقت یا ذات درونی در نظر گرفته می‌شود.

بر زر هر سفله منه چشم آز                      همچو صدف با گهر خود باز (همان: 256)

اختر برج شرف کاینات                          گوهر درج صدف کاینات (همان: 316)

در ساختار سایر جفت‌ها نیز شاهد بیان ارتباط تضاد و تقابل­های معنایی میان مفاهیم هستم مانند  "ویرانه و گنج"، "مگس و شهد"، "خرمن و آتش" و مانند این‌ها:

چون طلبیدند از آن گنج پاک                بهره خود خانه خراسان خاک (همان: 379)

گشته ملایک مگس خوان او                 راتبه‌خوار از شکرستان او (همان: 384)

جسم من القصه چو سرو روان افتاد        شعله خرمن خشک‌شده­ای افتاد (همان: 320)

  1. 3. 7. جفت‌های گردان با استعاره و تشبیه در نقش بدیع از غزالی مشهدی

«مثنوی­های غزالی همه، خاصه نقش بدیع، در زمرۀ بهترین اثرهایی است که از دوران صفوی داریم و نحوۀ بیانش در آن­ها همان ویژگی عمومی شعر وی را به همراه دارد. روان و پخته و منتخب و صریح است و مضمون‌یابی‌های استادانه‌ای که در آن­ها می­بینیم ما را به یاد هنرنمایی­های ساحرانه نظامی می‌افکند. او در این راه بیشتر به مخزن الاسرار آن استاد بزرگ نظر داشته و چنانکه خواهیم دید چند بار به جوابگویی آن برخاسته است» (صفا، 1369:  704)

وی برخلاف شاعران معاصر خود سبک پیچیدۀ هندی را شیوۀ کار خود نساخته و از زبانی بسیار ساده و روان در شعر سود جسته که از این جهت نیز قابل‌اعتناست.

در نقش بدیع مقالت‌هایی به سبک مخزن­الاسرار دیده نمی‌شود؛ بلکه حکایت­هایی به صورت داستانک بیان شده که جنبۀ اخلاقی دارد. مضمون این حکایات عرفانی است و سراینده از آن‌ها نتیجۀ اخلاقی می­گیرد. شروع حکایات با وصف موضوعی عرفانی است که در پایان حکایت سراینده خواننده را به نتیجه­گیری اخلاقی می‌کشاند. این منظومه­ جنبۀ عرفانی و اخلاقی دارد. غزالی در نقش بدیع ابیات و ترکیباتی را از مخزن‌الاسرار تقلید کرده که حاوی تکرار یا مضمون‌پردازی است. ساختار مباحث نقش بدیع تکرارِ مباحث مخزن­الاسرار است. داشتن مقدمه­ای به نثر در این منظومه  و اعتراض بر منکران معراج از ابتکارات و نوآوری‌های شاعر است. در مثنوی مورد نظر بر خلاف مخزن­الاسرار حکایات کوتاه بیان شده است.

  1. 3. 7. 1. تشبیه و استعاره

غزالی مشهدی در استعارات از تجربۀ حسی به سوی انتزاعات می­رود و گاه شاعر از پیوند و ارتباط میان واژگان یک بیت به اشارات ضمنی می­پردازد:

در غم آنم که ازین مغز و پوست            باز رهم تا بروم پیش دوست (همان: 66)

 در این مثنوی تأثیرپذیری از قران‌السعدین و مخزن­الاسرار کاملاً آشکار است. غزالی از ترکیبات جدید استفاده نمود. به نمونه­هایی از این ترکیبات اشاره می­کنیم:

مشک فشان جز به ثنایش مباد         سحر بیان جز به رضایش مباد  (غزالی مشهدی، 1372: 9)

 قافیه‌سنجان به سخن درفشان           این غزل انداخته اندر میان       (همان: 59)

آن مدنی منسب مکیّ نسب              شاه عجم تخت نشین عرب        (همان: 120)

سنگ ازو شیشۀ رخشان شده           خاک ازو لعل بدخشان شده      (همان: 61)

من سگ آن کس که برد نام دوست         خاصه که با نامه و پیغام اوست     (همان: 118)

شاهد جان صورت و معنای او                صورت او شاهد معنای او (همان: 1)

  • کلیم و سخن:

تا به سخن ریخت جواهر ز میم              گشت خجل از کلماتش کلیم (همان:3)

 

  • بحر و موج در آفرینش انسان:

بحر یکی موج زند برکنار                        گردد از آن رشهۀ جهان لاله‌زار (همان:13)

4 . 3. 8. جفت‌های گردان با استعاره و تشبیه در مظهرالآثار از هاشمی کرمانی

مظهرالآثار یک مثنوی عرفانی- فلسفی است، محتوای عارفانه و صوفیانۀ آن از ابتدا تا انتهای بخش­های مختلف با انسجام پنهان و آشکار با هم پیوستگی دارند. هاشمی کرمانی به پیروی از شاعران عارف پیش از خود دریافت­های باطنی، دانش و اندیشه­های عارفانه را بن‌مایه­های شورانگیز و ژرف عرفانی موضوعات مظهرالآثار قرار داد. وی مثنوی را با توحید و تحمید و تسبیح و اسرار عرفانی آنها شروع کرده سپس با نعت­ها و مناجات­ها به بخش اصلی منظومه یعنی مواعظ بیستگانه – پرداخته است و اصطلاحات اهل سلوک مانند تجرید، عزلت، عشق، جوانی، پیری، نور و توحید را بیان کرده است و اندیشه­ها عرفانی- حکمی سراینده در ویژگی­های زبانی و ساختاری منظومه نمایان است.

هاشمی در سرودن این منظومه، خود را به پیروی از مخزن­الاسرار نظامی و توجه به مطلـع‌الانوار امیر خسرو و تحفه­الاحرار جامی مفتخر می­داند و از روح و نفس آن­ها مدد می­خواهد.

خواســــــتم از روح نظــــــامی مــــــدد         و ز نفــــس خســــرو و جــــامی مــــدد

                                                                                       (هاشمی کرمانی، 1986: 39)

استعارۀ مفهومی که از یک امر واحد ذهنی ساخته می­شود، ذهنیت و نگرش استعاری فرد دربارۀ امور گوناگون را با جفت‌های گردان بیان می‌کند. هاشمی کرمانی این شگرد استعاری را در سخن با جفت‌های گردان "گوی و چوگان"، "باده و می و جام" به کار گرفته و به مضمون‌آفرینی پرداخته است:

آنکه قلم ابلق میدان اوست                      گوی سخن در خم چوگان اوست

شمع همه باده‌پرستان عشق                      گرمی هنگامۀ مستان عشق

در ره معنی زدم بر جام                           از می باقی شده فانی تمام (همان: 25)

استعاره در این مثنوی نقش به‌سزایی در مفهوم‌پردازی دارد. این جفت‌های گردان در مظهرالآثار چندین استعارۀ همگون آفریده‌اند. جفت‌های گردان ناشی از استعاره‌های پربسامد در شعر هاشمی کرمانی بیشتر از تجربه‌های حسی نظیر علم، ادب و سخن یا تجربه‌های عرفانی نظیر مناجات یا تتبع از نظامی سرچشمه گرفته است. در طلب علم و ادب هر دو نوع استعارۀ مفهومی و بلاغی به چشم می خورد.

  • علم و ادب: نمونۀ استعارۀ بلاغی این جفت گردان برپایۀ تشبیه بلیغ:

علم و ادب گنج سعادت بود                  مایۀ اخلاص و ارادت بود

در طلب علم و ادب رنج‌کش                رنج‌ کشی از پی این گنج‌کش (همان: 37)

"درج و گوهر"، "بحر و گهر" و "سخن و نکته" جفت‌های گردان در استعاره‌های زبانی هستند که گاه در مثنوی مظهرالآثار در یک یا چند بیت همه زبان را تحت سیطرۀ خود دارند. استعارۀ بلاغی نیز به‌عنوان جزئی از آن در کنش با راهبردها و الگوهای استعارۀ مفهومی شکل می‌گیرد. استعاره‌های خاص در زبان بلاغی کاربرد بیشتری دارد و برعکس با کاربرد تشبیه استعارۀ عام ایجاد می‌شود. 

درج دهان را گهر ناب داد                      تیغ زبان را به سخن آب داد

هست سخن گوهر دریای کُن                نیست درین نکته کسی را سخن  (همان: 29)

"دست ارادت" جهان‌بینی استعاری عرفانی هاشمی است و چگونگی کاربرد این جهان­بینی در تشبیه و استعاره‌های بلاغی او توأم با جفت گردان، ابزاری کارآمد برای اشعار عرفانی است.

گر ندهی دست ارادت به پیر                  پیر شوی کس نشود دستگیر  

تا ز علایق نکنی پا فراز                           در حرم دل نشوی سرفراز (همان: 35)

"حرم دل" و "دست ارادت" استعاره و مقوله‌ای فکری است؛ اندیشیدنی که به معنیِ شناختی منجر شد و وجود پیر و دستگیر را لازم و ضروری دانست. هاشمی در سنت‌های ادبی در مفهوم غیب و نور و ظلمت و ظاهر به استعارۀ بلاغی متوسل می‌شود که بر پایۀ تشبیه است و رابطۀ نسبی نور و غیبت در برابر ظلمت و ظاهر قرار دارد.

ظلمت من شد متلاشی به نور                 گشت یکی نسبت نزدیک و دور  (همان: 37)

در مظهرالآثار شاعر به‌ندرت از عناصر طبیعت در ساختار محتوایی مثنوی بهره برده است.

  1. نتیجه­گیری

بر مبنای یافته­های پژوهش به نظر می­رسد که مضامین و ساختار سنت­های ادبی در مخزن‌الاسرار در مقایسه با دیگر آثار تقلیدی ادبی­ترند. از دیدگاه مضمون­پردازی و شیوه­ها و شگردهای مختلف آن و ساختار نیز این منظومه­ها با یکدیگر تشابهات و تفاوت­هایی دارند. ساختار تشبیهات، استعارات و تمثیل­ها در این منظومه­ها، زبان شعریِ شاعران را تحت تأثیر قرار داده و بسامد بیشتر تشبیهات، استعارات و تمثیل­های نظامی، زبان شعری او را دیریاب‌تر و مخیّل‌تر نموده است؛ درحالی­که زبان شعری مقلدان وی به دلیل بسامد کمترِ تشبیهات و استعارات از سادگی و وضوح بیشتری برخوردار است. این مطلب نشان می‌دهد که نظامی با به کارگیری تشبیه بلیغ و مرسل به سوی خیال انگیزی کلام و در نتیجه دیریابی زبان شعر و پیچیده بودن آن، حرکت کرده است؛ درحالی­که در کلام  مقلّدان وی این گونه نیست و زبان شعر آن­ها نسبت به زبان شعری نظامی، قابل فهم­تر است. یکی از دلایل وجود تفاوت در ساختار تشبیهات و استعارات، مخزن الاسرار و نظیره­ها، مقلّدبودن نظیره­سرایان است و از سوی دیگر تفاوت سبکی این شعرا را باید در نظر داشت؛ زیرا نظامی و اصولاً سبک آذربایجانی به پیچیدگی زبانی و دیریابی صورخیال متمایل‌تر است؛ اما سبک شعرایی مانند امیرخسرو، جامی و خواجو در عین تقلید، چندان به پیچیدگی و دیریابی دچار نشده است. از سوی دیگر، تفاوت ساختار تشبیهات، استعارات و تمثیل­های این شعرا به تفاوت جهان­بینی و نگرش آن‌ها به هستی و همچنین به متفاوت بودن اقلیم زندگی آن­ها برمی‌گردد.  نظامی تمام آرایه­های بلاغی را بیشتر برای مضمون­پردازی و آراستن لفظ و صورت به خدمت می­گیرد و از آن برای هرچه زیباترکردن سخن و دستیابی به سبکی تازه و فاخر بهره می­جوید. نظامی حتی ساده­ترین معانی و موضوعات را چنان غریب و هنرمندانه به تصویر می­کشد که نظیر آن را در هیچ یک از مقلّدان او نمی­توان یافت. دربارۀ نظیره‌ها باید گفت مضمون­پردازی‌هایی که از شگردهای بلاغی در آن‌ها بهره برده شده، بیشتر برای توضیح و تأکید معنا بوده و درواقع این فنون ادبی در خدمت معنا و تبیین اندیشۀ بیان‌شده از سوی شاعر بودند و نیز آراستن آن در لباسی نو. در میان نظیره­ها المشاهد شاه داعی و جوهر فرد عبدی‌بیگ شیرازی از نظر ساختاری و سبک ادبی شبیه به هم هستند. در مظهرالآثار کاربرد آرایه‌های لفظی و معنوی بیشتر به چشم می­خورد. شاعر به لفظ و معنا توأم توجه کرده و نوعی تعادل در این آثار وجود دارد که در جهت توجه بیشتر به لفظ و کم رنگ­شدن اهمیت معنا به هم می­خورد. در تحفة‌الاحرار کاربرد این عناصر چندان چشمگیر نیست و عنصر حماسی و اصطلاحات مربوط به پیشۀ دبیری، قابل‌توجه است. در مطلع­الانوار به مانند تحفة­الاحرار و برخلاف مخزن­الاسرار و روضة­الانوار هیچ یک از عناصر و اصطلاحاتِ دانش‌ها و علوم در مضمون­سازی شاعرانۀ امیرخسرو کاربرد نیافته­اند و فقط عناصر حماسی و تلمیحی تا حدودی نقش دارند؛ این امر به دلیل سبک شعری امیرخسرو و جامی و نیز محتواگرایی آنان و به عبارتی برتری دادن معنا بر فرم و صورت است. ازاین‌رو، به­ویژه در مطلع­الانوار به‌سختی می­توان مضمون‌پردازی هنرمندانۀ تازه‌ای از یک موضوع خاص را یافت و اگر در برخی موضوعات شاعر دست به مضمون‌پردازی زده، بیشتر تکراری و تقلید صرف از نظامی یا شاعران دیگر است. در مونس­الابرار عناصر حماسی و اصطلاحات مربوط به تاج و تخت چشمگیر است و عناصر طبیعت بیشترین نقش را در مضمون­آفرینی دارند. در مظهرالآثار شاعر از اصطلاحات نجومی و فلکی نیز در مضمون­پردازی استفاده کرده؛ اما در جوهر فرد بهره­گیری از اصطلاحات نجومی، حماسی، موسیقی و عناصر تلمیحی بیشترین کاربرد را در مقایسه با سایر نظیره‌ها دارد و با کمک این عناصر مضمون­آفرینی شده است. در نقش بدیع همانند سبک هندی از استعارات و تشبیهات و نازک‌خیالی استفاده شده و تمثیلات گسترده در دو بیت به صورت ساده بیان شده­اند. التزام و تناقض به‌ندرت به کار رفته و در توصیف به تلمیحات تاریخی اشاره شده است.

 تعارض منافع

تعارض منافع وجود ندارد.

 

  1. نمونه‌های دیگر که در کتاب هفت آسمان به عنوان نظیرۀ مخزن­الاسرار از آن­ها نام برده شده است: بدایع الافکار ملاحسین واعظ کاشفی، قران السعدین امیرخسرودهلوی، مثنوی جلال فراهانی روضه­الانوار خواجوی کرمانی، مونس‌الابرار عماد فقیه کرمانی، گلشن ابرار مولانا کاتبی، ساقی‌نامه مسیحی، زبدة­الاشعار قاسمی گنابادی، منظورالابصار قاضی سبحانی، فتوح­الحرمین محی لاری، گوهر شهوار عبدی جنابندی، مشهد انوار غزالی مشهدی، نفایس­المآثر غزالی مشهدی، مرآت­الصفات غزالی مشهدی، نقش بدیع غزالی مشهدی، منظور انظار رهایی مروی، مثنوی نویدی شیرازی، مثنوی قاسم کاهی، مظهرالاسرار ابوالفتح روایی، خلد برین وحشی کرمانی، مجمع­الابکار عرفی شیرازی، زبدة­الافکار نیکی اصفهانی.

 

براهنی، رضا. (1380). طلا در مس. تهران: زریاب.
جامی، عبدالرحمن‌بن احمد. (1378). هفت ­اورنگ. تصحیح جابلقا دادعلیشاه و دیگران. تهران: میراث مکتوب.
حاکمی، اسماعیل. (1358). «مخزن­الأسرار نظامی گنجوی و نظیره­هایی که به تقلید از آن سروده­اند». نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، س 24 ش 3-4 (پیاپی 99): 117 - 127.
حسینی­گرده­اش، عیوض. (1392). «شخصیت در مخزن‌الاسرار نظامی و مقایسۀ آن با مطلع‌الانوار امیرخسرو». مجله رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش 4 (پیاپی 106): 10 - 13.
خواجوی کرمانی، محمودبن علی. (1387) روضة‌الانوار. تصحیح محمود عابدی. تهران: میراث مکتوب.
داعی شیرازی، نظام‌الدین محمود. (1339). کلیات شاه‌داعی شیرازی؛ جلد اول، مشتمل بر ستّة شاده داعی شیرازی. به تصحیح محمد دبیرسیاقی. تهران: چاپ‌خانۀ کانون معرفت.
دهلوی، امیرخسرو. (1362). خمسه. مقدمه و تصحیح امیراحمد اشرفی. تهران: شقایق.
رادفر، ابوالقاسم. (1371). کتاب‌شناسی نظامی گنجوی. تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه).
شعاعی، مالک. (1402). «بررسی آموزه­های تمثیلی- تعلیمی در تحفةالاحرار جامی». تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی، س15 ش 55: 60 – 83.  DOI: 10.30495/jpll.2023. 1972277‌.1284
شمیسا، سیروس. (1372). «تلقی نظامی از شعر و شاعری». مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت نهصدمین سده تولد نظامی گنجوی. تبریز: دانشگاه تبریز.
شهابی، علی‌اکبر. (1334). نظامی شاعر داستان‌سرا. تهران: ابن‌سینا.
صفا، ذبیح­الله. (1369). تاریخ ادبیات ایران. تهران: فردوسی.
طغیانی، اسحاق و نجفی، زهره. (1393). «کارکردهای زبانی در مخزن­الاسرار نظامی». نثرپژوهی ادب فارسی. س 17 ش 36: 308 – 332. DOI: 10.22103/jll.2015.904
عبدی‌بیگ شیرازی، زین‌العابدین. (1986). جوهر فرد. مقدمه و متن ابوالفضل هاشم رحیموف. مسکو: دانش.
غزالی مشهدی. (1372). نقش بدیع. تصحیح و تعلیق مهدی ستودیان. پایان­نامۀ کارشناسی‌ارشد، دانشگاه فردوسی مشهد.
فتوحی رودمعجنی، محمود. (1385). بلاغت تصویر. تهران: سخن.
کرمانی، عماد فقیه. (بی­تا). دیوان اشعار [نسخه خطی]. تهران: کتابخانه مجلس، به شمارۀ IR10-19437.
نظامی­گنجوی، الیاس‌بن یوسف. (1379). مخزن­الاسرار. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره.
نفیسی، سعید. (بی‌تا). دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی. تهران: کتابفروشی فروغی.
نیازی، شهرزاد و همکاران. (1402). «خلاقیت و ابتکار در ارتباطات برون­متنی و درون­متنی نظیره­پردازان مخزن‌الاسرار نظامی». سبک­شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، س 16 ش 10 : 209 – 232.DOI: 10.22034/bahareadab.2023 .16 .7117
واعظ­زاده، عباس، نوروزی، حامد و شجاع‌زاده مقدم، سیده فاطمه. (1397). «ریخت­شناسی حکایت­های اخلاقی بر پایۀ حکایت­های مخزن‌الاسرار و نظیره‌های آن». پژوهش­نامه ادبیات تعلیمی، س10 ش 38 : 2 – 32. 
هاشمی، شاه جهانگیر (1957). مظهر الآثار. به کوشش حسام راشدی. کراچی: سندی ادبی بورد.
یوسفی، حسینعلی. (1385). نقد تطبیقی مخزن الأسرار و مطلع الأنوار. تهران: الهدی.