علی رضا شعبانلو
چکیده
نظامی برای آنکه داستان خسرو و شیرین را «دستبافی تازه درپوشد» و شعرش را از شعر داستانپردازان پیش از خود چون فردوسی و فخرالدین اسعد گرگانی متمایز سازد، در نظم داستان شگردهایی به کار برده که شناسایی دقیق و معرفی آنها چه بسا ناممکن باشد؛ اما کاربرد گستردۀ کنایه، طرزی است که برای بالا بردن ارزش زبان شعر برگزیده است. او میداند ...
بیشتر
نظامی برای آنکه داستان خسرو و شیرین را «دستبافی تازه درپوشد» و شعرش را از شعر داستانپردازان پیش از خود چون فردوسی و فخرالدین اسعد گرگانی متمایز سازد، در نظم داستان شگردهایی به کار برده که شناسایی دقیق و معرفی آنها چه بسا ناممکن باشد؛ اما کاربرد گستردۀ کنایه، طرزی است که برای بالا بردن ارزش زبان شعر برگزیده است. او میداند که در این راه نباید «از اعتدال افزون نهد گام» تا مبادا خوانندگان را نادلپسند افتد. نگارنده در این مقاله کنایات داستان خسرو و شیرین را به شیوۀ دانیل برلین، از منظر زیباییشناسی تجربی تحلیل کرد و بدین نتیجه دست یافت که نظامی برای اینکه داستان معروف خسرو و شیرین را برای خوانندگان لذتبخش گرداند از کنایه بهطور گسترده بهره برده و توانسته است با بالا بردن خواص روانفیزیکی (چون تکرار واژگان کنایه، جناسها و کنایات هم°آهنگ) و خواص همسنجی (چون ایراد کنایات تازه، تبدیل کنایه به استعاره، اغراق و تضاد) کوشیده تا کاستی خواص بومشناختی داستان (به دلیل آشنا و معمولی بودن معنا و مفهوم داستان) را جبران کند و پتانسیل برانگیختگی آن را به حد متعادلی برساند تا خوانندگان ذوق یابند و ملول نگردند.
حمیدرضا اکبری؛ احمدرضا ;کیخای فرزانه؛ مصطفی سالاری
چکیده
از منظر ساختارگرایی شخصیت در روایت نه صرفاً عنصری داستانی، بلکه کنشگری فعال در فرایند معناپردازی و سازماندهی روایت است. در این چارچوب نظری، مفهوم شخصیت با نقشها و کارکردهای روایی پیوندی ناگسستنی دارد و جایگاهی فراتر از موجودیتی ایستا و منفعل مییابد. شخصیتها در مقام کنشگران، در تعامل مستمر با سایر عناصر روایت نقشی تعیینکننده ...
بیشتر
از منظر ساختارگرایی شخصیت در روایت نه صرفاً عنصری داستانی، بلکه کنشگری فعال در فرایند معناپردازی و سازماندهی روایت است. در این چارچوب نظری، مفهوم شخصیت با نقشها و کارکردهای روایی پیوندی ناگسستنی دارد و جایگاهی فراتر از موجودیتی ایستا و منفعل مییابد. شخصیتها در مقام کنشگران، در تعامل مستمر با سایر عناصر روایت نقشی تعیینکننده در شکلگیری حرکت داستان و انسجام درونی آن ایفا میکنند. نظریهپردازان ساختارگرا با تمرکز بر روابط میان کنشگران، تلاش میکنند سازوکارهای درونی روایت را تحلیلپذیر سازند و زبان روایت را بهمثابه نظامی ساختیافته که با رخدادها، کنشها و کارکردهایِ نقشی در ارتباط است، بررسی نمایند. در پژوهش حاضر با تکیه بر تمایز زبانشناختی فردینان دو سوسور میان "زبان" و "گفتار"، در ابتدا مروری اجمالی بر روایتشناسی پراپ صورت گرفت و سپس به واکاوی مدل کنشگرای گرماس بهمنزلۀ چارچوبی ساختاری-زبانی برای فهم نحوۀ سازمانیافتگی روایت پرداخته شد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که روایت داستانی همانند گفتار زبانی واجد ساختاری دوسویه است: نخست؛ روساختی که زنجیرهای از رخدادهای روایی را دربرمیگیرد، و دوم؛ ژرفساختی که منطق معنایی و کارکردی کنشهای شخصیتها را بنیاد مینهد. از منظر گرماس این ژرفساخت بر سه محور دوگانۀ فرستنده/گیرنده، موضوع/فاعل، و یاریگر/بازدارنده استوار است؛ محورهایی که تعامل نظاممند و پویا میان آنها نهتنها پویایی عملکردی روایت را سامان میدهد، بلکه مسیر معنایی و جهتگیری ارتباطی آن را نیز مشخص میسازد.
کوروش کمالی سروستانی؛ فرح نیازکار
چکیده
این پژوهش با هدف تحلیل شگردهای زیباییشناسانه و ویژگیهای زبانی غزلهای سعدی انجام شده است. غزل سعدی بهعنوان زبان عشق، بیانگر پیوندی ناگسستنی میان عاشق و معشوق است و کلمات در آن هم نقش توصیفی و هم نقش نمادین و عاطفی دارند. زبان سعدی با بهرهگیری از ظرفیتهای استعاری، تمثیلی، ایهام و اشاره، امکان انتقال مفاهیم انتزاعی و عاطفی ...
بیشتر
این پژوهش با هدف تحلیل شگردهای زیباییشناسانه و ویژگیهای زبانی غزلهای سعدی انجام شده است. غزل سعدی بهعنوان زبان عشق، بیانگر پیوندی ناگسستنی میان عاشق و معشوق است و کلمات در آن هم نقش توصیفی و هم نقش نمادین و عاطفی دارند. زبان سعدی با بهرهگیری از ظرفیتهای استعاری، تمثیلی، ایهام و اشاره، امکان انتقال مفاهیم انتزاعی و عاطفی به مخاطب را فراهم میکند. در پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی و تکیه بر نظریههای نشانهشناسی، تحلیل زبان سعدی را بر اساس چهار محور اصلی: زبان اشارت و تمثیلی، زبان حس و دل، زبان ایهام و دلالتهای چندگانه، و گزارههای حذف زبانی بررسی شده است. نتایج نشان داد که سعدی با استفاده از تمثیل و استعاره، مفاهیم عقلانی و عاطفی را به زبان محسوس نزدیک میکند و با بهرهگیری از حصر و قصر، تأکید و برجستگی در سخن ایجاد مینماید. ایهام و دلالتهای چندگانه، هم امکان کشف معانی متنوع و هم تعامل فعال ذهن مخاطب با متن را فراهم میآورد. زبان حس و زبان دل، جلوههای محسوس و باطنی تجربۀ انسانی را در غزلها تجسم میبخشد و حذف لفظ و معنا نیز نقش زیباییشناسانه و هنری دارد. این تحلیل نشان میدهد که سعدی با ترکیب سنت توصیفی و نوآوری خلاقانه، شبکهای پیچیده از نشانهها و روابط معنایی را به وجود میآورد که درک آن نیازمند توجه دقیق به زبان و بافت فرهنگی اثر است. به این ترتیب، غزلهای سعدی نهتنها انعکاس احساس و تفکر انسانیاند، بلکه نمونهای برجسته از توانمندی هنری و زبانشناسانۀ شاعر در ایجاد معنا و تأثیرگذاری بر مخاطب هستند.
توران صفرپور؛ شهرزاد نیازی؛ عطامحمد رادمنش
چکیده
منظومۀ مخزنالاسرارِ نظامی از آثار ارشمند در حوزۀ ادبیات تعلیمی است که مورد اقبال و تقلید شعرای بسیاری قرار گرفته است. بررسی نظیرههای این مثنوی از دیدگاههای ساختاری و محتوایی، تأثیرپذیری این شاعران از نظامی گنجوی و ویژگیهای سبکی این اثر را آشکار میسازد. در پژوهش حاضر 8 نظیرۀ مخزنالاسرار از قرن هفتم تا دهم هجری شامل مطلعالانوار، ...
بیشتر
منظومۀ مخزنالاسرارِ نظامی از آثار ارشمند در حوزۀ ادبیات تعلیمی است که مورد اقبال و تقلید شعرای بسیاری قرار گرفته است. بررسی نظیرههای این مثنوی از دیدگاههای ساختاری و محتوایی، تأثیرپذیری این شاعران از نظامی گنجوی و ویژگیهای سبکی این اثر را آشکار میسازد. در پژوهش حاضر 8 نظیرۀ مخزنالاسرار از قرن هفتم تا دهم هجری شامل مطلعالانوار، صفانامه، روضةالانوار، المشاهد، مظهرالآثار، نقش بدیع، مظهرالاسرار و تحفهالاحرار مورد مطالعه قرار گرفته است. هدفِ پژوهش بررسی سنتهای ادبی در اشعار نظیرهگویان مخزنالاسرار و یافتن میزان تأثیرپذیری ساختاری و محتوایی (سبکی، بیانیِ) آنها با این منظومه است. بیان میزان بهکارگیری نظیرهپردازان مخزنالاسرار از مهارتهای کاربرد سنتهای ادبی در نسبت با این مثنوی و یافتن نوآوری ساختاری و محتوایی آنها از دیگر هدفهای این پژوهش است. یافتهها نشان میدهند که ارتباط مخزنالاسرار و نظیرههای آن، ماهیتی تقلیدی دارد بهطوریکه اثر پسین، بازسرایی و بازآفرینی معنایی از پیشگفتهشده در شکل و بافتی تقلیدی از مخزنالاسرار است و این تقلید چیزی از ویژگیهای فردیِ مقلّد را در خود ندارد که سبب تفاوت آنها از اثر الگو شود. این ارتباط زمینههای تقلید، تداعی، تلفیق و وابستگی را شامل میشود. علاوهبراین هیچ یک از نظیرهگویان نتوانستند به همطرازی و عمق سخن و اندیشۀ نظامی برسند و بیشتر به ظاهر و ساختار بیرونی مخزنالاسرار توجه داشتهاند. نظامی تمام آرایههای بلاغی را بیشتر برای مضمونپردازی و آراستن لفظ و صورت به خدمت میگیرد و حتی سادهترین معانی را چنان هنرمندانه به تصویر میکشد که نظیر آن را در هیچ یک از مقلّدان وی نمیتوان یافت.
مریم بختیاری
چکیده
مایکل هلیدی در نظریۀ انسجام قائل به دو عامل انسجام واژگانی و دستوری است. عامل انسجامِ دستوری خود به زیرمجموعههایی تقسیم میشود. در میان عوامل انسجام دستوری، بررسی حروفِ ربط ازآنجاکه مفصل و پیونددهندۀ جملات است، انسجام را بهطور ویژه نشان میدهد. از منظر هلیدی این حروف به چهاردسته: افزایشی، تقابلی، علّی و زمانی تقسیم میشوند. ...
بیشتر
مایکل هلیدی در نظریۀ انسجام قائل به دو عامل انسجام واژگانی و دستوری است. عامل انسجامِ دستوری خود به زیرمجموعههایی تقسیم میشود. در میان عوامل انسجام دستوری، بررسی حروفِ ربط ازآنجاکه مفصل و پیونددهندۀ جملات است، انسجام را بهطور ویژه نشان میدهد. از منظر هلیدی این حروف به چهاردسته: افزایشی، تقابلی، علّی و زمانی تقسیم میشوند. در اشعار معاصر که صورت نوشتن به روش پلکانی است، گاه حروف ربط بهتنهایی در یک پله قرار میگیرد و شکل برجستهای در میان بندها مییابد؛ گاه یک آغاز ناگهانی را در شعر رقم میزند؛ و گاه چنان در گسترۀ شعر تکرار میشود که سبب برجستگی معنا و مفهومِ مدنظر میگردد. در این پژوهش حروف ربط در اشعار قیصرامینپور به جهت کاربرد گسترده در بین پارهجملهها و بندها بررسی شده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که قیصر امینپور با آگاهی از دستورزبان و بهکارگیریِ عالمانه و متبحرانه حروف ربط توانسته است منظور خود را برجسته و نشاندار کند. این امر هم در مبحث دستوری-معنایی و هم در مبحث بلاغی مصداق دارد. همچنین بسامد انواع حروف ربط در هر یک از دفترهای شعر او نشاندهندۀ شمای تعریف شدهای از گفتمان شاعر در دورههای مختلف است. این نوع توجه در خصوص بهکارگیری حروف ربط، به کلام و گفتمان شاعر شکلی تازه بخشیده است.
ایوب بادوام؛ نصرت اله صادقلو
چکیده
واژگان در هر مقطع زمانی معمولاً دارای چند مؤلفۀ معنایی خاصی هستند که بدان در لغتنامهها کمتر توجه شده است. این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل مؤلفههای معنایی واژۀ "مدارا" در متن کهن کلیلهودمنۀ بهرامشاهی (ترجمۀ نصرالله منشی) و با بهرهگیری از روش تحلیل مؤلفهای انجام شده است. در این راستا، پس از بررسی معانی لغوی واژه در فرهنگهای ...
بیشتر
واژگان در هر مقطع زمانی معمولاً دارای چند مؤلفۀ معنایی خاصی هستند که بدان در لغتنامهها کمتر توجه شده است. این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل مؤلفههای معنایی واژۀ "مدارا" در متن کهن کلیلهودمنۀ بهرامشاهی (ترجمۀ نصرالله منشی) و با بهرهگیری از روش تحلیل مؤلفهای انجام شده است. در این راستا، پس از بررسی معانی لغوی واژه در فرهنگهای معتبر، کاربرد "مدارا" در زنجیرههای همنشینی مختلف درون متن اصلی بهدقت تحلیل و مؤلفههای معنایی آن استخراج گردید. یافتهها نشان میدهد که "مدارا" در کلیلهودمنه فراتر از معنای سادۀ بردباری یا مهربانی بهعنوان یک راهبرد پیچیده، هدفمند و چندوجهی برای پیشبرد اهداف، مدیریت تعاملات و تضمین بقا در شرایط گوناگون به تصویر کشیده شده است. مؤلفههای معنایی مشخصی از جمله [+رفتار ظاهری]، [+مهربانانه]، [+ابزاری]، [+مصلحتآمیز]، [+زیرکانه]، [+انعطافپذیر] و [-صادقانه]، در کاربردهای مختلف این واژه در این اثر تکرار میشوند. این تحلیل لزوم توجه به ظرایف معنایی واژگان در متون کلاسیک و محدودیتهای فرهنگهای لغت در بازنمایی کامل این ظرایف را آشکار میسازد.