مژده کمالیفرد
چکیده
«استخدام» از صنایع معنوی بدیع بر پایۀ دو یا چندمعنایی است. ابهامی که در تعریف این صنعت در کتابهای بدیع فارسی وجود دارد، موجب برداشت اشتباه یا غیردقیق از این صنعت و مصداقهای آن شده است. نگارنده در این جستار با بررسی تعاریف، دستهبندی و جمعبندی آنها در صدد ارائۀ تعریفی جامع از این صنعت است بهگونهای که مانع برداشت اشتباه ...
بیشتر
«استخدام» از صنایع معنوی بدیع بر پایۀ دو یا چندمعنایی است. ابهامی که در تعریف این صنعت در کتابهای بدیع فارسی وجود دارد، موجب برداشت اشتباه یا غیردقیق از این صنعت و مصداقهای آن شده است. نگارنده در این جستار با بررسی تعاریف، دستهبندی و جمعبندی آنها در صدد ارائۀ تعریفی جامع از این صنعت است بهگونهای که مانع برداشت اشتباه یا غیردقیق شود. در این تحقیق بنیادی که با استفاده از ابزار کتابخانهای صورت گرفت، عناصر تأثیرگذار در شکلگیری استخدام مانند ژرفساخت عبارات، روابط معنایی میان کلمات، و برخی ویژگیهای دستوری مرتبط بررسی گردید تا روشی دقیق برای تشخیص، دریافت و درک این صنعت تعیین گردد. برای درک بهتر، شواهد و مثالهایی که در کتابهای بدیع فارسی آمده، تحلیل شدند و مؤلفههای تشکیلدهندة صنعت در آنها تبیین گردید. انواع استخدامی که در کتابهای بدیع مطرح شده بود، بازبینی شد و تلاش گردید دستهبندی منسجمی ارائه شود. آشکار شد تشخیص «حذف به قرینۀ لفظی» در روساخت عبارت، روشی برای تشخیص و دریافت استخدام است. همچنین روابطی که میان برخی ترفندهای بدیعی و بیانی با استخدام وجود دارد، بررسی شد. آشکار شد که میان برخی از آنها رابطة تقویتکننده و میان برخی دیگر رابطۀ همپوشانی وجود دارد.
محمدرضا زعیم حسینی اناری
چکیده
زیباییشناسی قابلیتی است برای درکِ بهتر ادراکات و پدیدههای هنری مانند موسیقی. برخی سعی کردهاند زیبایی را در امور عینی جستجو کنند مانند آثار هنری، اشیاء، جلوهها و مظاهر طبیعت و موضوعات دیگر؛ ولی ارزش زیباییشناختی یک اثر هنگامی قابلادراک میشود که بهعنوان یک هنر مستقل ذهن مخاطب را درگیر کند و آن را به فعالیت وادارد. از آنجا ...
بیشتر
زیباییشناسی قابلیتی است برای درکِ بهتر ادراکات و پدیدههای هنری مانند موسیقی. برخی سعی کردهاند زیبایی را در امور عینی جستجو کنند مانند آثار هنری، اشیاء، جلوهها و مظاهر طبیعت و موضوعات دیگر؛ ولی ارزش زیباییشناختی یک اثر هنگامی قابلادراک میشود که بهعنوان یک هنر مستقل ذهن مخاطب را درگیر کند و آن را به فعالیت وادارد. از آنجا که زیباییشناسی در زبان زیرمجموعۀ زبانشناسی قلمداد میشود، این تحقیق با هدف بررسی عناصر زیباییشناسانه اشعار رابعه قزداری انجام شد. همچنین کارکردهای این عناصر بر محتوای اشعار و تأثیر آنها در برجستگی مضامین شعری و القای معانی به مخاطب از دیگر اهداف پژوهش بود. بحث محوری پژوهش عوامل زیبایی، نحوۀ درک ما، و تحلیل آنها در اشعار رابعه است. پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است که از روش کتابخانهای برای گردآوری مطالب بهره برده شد. یافتههای پژوهش نشان داد که قزداری هیچگاه وزن را بر محتوا و مضمون ارجحیت نداده است. استفاده از صنایع بدیعی از شاخصههای زیباشناسی اشعار رابعه قزداری است که در جهت القای مفاهیم و محتوا به کار گرفته شدهاند. نگارنده در این مقاله با بررسی صنایع بدیعی به زیبایی اشعار او میپردازد.
هوشنگ مرادی؛ مصطفی گرجی؛ علی امینی
چکیده
در زبان فارسی کلمههای مرکبی که با الگوی ساختاری «واژه + و + واژه = واژه» ساخته میشوند، واژهعطف میخوانند. این نامگذاری بر کلمه و مرکب بودن این نوع سازهها در تقابل با ترکیب و گروه نحویِ همپایه تأکید میکند. با توجه به مطالعات زبانی و دستوری که پیشینۀ پژوهش حاضر بوده و از جنبههای گوناگون به ویژگیهای ...
بیشتر
در زبان فارسی کلمههای مرکبی که با الگوی ساختاری «واژه + و + واژه = واژه» ساخته میشوند، واژهعطف میخوانند. این نامگذاری بر کلمه و مرکب بودن این نوع سازهها در تقابل با ترکیب و گروه نحویِ همپایه تأکید میکند. با توجه به مطالعات زبانی و دستوری که پیشینۀ پژوهش حاضر بوده و از جنبههای گوناگون به ویژگیهای ساختاری و معنایی این سازۀ مرکب و تبیین روابط میان پایههای آن پرداختهاند، واژهعطف متناسب با ساختار غالباً معنای ترکیبی و تصویر روشنی دارد که در راستای اهداف نوواژگانی و مقولهسازی در زبان فارسی کاربرد مییابد. مقالۀ حاضر ضمن توجه به این ویژگیها، به توصیف و تحلیل کیفیِ کاربردهای این ساخت دستوری در پیکرهای متشکل از چند متن ادبی پرداخته است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که اجزای این سازۀ مرکب با توجه به ساخت نحویِ آن همآییِ واژگانی، و استقلال نمایشی دارند و با این ویژگیها جابهجایی، تفکیک، و تغییرِ ترتیب آنها در متون ادبی روایی و رواج یافته است. ازاینرو، خمسۀ نظامی عرصۀ کاربردهای بیپروای گونۀ مرکب عطفی است، کاربرد مرکب اتباعی و اصوات مرکب عطفی در شعر مولانا تشخص دارد، و اصوات مرکب عطفی در شعر نیمایی و غزل معاصر دارای بسامد است. نوعی یکسانانگاری میان سازۀ واژهعطف با ساخت نحوی همپایه در متون ادبی محسوس است تا آنجا که در متون معتدلی همچون شعر سعدی و غزل حافظ، چیدمان و توزیع نحوی کلام به گونهای است که تشخیص مرکب عطفی از گروه نحویِ همپایه با دشواری بیشتری همراه است.
حبیبالله عباسی؛ اکرم برازنده
چکیده
محققان حوزۀ شعر عرفانی ساختار روایی بیشتر مثنویهای عرفانی فارسی بهویژه مثنویهای شگرف سهگانۀ آن یعنی حدیقـة الحقیقه سنایی، منطق الطیر عطار، و مثنوی معنوی مولوی را دارای ساختاری مشترک، و مبتنی بر پیرنگ کلان و طرح سراسری میدانند. مثنویهای الهینامه و منطق الطیر و مصیبتنامۀ عطار که سفرنامۀ روحانی به شمار ...
بیشتر
محققان حوزۀ شعر عرفانی ساختار روایی بیشتر مثنویهای عرفانی فارسی بهویژه مثنویهای شگرف سهگانۀ آن یعنی حدیقـة الحقیقه سنایی، منطق الطیر عطار، و مثنوی معنوی مولوی را دارای ساختاری مشترک، و مبتنی بر پیرنگ کلان و طرح سراسری میدانند. مثنویهای الهینامه و منطق الطیر و مصیبتنامۀ عطار که سفرنامۀ روحانی به شمار میآیند، افزون بر داشتن پیرنگ کلان از ساختار روایی خُرد متفاوتی نیز بهرهمند هستند. در جستار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد روایتشناسی که هدف نهـایی آن کشـف الگوی جامع روایت است، کوشیدیم از رهگذر تبیین ساختارهای روایی مثنویهای سهگانه به راز حکایت-تمثیلها و کارکرد اصلی آنها پی ببریم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که عطار ضمن ساختار وحدتی-کثرتی مبتنی بر طرح سراسری این مثنویها، از ساختارهای روایی سفرنامههای هزارویکشبی و کتاب مقدسی نیز بهره جسته است و راز اصلی حکایت-تمثیلهای وی این است که تاریخ روزگار خویش را بر اساس الگوی روایت تاریخ انبیا میسنجد و به حوادث تاریخی روزگار خود ارجاع نمیدهد.
چینگ وانگ
چکیده
«سمندر» جانور اسطورهای اُراسیایی است که در متون تاریخی و ادبی چینی، فارسی و غربی دوران باستان به صورتهای گوناگون توصیف شده است. در متون غربی معمولاً این جانور به صورت «دوزیست دُمداری که در آتش زندگی میکند» توصیف شده که هویت اصلی «سمندر» در زیستشناسی امروزه تلقی می شود. در متون اسلامی و چینی سمندر بیشتر به ...
بیشتر
«سمندر» جانور اسطورهای اُراسیایی است که در متون تاریخی و ادبی چینی، فارسی و غربی دوران باستان به صورتهای گوناگون توصیف شده است. در متون غربی معمولاً این جانور به صورت «دوزیست دُمداری که در آتش زندگی میکند» توصیف شده که هویت اصلی «سمندر» در زیستشناسی امروزه تلقی می شود. در متون اسلامی و چینی سمندر بیشتر به صورت «حیوانی آتشین که میتوان با موهایش پارچهای بافت که در آتش نمیسوزد» توصیف شده است. منظور نویسندگان آن منابع از پارچه همان «پنبۀ نسوز» است. در متون چینی اسم سمندر به پارچۀ «هو هوان» دگرگون شده است. در این مقاله کوشیدهایم تا با ذکر نمونههایی از توصیفات «سمندر» در متون مختلف، شباهتها و تفاوتهای شناختی مردم از آن را در غرب و شرق دوران باستان بررسی کنیم. با تمرکز بر شباهت ویژگیهای سمندر در متون فارسی و چینی، میتوان گفت که معنا و مفهوم سمندر از مناطق غربی (ایران و عرب) به چین انتقال یافته و در این روند تحولات معنایی پذیرفته است. به عبارت دیگر، تحولات معنایی «سمندر» از غرب به شرق از نمونههای مهم تبادلات فرهنگی تمدن چین و ایران اسلامی به شمار میرود.