احمد رضایی؛ سمیرا عکاشه
چکیده
استعارۀ شناختی الگو و چهارچوبی است که ذهن بشر برای درک جهان از آن بهره میگیرد؛به گونهای که انعکاس مفاهیم غیرملموس در زبان و خلق مفاهیم جدید در قالب پدیدههای زبانی پیوند زبان، ذهن و جهان را شکل میدهد. طبعاً جهان بیرون و تحولات آن در طول تاریخ بر ذهن، و به دنبال آن بر زبان تأثیر میگذارند که در این روندِ تأثیرگذاریْ بسیاری از ...
بیشتر
استعارۀ شناختی الگو و چهارچوبی است که ذهن بشر برای درک جهان از آن بهره میگیرد؛به گونهای که انعکاس مفاهیم غیرملموس در زبان و خلق مفاهیم جدید در قالب پدیدههای زبانی پیوند زبان، ذهن و جهان را شکل میدهد. طبعاً جهان بیرون و تحولات آن در طول تاریخ بر ذهن، و به دنبال آن بر زبان تأثیر میگذارند که در این روندِ تأثیرگذاریْ بسیاری از مفاهیم به صورت استعارۀ شناختی متبلور میشوند. با شروع دورۀ مدرن مفاهیم فراوانی در قالب استعارۀ شناختی در ساختارهای گوناگون زبان فارسی بهخصوص در ساختمان افعال خلق، بازآفرینی و یا دگرگون شدند. این روند در این دوران نسبت به دورههای پیشین سرعت و شکل متفاوتی گرفت. از جمله آثاری که در دورۀ مدرن نوشته شده، "سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ" است. به نظر میرسد این اثر بهعنوان یکی از آثار آغازین دورۀ مدرن نثر فارسی، میتواند تحول استعارههای شناختی در قالب افعال را نمایان سازد. نوشتۀ حاضر با در نظر گرفتن اثر مذکور بهعنوان پیکرۀ پژوهش، با روش استقرائی-تحلیلی در پی بررسی و تحلیل تأثیر استعارههای شناختی بر ساختمان افعال در این متن است. حاصل پژوهش نشان میدهد، استعارههای هستیشناختی در ساختمان افعال بسیار پرکاربردند، در حالیکه استعارههای ساختاری نقش کمتری در ساختمان افعال دارند. استعارۀ جهتی نیز فقط در بعضی افعال تأثیرگذار بوده است.
علیرضا نبی لو؛ فاطمه هوشنگی شایان
چکیده
در این مقاله رمان سووشون سیمین دانشور بر اساس مؤلفههای دهگانۀ لسلی جفریز تحلیل شده است تا انعکاس ایدئولوژی نویسنده در زبان بررسی شود. این مؤلفهها که بر پایۀ تحلیلهای فرهنگی و جامعهشناختی طراحی شدهاند، امکان مطالعۀ دقیقتر متن را فراهم میکنند. یافتهها نشان میدهد که مؤلفههای جفریز شامل نامیدن، توصیف، بازنمایی کنشها، ...
بیشتر
در این مقاله رمان سووشون سیمین دانشور بر اساس مؤلفههای دهگانۀ لسلی جفریز تحلیل شده است تا انعکاس ایدئولوژی نویسنده در زبان بررسی شود. این مؤلفهها که بر پایۀ تحلیلهای فرهنگی و جامعهشناختی طراحی شدهاند، امکان مطالعۀ دقیقتر متن را فراهم میکنند. یافتهها نشان میدهد که مؤلفههای جفریز شامل نامیدن، توصیف، بازنمایی کنشها، رخدادها و وضعیتها، تقابلها، ترادفها، فرضیهسازی و بازنمایی زمان و مکان برای انتقال ایدئولوژیهایی چون "مقاومت" و "عشق به وطن" بهکار رفتهاند. تقابلها با بسامد ۵۹/۲۳ درصد، بیشترین سهم را داشته و بیانگر تنش فراوان میان شخصیتها و حتی مفاهیم انتزاعی مانند سنت و مدرنیته است. فرضیهسازی با ۸۷/۸ درصد، نشاندهندۀ تمایل نویسنده به بیان غیرمستقیم ایدئولوژیها و جامعۀ آرمانی خود است تا کمتر در معرض اتهام قرار گیرد. در مقابل، اولویتبندی با کمترین بسامد ۵۷/۱ درصد، نشاندهندۀ آن است که نویسنده تمایلی به تحمیل دیدگاه یا ترتیب خاصی از مفاهیم بر خواننده ندارد و فضایی فراهم کرده است تا مخاطب خود بتواند دربارۀ اهمیت و ترتیب موضوعات تأمل کند.
مهسا نظری کلاندرق؛ محمدامیر جلالی؛ یی دان وانگ
چکیده
در مجلد چهارم مجمع التواریخ حافظ ابرو که زُبدَةُ التواریخِ بایسنغری نام دارد، ذیل حالات و حوادث سال 825 ق. از سفری یاد رفته است که ایلچیان دربار شاهرخ تیموری به سرزمین ختای و شهر «خانبالق» داشتهاند. یکی از آنان خواجه غیاثالدین نقاش، ایلچی بایسنغرمیرزای تیموری حاکم هرات، بود که حافظ ابرو «مضمون و مُحَصَّلِ» سفرنامۀ ...
بیشتر
در مجلد چهارم مجمع التواریخ حافظ ابرو که زُبدَةُ التواریخِ بایسنغری نام دارد، ذیل حالات و حوادث سال 825 ق. از سفری یاد رفته است که ایلچیان دربار شاهرخ تیموری به سرزمین ختای و شهر «خانبالق» داشتهاند. یکی از آنان خواجه غیاثالدین نقاش، ایلچی بایسنغرمیرزای تیموری حاکم هرات، بود که حافظ ابرو «مضمون و مُحَصَّلِ» سفرنامۀ او را در تاریخ خود نقل کرده است. با توجه به اینکه این سفر در دورۀ تیموری (همزمان با سلسلۀ مینگ) و به «ختای» صورت گرفته، واژگان و اصطلاحات متعددی به زبان چینی در آن به کار رفته است. تا کنون چند تصحیح از متن زبدة التواریخ، و نیز این سفرنامه صورت گرفته است؛ از جمله چاپ سیدکمال حاج سیدجوادی که مهمترین تصحیح صورتگرفته از این متن در ایران و محل مراجعۀ اهل تحقیق بوده و هست؛ اما در تصحیح برخی از واژگان چینی این متن لغزشهایی روی داده است که در پژوهش حاضر با مراجعه به کهنترین دستنوشتهای این متن از جمله دستنوشت محفوظ در کتابخانۀ ملک (کتابت 830 ق. که به باور نگارندگان نسخۀ «مُبیَضّه» و به منزلۀ نسخۀ اصلی این متن است و مصححان پیشین به روش درستی در امر تصحیح از آن سود نجستهاند) این واژگان تصحیح و شرح داده شدهاند. در این پژوهش همچنین به برخی از خوانشهای خطای مصحح که ناشی از شیوۀ رسمالخط دستنوشتهاست، برخی از خطاهای نحوی در ترجمۀ فارسیِ مصطلحات چینی، ذکر شکل چینیِ نام چند شهرِ یادرفته در سفرنامه که در تلفظ فارسی دارای ریختی دیگرگوناند، و همچنین ریشهشناسی و بررسی تلفظ چینی چند واژه نیز پرداخته شده است.
ملیحه انوشه؛ زهرا ابوالحسنی چیمه؛ فواد مولودی؛ فاطمه سیدابراهیمی
چکیده
شاهنامه را سند هویت ایرانیان دانستهاند؛ مفاهیم و ارزشهای والای انسانی در لابهلای روایت داستانها و جنگها دیده میشود. در این پژوهش تلاش میشود بیان گردد که فردوسی در این اثر فاخر ادبی چگونه هویت و فرهنگ ایرانیان را با تمرکز بر احترام و "عذرخواهی" بهعنوان عناصر هویتساز و فرهنگساز، ضمن روایتها به تصویر کشیده ...
بیشتر
شاهنامه را سند هویت ایرانیان دانستهاند؛ مفاهیم و ارزشهای والای انسانی در لابهلای روایت داستانها و جنگها دیده میشود. در این پژوهش تلاش میشود بیان گردد که فردوسی در این اثر فاخر ادبی چگونه هویت و فرهنگ ایرانیان را با تمرکز بر احترام و "عذرخواهی" بهعنوان عناصر هویتساز و فرهنگساز، ضمن روایتها به تصویر کشیده است. پرسش پژوهش این است که "عذرخواهی" چگونه در زبان شاهنامه مفهومسازی شده است. با استفاده از "چهارچوب زبانشناسی فرهنگی" (برگرفته از دیدگاه شریفیان) مفهومسازی ارزش فرهنگی اجتماعی"عذرخواهی" در قالب طرحوارههای کاربردشناسی، تکمفهوم و تککنش فرهنگی در تمامی و تکتک ابیات شاهنامه (حدود50000 بیت) شناسایی و به صورت کنشهای کلامی و غیرکلامی مقولهبندی شدند. سپس با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی متغیرهای سن و موقعیت اجتماعی بررسی شد تا آشکار گردد که مفهومسازی فرهنگی این ارزش اجتماعی در کتاب شاهنامه چگونه نمود یافته است. نتیجه اینکه مفهومسازی عذرخواهی در زبان ادبی شاهنامه به دو صورت کنش کلامی مانند "پوزش آوردن"، "آفرین کردن" و "بستودن"؛ و کنش غیرکلامی مانند " گنج فرستادن"، "بر پای خاستن" و "نماز بردن" نمود یافته است که کنش کلامی در تعامل اجتماعی افراد با موقعیت بالا به پایین، و کنش غیرکلامی در تعامل اجتماعی پایین به بالا بیشتر به کار رفته است.
مطهره رضائی چراتی؛ فرزاد بالو؛ سیاوش حق جو؛ قدسیه رضوانیان
چکیده
در روزگار معاصر در رمان و داستان با توجه به افق و جهانی که روایت میکند، از گونههای زبانی متفاوتی استفاده میشود و در ژانرهای متنوعی طبقهبندی میگردد. پارهای از داستانها و رمانهای معاصر از نثری شاعرانه برخوردارند؛ نثری که گاه به جهت زیبایی و خیالانگیزی با شعر پهلو میزند. در این رمانها نویسنده با ...
بیشتر
در روزگار معاصر در رمان و داستان با توجه به افق و جهانی که روایت میکند، از گونههای زبانی متفاوتی استفاده میشود و در ژانرهای متنوعی طبقهبندی میگردد. پارهای از داستانها و رمانهای معاصر از نثری شاعرانه برخوردارند؛ نثری که گاه به جهت زیبایی و خیالانگیزی با شعر پهلو میزند. در این رمانها نویسنده با به کارگیری فنون گوناگون بلاغی و زبانی به زبان شعر نزدیک میشود. در میان رمانهای معاصر فارسی نثر خیرالنساء اثر قاسم هاشمینژاد، در شمار نثرهای شاعرانه جای دارد. در این پژوهش عناصر شاعرانۀ نثر رمان خیرالنساء، با روش توصیفی – تحلیلی از منظر نثر شاعرانۀ بلاغی و غنایی بررسی و تحلیل شد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که هاشمینژاد در عین حال که رمان خیرالنساء را به صناعات شعری و موسیقی کلام میآراید، عناصر داستانی را نیز در بستری از ابهام زیباییشناختی جهت انتقال بیواسطۀ افکار و احساسات شخصیتها و رخدادهای اصلی قرار میدهد. در این میان ویژگیهای شاعرانۀ بلاغی، یعنی ویژگیهای بیانی (مجاز ،تشبیه، استعاره و کنایه) و بدیع لفظی (مانند انواع سجع، جناس و واجآرایی) و بدیع معنوی (مراعاتالنظیر، حسآمیزی و ایهامتناسب) در مقایسه با عناصر شاعرانۀ غنایی برجستگی بیشتری دارند. بهطور کلی نویسنده توانسته است با بهکارگیری هنرمندانه از عناصر غنایی و بلاغی ساختاری نوین و متناسب با مضامین و محتوای رمان خلق کند و بر زیبایی فرمیک و محتوایی اثر بیفزاید و با ایجاد نوعی تعلیق معنا خواننده را در التذاد صوری و تفسیری متن مشارکت دهد.
افسانه تاجیک قلعه خواجه؛ معصومه خدادادی؛ علیرضا قوجه زاده
چکیده
اشعار عطار نیشابوری با وجود درونمایۀ عرفانی، سرشار از واژگان نشاندار اجتماعی است. این واژگان دارای بار معنایی خاص و معانی ضمنی هستند که میتواند نشاندهندۀ ارزشها، نگرشها و ایدئولوژیهای اجتماعی باشد. واژگان نشاندار که دارای ارزشهای بیانی، رابطهای و تجربی هستند، بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر نحوۀ درک و تفسیر موضوعات ...
بیشتر
اشعار عطار نیشابوری با وجود درونمایۀ عرفانی، سرشار از واژگان نشاندار اجتماعی است. این واژگان دارای بار معنایی خاص و معانی ضمنی هستند که میتواند نشاندهندۀ ارزشها، نگرشها و ایدئولوژیهای اجتماعی باشد. واژگان نشاندار که دارای ارزشهای بیانی، رابطهای و تجربی هستند، بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر نحوۀ درک و تفسیر موضوعات مختلف تأثیر میگذارند و به بازتاب و تقویت هنجارهای اجتماعی کمک میکند. عطار در منطقالطیر با کمک گرفتن از ابزارهای بلاغی متعدد مانند تمثیل، استعاره و بهویژه نماد یا سمبل در قالب حکایات و گفتگوهای متعدد با بهرهگیری از مضامین عرفانی و فلسفی، روابط انسانی و اجتماعی را بررسی و نقد میکند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با در نظر گرفتن شرایط تاریخی-اجتماعی زمان عطار، بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، به بررسی واژگان نشاندار اجتماعی در منطقالطیر عطار میپردازد. در این پژوهش تلاش شده تا ارتباط بین زبان و ساختارهای اجتماعی در متن مورد نظر تحلیل گردد و با تمرکز بر واژگان کلیدی و نشانههای اجتماعی نحوۀ بازتاب ارزشها، هنجارها و روابط قدرت در مهمترین نهادهای جامعه یعنی سیاست، تصوف و شریعت در اثر عطار بررسی شود. نتایج این مطالعه نشان میدهد که واژگان نشاندار اجتماعی در منطقالطیر نهتنها در به تصویر کشیدن جامعه آن زمان کمک میکند، بلکه به درک عمیقتر از تفکر فلسفی و عرفانی عطار نیز منجر میگردد و میتواند منبعی مفید برای مطالعات زبانشناسی، ادبیات و جامعهشناسی در زمینۀ ارتباطات اجتماعی و فرهنگی در ادبیات فارسی باشد.