چینگ وانگ
چکیده
«سمندر» جانور اسطورهای اُراسیایی است که در متون تاریخی و ادبی چینی، فارسی و غربی دوران باستان به صورتهای گوناگون توصیف شده است. در متون غربی معمولاً این جانور به صورت «دوزیست دُمداری که در آتش زندگی میکند» توصیف شده که هویت اصلی «سمندر» در زیستشناسی امروزه تلقی می شود. در متون اسلامی و چینی سمندر بیشتر به ...
بیشتر
«سمندر» جانور اسطورهای اُراسیایی است که در متون تاریخی و ادبی چینی، فارسی و غربی دوران باستان به صورتهای گوناگون توصیف شده است. در متون غربی معمولاً این جانور به صورت «دوزیست دُمداری که در آتش زندگی میکند» توصیف شده که هویت اصلی «سمندر» در زیستشناسی امروزه تلقی می شود. در متون اسلامی و چینی سمندر بیشتر به صورت «حیوانی آتشین که میتوان با موهایش پارچهای بافت که در آتش نمیسوزد» توصیف شده است. منظور نویسندگان آن منابع از پارچه همان «پنبۀ نسوز» است. در متون چینی اسم سمندر به پارچۀ «هو هوان» دگرگون شده است. در این مقاله کوشیدهایم تا با ذکر نمونههایی از توصیفات «سمندر» در متون مختلف، شباهتها و تفاوتهای شناختی مردم از آن را در غرب و شرق دوران باستان بررسی کنیم. با تمرکز بر شباهت ویژگیهای سمندر در متون فارسی و چینی، میتوان گفت که معنا و مفهوم سمندر از مناطق غربی (ایران و عرب) به چین انتقال یافته و در این روند تحولات معنایی پذیرفته است. به عبارت دیگر، تحولات معنایی «سمندر» از غرب به شرق از نمونههای مهم تبادلات فرهنگی تمدن چین و ایران اسلامی به شمار میرود.
بایرام مراد مرادی؛ عباس نیکبخت؛ عبدالله واثق عباسی
چکیده
«وجود» و «هستی» از مفاهیم بنیادین در فلسفه و عرفان اسلامیست. میتوان گفت در تمام آثار عرفانی و فلسفی در تاریخ ادبیات و تفکر فارسی به آن پرداخته شده است. آثار دورۀ صفویه نیز از این امر مستثنا نیستند. مهمترین مفاهیم شناختی یعنی خداوند، وجود، و هستی در قالب استعارۀ مفهومی در دو اثر مهم این دوره یعنی رسائل دهدار و اصولالمعارف ...
بیشتر
«وجود» و «هستی» از مفاهیم بنیادین در فلسفه و عرفان اسلامیست. میتوان گفت در تمام آثار عرفانی و فلسفی در تاریخ ادبیات و تفکر فارسی به آن پرداخته شده است. آثار دورۀ صفویه نیز از این امر مستثنا نیستند. مهمترین مفاهیم شناختی یعنی خداوند، وجود، و هستی در قالب استعارۀ مفهومی در دو اثر مهم این دوره یعنی رسائل دهدار و اصولالمعارف به تصویر کشیده شدهاند. این دو اثر به ترتیب نمایندۀ جریان تفکر ایرانی و شیعی در دورۀ صفویه هستند که در آنها به مفاهیم وجودی نیز پرداخته شده است. در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی مهمترین استعارههای وجودی در این دو اثر بررسی شده، و ارتباط آنها با گفتمان اجتماعی و فکری دورۀ صفوی مطرح شده است. فرضیۀ اصلی مقاله این است که اندیشههای وحدت تشکیکی، وحدت عددی، و وحدت وجودی در قالب استعارههای آفتاب، نقطه و دریا بروز و ظهور یافتهاند. در این پژوهش با بررسی و مقایسۀ این تصاویر و خوشههای آنها به بخشی از زیرساختهای فکری مشترک این سه تفکر پی خواهیم برد که بازتابی از اندیشههای تصوف شیعی ایرانیست.
زهراسادات موسوی خرم؛ شهین اجاق علیزاده
چکیده
یاکوبسن، ابزارهای تاثیرگذاری زبان را در شش حوزۀ عاطفی، ترغیبی، ارجاعی، فرازبانی، همدلی و ادبی معرفی میکند. به نظر او هنرمند با هدایت پیام خود از طریق این شش مجرا میتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. نقشهای زبان و جهتگیری آنها عاملی تعیینکننده در شیوۀ بیان نویسنده و بازنمایی نگاه وی به دنیای اطراف است. هر کدام ...
بیشتر
یاکوبسن، ابزارهای تاثیرگذاری زبان را در شش حوزۀ عاطفی، ترغیبی، ارجاعی، فرازبانی، همدلی و ادبی معرفی میکند. به نظر او هنرمند با هدایت پیام خود از طریق این شش مجرا میتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. نقشهای زبان و جهتگیری آنها عاملی تعیینکننده در شیوۀ بیان نویسنده و بازنمایی نگاه وی به دنیای اطراف است. هر کدام از این نقشها با جهتگیری به سوی مخاطب، گوینده، موضوع پیام و امثال این موارد، باعث بازنماییهایی متمایز از موضوعی یکسان در نوشتارهای مختلف میشوند. در این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای نشانههای نقشهای زبان در غزلیات حافظ با تکیه بر «فرایند ارتباط یاکوبسن» مطالعه و بررسی شد. از میان دو گروهِ کارکردگرایان و ساختارگرایان، رهیافت دوم مبنای کار، و نسخۀ حافظ غنی ـ قزوینی مِلاک عمل قرار گرفت. با بهرهمندی از دستاوردهای زبانشناسی و نقش شعری زبان، میتوان تصرفات شاعرانه را در غزلیات حافظ بهتر نمایاند. راز ماندگاری اشعار حافظ، تصرفاتی است که او آگاهانه در حوزۀ زبان انجام داده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که با توجه به ویژگیهای زبانی و محتوایی غزلیات حافظ، هر کدام از نقشهای زبان را در غزلیات وی با تکیه بر نظریة ارتباط یاکوبسن میتوان در سه محور بررسی نمود: 1) ساختار، 2) درونمایه، 3) مخاطبان. بررسی ساختار جملات بیانگر این مطلب است که در بیشتر ابیات اجزای اصلی و فرعی مانند نقشهای نهادی، متممی، مفعولی و مسندی، و قیدی هر کدام بهنحوی در انتقال پیام مورد نظر شاعر تأثیرگذارند.
زینب شاهسون طغان؛ معصومه خدادادی مهاباد؛ طاهره خبازی
چکیده
طبیعت و جلوههای آن از دیر باز در اشعار فارسی با زبانی که بازتابدهندۀ پیوند تنگاتنگ جلوههای طبیعت و اندیشۀ شُعراست، بازتاب داشتهاند. شیوۀ بیان، این رابطه را با توصیف طبیعت، نمادها و تمثیلهای برگرفته از آن آشکار میسازد. پیوند انسان و طبیعت بعد از انقلاب صنعتی و تسلط ماشین بر ابعاد مختلف زیستِ بشری دچار تغییر شد؛ انسان در برابر ...
بیشتر
طبیعت و جلوههای آن از دیر باز در اشعار فارسی با زبانی که بازتابدهندۀ پیوند تنگاتنگ جلوههای طبیعت و اندیشۀ شُعراست، بازتاب داشتهاند. شیوۀ بیان، این رابطه را با توصیف طبیعت، نمادها و تمثیلهای برگرفته از آن آشکار میسازد. پیوند انسان و طبیعت بعد از انقلاب صنعتی و تسلط ماشین بر ابعاد مختلف زیستِ بشری دچار تغییر شد؛ انسان در برابر طبیعت دست بالا را گرفت و رابطۀ متناظر انسان و طبیعت رابطهای نابرابر و یکسویه گشت. نقد بومگرا در پی بررسی روابط میان ادبیات و طبیعت اطراف است و منتقدان بومگرا با روشهای گوناگون بازتاب طبیعت در متون ادبی را بررسی میکنند. در این مقاله ویژگیهای زبانی نیما یوشیج و منوچهر آتشی در بازتاب طبیعت و جلوههای آن بررسی شده است. در نگاه نیما هیچ واژهای بهخودیخود شاعرانه نیست، فقط کاربرد و کارکرد آن تعیینکنندۀ شاعرانگی آن خواهد بود. منوچهر آتشی نیز با بیانی غنی، نیرومند، و لبریز از عواطف گرم اقلیمی؛ تعبیرهای زیبای شاعرانه، ترکیبهای تازه، مضامین و استعارات بدیع را در شعر خود وارد کرده که تجلیگاه زندگی مردم جنوب با عناصر زندۀ آن است. واژههای کهن به زبان او استحکام میبخشند و واژههای عربی آهنگ طبیعی کلامِ محاوره را ظاهر میکنند. هر دو شاعر با بهرهگیری از زبان بومی اشعاری نو خلق کردهاند. عناصر طبیعی بازتابیافته در اشعار نیما نمادی از مفاهیم فرهنگی و اجتماعی هستند؛ اما واژگان بومی در شعر آتشی، آشنایی مخاطب با محیط جنوب و شرایط آن را در پی دارد. در شعر آتشی خشونت بومی و لطافت شاعرانه در کنار هم بهکاررفتهاند، واژگانی چون سبخزار، کهره، و تیترموک به نحوی یادآور داروگ و ماخاولا در شعر نیماست؛ اما دیگر عناصر فضای جنوب را در ذهن مخاطب ترسیم میکند.
فرنگیس عباس زاده؛ بهمن گرجیان
چکیده
تلمیح ابزاری گفتمانی و کاربردیست که بر پایۀ تناسبهای معنایی واژهها شکل گرفته و کلام گوینده را تقویت مینماید. در این مقاله نقش گفتمانی «تلمیح مذهبی» در مکالمات قُضات و متهمان در دادگاه از دیدگاه زبانشناسی حقوقی بر اساس نظریۀ مکمنامین بررسی شده است. بدین منظور با تحقیقی توصیفی-تحلیلی، پنجاه صحنۀ تصویری از جریان دادرسی ...
بیشتر
تلمیح ابزاری گفتمانی و کاربردیست که بر پایۀ تناسبهای معنایی واژهها شکل گرفته و کلام گوینده را تقویت مینماید. در این مقاله نقش گفتمانی «تلمیح مذهبی» در مکالمات قُضات و متهمان در دادگاه از دیدگاه زبانشناسی حقوقی بر اساس نظریۀ مکمنامین بررسی شده است. بدین منظور با تحقیقی توصیفی-تحلیلی، پنجاه صحنۀ تصویری از جریان دادرسی در دادگاههای پخششده از صداوسیما، و برنامههای مستند مشاهده، و یادداشتبرداری شد. دادهها جمعآوری، و به صورت توصیفی تجزیهوتحلیل گردید. نتایج حاکی از آن بود که تلمیح مذهبی از رایجترین انواع گفتمان در دادگاههاست که قُضات و متهمان یکسان از آن استفاده نمیکنند. همچنین نتایج نشان داد که تفاوت معناداری میان قضات و متهمان از نظر کاربرد تلمیح مذهبی وجود دارد. قضات بیشتر از تلمیحات قرآنی و حدیث؛ و متهمان بیشتر از تلمیحات تاریخی، داستانی، اَمثال و مثلهای عامیانه استفاده میکنند که بیانکنندۀ بازتاب وضعیت فرهنگی آنها در شرایط مختلف، و ذهنیت متفاوت افراد است. نتایج این پژوهش را میتوان در تربیت قضات و وکلا، یا در کارگاههای آموزش حقوقی به کار گرفت که در روند دادرسی مؤثر خواهد بود.
مرجان علی اکبرزاده زهتاب
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، تبیین نظریۀ زبان زنانۀ لیکاف و بررسی آن در نمایشنامۀ «کوروش کبیر» از پری صابری است. مسئلۀ اصلی پژوهش که به صورت توصیفی- تحلیلی فراهم آمده، بازشناخت و تحلیل مؤلفههای زبان زنانه بر اساس الگوی لیکاف در نمایشنامۀ مذکور است. اهمیت این پژوهش به جهت نظریۀ زبانشناسی جنسیت لیکاف و نیز ارزش ادبی نمایشنامۀ کوروش ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر، تبیین نظریۀ زبان زنانۀ لیکاف و بررسی آن در نمایشنامۀ «کوروش کبیر» از پری صابری است. مسئلۀ اصلی پژوهش که به صورت توصیفی- تحلیلی فراهم آمده، بازشناخت و تحلیل مؤلفههای زبان زنانه بر اساس الگوی لیکاف در نمایشنامۀ مذکور است. اهمیت این پژوهش به جهت نظریۀ زبانشناسی جنسیت لیکاف و نیز ارزش ادبی نمایشنامۀ کوروش کبیر است. مهمترین پرسش آن است که در این اثر کدام شاخصهای زبان زنانۀ الگوی لیکاف وجود دارد؟ فرضیه آن است که اغلب مؤلفههای زبان زنانۀ لیکافی در نمایشنامۀ مذکور وجود دارد و قابل بررسی است. بر اساس برآیند کلی پژوهش که اثر را در سه سطح زبانی (واژگانی و نحوی)، ادبی، و فکری ارزیابی کرده؛ و با توجه به تعداد اندک شخصیتهای زن نمایشنامه در برابر مردان (4 شخصیت زن در برابر 29 شخصیت مرد)؛ علاوه بر آنکه بسیاری از مؤلفههای زبان زنانه در این اندک شخصیتهای زن یافت میشود، زبان کلی اثر نیز تحت تأثیر زبان نمایشنامهنویس زن، دارای شاخصهای برجستۀ زنانه است. این موارد که در زبان مردان نیز دیده میشود، توسط همخوان و همخوانان بهعنوان راویان، و نیز در بیان صحنه بیش از پیش خودنمایی میکند، گویی صابری اسطورۀ کوروش کبیر را با بیانی دراماتیک و سرشار از مؤلفههای زبان زنانه آفریده است. برای مثال در این اثر تشدیدکنندهها، تکرار واژگان، جملات دعایی، زبان شاعرانه و تنمحوری بسامد بالایی دارد.