فرشته میلادی؛ نسرین فقیه ملک مرزبان
چکیده
کنش عاطفی کنشی غیربیانیست که احساسات و فعلهای عاطفی گوینده را بیان میکند. این پژوهش به شیوة توصیفی – تحلیلی «نشانههای ترس» را در مجموعهداستانهای بیژن نجدی بررسی میکند و هدف آن خوانش متن با استفاده از عناصر موجود در آن برای دستیابی به معناهای آشکار و پنهان «احساس ترس» نزد شخصیتهای روایتی در سه مجموعهداستان ...
بیشتر
کنش عاطفی کنشی غیربیانیست که احساسات و فعلهای عاطفی گوینده را بیان میکند. این پژوهش به شیوة توصیفی – تحلیلی «نشانههای ترس» را در مجموعهداستانهای بیژن نجدی بررسی میکند و هدف آن خوانش متن با استفاده از عناصر موجود در آن برای دستیابی به معناهای آشکار و پنهان «احساس ترس» نزد شخصیتهای روایتی در سه مجموعهداستان برگزیده است. ازاینرو از کوچکترین عناصر موجود در متن تا بزرگترین آنها شامل «آوا، واژه، گروه، جمله، بند و در نهایت متن» بهره گرفته شده است. بررسی نشانههای احساس ترس نزد شخصیتهای روایتی مجموعهداستانهای نجدی در سه مقولة «روایت»، «زبان» و «تصویر» قابل مطالعه است. در بخش نشانههای روایی، «شخصیتها»، «فضاسازی» و «زاویة دید» خواستگاههای اصلی برگزیدهشده به وسیلۀ نجدی در ساختار روایات داستانی هستند. در بخش زبانی نیز ساختار نحوی جملات، ساختار افعال کنشی و اصوات ابزارهای بیانی احساس ترس هستند. در زمینة تصویر نیز «تشبیه» یکی از ابزارهای بیانی است که در جهت بیان این هدف به کار رفته است. در میان انواع ترس، ترسهای «منطقی و نابهنجار» بیشترین بسامد را دارند که در ارتباط با هر شخصیتی به شیوهای متفاوت مطرح شدهاند. «جنسیت، سن و طبقة اجتماعی شخصیتها» مؤلفههای تعیینکننده در بسامد انواع ترس هستند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که فضای عمومی داستان با زبان متن همراه است و سازوکارهای زبانی در جهت القای معنای مورد نظر عمل میکنند.
چینگ وانگ
چکیده
«سمندر» جانور اسطورهای اُراسیایی است که در متون تاریخی و ادبی چینی، فارسی و غربی دوران باستان به صورتهای گوناگون توصیف شده است. در متون غربی معمولاً این جانور به صورت «دوزیست دُمداری که در آتش زندگی میکند» توصیف شده که هویت اصلی «سمندر» در زیستشناسی امروزه تلقی می شود. در متون اسلامی و چینی سمندر بیشتر به ...
بیشتر
«سمندر» جانور اسطورهای اُراسیایی است که در متون تاریخی و ادبی چینی، فارسی و غربی دوران باستان به صورتهای گوناگون توصیف شده است. در متون غربی معمولاً این جانور به صورت «دوزیست دُمداری که در آتش زندگی میکند» توصیف شده که هویت اصلی «سمندر» در زیستشناسی امروزه تلقی می شود. در متون اسلامی و چینی سمندر بیشتر به صورت «حیوانی آتشین که میتوان با موهایش پارچهای بافت که در آتش نمیسوزد» توصیف شده است. منظور نویسندگان آن منابع از پارچه همان «پنبۀ نسوز» است. در متون چینی اسم سمندر به پارچۀ «هو هوان» دگرگون شده است. در این مقاله کوشیدهایم تا با ذکر نمونههایی از توصیفات «سمندر» در متون مختلف، شباهتها و تفاوتهای شناختی مردم از آن را در غرب و شرق دوران باستان بررسی کنیم. با تمرکز بر شباهت ویژگیهای سمندر در متون فارسی و چینی، میتوان گفت که معنا و مفهوم سمندر از مناطق غربی (ایران و عرب) به چین انتقال یافته و در این روند تحولات معنایی پذیرفته است. به عبارت دیگر، تحولات معنایی «سمندر» از غرب به شرق از نمونههای مهم تبادلات فرهنگی تمدن چین و ایران اسلامی به شمار میرود.
بایرام مراد مرادی؛ عباس نیکبخت؛ عبدالله واثق عباسی
چکیده
«وجود» و «هستی» از مفاهیم بنیادین در فلسفه و عرفان اسلامیست. میتوان گفت در تمام آثار عرفانی و فلسفی در تاریخ ادبیات و تفکر فارسی به آن پرداخته شده است. آثار دورۀ صفویه نیز از این امر مستثنا نیستند. مهمترین مفاهیم شناختی یعنی خداوند، وجود، و هستی در قالب استعارۀ مفهومی در دو اثر مهم این دوره یعنی رسائل دهدار و اصولالمعارف ...
بیشتر
«وجود» و «هستی» از مفاهیم بنیادین در فلسفه و عرفان اسلامیست. میتوان گفت در تمام آثار عرفانی و فلسفی در تاریخ ادبیات و تفکر فارسی به آن پرداخته شده است. آثار دورۀ صفویه نیز از این امر مستثنا نیستند. مهمترین مفاهیم شناختی یعنی خداوند، وجود، و هستی در قالب استعارۀ مفهومی در دو اثر مهم این دوره یعنی رسائل دهدار و اصولالمعارف به تصویر کشیده شدهاند. این دو اثر به ترتیب نمایندۀ جریان تفکر ایرانی و شیعی در دورۀ صفویه هستند که در آنها به مفاهیم وجودی نیز پرداخته شده است. در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی مهمترین استعارههای وجودی در این دو اثر بررسی شده، و ارتباط آنها با گفتمان اجتماعی و فکری دورۀ صفوی مطرح شده است. فرضیۀ اصلی مقاله این است که اندیشههای وحدت تشکیکی، وحدت عددی، و وحدت وجودی در قالب استعارههای آفتاب، نقطه و دریا بروز و ظهور یافتهاند. در این پژوهش با بررسی و مقایسۀ این تصاویر و خوشههای آنها به بخشی از زیرساختهای فکری مشترک این سه تفکر پی خواهیم برد که بازتابی از اندیشههای تصوف شیعی ایرانیست.
یین هوان وانگ؛ محمدامیر جلالی
چکیده
وصّاف الحضره در کتاب تجزیة الأمصار و تزجیة الاعصار معروف به تاریخ وصاف، «دارالملک» چین در زمان فتوحات قوبیلای خان را توصیف کرده و آن را «سواد اعظم ممالک چین» خوانده است. نام این شهر در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به شکلهای مختلف ثبت و ضبط شده: خُترای، خنرای، خنزای، خُنزای و ... . در چاپ سنگی بمبئی این شهر به خطا با خانبالیغ ...
بیشتر
وصّاف الحضره در کتاب تجزیة الأمصار و تزجیة الاعصار معروف به تاریخ وصاف، «دارالملک» چین در زمان فتوحات قوبیلای خان را توصیف کرده و آن را «سواد اعظم ممالک چین» خوانده است. نام این شهر در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به شکلهای مختلف ثبت و ضبط شده: خُترای، خنرای، خنزای، خُنزای و ... . در چاپ سنگی بمبئی این شهر به خطا با خانبالیغ یا پکن یکی دانستهشده، و در متون بعدی به تبعیت از چاپ بمبئی به صورت «خُترای» ضبط شده است. در پژوهش حاضر با مراجعه به 11 دستنوشت از کهنترین نسخ خطی تاریخ وصّاف، و دیگر متون تاریخی عصر مغول و منابع چینی نام این شهر بررسی شده است. «خنزای» که در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به صورت «خترای» تصحیف شده، ریختی کهن از بندری بزرگ در چین است که در دیگر متون کهن تاریخی و سفرنامههای فارسی و عربی به صورتهای «خانجو» (التفهیم)، «خَنسا» (الرحلة ابنِبطّوطه)، «خنسای» (جامعالتواریخ، تاریخ بناکتی، نزهة القلوب، خطاینامه)، «خینگسای» (جامعالتواریخ)، «هینکسای» (آثار و احیا)، «کینزی» (سفرهای مارکوپولو)، «کانسی» (سفرهای فرایِر اودوریک)، «کامپسی» (سفرهای جان دِ ماریگنُلّی) و «کاسی» (کتاب اسقف اعظم سلطانیه) آمده، و همان شهری است که امروزه هانجو/ هانگجو/ هانگژو خوانده و نوشته میشود. تلفظ نام این شهر به صورت «خُنزای» (به ضم حرف «خ») در کهنترین دستنوشتهای تاریخ وصّاف، مشابه یکی از تلفظهای نخستین هجای نام این شهر (کاراکتر «行») در دورۀ ماندارینِ متقدم است که دارای تلفظی بین ضمه و فتحه بوده است.
سجاد غلامی؛ وحید مبارک
چکیده
نامه قالبی مهم برای ارتباط میان انسانها و انتقال پیامهاست که برای نوشتن آن بهویژه در دستگاه حکومتی باید اصول خاصی را رعایت کرد. دیوان رسالت، تشکیلاتی مهم و گسترده در دستگاه سلطنت بود که نامههای دیوانی به نظم و نثر در آنها نگارش مییافت. تعداد نامهها، نقش و تنوع آنها از نظر ادبی نیز درخور تأمل است. نامههای گوناگون که با ...
بیشتر
نامه قالبی مهم برای ارتباط میان انسانها و انتقال پیامهاست که برای نوشتن آن بهویژه در دستگاه حکومتی باید اصول خاصی را رعایت کرد. دیوان رسالت، تشکیلاتی مهم و گسترده در دستگاه سلطنت بود که نامههای دیوانی به نظم و نثر در آنها نگارش مییافت. تعداد نامهها، نقش و تنوع آنها از نظر ادبی نیز درخور تأمل است. نامههای گوناگون که با اسامی ملطّفه، مثال، منشور، رقعه، گشادنامه، پیماننامه، فتحنامه، شکستنامه و ... شناخته میشوند اطلاعات مهمی را دربردارند و میتوانند منبع مفیدی برای شناخت جهانبینی و قدرت حاکمان زمان باشند. این جستار با هدف بررسی و مقایسۀ نامههای منشور با تأکید بر جنبۀ ادبی تاریخ بیهقی و التوسّل الی الترسّل به روش کتابخانهای و توصیفی - تحلیلی نگاشته شده است. نامههای منشور در تاریخ بیهقی کوتاه هستند، ابوالفضل بیهقی گزارشی کلی و کوتاه از آنها ارائه میدهد، به صنایع ادبی چندان نمیپردازد و اشارههای اندکی به صنایعی چون سجع، کنایه و تکرار دارد. مفاد منشورها با اهداف سیاسی و نگاه حاکمیتی بهمنظور سپردن مسئولیت اداره و کنترل نواحی زیردست به اشخاص است. نامههای منشور التوسّل الی الترسّل بلند هستند و بهاءالدین بغدادی در نگارش آنها صنعتپردازی کرده است، صنایعی مانند تلمیح، تشبیه، استعاره، کنایه، سجع، جناس و تضاد بسامد بیشتری دارند. تاریخ بیهقی بهسبب تقدّم زمانی، و بهرهمندی بغدادی از آن شایان توجه است؛ اما منشورهای مندرج در التوسّل الی الترسّل بهدلیل جنبۀآموزشی کتاب، مفصلتر هستند و در آنها به جزئیات توجه بیشتری شده است.
زهراسادات موسوی خرم؛ شهین اجاق علیزاده
چکیده
یاکوبسن، ابزارهای تاثیرگذاری زبان را در شش حوزۀ عاطفی، ترغیبی، ارجاعی، فرازبانی، همدلی و ادبی معرفی میکند. به نظر او هنرمند با هدایت پیام خود از طریق این شش مجرا میتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. نقشهای زبان و جهتگیری آنها عاملی تعیینکننده در شیوۀ بیان نویسنده و بازنمایی نگاه وی به دنیای اطراف است. هر کدام ...
بیشتر
یاکوبسن، ابزارهای تاثیرگذاری زبان را در شش حوزۀ عاطفی، ترغیبی، ارجاعی، فرازبانی، همدلی و ادبی معرفی میکند. به نظر او هنرمند با هدایت پیام خود از طریق این شش مجرا میتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. نقشهای زبان و جهتگیری آنها عاملی تعیینکننده در شیوۀ بیان نویسنده و بازنمایی نگاه وی به دنیای اطراف است. هر کدام از این نقشها با جهتگیری به سوی مخاطب، گوینده، موضوع پیام و امثال این موارد، باعث بازنماییهایی متمایز از موضوعی یکسان در نوشتارهای مختلف میشوند. در این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای نشانههای نقشهای زبان در غزلیات حافظ با تکیه بر «فرایند ارتباط یاکوبسن» مطالعه و بررسی شد. از میان دو گروهِ کارکردگرایان و ساختارگرایان، رهیافت دوم مبنای کار، و نسخۀ حافظ غنی ـ قزوینی مِلاک عمل قرار گرفت. با بهرهمندی از دستاوردهای زبانشناسی و نقش شعری زبان، میتوان تصرفات شاعرانه را در غزلیات حافظ بهتر نمایاند. راز ماندگاری اشعار حافظ، تصرفاتی است که او آگاهانه در حوزۀ زبان انجام داده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که با توجه به ویژگیهای زبانی و محتوایی غزلیات حافظ، هر کدام از نقشهای زبان را در غزلیات وی با تکیه بر نظریة ارتباط یاکوبسن میتوان در سه محور بررسی نمود: 1) ساختار، 2) درونمایه، 3) مخاطبان. بررسی ساختار جملات بیانگر این مطلب است که در بیشتر ابیات اجزای اصلی و فرعی مانند نقشهای نهادی، متممی، مفعولی و مسندی، و قیدی هر کدام بهنحوی در انتقال پیام مورد نظر شاعر تأثیرگذارند.
رؤیا رحیمی؛ لطیفه سلامت؛ احمد خیالی خطیبی
چکیده
در سالهای اخیر با رونق مطالعات میانرشتهای «ادبیات و زبانشناسی»، مباحثی مانند «ادبیات مردانه»، «ادبیات زنانه» و «مردانهنویسی» و «زنانهنویسی» مدّنظر پژوهشگران قرار گرفته است. اهمیت اصلی اینگونه مطالعات توجه به رابطۀ میان «زبان» و «جنسیت» است. با توجه به اهمیت رمان ...
بیشتر
در سالهای اخیر با رونق مطالعات میانرشتهای «ادبیات و زبانشناسی»، مباحثی مانند «ادبیات مردانه»، «ادبیات زنانه» و «مردانهنویسی» و «زنانهنویسی» مدّنظر پژوهشگران قرار گرفته است. اهمیت اصلی اینگونه مطالعات توجه به رابطۀ میان «زبان» و «جنسیت» است. با توجه به اهمیت رمان بهویژه رمانهای زنان، مطالعۀ شاخصهای زبانی مرتبط با مقولۀ جنسیت میتواند در مسیر مطالعات سبکشناسی ادبی آثار زنان راهگشا و مؤثر باشد. در این پژوهش اختلافات زبانی شخصیتهای زنان و مردان به لحاظ شاخص واژگانی در رمانهای دانشور و ارسطویی به شیوة توصیفی – تحلیلی بررسی شد. پرسش اصلی پژوهش چنین بود: در بافت متنی داستانهای دانشور و ارسطویی، تفاوت میان زبان «زنان» و «مردان» در قالب شاخص واژگانی چگونه نمود یافته است؟ یافتهها حاکی از آن است که در بافت متنی رمانهای دانشور و ارسطویی، زبان زنان به لحاظ واژگان و اصطلاحات متفاوت از زبان مردان بازنمایی شده است. در مواردی کاربرد پارامترهای واژگانی بازنماییشده در داستانهای دانشور و ارسطویی با شاخصهای مدّنظر لیکاف همخوانی دارد و در مواردی نیز با آنها مطابقت ندارد. ازآنجاکه در هر 4 رمان زنی دربارۀ زنان مینویسد، بسامد استفاده از واژگان مخصوص زنان زیاد است. از دیگر ویژگیهای زبان زنان در این رمانها استفاده از تصویرگری دقیق و جزئینگر، و بهرهگیری از رنگواژههای متعدد است. زنهای هر دو رمان به دلیل اعتمادبهنفس کمی که حاصل زیستن در جوامع مردسالار است از تردیدنماها، تشدیدکنندهها و تقریبنماهای بیشتری استفاده میکنند و از طریق پرهیز از بهکارگیری دُشواژهها و استفاده از سوگندواژهها، زبانی مؤدبانه را برای گفتگوهای خویش برمیگزینند که نشانگر ساختارهای زبانی گویندگان محتاط و فرودست است.
زینب شاهسون طغان؛ معصومه خدادادی مهاباد؛ طاهره خبازی
چکیده
طبیعت و جلوههای آن از دیر باز در اشعار فارسی با زبانی که بازتابدهندۀ پیوند تنگاتنگ جلوههای طبیعت و اندیشۀ شُعراست، بازتاب داشتهاند. شیوۀ بیان، این رابطه را با توصیف طبیعت، نمادها و تمثیلهای برگرفته از آن آشکار میسازد. پیوند انسان و طبیعت بعد از انقلاب صنعتی و تسلط ماشین بر ابعاد مختلف زیستِ بشری دچار تغییر شد؛ انسان در برابر ...
بیشتر
طبیعت و جلوههای آن از دیر باز در اشعار فارسی با زبانی که بازتابدهندۀ پیوند تنگاتنگ جلوههای طبیعت و اندیشۀ شُعراست، بازتاب داشتهاند. شیوۀ بیان، این رابطه را با توصیف طبیعت، نمادها و تمثیلهای برگرفته از آن آشکار میسازد. پیوند انسان و طبیعت بعد از انقلاب صنعتی و تسلط ماشین بر ابعاد مختلف زیستِ بشری دچار تغییر شد؛ انسان در برابر طبیعت دست بالا را گرفت و رابطۀ متناظر انسان و طبیعت رابطهای نابرابر و یکسویه گشت. نقد بومگرا در پی بررسی روابط میان ادبیات و طبیعت اطراف است و منتقدان بومگرا با روشهای گوناگون بازتاب طبیعت در متون ادبی را بررسی میکنند. در این مقاله ویژگیهای زبانی نیما یوشیج و منوچهر آتشی در بازتاب طبیعت و جلوههای آن بررسی شده است. در نگاه نیما هیچ واژهای بهخودیخود شاعرانه نیست، فقط کاربرد و کارکرد آن تعیینکنندۀ شاعرانگی آن خواهد بود. منوچهر آتشی نیز با بیانی غنی، نیرومند، و لبریز از عواطف گرم اقلیمی؛ تعبیرهای زیبای شاعرانه، ترکیبهای تازه، مضامین و استعارات بدیع را در شعر خود وارد کرده که تجلیگاه زندگی مردم جنوب با عناصر زندۀ آن است. واژههای کهن به زبان او استحکام میبخشند و واژههای عربی آهنگ طبیعی کلامِ محاوره را ظاهر میکنند. هر دو شاعر با بهرهگیری از زبان بومی اشعاری نو خلق کردهاند. عناصر طبیعی بازتابیافته در اشعار نیما نمادی از مفاهیم فرهنگی و اجتماعی هستند؛ اما واژگان بومی در شعر آتشی، آشنایی مخاطب با محیط جنوب و شرایط آن را در پی دارد. در شعر آتشی خشونت بومی و لطافت شاعرانه در کنار هم بهکاررفتهاند، واژگانی چون سبخزار، کهره، و تیترموک به نحوی یادآور داروگ و ماخاولا در شعر نیماست؛ اما دیگر عناصر فضای جنوب را در ذهن مخاطب ترسیم میکند.
فرنگیس عباس زاده؛ بهمن گرجیان
چکیده
تلمیح ابزاری گفتمانی و کاربردیست که بر پایۀ تناسبهای معنایی واژهها شکل گرفته و کلام گوینده را تقویت مینماید. در این مقاله نقش گفتمانی «تلمیح مذهبی» در مکالمات قُضات و متهمان در دادگاه از دیدگاه زبانشناسی حقوقی بر اساس نظریۀ مکمنامین بررسی شده است. بدین منظور با تحقیقی توصیفی-تحلیلی، پنجاه صحنۀ تصویری از جریان دادرسی ...
بیشتر
تلمیح ابزاری گفتمانی و کاربردیست که بر پایۀ تناسبهای معنایی واژهها شکل گرفته و کلام گوینده را تقویت مینماید. در این مقاله نقش گفتمانی «تلمیح مذهبی» در مکالمات قُضات و متهمان در دادگاه از دیدگاه زبانشناسی حقوقی بر اساس نظریۀ مکمنامین بررسی شده است. بدین منظور با تحقیقی توصیفی-تحلیلی، پنجاه صحنۀ تصویری از جریان دادرسی در دادگاههای پخششده از صداوسیما، و برنامههای مستند مشاهده، و یادداشتبرداری شد. دادهها جمعآوری، و به صورت توصیفی تجزیهوتحلیل گردید. نتایج حاکی از آن بود که تلمیح مذهبی از رایجترین انواع گفتمان در دادگاههاست که قُضات و متهمان یکسان از آن استفاده نمیکنند. همچنین نتایج نشان داد که تفاوت معناداری میان قضات و متهمان از نظر کاربرد تلمیح مذهبی وجود دارد. قضات بیشتر از تلمیحات قرآنی و حدیث؛ و متهمان بیشتر از تلمیحات تاریخی، داستانی، اَمثال و مثلهای عامیانه استفاده میکنند که بیانکنندۀ بازتاب وضعیت فرهنگی آنها در شرایط مختلف، و ذهنیت متفاوت افراد است. نتایج این پژوهش را میتوان در تربیت قضات و وکلا، یا در کارگاههای آموزش حقوقی به کار گرفت که در روند دادرسی مؤثر خواهد بود.
ابوطالب باجولوند
چکیده
در این مقاله سعی بر آن بوده است که سیر مباحث نظری تشبیه در کتب بلاغی پارسی بررسی شود. به همین منظور مبحث تشبیه از قدیمترین کتب موجود تا کتب بلاغی معاصر پیگیری شد و مشخص گردید که هر یک از مؤلفان کتب مذکور چه دیدگاهی به تشبیه داشتهاند، چه اصطلاحاتی بر این بحث افزودهاند، و به چه مباحثی بیاعتنا بودهاند. اغلب این موارد در مباحث ...
بیشتر
در این مقاله سعی بر آن بوده است که سیر مباحث نظری تشبیه در کتب بلاغی پارسی بررسی شود. به همین منظور مبحث تشبیه از قدیمترین کتب موجود تا کتب بلاغی معاصر پیگیری شد و مشخص گردید که هر یک از مؤلفان کتب مذکور چه دیدگاهی به تشبیه داشتهاند، چه اصطلاحاتی بر این بحث افزودهاند، و به چه مباحثی بیاعتنا بودهاند. اغلب این موارد در مباحث مطرحشده تبیین و نقد گردید. همچنین تلاش شد تا اسامی و اصطلاحاتی که در کتب پیشینیان بهکار رفته است، با کتب بلاغی معاصر مقایسه شود و با ارجاع به این کتب زمینه برای مقایسة بیشتر و بهتر فراهم گردد. بخش پایانی مقاله به گونهای تشبیه پنهان و دیریاب در دیوان حافظ اختصاص دارد. این نوع تشبیه که از آن با عنوان «تشبیه تبادر» یاد شده در لایههای پنهان و هنری ابیات حافظ نهفته است. با ذکر چند نمونه این مبحث تشریح شد.
مرجان علی اکبرزاده زهتاب
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، تبیین نظریۀ زبان زنانۀ لیکاف و بررسی آن در نمایشنامۀ «کوروش کبیر» از پری صابری است. مسئلۀ اصلی پژوهش که به صورت توصیفی- تحلیلی فراهم آمده، بازشناخت و تحلیل مؤلفههای زبان زنانه بر اساس الگوی لیکاف در نمایشنامۀ مذکور است. اهمیت این پژوهش به جهت نظریۀ زبانشناسی جنسیت لیکاف و نیز ارزش ادبی نمایشنامۀ کوروش ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر، تبیین نظریۀ زبان زنانۀ لیکاف و بررسی آن در نمایشنامۀ «کوروش کبیر» از پری صابری است. مسئلۀ اصلی پژوهش که به صورت توصیفی- تحلیلی فراهم آمده، بازشناخت و تحلیل مؤلفههای زبان زنانه بر اساس الگوی لیکاف در نمایشنامۀ مذکور است. اهمیت این پژوهش به جهت نظریۀ زبانشناسی جنسیت لیکاف و نیز ارزش ادبی نمایشنامۀ کوروش کبیر است. مهمترین پرسش آن است که در این اثر کدام شاخصهای زبان زنانۀ الگوی لیکاف وجود دارد؟ فرضیه آن است که اغلب مؤلفههای زبان زنانۀ لیکافی در نمایشنامۀ مذکور وجود دارد و قابل بررسی است. بر اساس برآیند کلی پژوهش که اثر را در سه سطح زبانی (واژگانی و نحوی)، ادبی، و فکری ارزیابی کرده؛ و با توجه به تعداد اندک شخصیتهای زن نمایشنامه در برابر مردان (4 شخصیت زن در برابر 29 شخصیت مرد)؛ علاوه بر آنکه بسیاری از مؤلفههای زبان زنانه در این اندک شخصیتهای زن یافت میشود، زبان کلی اثر نیز تحت تأثیر زبان نمایشنامهنویس زن، دارای شاخصهای برجستۀ زنانه است. این موارد که در زبان مردان نیز دیده میشود، توسط همخوان و همخوانان بهعنوان راویان، و نیز در بیان صحنه بیش از پیش خودنمایی میکند، گویی صابری اسطورۀ کوروش کبیر را با بیانی دراماتیک و سرشار از مؤلفههای زبان زنانه آفریده است. برای مثال در این اثر تشدیدکنندهها، تکرار واژگان، جملات دعایی، زبان شاعرانه و تنمحوری بسامد بالایی دارد.
سید علی جعفری صادقی
چکیده
از آغازین نمونههای غزلیات عرفانی فارسی تا کنون، ابراز عاشقی و بیان حالهای عاشقانه جایگاهی ویژه و نمودی گسترده در مضامین عرفانی داشته است. غزلیات عطار را باید از آغازین نمونههای غزل تلفیقی که مضامین عاشقانه و عارفانه را درهممیآمیزد، به شمار آورد. تئوریپردازی و رمزسازی عرفانی این تلفیق را نیز میتوان از درون ...
بیشتر
از آغازین نمونههای غزلیات عرفانی فارسی تا کنون، ابراز عاشقی و بیان حالهای عاشقانه جایگاهی ویژه و نمودی گسترده در مضامین عرفانی داشته است. غزلیات عطار را باید از آغازین نمونههای غزل تلفیقی که مضامین عاشقانه و عارفانه را درهممیآمیزد، به شمار آورد. تئوریپردازی و رمزسازی عرفانی این تلفیق را نیز میتوان از درون غزلیات عطار استخراج کرد. مبانی نظری تلفیق عشق و عرفان را بیش از هر چیز باید در باور عرفانی «وحدت وجود» جستوجو کرد. بررسی زبانشناسانه، سبکشناسانه و عرفانپژوهانه مبحث «صورت و معنا» پیوند ساختاری عشق و عرفان را در لایههای مختلف سرودههای عطار آشکار میسازد. در این مقاله با پیشینۀ بررسی معانی و مضامین غزلیات فارسی تا سدۀ هشتم هجری، و بهرهگیری از مباحث عرفان نظری، زبانشناسی شناختگرا، و سبکشناسی ساختشکنانه با محوریت مبحث «صورت و معنا»، به بررسی ساختار عاشقانه- عارفانۀ غزلیات عطار و رمزگشایی از زبان سمبولیک ویژهاش در این حوزه پرداخته شد. پژوهش به شیوۀ کتابخانهای، همراه با گردآوری و طبقهبندی استقرایی دادهها، و تحلیل کیفی، تبیینی و اکتشافی بود که به چند نتیجۀ اصلی انجامید: تبیین روند شکلگیری چند نماد پرکاربرد «زلف»، «روی»، «خط» و «لب» در غزلیات عطار؛ بررسی انتقادی بحث سبکشناسانۀ «تلفیق عشق و عرفان»؛ و تحلیل جنبههای گوناگون صورت و معنا در زمینههای مختلف زبانی، ادبی و عرفانی.
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1402، ، صفحه 7-8
حبیبالله عباسی؛ اکرم برازنده
چکیده
محققان حوزۀ شعر عرفانی ساختار روایی بیشتر مثنویهای عرفانی فارسی بهویژه مثنویهای شگرف سهگانۀ آن یعنی حدیقـة الحقیقه سنایی، منطق الطیر عطار، و مثنوی معنوی مولوی را دارای ساختاری مشترک، و مبتنی بر پیرنگ کلان و طرح سراسری میدانند. مثنویهای الهینامه و منطق الطیر و مصیبتنامۀ عطار که سفرنامۀ روحانی به شمار ...
بیشتر
محققان حوزۀ شعر عرفانی ساختار روایی بیشتر مثنویهای عرفانی فارسی بهویژه مثنویهای شگرف سهگانۀ آن یعنی حدیقـة الحقیقه سنایی، منطق الطیر عطار، و مثنوی معنوی مولوی را دارای ساختاری مشترک، و مبتنی بر پیرنگ کلان و طرح سراسری میدانند. مثنویهای الهینامه و منطق الطیر و مصیبتنامۀ عطار که سفرنامۀ روحانی به شمار میآیند، افزون بر داشتن پیرنگ کلان از ساختار روایی خُرد متفاوتی نیز بهرهمند هستند. در جستار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد روایتشناسی که هدف نهـایی آن کشـف الگوی جامع روایت است، کوشیدیم از رهگذر تبیین ساختارهای روایی مثنویهای سهگانه به راز حکایت-تمثیلها و کارکرد اصلی آنها پی ببریم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که عطار ضمن ساختار وحدتی-کثرتی مبتنی بر طرح سراسری این مثنویها، از ساختارهای روایی سفرنامههای هزارویکشبی و کتاب مقدسی نیز بهره جسته است و راز اصلی حکایت-تمثیلهای وی این است که تاریخ روزگار خویش را بر اساس الگوی روایت تاریخ انبیا میسنجد و به حوادث تاریخی روزگار خود ارجاع نمیدهد.
محمد رضا یوسفی؛ مریم بختیاری
چکیده
یکی از اهداف متن ادبی، ایجاد لذت ادبی است. هر چه ذهن مخاطب در کشف معنا و ادبیت متن بیشتر تلاش کند، آن لذت بیشتر و پایدارتر خواهد شد. بلاغت، از عناصر اصلی متن ادبی، در ایجاد لذت ادبی مؤثر است؛ و تقابل از آرایههای مطرح حوزۀ بلاغت دانسته میشود. گاه تقابل در کلام آشکار است و بدون کمترین تأملی مفهوم آن درک میشود و گاه چنان در بافت ...
بیشتر
یکی از اهداف متن ادبی، ایجاد لذت ادبی است. هر چه ذهن مخاطب در کشف معنا و ادبیت متن بیشتر تلاش کند، آن لذت بیشتر و پایدارتر خواهد شد. بلاغت، از عناصر اصلی متن ادبی، در ایجاد لذت ادبی مؤثر است؛ و تقابل از آرایههای مطرح حوزۀ بلاغت دانسته میشود. گاه تقابل در کلام آشکار است و بدون کمترین تأملی مفهوم آن درک میشود و گاه چنان در بافت شعر مخفی است که جز با تأویل آشکار نمیگردد. از آنجاکه ذهن مخاطب درگیر تأویل و کشف تقابل و موشکافی متن میشود، لذتی دوچندان از متن میبرد. در این نوشتار که به روش تحلیلی به نگارش درآمده، تقابل تأویلی (از انواع تقابل در علم بلاغت) معرفی و تحلیل میشود. با توجه به گستردگی تقابل و انعکاس آن در آثار ادبی در این مقاله سعی شده به تقابل در اشعار حافظ و سعدی در سبک عراقی، و صائب و حزین در سبک هندی پرداخته شود. تقابلهای تأویلی این نوشتار در چهار گروه بررسی شدهاند: واژگان، کنایه، ایهام، پیکرۀ غزل. نتایج پژوهش نشان میدهد شاعران کاملاً اندیشیده و حسابشده از واژهگزینی، آرایههای ادبی بهویژه ایهام و کنایه، و نیز پیکرۀ غزل بهره بردهاند و با دقت و بهگزینی تلاش کردهاند ذهن مخاطب را با تأویل متن درگیر کنند تا لذت ادبی او بیشتر و پایدارتر شود.
ارسلان گلفام؛ محمدجواد برقعی
چکیده
متون منثور برجایمانده از قرن 5 ق که از زبان عربی و متون فارسی دورۀ پیشین تأثیر پذیرفتهاند، موردِ پژوهشیِ مناسبی در قلمرو زبانشناسی هستند. میتوان از رهگذر چارچوبهای نقشگرایانه به متون این دوره نظر انداخت و ویژگیهای زبانیشان را بهگونهای تشریح کرد که دستمایۀ تحقیقات سبکشناسانه واقع شود. بررسی ترتیب ارکان جمله و ساخت ...
بیشتر
متون منثور برجایمانده از قرن 5 ق که از زبان عربی و متون فارسی دورۀ پیشین تأثیر پذیرفتهاند، موردِ پژوهشیِ مناسبی در قلمرو زبانشناسی هستند. میتوان از رهگذر چارچوبهای نقشگرایانه به متون این دوره نظر انداخت و ویژگیهای زبانیشان را بهگونهای تشریح کرد که دستمایۀ تحقیقات سبکشناسانه واقع شود. بررسی ترتیب ارکان جمله و ساخت اطلاع، و ارتباط این دو مقوله با یکدیگر به زبانپژوه امکان آن را میدهد که رابطۀ معنی (کاربرد) با صورت زبانی را بهتر فهم کند، بهعلاوه میتواند ابزاری برای شناخت ویژگیهای سبکی هر دوره باشد. در این پژوهش تلاش شده تا در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند، وضعیت ساخت اطلاع در قرن پنجم بررسی شود و با نگاهی آماری، وضعیت ترتیب ارکان جمله و ساختمان نحوی در این دوره توصیف گردد. پیکرهای شامل 1200 جمله از کتابهای کشفالمحجوب، تاریخ بیهقی، رسالۀ قشیریه، التفهیم، قابوسنامه و دانشنامۀ علایی گردآوری، و الگوهای ترتیب سازههای اصلی در این متون مشخص گردید. معین شد که هر جمله با کدامیک از الگوهای ساخت اطلاع مطابقت میکند. این تحقیق نشان داد که در قرن 5 ترتیب بنیادین یا صورت بینشان ارکان اصلی جمله در جملات گذرا، مطابق با الگوی فاعل-مفعول-فعل و در کل جملات مطابق با الگوی هستهپایانی است. تعداد جملات با ترتیبهای نشاندار فقط 10 درصد کل پیکره را تشکیل میداد که به معنای انعطاف کمِ متون این دوره به لحاظِ ترتیب ارکان جمله است. بررسی وضعیت ساخت اطلاع در این دوره نیز نشان داد که فقط 5 درصد از جملات منطبق با الگوهای نشاندار ساخت اطلاع بودند.
لیلا ریوندی؛ محمود بشیری
چکیده
در این پژوهش تلاش میشود نقش فرادستوری صفت در پرداخت شخصیتها، ساخت فضا، مکتب ادبی نویسنده، ترسیم صحنه و کارکرد ادبی بررسی شود. بدین منظور در رمان تنگسیر و مجموعهداستان انتری که لوطیاش مرده بود چگونگی کارکرد ادبی و معناییِ صفت بررسی گردید. با تحلیل دادهها به روش توصیفی- تحلیلی این نتیجه حاصل شد که صفت در ساخت و پرداخت شخصیتها، ...
بیشتر
در این پژوهش تلاش میشود نقش فرادستوری صفت در پرداخت شخصیتها، ساخت فضا، مکتب ادبی نویسنده، ترسیم صحنه و کارکرد ادبی بررسی شود. بدین منظور در رمان تنگسیر و مجموعهداستان انتری که لوطیاش مرده بود چگونگی کارکرد ادبی و معناییِ صفت بررسی گردید. با تحلیل دادهها به روش توصیفی- تحلیلی این نتیجه حاصل شد که صفت در ساخت و پرداخت شخصیتها، بیان دیدگاه آنها، روابط، و طرز فکر شخصیتها از همدیگر مؤثر است، همچنین در ساخت آرایههای ادبیای نظیر استعاره، حسآمیزی، و برجستهسازیهای ادبی نقش دارد. صفت در ساخت فضای حاکم بر داستان نیز از طریق بسامد کاربرد، تیرگی یا روشنی، و ویژگیهایی نظیر ویژگیهای فیزیکی و نوع ساختمان تأثیرگذار است. از نظر ردهشناختی با بررسی بسامد صفات بهکاررفته این نتیجه حاصل شد که بسامد صفات سرنمون، چه در رمان و چه در مجموعهداستان کوتاه، بیشتر از صفت غیرسرنمون است. نویسنده بیشتر از صفات بیانی ساده استفاده کرده است و اغلب آنها صفات سرنمون هستند. یعنی، بالاترین درجۀ صفتبودن را دارند و برای شخصیت اول یا قهرمان داستان بهکار برده شدهاند.
علی رضا شعبانلو
چکیده
فرهنگ و مؤلفههایش از آن رو که سازندۀ هویت جمعی و شخصیت اجتماعی افراد جامعه است، نقشی مهم در ایجاد ساختارهای ذهنی، الگوهای اندیشگانی، گفتار، رفتار و کردار افراد جامعه دارد. بهویژه باورها و آیینهای مربوط به آفرینش و رستاخیز بنیاد اکثر باورها، اندیشهها، گفتارها و اعمال انسانها است. شاعران وارثان و ناقلان فرهنگ و اندیشه هستند ...
بیشتر
فرهنگ و مؤلفههایش از آن رو که سازندۀ هویت جمعی و شخصیت اجتماعی افراد جامعه است، نقشی مهم در ایجاد ساختارهای ذهنی، الگوهای اندیشگانی، گفتار، رفتار و کردار افراد جامعه دارد. بهویژه باورها و آیینهای مربوط به آفرینش و رستاخیز بنیاد اکثر باورها، اندیشهها، گفتارها و اعمال انسانها است. شاعران وارثان و ناقلان فرهنگ و اندیشه هستند و شاعران بزرگ و محبوب مانند فردوسی، مولوی، سعدی، و حافظ، نه تنها اصلیترین واسطههای انتقال فرهنگی و بزرگترین معماران پندار، گفتار و کردار ایرانیان، که بسیاری از ملل مجاور و حتی دورند. برای شناخت هویت خود و بنیانهای اندیشگانی خود ناگزیر از مطالعۀ فرهنگ، باورها و آیینهای کهن هستیم. در این مقاله با رویکرد زبانشناسیِ فرهنگی، نقش فرهنگ در پردازش استعارههای عشق در آثار مولوی بررسی شده است تا کارکرد عشق در نظریۀ عرفان اسلامی و مبانی فرهنگی و قالب معرفتی بنیادین آن شناسایی و معرفی گردد. از تحلیل استعارههای عشق دانسته میشود که کارکردهای عمدۀ عشق از نظر مولوی عبارتاند از: حیاتبخشی، زیبایی (خیر)، تزکیهکنندگی (رهانندگی، پناهدهندگی و ارتقادهندگی)، و عاملیت در معرفت و وصل به حقیقت. این کارکردها از فرهنگ اسلامی، فرهنگ ایران باستان، و فرهنگ یونانی اخذ شده و در استعارههای عشق بازتاب یافتهاند.
بتول واعظ؛ فرحناز اورندی
چکیده
نظریۀ زبانشناسی نقشگرای هلیدی، زبان و ساختار آن را در راستای معنای متن میکاود و نشان میدهد که چگونه بافت و معنا، زبان خاص متنی را سامان میدهند. این نظریه رابطۀ میان زبان، معنا، اجتماع، و فرهنگ را در ساحت فرانقشهای اندیشگانی، بینافردی، و متنی آشکار میسازد. بررسی و تحلیل متن ادبی از منظر هر یک از این ساحتها به تفسیر ...
بیشتر
نظریۀ زبانشناسی نقشگرای هلیدی، زبان و ساختار آن را در راستای معنای متن میکاود و نشان میدهد که چگونه بافت و معنا، زبان خاص متنی را سامان میدهند. این نظریه رابطۀ میان زبان، معنا، اجتماع، و فرهنگ را در ساحت فرانقشهای اندیشگانی، بینافردی، و متنی آشکار میسازد. بررسی و تحلیل متن ادبی از منظر هر یک از این ساحتها به تفسیر عینی و علمی متن میانجامد. در این پژوهش داستان«پیکنیک» از کتاب ویران ابوتراب خسروی بر اساس فرانقش اندیشگانی بازخوانی شده، و چگونگی ذهنیت روایی نویسنده و گفتمان پستمدرنیستی حاکم بر داستان از طریق زبان و در ساحت ساخت گذرایی بندها که نمود عینی آن در فرایندهای فعل، مشارکان فرایند، و عناصر حاشیهای ظاهر میشود، بازنمایی شده است. آنچه از تجزیۀ زبانشناختی متن و دادههای آماری پژوهش به دست آمد، همسو با نظام معناشناختی متن و ساحت وجودشناختی و پستمدرنیستی روایت بود. بسامد بالای دو عنصر حاشیهای زمان و مکان بر اساس نظریۀ کرونوتوپ باختین تحلیل گردید و نشان داده شد که این عناصر حاشیهای که پیوستار زمانی ـ مکانی روایت را شکل دادهاند، چگونه نظام مفهومی و معناشناختی روایت را چارچوببندی کردهاند. چگونگی تجربۀ راوی از واقعیت و دنیای پیرامونی او از طریق فرایندهای فعل و ساخت گذرایی نیز بازنمایی شد.
سیدمهدی طباطبائی
چکیده
انجام پژوهشهای زبانی دشوارتر از سایر حوزههای ادبی است، و اگر پژوهش دربارۀ شاعری با عظمت میرزا عبدالقادر بیدل باشد کار دشوارتر خواهد بود. او از شاعرانی است که در دوران بلوغ شعری خویش، به شعرهای کهن خود دست برده و اصلاحاتی در آنها انجام داده است. این پژوهش در پی آن است که با در نظر گرفتن نسخۀ گنجبخش به عنوان منبعی که غزلیات بیدل ...
بیشتر
انجام پژوهشهای زبانی دشوارتر از سایر حوزههای ادبی است، و اگر پژوهش دربارۀ شاعری با عظمت میرزا عبدالقادر بیدل باشد کار دشوارتر خواهد بود. او از شاعرانی است که در دوران بلوغ شعری خویش، به شعرهای کهن خود دست برده و اصلاحاتی در آنها انجام داده است. این پژوهش در پی آن است که با در نظر گرفتن نسخۀ گنجبخش به عنوان منبعی که غزلیات بیدل تا ۵۳ سالگی در آن درج شده است، و مقایسۀ آن با کتابت همان اشعار در نسخههای خطّی متأخر، سیر شاعرانگی او را از طریق دگردیسی واژگان نشان دهد. کوشش بر این بوده است تا با روش توصیفی-تحلیلی انواع دگردیسیهای زبانی انجامشده در غزلیات بیدل در چهار قالب کلیِ «دگردیسی از طریق حذف واژگان»، «دگردیسی از طریق تغییر واژگان»، «دگردیسی از طریق افزایش واژگان» و «دگردیسی از طریق تغییر کامل یک مصرع» برجسته شود. بایستگی مطالعه دربارۀ مسائل زبانی ادبیات فارسی و جایگاه شامخ میرزا عبدالقادر بیدل در سبک هندی، ضرورت و اهمیت این پژوهش را روشن میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بیشترین دگردیسی در غزلیات بیدل از طریق تغییر واژگان بوده است و حذف یا افزایش واژگان بسامد چندان زیادی نداشتهاند. همچنین در این پژوهش مشخص شد که بیدل با تغییر نگرش نسبت به شعر، واژگان، و تصویرهای شعری توانست خود را از زیر سایۀ شاعران بزرگ سبک هندی درآورد و جایگاهی ویژه در ادب فارسی داشته باشد.
حیدر نعیم حمزه الزوامل
چکیده
هنجارگریزی از مباحث مطرح در حوزۀ زبانشناختی است. یکی از راههای خلق اثر ادبی استفاده از شگردهای هنجارگریزی است. جفری لیچ از چهرههای برجستۀ شکلگرای انگلیسی، یکی از انواع هنجارگریزی را نوع گویشی میداند. به عقیدۀ او هرگاه شاعر یا نویسنده واژگانی ویژۀ منطقهای خاص را که در زبان معیار وجود ندارد به کار برد، هنجارگریزی گویشی به ...
بیشتر
هنجارگریزی از مباحث مطرح در حوزۀ زبانشناختی است. یکی از راههای خلق اثر ادبی استفاده از شگردهای هنجارگریزی است. جفری لیچ از چهرههای برجستۀ شکلگرای انگلیسی، یکی از انواع هنجارگریزی را نوع گویشی میداند. به عقیدۀ او هرگاه شاعر یا نویسنده واژگانی ویژۀ منطقهای خاص را که در زبان معیار وجود ندارد به کار برد، هنجارگریزی گویشی به کار برده است. او میکوشد با این تکنیک روش شناخت نسبی از محیط بومی و ویژگیهای اقلیمی و فرهنگی منطقهای را به مخاطب انتقال دهد. منیرو روانیپور از نویسندگانی است که توانسته هنرمندانه گویش بوشهری را در آثارش وارد کند و در این راه موفق نیز بوده است، این امر بدون شک از تجربههای زیستی نویسنده نشئت میگیرد. در این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی و بر اساس نظریۀ لیچ، هنجارگریزی گویشی در هشت اثر منیرو روانیپور بررسی و بسامدگیری شد. یافتهها نشان میدهد میزان کاربرد واژگان گویشی در آثار روانیپور بر حسب محیط تغییر میکند. داستانهایی که در محیط روستایی جنوب روایتشده نسبت به داستانهای محیط شهری بسامد گویشی بالاتری دارد.
هوشنگ مرادی؛ مصطفی گرجی؛ علی امینی
چکیده
در زبان فارسی کلمههای مرکبی که با الگوی ساختاری «واژه + و + واژه = واژه» ساخته میشوند، واژهعطف میخوانند. این نامگذاری بر کلمه و مرکب بودن این نوع سازهها در تقابل با ترکیب و گروه نحویِ همپایه تأکید میکند. با توجه به مطالعات زبانی و دستوری که پیشینۀ پژوهش حاضر بوده و از جنبههای گوناگون به ویژگیهای ...
بیشتر
در زبان فارسی کلمههای مرکبی که با الگوی ساختاری «واژه + و + واژه = واژه» ساخته میشوند، واژهعطف میخوانند. این نامگذاری بر کلمه و مرکب بودن این نوع سازهها در تقابل با ترکیب و گروه نحویِ همپایه تأکید میکند. با توجه به مطالعات زبانی و دستوری که پیشینۀ پژوهش حاضر بوده و از جنبههای گوناگون به ویژگیهای ساختاری و معنایی این سازۀ مرکب و تبیین روابط میان پایههای آن پرداختهاند، واژهعطف متناسب با ساختار غالباً معنای ترکیبی و تصویر روشنی دارد که در راستای اهداف نوواژگانی و مقولهسازی در زبان فارسی کاربرد مییابد. مقالۀ حاضر ضمن توجه به این ویژگیها، به توصیف و تحلیل کیفیِ کاربردهای این ساخت دستوری در پیکرهای متشکل از چند متن ادبی پرداخته است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که اجزای این سازۀ مرکب با توجه به ساخت نحویِ آن همآییِ واژگانی، و استقلال نمایشی دارند و با این ویژگیها جابهجایی، تفکیک، و تغییرِ ترتیب آنها در متون ادبی روایی و رواج یافته است. ازاینرو، خمسۀ نظامی عرصۀ کاربردهای بیپروای گونۀ مرکب عطفی است، کاربرد مرکب اتباعی و اصوات مرکب عطفی در شعر مولانا تشخص دارد، و اصوات مرکب عطفی در شعر نیمایی و غزل معاصر دارای بسامد است. نوعی یکسانانگاری میان سازۀ واژهعطف با ساخت نحوی همپایه در متون ادبی محسوس است تا آنجا که در متون معتدلی همچون شعر سعدی و غزل حافظ، چیدمان و توزیع نحوی کلام به گونهای است که تشخیص مرکب عطفی از گروه نحویِ همپایه با دشواری بیشتری همراه است.
سمیه آقابابایی؛ محمدمهدی زمانی
چکیده
زبانشناسی نظامبنیاد نقشگرای هلیدی یکی از نظریههای کارآمد در تحلیل متون ادبی است. در این نظریه، درک زبان و کاربردهای زبانی در بافت موقعیتی و اجتماعی شکل میگیرد. از دیدگاه هلیدی بافت موقعیتی، نظامی نشانهای است که سه سازه دارد و هر سازه با یکی از فرانقشهای سهگانۀ زبان متناظر است. در بررسی مقایسهای متون ...
بیشتر
زبانشناسی نظامبنیاد نقشگرای هلیدی یکی از نظریههای کارآمد در تحلیل متون ادبی است. در این نظریه، درک زبان و کاربردهای زبانی در بافت موقعیتی و اجتماعی شکل میگیرد. از دیدگاه هلیدی بافت موقعیتی، نظامی نشانهای است که سه سازه دارد و هر سازه با یکی از فرانقشهای سهگانۀ زبان متناظر است. در بررسی مقایسهای متون ادبی تحلیل هر یک از این فرانقشها سبب درک معنای متن و نوع نگرش گویندۀ متن به موضوع میشود. در این مقاله، براساس این رویکرد مرثیههایی که دو شاعر معاصر، سهراب سپهری و احمد شاملو، در رثای فروغ فرخزاد سرودهاند بررسی میشود. با بررسی نظام گذرایی، منطقی ـ معنایی، بستگی، وجهی، آغازگر ـ پایانبخشی، اطلاعی، و نیز عناصر غیرساختاری در دو متن و مقایسۀ آن دو میتوان تفاوت سبک دو شاعر، یعنی نگرش آنان به جهان و نحوۀ بیان آنها را دریافت. روش پژوهش کیفی و کمّی است. از نتایج پژوهش این موارد است: شاملو بیشتر در مرثیۀ خود گرایش به بازنمایی جهان بیرون و سپهری گرایش به بازنمایی جهان درون دارد. شاملو مخاطب خود، یعنی فروغ فرخزاد، را حاضر در نظر گرفته و به همین سبب افعال زمان حال را به کار برده است، درحالیکه سپهری با غایب دانستن مخاطب فقط از زمان گذشته استفاده کرده است.
مژده کمالیفرد
چکیده
«استخدام» از صنایع معنوی بدیع بر پایۀ دو یا چندمعنایی است. ابهامی که در تعریف این صنعت در کتابهای بدیع فارسی وجود دارد، موجب برداشت اشتباه یا غیردقیق از این صنعت و مصداقهای آن شده است. نگارنده در این جستار با بررسی تعاریف، دستهبندی و جمعبندی آنها در صدد ارائۀ تعریفی جامع از این صنعت است بهگونهای که مانع برداشت اشتباه ...
بیشتر
«استخدام» از صنایع معنوی بدیع بر پایۀ دو یا چندمعنایی است. ابهامی که در تعریف این صنعت در کتابهای بدیع فارسی وجود دارد، موجب برداشت اشتباه یا غیردقیق از این صنعت و مصداقهای آن شده است. نگارنده در این جستار با بررسی تعاریف، دستهبندی و جمعبندی آنها در صدد ارائۀ تعریفی جامع از این صنعت است بهگونهای که مانع برداشت اشتباه یا غیردقیق شود. در این تحقیق بنیادی که با استفاده از ابزار کتابخانهای صورت گرفت، عناصر تأثیرگذار در شکلگیری استخدام مانند ژرفساخت عبارات، روابط معنایی میان کلمات، و برخی ویژگیهای دستوری مرتبط بررسی گردید تا روشی دقیق برای تشخیص، دریافت و درک این صنعت تعیین گردد. برای درک بهتر، شواهد و مثالهایی که در کتابهای بدیع فارسی آمده، تحلیل شدند و مؤلفههای تشکیلدهندة صنعت در آنها تبیین گردید. انواع استخدامی که در کتابهای بدیع مطرح شده بود، بازبینی شد و تلاش گردید دستهبندی منسجمی ارائه شود. آشکار شد تشخیص «حذف به قرینۀ لفظی» در روساخت عبارت، روشی برای تشخیص و دریافت استخدام است. همچنین روابطی که میان برخی ترفندهای بدیعی و بیانی با استخدام وجود دارد، بررسی شد. آشکار شد که میان برخی از آنها رابطة تقویتکننده و میان برخی دیگر رابطۀ همپوشانی وجود دارد.
محمدرضا زعیم حسینی اناری
چکیده
زیباییشناسی قابلیتی است برای درکِ بهتر ادراکات و پدیدههای هنری مانند موسیقی. برخی سعی کردهاند زیبایی را در امور عینی جستجو کنند مانند آثار هنری، اشیاء، جلوهها و مظاهر طبیعت و موضوعات دیگر؛ ولی ارزش زیباییشناختی یک اثر هنگامی قابلادراک میشود که بهعنوان یک هنر مستقل ذهن مخاطب را درگیر کند و آن را به فعالیت وادارد. از آنجا ...
بیشتر
زیباییشناسی قابلیتی است برای درکِ بهتر ادراکات و پدیدههای هنری مانند موسیقی. برخی سعی کردهاند زیبایی را در امور عینی جستجو کنند مانند آثار هنری، اشیاء، جلوهها و مظاهر طبیعت و موضوعات دیگر؛ ولی ارزش زیباییشناختی یک اثر هنگامی قابلادراک میشود که بهعنوان یک هنر مستقل ذهن مخاطب را درگیر کند و آن را به فعالیت وادارد. از آنجا که زیباییشناسی در زبان زیرمجموعۀ زبانشناسی قلمداد میشود، این تحقیق با هدف بررسی عناصر زیباییشناسانه اشعار رابعه قزداری انجام شد. همچنین کارکردهای این عناصر بر محتوای اشعار و تأثیر آنها در برجستگی مضامین شعری و القای معانی به مخاطب از دیگر اهداف پژوهش بود. بحث محوری پژوهش عوامل زیبایی، نحوۀ درک ما، و تحلیل آنها در اشعار رابعه است. پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است که از روش کتابخانهای برای گردآوری مطالب بهره برده شد. یافتههای پژوهش نشان داد که قزداری هیچگاه وزن را بر محتوا و مضمون ارجحیت نداده است. استفاده از صنایع بدیعی از شاخصههای زیباشناسی اشعار رابعه قزداری است که در جهت القای مفاهیم و محتوا به کار گرفته شدهاند. نگارنده در این مقاله با بررسی صنایع بدیعی به زیبایی اشعار او میپردازد.